خودمو انداختم کنارش.دستمو از زیر سرش رد کردم،کشیدمش تو بغلم، اوردمش روی خودم.یه بوسه روی پیشونیش گذاشتم.دست انداختم توی آبشار پر کلاغیش و ریختمشون پشتش.لبامو روی لباش کشیدم.لب بالاییشو کشیدم توی دهنمو شروع به مکیدنش کردم.لبای نازشو میخوردمو میمکیدم.دستشو کرده بود تو موهامو از پشت موهامو میکشید.لبامو گذاشتم روی گردنشو شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن گردنش.نفساش به شدت بلند شده بودو تند تند.همش میگفت نه نه نه نه،نکن مانی نکن نه.تو یه حرکت خوابوندمش زیرم و خودمو انداختم روش.نوک سینه های گردو خوشگلش از بادی افتاده بود بیرون.نوک جفتشونو گرفتم یه فشار ریز دادم.
آهش به هوا بلند شد…
سینه هاشو گرفتم تو دستام، شروع به ماساژ دادنش کردم.با هر مالیدنی که از پایین به بالا میومدم به نوکش که میرسیدم، فشار بیشتری میدادم.چشماشو بسته بود،جفت دستاشو کرده بود تو موهاش.هم زمان با مالیدن سینه هاش خودمو کشیدم بالا و یه بوسه روی پیشونیش گذاشتم.لبخند محوی رو لباش نقش بسته بود.از روی پیشونیش با بوسه های آروم اومدم پایین و پایینتر.بینی،لباش،چونش زیر گلوش،میبوسیدمو میومدم پایین تا رسیدم به وسط سینه هاش.جفت سینه های گردو خوش فرم بلوریشو گرفتم توی دستامو بهم نزدیکشون کردم.نوک جفتشون تو سیخ ترین حالت ممکن بودن.خم شدم روش و هردو نوک سینشو گذاشتم تو دهنم.یه آه عمیق و طولانی کشید.دستشو گذاشت تو موهام،شروع به نوازش موهای سرم کرد.منم شروع کردم نوک جفت سینه هاشو میمکیدم.سینه چپشو ول کردم،سعی کردم تا هرچی از سینش که میشه توی دهنم جا بدم.دوتا از انگشتامو رسوندم به لبش و خودش انگشتامو برد تو دهنشو شروع به مکیدن کرد.زبونمو دور نوک سینش میچرخوندم،بعد از هر دور چرخوند زبونم،چندباری نوکشو میک میزدم.با شیطنت گازای ریز روی سینش یا روی نیپلای قهوه ای روشنش مهمانش میکردم. با دوتا دستاش دو طرف دستمو گرفته بود و حسابی لیسشون میزد.حالا نوبت به سینه چپش رسید.با وسواس شدیدی همون کاری که با سینه راستش کردم سعی کردم ،همونارو هم تکرار کنم،بلیسم،بمکم و گاها گاز ریز روی نوک سینش بگیرم. اون دستم که آزاد بود رسوندم به وسط پاهاش.شرت مشکیش کاملا خیس شده بود.دستمو از گوشه هفتی شرتش رسوندم به کسش.خیسی و گرمای کسش باعث هیجان بیشتر من و جون گفتن دلارام شد.با دوتا انگشتای وسطم شروع کردم کسشو مالوندن.دورانی کسشو میمالیدم و چندباری آروم انگشتمو تا یه بندش میکردم تو کسش.
+جوننننننننن مانی من.مال خودمی فقط
-آره عزیزم،آره نفسم،آره تموم وجودم،من فقط مال توام دلارامم
نوک انگشتامو که تو دستش بود ،بوسه بارون کرد.با آرامش از روش خودمو کمی کشیدم پایینتر.حالا دوباره با بوسه های ریز از زیر سینش خودمو رسوندم به شکمش.کلی شکشمو بوسیدم.اومدم پایینتر.همینطور پایین و پایینتر. شرتشو با عجله از پاش دروردم،همینطور شرت و شلوار خودمو.رفتم سر وقت پاهاش.از روی پاهاش بوسیدمو اومدم بالا.پاهاشو کامل از هم باز کردم.یه نگاه بهش انداختم.جوری جواب نگاهمو بهم پس داد و بهم لبخند زد که عمق نگاهش تا اعماق وجودم رخنه کرد و عشقشو بیشتر تو دلم کاشت.
لبامو گذاشتم روی داخل ران پاش ،دو سانتیمتری کسش.شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن.همینطور ادامه میدادم و از کنار کسش رد میشدم،از بالاش میگذشتم و میرفتم روی اون ران پاش.چندین بار این کارو تکرار کردم.دیگه دستشو گذاشت رو سرمو به سمت کسش هدایت میکرد.سعی کردم در مقابلش کمی مقاومت کنم و کار خودمو بکنم.
+مانی لعنتی کسموووووو بخور،بخورررررر کسسسسمممووو لعنتتتتییی
یه لبخند ناشی از شیطنت و کرم ریختن رو لبام نشسته بود،یه نفس عمیق کشیدم و لبامو با تموم احساساتم گذاشتم رو کسش.انگار که تموم دلارامم توی اون نقطه جمع شده.دقیقا وسط کسش.یه بوسه محکم گذاشتم روش.موهامو تو دستش تا جایی که میشد و میتونست مشت کردو سرمو به وسط پاس فشار داد.
+آهههههههههه مانییییی آهههههههههه جووووننننم
چشمامو بسته بودم،تموم تمرکزم رو زبونم بود.زبونمو گذاشتم زیر سوراخ کونش،تا جایی که میتونستم زبونمو روی تنش پهن کردم.از زیر سوراخ کونش تا بالای کسشو یه لیس محکمو آروم کشیدم.دوباره زبونمو روی کسش کاشتم و شروع کردم آروم آروم کسشو لیسیدن.کم کم سرعتمو بیشتر کردم.با تموم وجودم کسشو میلیسدم و میخوردم.سعی میکردم زبونمو لوله کنم و بکنم توی کسش و با زبونم براش تلمبه بزنم.چوچولشو با زبونم پیدا کردم و با مکیدنش حسابی بردمش رو ابرا.دیگه عملا آه و نالش حسابی بلند شده بودو کمرشو تاب میداد و به بدنش موج مینداخت.دوست داشتم تا آخرین لحظه های عمرم فقط بهش لذت بدم.
+جون جون مانی جون،بخور منو،جون بلیسش برام.جون
آه آی جون آههههه بخورششششش
انقد فشار دستش روی سرم زیاد شده بود که گردنم کم کم داشت درد میگرفت.نمیدونم چقد با زبونم روی کسش داشتم عشق بازی میکردم که گفت :
+مانی میخوام بسسسسه دیگه میخوامت
-مانی به فدات.چشم عشقممممم
قطرات عرق روی تنش میدرخشید.با اینکه این لحظه رو صد ها بار باهم ترسیمش کرده بودیم دوباره ازش پرسیدم :
-دوست داری چجوری باشه؟؟؟
چشماشو حالت گریه کردن کرد و با لوس کردن گفتارش گفت :
نوشته: هیپوفیز
احساسات نويسنده به خوبي بيان شده و قابل لمس بود👍🏼…