یونس

1401/08/05

روم نمیشد ازش بخوام کصمو بخوره. تاحالا کسی برام نخورده بود و میخواستم حسشو تجربه کنم.تازه شیوش کرده بودم،کصم سفید و تپل بود.فقط یک شورت توری سفید پام بود با دامن مشکی و پیراهن سفید.موهای مشکی و بلندمو دورم ریخته بودم و آرایش مختصری کرده بودم.تزدیکش شدم و خودمو توی بغلش انداختم و کمرمو تاب دادم .دستامو روی شونش گذاشتم و پایین تنمو چسبونم به بدنش.
چشمای عسلی قشنگش برقی زد و مثل همیشه یک لبخند مغرورانه تحویلم داد که جذابترش میکرد.
یکی از دستاش روی کمرم و اون یکی دستشو روی باسنم گذاشته بود.
_ فدای اون لبات بشم که من
با عشوه بهش لبخند زدمو با دستم سرشو به صورتم نزدیک کردم و لبامو روی لباش گذاشتم.با ولع لباشو میخوردم.ناشی نبودو میدونست چیکار کنه که لذت ببرم.باسنمو لمس میکرد و منم کصمو به مردونگیش میمالوندم.میخواستم هرجور شده راست شدن کیر کلفتشو روی بدنم احساس کنم.خیلی حشری شده بودمو خیسی شورتمو حس میکردم.
لبگیریمون که تموم شد،یه بوس روی پیشونیم گذاشت.چند لحظه چشم تو چشم شدیم و برای هزارمین بار بهم ثابت شد که عاشق شدم.عاشق همون پسر مغروری که به راحتی به کسی دل نمیداد و این من بودم که دلشو برده بودمو همین حالا این پسر مغرور روبه روم ایستاده بود و لبهامو میبوسید.
با چشمای گیراش بهم نگاه کرد و آروم گفت : عاشق طعم لبای خوشگلتما میدونستی ؟
روی پنجه ی پا بلند شدم و خودمو نزدیک گوشش کردم :
_ یونسم؟
_ جونم ؟
با عشوه و با صدایی که از عمد نازکش کرده بودم گفتم : کصمو میخوری ؟
ای جونی زیر لب گفت و برای مدت کوتاهی دوباره لبهاشو روی لبهام گذاشت.
خوابوندنم روی تخت و باموهام بازی میکرد.تشنه ی لباش بودم .گوشه ی لباسشو کشیدم که نزدیکتر بشه.همینطور که مشغول لب بازی بودیم دکمه های پیراهنمو باز میکرد.پیراهنمو در اوردم.سوتینم مثل شورتم سفید و توری بود و نوک سینه هامو نمایان میکرد.آروم آروم سوتینمم باز کرد و زبونشو روی نوک سینه هام می کشید و منم آه میکشیدم. با دستش سینه ی راستمو گرفته بود و میمالید و کصمو از زیر دامن میمالید.سینه هامو میخورد و گازای کوچیک از کنارش میگرفت منم با صدای بلند آه و ناله میکردم.کم کم پایین تر اومد و حالا زبونشو توی نافم میچرخوند. زیپ دامنمو پایین کشید و حالا فقط یک شورت توری پام بود که شیار های کصمم از زیرش معلوم بود.شورتمو کامل در اورد. پاهامو از هم باز کردم و با انگشتام لبه های کصمو گرفتم . با شهوت و چاشنی عشوه، میخندیدم . دستشو روی رونم میکشید و باعث شده بود دوباره ناله کنم.انقدر حشری بودم که حس میکردم هرلحظه از کصم آب میچکید. تو حس و حال خودم بودم که زبونشو روی شیار کصم کشید. ناخواسته آه بلندی کشیدم.
_ ای جونم،خوشت میاد ؟
آهی از سر لذت کشیدم : آه… آره بخورش …
چوچولمو توی دهنش گرفته بودو مک میزد . صدای ناله های بلندم توی اتاق شنیده میشد.تا چند دقیقه به خوردن و لیسیدن کصم ادامه داد. چشمهامو بسته بودمو فقط ناله میکردم و انگار تو آسمونا بودم . داشتم لذت میبرم. زبونشو تندتر روی چوچولم حرکت داد و این کارش باعث شد صدای ناله هام بالا و بالاتر بره . سرشو به کصم فشار میدادم و چند دقیقه بعد با پیچ دادن بدنم و لرزش شدید ارضا شدم.
بعد چنددقیقه،بلند شد و همینطور که کمربندشو باز میکرد اشاره ای بهم کرد. تازه ارضا شده بودمو بی حال شده بودم اما از روی تخت بلند شدم. یونس ایستاده بود و من جلوش زانو زدم.
کیرشو از داخل شلوار بیرون آورد. کیر یونس کلفت و تمیز بود و اندازش به 18 ، 19 سانت میرسید. کیرش همونجوری بود که همیشه دلم میخواست.
با چشمای خمار نگاهمو به نگاهش دوختم،میخواستم دیوونش کنم. کیرشو دستم گرفتم و برای دلبری کردن ازش،گوشه ی لبمو گاز گرفتم و همونطور که با چشمای سبزم بهش نگاه میکردم بوسه ای روی کلاهک کیرش گذاشتم.
_ ای جونم
از کلاهک کیرش شروع کردم به لیسیدن و همزمان با دستام کیرشو عقب و جلو میکردم. تو ساک زدن حرفه ای نبودم اما میخواستم کاری کنم که اونم مثل من لذت ببره. حسابی کیرشو خیس کردم. میلیسیدمو کیرشو داخل دهنم میکردم،مثل بستی خامه ای.
وقتی حس کرد داره ارضا میشه دستمو گرفت که بس کنم.
دوباره روی تخت خوابیدم و پاهامو باز کردم. به همون روزی فکر میکردم که برای اولین بار دیدمش . تو مهمونی ای که با زور لیلا اومده بود. با کت شلوار مشکی و قد بلند و هیکل متناسبش،با اون موهای روشن و چشمای دل ربای عسلیش و ته ریشش و اون لبخند مغرورانه همیشگی دل هر دختریو میبرد . اون یونسم بود و الان کیر کلفتشو روی کصم گذاشته بود.
_ حیف که پلمپی اما خودم یه روز این کصو افتتاح میکنم!
جونی زیر لب گفتم و به صورتش خیره شدم.کیرشو روی کصم تنظیم کرد و شروع کرد به عقب جلو کردن کیرش لای پاهام.
قرار بود برای بار دوم ارضا شم،آه میکشیدم : آه،آه…آره ادامه بده…
کیرشو با سرعت بیشتری روی کصم جلو میکرد. داشتم از شدت شهوت میمردم که بالاخره با یک جیغ کوتاه و لرزش دوباره ارضا شدم.
اونم نزدیک ارضا شدنش بود و بعد مدتی حرکاتش تندتر و تند تر شد و با یه آه مردونه آبشو روی شکمم ریخت.
دستمالی برداشت و آبشو از روی بدنم تمیز کرد و کنارم دراز کشید. جفتمون بی حال شده بودیم.
خودمو توی بغلش جا دادم.گردنمو نزدیک صورتش برد و بوسید.
از حس تن لختش که به بدنم میخورد لذت میبردم و خودمو میچسبوندم بهش.لبهامو روی لبهاش گذاشتم و …

نوشته: AU


👍 5
👎 1
10101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900424
2022-10-27 05:54:58 +0330 +0330

نخوندم. حس کردم تو دهن نهنگ اتفاقا افتاده.
یه اسم سکسی تر بنویس جون جدت.

0 ❤️