یک قدم تا بدبختی

1401/12/03

سلام دوستان اسم من سجاد و همسرم اسمش مرضیه است که فوق‌العاده مذهبیست . من یه دوستی دارم اسمش سعید هستش. و متاهل که یه دختر کوچولویی داره ۳سالشه اسمش میناست. من و سعید از کودکی همسایه و دوست صمیمی بودیم مثل دوتا برادر که اکثر وقت باهم بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. پدر سعید کارمند یکی از ادارات دولتی بود من عمو صداش میکردم. و پدر من کارش ساخت و ساز بود و وضیت مالی نسبتا خوبی داشتیم. ۵سال پیش با مرضیه توسط خواهرم آشنا شدیم و بعد خواستگاری به عقد هم در اومدیم. و طولی نکشید زندگی مشترکمون رو شروع کردیم. و سعید دیگه تقریبا تنها شده بود و حی به من طعنه میزد که قاطی مرغا شدیو دیگه واسه خروس ها محل نمیگذاری. من بهش پیشنهاد میکردم که ازدواج کنه. اینم بهتون بگم که از دوران مدرسه پیش هم راحت بودیم و شوخیهای مادر خواهر می‌دادیم و از شما چه پنهون وقتی فیلم سکسی نگاه میکردیم هر دومون کیرامونو در می‌آوردیم و جق میزدیم. و بالاخره خیلی پیش هم راحت بودیم . و وقتی بهش پیشنهاد ازدواج میدادم به شوخی می‌گفت تو که حالا ازدواج کردی یه مدتی دوتایی سوار بشیم و دستمون محکم بشه بعدا ازدواج کنم. بالاخره راضی شد که ازدواج کنه و تو فامیلای مرضیه یه دختر بود به نام رعنا دختر خوشگل قد بلند سفید خوش اندام. که اونم فوق‌العاده مذهبی بود راستش من به سعید حسودیم می‌شد اینو به سعید گفته بودم. خلاصه سعید هم نامزد کرد و رفت و امدمون شروع شد. پدرم اون موقع میخاست خونمونو بکوبه آپارتمان بسازه که ما دو سالی رو خونمونو عوض کردیم در این میان سعید هم زندگی مشترکشون رو شروع کردند. و پدرم هم یک ساختمون ۸ طبقه دو واحدی ساخت و من طبقه آخرش رو انتخاب کردم و با پادرمیانی من بابام یک واحد رو به آقا رضا پدر سعید بصورت شرایطی فروخت . واحد سعید دقیقا رو بروی واحد من بود دقیقا خودمون اینطور خواسته بودیم. خلاصه من و راضیه و سعید و رعنا ۵سالی از زندگی مشترکمون می‌گذشت ولی ما هنوز بچه دار نشده بودیم. من همیشه تو کف رعنا بودم و میخاستم برای یه لحظه هم که شده بغلش کنم بوی بدنش رو احساس کنم ولی عمرا شدنی نبود. رعنا زن چادری و فوق‌العاده با عفت بود هم مرضیه و هم رعنا وقتی پیش هم بودیم چادر رو از سر بر نمیداشتند .حالا چه برسه از این غلطا بکنیم. یه روز وقتی تو خونشون بودیم بعد شام وقتی خانمها می‌خواستند ظرفا رو جمع کنند به صورت اتفاقی وقتی مرضیه از زمین برخاست چادرش رو باسن غلمبه اش گیر کرد و بی حواس به طرف آشپزخونه رفت تو همین حال سعید رو دیدم چشاش گرد شده بود به کون مرضیه نگاه می‌کرد و و وقتی دید من نگاش میکنم یه کوچولو لبشو گاز گرفت یه لبخند زد و کم کم کار ما شروع شد وقتی رعنا از جلوم داشت رد میشد یک نگاه هیز بهش انداختم طوریکه فقط سعید متوجه بشه وقتی سعید این حرکته منو دید باز یه لبخند زد و دیگه رومون باز شد و با خیال راحت زنهای همو دید میزدیم. از رفتار سعید قشنگ معلوم بود که بد جوری تو کف مرضیه مونده. چند روزی می‌گذشت و من سعید هر وقت خلوت میکردیم یه فیلم سکس بیغیرتی و یا ضربدری میزاشتم نمیدونستم موضوع رو چطوری به سعید بگم که عاشق زنشم. که یه روز سعید لب به سخن گوشود و موضوع رو بهم گفت که میدونم تو تو کف رعنا هستی مگه نه ؟و من با یه حالت چهره حرفشو تایید کردم و بعد خودش رو کشید وسط و گفت عاشق هیکل سکسی مرضیه شده. حرفش که تموم شد گفتم حالا به نظرت چه کار کنیم سرشو تکون داد و گفت ولی محاله. راست می‌گفت اگه این موضوع رو پیش زنامون پیش بکشیم بدون چون و چرا طلاق می‌گیرند چه برسه عملیش بکنیم. بعد اون روز فکرم فقط درگیر این موضوع شده بود ولی بالاخره یه راهی رو پیدا کردم و با سعید در میون گذاشتم ولی سعید گفت اگه بفهمند چی آبرومون میره. گفتم اگه طبق نقشه من جلو بری هیچ اتفاقی نمی افتد. ومنتظر یه فرصت مناسب شدیم تا نقشم رو عملی کنیم چند روز بعد پنجشنبه شب نقشه رو آماده کردم قرار شد روز جمعه صبحانه رو کله پاچه مهمون سعید باشیم و به مرضیه کفتم میخام حسابی به خودت برسی که امشب میخام زوری و برده بازی کنم که مرضیه کفت یعنی چی؟ گفتم یعنی امروز میخام دستها و چشات ببندم و اونقد بهت حال بدم که غش کنی. یه لبخند شیطونی زد و رفت. و این نقشه رو سعید هم باید اجرا می‌کرد. اون شب قرار بود بعد بستن و دست و چشمای زنمون جامون عوض کنیم.سعید قرار بود بعد خوابیدن مینا آماده شدند پیام بدهد. و چند مورد باید خیلی محتاطانه عمل میکردیم اول لب گرفتن ممنوع و دوما کاییدن از کون و سوم ریختن منی داخل کوس و ساک زدن کلا ممنوع بود و هر دومون باید گوشی‌ام نو یه جای مخفی کارمیذاشتیم .خیلی استرس داشتم. اون لحظه ای صورتم رو که روی کس رعنا میذارم یا اینکه کیر سعید چطور تو کس مرضیه جابجا میکنه دیونم می‌کرد. وبا اینکه زود انزالی داشتم نمی‌تونم خودم رو با ساعت تنظیم کنم و با آمدن آبم نقشه ام لو میرفت واسه همین نیم‌ساعت قبل از اسپری تاخیری استفاده کردم.ساعت یک ربع از دوازده شب گذشته بود در همین هنگام پیام اومد که ما داریم حاضر میشیم. فورا دست مرضیه رو گرفتم بردمش رو تخت خوابوندم دستاش رو از دو طرف به گوشه های تخت بستم طوریکه نتونه چشاشو باز کنه و بعد چشاشو بستم و یه آهنگ گذاشتم و دوربین گوشیم رو به طرف تخت تنظیم کردم.و به مرضیه گفتم وسط سکس دوست ندارم حرف بزنیم فقط میخام حسابی حال کنی و بعد به بهانه آب خوردن از اتاق اومدم بیرون در و یواشکی باز کردم دیدم در خونه سعید هم باز شده یواشکی رفتم تو دیدم سعید پشت در هستش گفتم طبق نقشه عمل کنه و دقیقا ساعت یک کاررو تموم کنه رفتم طرف اتاق خوابشون وقتی در رو باز کردم رعنارو دیدم لخت خوابیده رو تخت و موزیک ارومی گذاشتنه بودند احساس می‌کردم قلبم داره از دهنم میاد بیرون . خیلی وقته منتظر چنین لحظه بودم آروم زبونم گذاشتم رو چاک کسش که کمی هم آبش زده بود بیرون وقتی زبونم رو گذاشتم رو سوراخ رعنا یه آه قشنگی کشید و من دیوانه وار کوس و کونشو میخوردم رعنا گفت آخيش سعید تو امروز چت شده جوابش رو نمی‌دادم آنقدر کوسش رو خورده بودم که با دو تا دستام به زور کونشو یجا نگه میداشتم. داشتم پستونای نسبتا بزرگشو که به مراتب بزرگتر از مال مرضیه بود مک میزدم دیگر طاقت نداشتم کیرم رو سوراخ کسش گذاشتم و آروم فرو بردم تو اون لحظه بهترین حس دنیارو داشتم و شروع به تلمبه زدن کردم داشت قربون صدقه کیرم میرفت راضیه رو میدونستم فوق‌العاده حشریه ولی رعنا با اون چشمای معصومش و اون اخلاق آروم و خجالتیش باورم نمیشد ولی حیف اون چشمان زیبایش رو نمیتونستم ببینم. یک نیم ساعتی گذشته بود کم کم اثر اسپری تاخیری کم می‌شد و به ساعت یک نزدیک میشدم وقتمون داشت تموم میشد تا اون موقع رعنا دوبار ارگاسم شده بود و حالا نوبت من بود. داشت آبم میومد تلمبه هام سرعت بیشتری گرفته بود هر لحظه میتونست مینا از خواب بیدار بشه که همه چیز رو خراب کنه اشتیاقم برای پاشیدن منی رو رعنا بیشتر میشد و بلافاصله کیرم رو در آوردم با تمام وجود آبم رو روی شکم و کسش پاشیدم نفسم رو تو سینه حبس کردم تا مبادا صدایم را بشنود. فورا اتاق رو ترک کردم و اومدم به طرف در وقتی در رو باز کردم اثری از سعید نبود یک دقیقه ای طول کشید که سعید آروم در رو باز کرد اونم مثل من شلوار و شورتش تو دستش بود و سر کیرش آب کیر بود فورا داخل خونه شدم و به طرف اتاق رفتم مرضیه رو دیدم نای حرکت نداشت آب کیر سعید تا زیر گلوش رسیده بود فورا کنارش دراز کشیدم چشاش و دستاشو رو باز کردم و از هم لب گرفتیم و بعد راضیه بلند شد رفت دوش بگیره فورا گوشیم رو برداشتم فیلم رو باز کردم اونم مثل من وحشیانه لیس میزد و و تلمبه هاش همچین محکم میزد که صدای برخورد تخماش به کون مرضیه شنیده می‌شد بد جور حشریم زد بالا وقتی راضیه از حمام اومد بیرون بدون معطلی روی تخت انداختمش یه دل سیر کردم و بعد نای دوش گرفتن نداشتم همونجور دراز کشیدم و خوابیدم
صبح وقتی که از خواب بیدار شدم راضیه زودتر از من بیدار شده بود و دوشش رو هم گرفته بود و منم یه دوش گرفتم و حاضر شدم تا صبحانه بریم خونه سعید . سعید زود تراز ما بیدار شده بود کله پاچه هم گرفته بود وقتی منو دید یه لبخند زد و گفت چطوری دلاور. رومو کردم به طرف رعنا احوال پرسی کردیم و نشستیم رعنا و راضیه از همه چیز بی‌خبر هیچ گونه عکس العمل خاصی نداشتند چند بار فیلما رو باهم نگاه کرده بودیم و بعدها از ترس زنامون پاکش کردیم و وقتی بعدها فکرش رو میکنم موهای بدنم سیخ می‌شود اگر اون روز می‌فهمیدند حالا سرنوشتمون یک چيز ديگر بود و بعد از یک سال دیگه هیچ وقت تکرارش نکردیم.

نوشته: سجاد


👍 35
👎 8
46101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

916281
2023-02-22 02:59:38 +0330 +0330

والا من از استرس کاری که کردین قلبم اومد تو دهنم.

0 ❤️

916282
2023-02-22 03:12:21 +0330 +0330

سيد دين و ايمونتو گاييدم كم جاق بزن توهم اينجا تفت بده

2 ❤️

916295
2023-02-22 05:02:55 +0330 +0330

مرضیه یا راضیه؟؟

0 ❤️

916310
2023-02-22 08:38:47 +0330 +0330

فانتزی قشنگی بود… منم از این فانتزیها دارم… ولی فکر کنم بجای بستن دست ها و چشماشون… بهتر بود با قرص یا دارویی خوابشون میکردین… که خیالتون راحتتر میشد…

2 ❤️

916322
2023-02-22 10:44:33 +0330 +0330

کیر تو کونت دروغگو

0 ❤️

916325
2023-02-22 11:22:26 +0330 +0330

زناتون چادر از سرشون نمیفتاد! عجببببب!

0 ❤️

916476
2023-02-23 15:43:51 +0330 +0330

نفر سوم رابطه میشم

0 ❤️

916479
2023-02-23 16:35:17 +0330 +0330

کلاغ و گربه و اسب هم اگه چشمشون رو ببندی بازم جفت خودشون رو میشناسن

1 ❤️

916547
2023-02-24 10:19:04 +0330 +0330

Ahmad913 عزیز من سالهاست توی این سایت داستان میخونم اما امروز بعد سالها پروفایل ساختم که بیام بهت بگم کیرم تو بند بند استخونات کصکش ،تو جز همین یه جمله چیز دیگه ای بلد نیستی زیر هر داستانی همینو مینویسی؟پفیوز

4 ❤️

916568
2023-02-24 16:41:54 +0330 +0330

خیلی خوب حس استرس رو بهم منتقل کرد ، دمت گرم

0 ❤️

916598
2023-02-25 01:20:03 +0330 +0330

خر خودتی و جدو آباد احمقت دروغگوی کثیف

0 ❤️

916599
2023-02-25 01:22:51 +0330 +0330

Sarbaze javanیعنی اینقدر خندیدم بااین کامنتت دهنت سرویس.ولی خدایی حق گفتی این پسره انگارهمین یک جمله چرندیات یک کونی جلقی عقده ایی کوس ندیده، روکپی کرده زیرهرداستان فقط همون رو جای گذاری میکنه.طوری که دیگه همه کاربرا حفظ شدن ورفته رومخ.هرچی هم بگی فرقی نداره براش همچنان پافشاری میکنه رواین جمله‌.
خدایا یکی بیادمنوبزنه.😂😂😂😂

2 ❤️

916790
2023-02-26 15:19:02 +0330 +0330

عاقا چه جالب
منم امروز میخاستم
یه پست راجب این کصکش ahmad913
بزارم اومدم دیدم دوتا از دوستان هم مورد رحمت قرارش دادن
هر داستانی با هر مضمون و هر کیفیتی همین یه جمله رو میزاره
توهمات یک مخلوق کص ندیده

0 ❤️

916791
2023-02-26 15:22:46 +0330 +0330

البته یه نفر دیگه هم هست با اکانت matarsepehr
که زر مفت میزنه
ولی اون یکمی در کصه شعراش تنوع هست

0 ❤️

917213
2023-03-02 00:25:48 +0330 +0330

داستان سکسی فقط اینکه چقدر اروتیک باشه مهمه، اصلا راست و دروغش مهم نیست . دقیقا هر فانتزی رو میشه داستان کرد ، اگه خوب نوشته بشه هیچ ایرادی نداره ، هر چاخانی توش باشه

نمونه این داستان رو قبلا خونده بودم ، که با قرص خواب زناشون رو خوابونده بودند.
فقط سوالم این بود چرا از کون نکنیم؟ حالا که داستان چاخانه خب هر چی دلمون می خواد بگذاریم تو‌داستان

اتفاقا من قرار می گذاشتم ، از کون بکنیم ، ابمونم بریزیم تو‌دهن زنه ، خیلی سکسی تر بود

0 ❤️

917617
2023-03-04 18:17:26 +0330 +0330

واقعی که نبود ولی خب داستان جذابی بود

0 ❤️

925678
2023-04-30 00:49:42 +0330 +0330

محاله ممکنه !!زنا حتی چشاشون رو ببندی تو کسشون از کیر شوهرشون اسکرین شات میگیرن!!و عادات سکس مردشون رو میدونن!

0 ❤️