با سلام و وقت بخیر خدمت دوستان عزیز…
من نه داستان نویسم نه توی دوران مدرسه و دانشگاه نوشتن ام خوب بوده !
توی شهوانی داستان زیاد خوندم
پیشاپیش بابت غلط املایی ها عذر میخوام
فقط خواهش میکنم فحش ندین دوست داری بخون دوست نداری نخون عزیزه من
فحش چیه میدی اخه

خوب از اسم مستعار استفاده میکنم
اسم من کوروش عه الان ۲۴ سالمه ۱۸۰ قدمه ۹۵ وزنمه تهران زندگی میکنم و اینکه از نظر بقیه چهره خوبی دارم.
خیلی کوچولو شکم دارم ولی خوب وزن بالام به خاطر اینه که استخوان بندی درشتی دارم و اینکه ورزش رزمی کار میکنم
کارمندم و لیسانس دارم از بچگی هم کار کردم هم درس خوندم
خاطره ای که میخوام براتون بگم از این قراره که سال ۹۹ توی اینستاگرام یه خانومی بود به اسم الهام ( مستعار ) به شدت کاریزماتیک ( هم شعر میگفت هم میخوند هم نقاش خوبی بود هم آدم موفقی بود از نظر من توی اون سن ) جذاب اصلا من هر چی بگم کم گفتم از نظر شخصیتی و اینکه خودش یه شرکت راه انداخته بود با چند تا از دانشجو های دانشگاه و کار طراحی لوگو و تبلیغات انجام میدادن.
رتبه تک رقمی کنکور هنر بود هم سن خودم بود دانشجو بود با اینکه تهران زندگی میکردن ولی خوابگاه دانشگاه میموند خونه نمیومد اکثرا چون با پدرش یکم مشکل داشت
اقا من با الهام توی اینستاگرام استوری ریپلای کن و ارتباط بگیر و اینا…
با اینکه میدونستم و میدیدم چه آدمای سطح بالایی ( از نظر موقعیت اجتماعی و مالی ) سعی دارن باهاش باشن…
بعد از تقریبا ۱.۲ ماه الهام با من درد و دل میکرد و اینا از من خوشش اومده بود میگفت تو خیلی مردی و اینا
وقتی قرار شد باهم بیشتر آشنا شیم اولین سوالی که از من پرسید گفت آدم هاتی هستی ؟
حالا من تو زندگیم تا حالا سکس نداشتم اصلا پشمام ریخت که چی بگم
( چندین بار توی موقعیت بودم با دوست دخترای قبلیم توی خونه خودشون ولی هیچوقت سکس نکردم باهاشون و فاز قیصر برداشتم و گفتم نه تو نمیفهمی من نمیخوام باهات ازدواج کنم پس سکس نمیکنم باهات ) که همیشه رفیقم میگه خیلی خری
از یه طرف دوست نداشتم از دستش بدم از یه طرف می‌ترسیدم اگر بگم آره مثلا داره امتحانم میکنه و این کصشرا !
خلاصه بالا پایین گفتم اره ادم هاتی ام
که اصن روش انگار باز شد خیلی راحت تر صحبت میکرد…
بگذریم تقریبا ۱ ماهی از رابطمون می‌گذشت خودش شروع کرد سکس چت کردن و … قرار به سکس شد…
منم همیشه چون رابطه نداشتم فکر میکردم کیرم کوچیکه نسبت به فیلم های پورنی که دیده بودم ! جلق زیاد میزدم
یه روز اومد محل کارم گفت کرکره رو بده پایین دارم میمیرم
دادم پایین رو مبل نشسته بودم اومد رو پام نشست لباشو گذاشت رو لبام با کس نشست رو پام
دست انداختم پشت کمرش کرستشو باز کردم یکی از سینه هاشو با مشت محکم فشار میدادم و اون یکی رو محکم میخوردم کبوده کبود شده بود انقدر رو پام خودشو عقب جلو کرد و جیغ زد شروع کرد به لرزیدن و ارضا شد…انقدر از ته دلش ارضا میشد کم‌میموند بیهوش شه…
بکم سرشو گذاشت رو سینم چشماشو بست دستشو گذاشت رو کیرم از رو شلوار…
به بهانه ی اینکه یه وقت کسی نیاد بلند شدم چک کنم بیرون و بعد برگشتم نشستم پشت میزم
الهام : تو که ارضا نشدی
کوروش : ولش کن استرس میگیرم تو شرکت
الهام : اعصاب منو خورد نکن من نمیفهمم پشت تلفن میخوای جرم بدی حضوری میبینی خجالت میکشی فاز مردونگی و قیصر برمی‌داری
کوروش : حالا که اینجور شد دهنتو سرویس میکنم ( به شدت علاقه دارم خشن سکس کنم )
رفتم مانتوشو کشیدم از تنش بیرون انداختم رو میز
از شونه هاش گرفتم فشار دادم نشوندمش رو زمین
شلوار جین پام بود
دکمه هاشو باز کردم کیرمو دراوردم دهنشو باز کرد گذاشتم دهنش
۵ دقیقه ای تو دهنش تلمبه زدم
به سرفه افتاده بود
با ی دستش دستمو گرفت بهم فهموند که اجازه بدم خودش ساک بزنه
یه جوری ساک میزد انگار پورن استار بود !
متاسفانه من انقدر جق زده بودم تا اون سن
اون فکر میکرد من دیرانزالی دارم ولی من انقدر پورن دیده بودم نمیتونستم ارضا شم چون فانتزی های متنوعی توی ذهنم ایجاد شده بود ( جق نزنید خوب نیست =) )
دیدم نمیشه دست انداختم پشت سرش تا ته کردم تو حلقش فشار دادم…در حدی که داشت خفه میشد و سرفه میکرد ۲ دقیقه تو دهنش تلمبه زدم گفتم دارم میام نذاشت در بیارم کیرمو خورد آبمو همرو…
اخرشم کلی از کیرم تعریف کرد و گفت سایزش خوبه و اینا خلاصه که امیدوارم شدم به خودم!
رابطه ی ما همینطوری هر روز بهتر از دیروز ادامه پیدا میکرد همش با هم رستوران و های تهران و میگشتیم من اون موقت ماشین نداشتم یا با مترو میرفتیم یا با اسنپ…گه گداری ام فرصت میشد همو ارضا میکردیم
تا اینکه دیگه به جایی رسیده بود حشر از چشماش می خواست بزنه بیرون با من دعوا میکرد که یه مکان جور کن من سکس میخوام و اینا
منم جور کردن مکان برام سخت بود
بعد از کلی کلنجار رفتن و بالا پایین خونه عمم و ردیف کردم صبح کسی خونشون نبود مرخصی گرفتم
وسط هفته زنگ زدم اونم کاراشو بزاره برای بعد
صبح ساعت ۷ پاشدم دوش گرفتم تر تمیز کردم رفتم کلی وسایل صبحانه گرفتم
۸ اومد خونه نشستیم خیلی ریز صبحانه خوردیم
رفتیم تو اتاق از پشت بغلش کردم صدای آه و نالش بلند شد…
بهش گفتم خودتو بسپار به من…دست گذاشتم رو کصش دیدم خیسه خیسه…
چشماشو بست و خوابوندمش رو تخت از نوک پاش تا سرشو آروم آروم می بوسیدم…
تیکه تیکه لباساشو در میاوردم…
الهامم می‌لرزید و آه و ناله میکرد ٫ سوتینشو دراوردم انداختم اونور از وسط دو تا پاش اومدم بالا یکی از سینه هاشو به دندون گرفتم اون یکی رو با دست میمالیدم محکم…
انقدر گاز گرفتم و فشار دادم کل گردن و سینه هاش کبوده کبود بود…
شلوارشو پاره کردم حوصله نداشتم در بیاره…میدونست رنگ مشکی دوست دارم دیدم شرت و کرستش سته…
مشکی پوشیده بود توری !
دست زدم به شورتش دیدم کلا خیسه…
شرتشو دراوردم میخواستم اذیتش کنم…
چشماشو بسته بود…سرمو بردم لای پاش نزدیک کصش ولی نه لمسی کردم نه تماسی داشتم…
نفس گرممو میزدم به کصش اطراف کصشو بغلای پاشو میبوسیدم ولی به کصش به هیچ عنوان تماس نداشتم…
میخواستم التماس کنه
انقدر ناله کرد که دیگه گریه میکرد و میگفت توروخدا بکن منو…
پاشدم دستاشو با شال بستم تکون نخوره…
شروع کردم کصشو خوردن…دیوارن های کصشو لبه های کصشو کامل میکردم تو دهنم میک میزدم و گاز ریز می‌گرفتم
همزمان تا جایی ک میتونستم انگشتش میکردم…
کلی جیغ زد و گریه کرد…
من با صدای طرف مقابلم همیشه تحریک میشم…
کیرم داشت شرتمو پاره میکرد
کیرمو کشیدم بیرون پاهاشو انداختم رو شونه هام آروم گذاشتم لب کصش انقدر سرشو مالیدم پاهاشو انداخته بود پشت کمرم فشار میداد به سمت خودش
شروع کردم به تلمبه زدن
کصش به قدری تمیز و تنگ بود
من تا حالا حتی تو عکس های وطنی ام ندیدم همچین کس تمیزی
یه کوچولو رنگ سیاهی نداشت صورتیه صورتی
جفت دستاشو باز کردم گذاشتم بالای سرش با یه دستم محکم جفت دستاشو قفل کردم گرفتم
اون یکی دستمم کردم تو دهنش ساک بزنه انگشتامو
کیرمم مشغول بود
تقریبا ۱۰ دقیقه ای زدم و گفتم دارم ارضا میشم کشیدم بیرون میخواستم بریزم رو شکمش ولی از شدت ارضا شدنم پاشیده شد رو موهاش
اونروز ۳ بار دیگه ام سکس کردیم از ساعت ۸ صبح تا ۱ ظهر سکس میکردیم
وسطاش یه چیز میخوردیم و بغلش میکردم سرشو میزاشتم رو سینم دراز میکشیدیم…ریکاوری می شدیم و دوباره…
ظهرم رفتیم یه سفره خونه یه ناهار توپ زدیم
و من برای اولین بار دخول و تجربه کرده بودم
ولی خوب باورش نمیشد و میگفت تو خیلی سکس داشتی و من واقعا واقعا نداشتم تا اون موقع
بعد از تقریبا ۳.۴ ماه فاز ازدواج برداشت منم گفتم من تو شرایطش نیستم و کات کردیم…
هنوزم که هنوزم گاهی یاد سکس فوق العاده ش میوفتم و دلم تنگ میشه !

دوستان اگر خوب نبود یا نتونستم خوب توضیح بدم
اول خاطره ام گفتم تا حالا تجربه نوشتن نداشتم و اولین باره…
بی خوابی زده بود به سرم خواستم براتون این خاطره رو بنویسم شاید برای تعدادی جالب باشه
ممنون

نوشته: Mohammadreza