دختری که نقاشی خداست (۱)

1402/10/06

سلام خدمت دوستای عزیزم و کسایی که لایک و دیس لایک و فحش و…میذارن اول اینکه این داستان تا به قسمت سکسیش برسه ی کم طول میکشه چون میخوام عینه حقیقت رو بنویسم و فقط اسم ها رو عوض کنم از این داستانا که ای من تو خیابون میرفت دیدمش همون دقیقه کردمش و…نیست ممنونم از وقت گذاشتن و حوصلتون❤️
اول ماجرا برمیگرده ب دقیقا ۱۸ بهمن ۹۷ ی دوستی دارم بنام حسین که کردان ویلا داره و رفیق فاب همیم و تو آخرین سفرش با یه دختری به نام شادی دوست شده بود،من و اون که همیشه شبهای تعطیل و …میرفتیم باغ ۱۷ بهمن شب بهم زنگ زد که فردا شادی رو میخوام بیارم تو هم بیا ۳ تایی بریم و…خوب ما هر وقت میریم کردان منقل و وافور و…‌به راه میکنیم و…گفتم این داستان چی جلوش؟گفت حله مشکلی نیست در جریانه فرداش من با ماشین خودم راه افتادم و قرار شد حسین و شادی هم با هم بیان رسیدم سر چهارباغ زنگ زدم دهمین بود رسیده بودن منم خوراکی و ذغال و ابمیوه و…گرفتم رسیدم کلید داشتم انداختم درو باز کردم و رفتم تو حسین اومد پیشواز و پشتش دیدم ی دختری با قد حدودا ۱۷۰ چشم ابرو مشکی موهای خیلییییی بلند سینه هایی که از زیر بافت نازکش و زیر سوتین مشکیش که از زیر بافت دیده می شد هر نظریو جلب میکرد دیدم لبهای ژل زده گونه های ژل زده و تو دلم همون لحظه گفتم حسین مادرتو گاییدم چی زدی اومد جلو سلام کرد دست داد گفت حسین میگه شما داداششی و همش تو صحبتامون حرفتونو میزنه منم ی سری تعارف تیکه پاره کردم و گفتم خوش اومدین بفرمایین تو هوا بیرون سرده خوشبختم و… اقا این برگشت بره تو دیدم دوتا توپ فوتبال بجای کون داره گرد و خوشگل همین ک رفت تو حسین ی لبخند پیروزمندانه داشت و یواشکی بهش گفتم مااااادرتو گاییدم چه دافیه این ی پوزخند زد و رفتیم تو…مشغول ذغال گذاشتن شدم و گوشت هارو گذاشتم تو یخچال و خریدا رو جابجا کردم و شروع کردم به خورد کردن تریاک اومد کنارم یه دونش رو برداشت بو کرد گفت وای چه بویی میده واقعا تریاک یعنی این نه این آشغال ها که تو تهران و کرجه گفتم مگه شما میشناسی خندید گفت اقا میلاد ما کوردیم هاااا گفتم کورد کجا به شوخی گفت مال کرمانشاه و…خلاصه خورد کردم زغال ها رو گذاشتم تو منقل و بهش گفتم لطفا اگه میشه چایی رو بریز از این دخترایی بود ک سریع احساس راحتی میکرد و خودمونی میشد و…نشستیم ۸.۹ تا بست زدیم من و حسین و هی حرف زدیم و…رفتم گوشت ها رو سیخ کردم دادم حسین برد گذاشت رو منقل کباب و شادی هم مشغول چیدن سفره شد…در حین خوردن نهار هی تعریف میکرد که چه خوب مزه دار کردین و…خلاصه بعد نهار گفت اقا میلاد من یه دوستی دارم بنام نسیم خیلی دختر خوبیه از هممممه لحااااظ عالیه مهرشهر تنها زندگی میکنه و اگه شما تنهایی؟…پسرها هم که همه در جریانین اینجور وقتها هیچ کدوم نه تو رابطه ایم نه کسیو داریم دیگه…گفتم عکسشو ببینم اینستاشو اورد اقا کلا یه عکس داشت پرتره سیاه سفید که به خوبی اصلا نه هیکلش نه هیچیش مشخص نبود ولی همش شادی ازش تعریف میکرد و…گفتم حله بیار ببینیمش ولی تا من اوکی ندادم کاری نکن که تو عمل انجام شده بمونم گفت حله… شد ۲۱ بهمن ۹۷ قراره ما دوباره بیان ویلا…اقا میلادتونم شبش رفتم حسابی خوشگل کردم و یه لباس شیک برند از لباسام ست کردم و صبح ۹ رفتم آرایشگاه موهامو سشوار کشید و…راه افتادم قرارمون شد که من برم دنبال حسین و شادی بعد تو راه یا نسیم با ماشین خودش بیاد سر پل مهر شهر پارک کنه سوارش کنیم یا دنبال اونم بریم که حسین و شادیو سوار کردم گازشو گرفتم سمت کرج ته همت بودیم که زنگ زد به شادی که خب من تو اتوبان کجا ماشین پارک کنم و…اشاره کردم گفتم ولش کن بگو بمونه میریم دنبالش رفتم مهر شهر و شادی گفت بلوار شهرداری ۱۰۱ شرقی فهمیدم دختر هر کسی هست ادم حسابیه چون من مهر شهر برج لادن واحد داشتم و منطقه مهر شهرو خوب میشناختم…بچه ها رسیدم تو کوچشون یعنی قششششنگ جلو چشممه دیدم یه حوری بهشتی یه عروسک یه چیزی مافوووووق تصور من اصلا یعنی تو اون لحظه میخواستم دور افتخار بزنم از هیجان و تو کونم عروسی بود همممش تو دلم میگفتم بابا لامصب تو چقدر خووووبی آخه جلوش ترمز کردم و پیاده شدم پشت من شادی هم پیاده شد سلام علیک کردیم دست داد یه دختر با قد ۱۶۵ تا ۱۷۰ رنگ پوست گندمی موهای بلند و بلوند و بافت افریقایی چشم ها بین ابی و سبز یه رنگ خاص صورت بسیار بسیار زیباااااا اندامی ک انگار خدا واقعا نشسته بود نقاشیش کرده بود من خودم قدم ۱۸۰ ۹۰ کیلوام سفیدم بورم خدایی نه اینکه اغراق کنم ولی همه میگن خیلی خوبی شبیه اروپایی ها هستی ولی این که من میدیدم تو دلم میگفتم خدایا یعنی میشه این با من اوکی شه یه پالتو مشکی و خردلی ی لگ چرم مشکی براق اون سال تازه مد شده بود ی جفت بوت مشکی و فاصله ی ۱ سانتی از لگ اش تا بوتاش ک پاهاش معلوم بود و همون یک سانتم دل منو برده بود…خلاصه سوار شد و هی شادی با حرف زدن و…‌تصمیم داشت یخ رو باز کنه ولی پسرا میدونن چی میگن وقتی زدن مخ یه نفر برات خیییییلی مهم و حیاتی میشه خیلی سعی میکنی حواست به رفتارت باشه خیلی ممتنع و منفعل میشه ادم و سعی میکنه یهو کاری نکنه که طرف بدش بیاد منم اینجوری شدم رسیدم باغ رفتیم تو یعنی فکر کنین اونقدر محافظه کار شدم که با حسین ننشستم پای وافور و شروع کردم خودمو با مزه دار کردن گوشت و مرغ و…سرگرم‌کردن که نسیم اومد تو اشپزخونه و شروع کرد باهام حرف زدن که خودتو به زحمت ننداز و یهو حسین از اونور داد زد لاشی چشمت به دختر خورده نمیای بشینی پای منقل و هی شوخی میکرد که نسیم گفت اقا میلاد راحت باشید من مشکلی ندارم واقعا با این موضوع و…منم خودمو زدم به اون راه هک نه اول خواستم کارا رو بکنم بعد بشینم که دوباره محسن گفت زر میزنه این جلو تو داره کلاس میزاره وگرنه تا الان شیاف میکرد منم به شوخی گفتم ببند مادر قهوه دیگ ماهی دوبار کشیدن اینجا که این حرفا رو نداره الان نسیم فکر میکنه ما معتادیم و…خلاصه با گرم شدن به این حرفا اومدم بافتمو در بیارم بشینم نسیم مانتوشو در اورد واااااااای خدایا چی دارم میبینم لعنتی نکن این کارو با من یعنی کونه شادیو گفتم توپ فوتبال این توپ بسکتبال یه جوری شد چشمای حسینم گرد شد تو دلم ی هیجانی بود که داشت تبدیل به این میشد که نکنه این خوشش نیاد اوکی نشه منی که کوه اعتماد به نفس بودم جلوی این بشر دستام بسته بود با اینکه هیییییچ کاری نمیکرد ها نه از بالا حرف زدنی نه خود گرفتنی نه چس کردنی ولی نمیدونم این چه انرژی ای بود که داشت…نشستیم پای داستان و گپ و حرف گرم شد و یهو شادی گفت بچه ها چند روز دیگه هک ولنتاینه…‌یهو نسیم پرید وسط حرفش گفت شادی اینجوری نگو الان اقا میلاد میگه من بعد چند روز رسیدن به نسیم باید براش ولنتاین بگیرم…آقا این جمله رو گفت من تو دلم رفتم تو ابرا اصلا رفتم آسمون هفتم گفتم پس این الان خودشو مال من میدونه و پسندیده و…تو دلم میگفتم تو مال من شو لعنتی من هفته ای یه ولنتاین میگیرم برات این فکرا تو سرم گذشت و در جواب حرف نسیم گفتم نه به یه روز و یه سال و نیس که من وظیفمه باید انجامش بدم حالا شما می خوای انجام ندی حق داری که در جوابم گفت ما مخلص شما هم هستیم این چه حرفیه قربان وااااااااااااااای دیگه قلبم داشت وایمیستاد حس میکردم کل دنیا اونروز ماله منه ی برق خوشحالی تو چشمام زد و تو دلم ی نفس راحت کشیدم دوست ندارم خیلی اذیتتنون کنم و دیگه خیلی براتون جزییات بگم وگرنه از این تاریخ که تازه رسید به روز اول اشناییمون تا اولین سکسمون خیلی اتفاق ها افتاد که اگر دوست داشتین تو کامنتها بگید یه داستان جدا بنویسم میرفتم خونش میومدم بیرون میرفتیم بولینگ سوارکاری خرید ولی دیدین یکیو که باهاش میرین تو رابطه اونقدر حستون بهش عجیب میشه حتی دلتون نمیاد باهاش سکس کنین مدتی به این روال گذشت تا اینکه قرار شد دوتایی بریم نوشهر ویلای من دیگه به جایی رسیده بود هر دومون منتظر وصل و زمان موعود بودیم که این میعادگاه شده بود ویلای من…رسیدیم ویلا ظهر رفتیم رستوران حسن رشتی و بعدش رفتیم ایران کتان برگشتیم ساعت حدودا ۷ بود یکم بیلیارد بازی کردیم شام پیتزا سفارش دادم شام خوردیم با هم حدودا ساعت ۱۱ شده بود من رفتم تو اتاق کل اتاق رو شمع وارمر چیدم و روشن کردم برق ها رو کم کردم و فقط یه آباژور روشن گذاشتم اومدم بهش گفتم بریم بخوابیم…هردومون میدونستیم قراره چه اتفاقی بیوفته دستشو گرفتم آوردمش تو اتاق تا شمع ها رو دید بغلم کرد و منو بوسید گفت ی دیقه صبر کن…رفت تو اتاق روبرویی و بعد چند دقیقه با یه لباس خواب مشکی و صورتی که تجدید آرایش کرده بود و موهای بلندی که بازشون کرده بود وارد اتاق شد من تو اون لحظه دیگه از دنیا هییییچی نمیخواستم لب تخت نشسته بودم اومد روبروم و من دست بردم پشت کمرش و هلش دادم طرف خودم افتاد رو تخت و شروع کردم به دست کردن توی موهاش و خوردن لبهای زیباش و ثانیه ب ثانیه قربون صدقش میرفتم گوشه به گوشه یه بدنش رو میبوسیدم و نوازش میکردم سرمو کردم وسط سینه هاشو هی فشار میدادم سوتین و شورتش سفید بود زیر لباس خواب مشکی ای که پوشیده بود و درش اورده بودم سوتینش رو باز کردم دو تا سینه ۷۵ بسیار خوش فرم اومد جلو صورتم یکیشو کردم تو دهنم و اون یکیو میمالیدم نسیم که مثل من رو ابرا بود به بدنش پیچ و تاب میداد و خودشو فشار میداد به من شکمشو بوسیدم و همین که شورتش رو در اوردم دیدم یه کس بسییییییار زیبا که نه کوچکترین مویی داشت نه چوچوله اویزون و …بسیار زیبا واقعا انگار این دخترو خدا نقاشی کرده بود اونقدر بدنش خوشبو بود که از بوسیدن و خوردن عضو به عضوش لذت میبردم از اینهمه زیبایی و تمیزی و خوشبویی داشتم روی کص اش رو میبوسیدم ک دستامو گرفت کشید بالا به سمت خودش با کشیدنش همراهی کردم و رفتم بالا لبهامونو رو هم گذاشتیم و شلوار و شورت منو کشید پایین تا روی رون پام و بعدش پاشو اورد بالا و با فشار پاش شلوار و شورتمو دراورد همزمان و لبهای همو میخوردیم اومدم برم رو سینه هاش باز و گفت میلاد بسه دیگه معاشقه ی بیشتر واسه راندهای بعدی یه چشمک زد و گفت زووودباش لعنتی پاهاشو از هم باز کرد و کیرم افتاد مقابله کص قشنگش اوننننقدر هر دوتاییمون خیس بودیم ک به هیچی نیاز نبود کیرمو گذاشت دمه کص اش و دستاشو برد پشته کمرم و منو فشار داد به خودش واااااای ی اهی هر دو کشیدیم ک صداش تو ویلا پیچید کمرم رو چنگ میرد و من تلمبه میزدم و کیرم هر لحظه خیس تر میشد انگار بند بند وجودشو حس میکردم کص اش به قدری تنگ بود ک دور تا دور کیرمو احاطه کرده بود چند دقیقه ای همینجوری رو ابرا بودیم و من ی دستمو برده بودم زیر سرش و لباشو میخوردم تلمبه میزدم بلند شدم از روش چون حس میکردم نفسش داره میگیره سنگینیم روشه پاهاشو گذاشتم رو شونه هام و شروع کردم چند تا ک زدم یهو مچ دستمو گرفت و خودشو مچاله کرد ب طرفم و بعد چندتا لرزش ی اهی کشید و بی حال شد من گونه و پیشونیشو بوسیدم و برش گردوندم خوابیدم روش و از پشت کردم تو کص اش فکر کنم ۵ تا تلمبه نزده بودم که اب که چه عرض کنم حس کردم همه ی شیره ی وجودم اومد و چسبیدم بهش و تا قطره اخر توش خالی کردم اونم با گفتنه ای جونم لحظه ی اومدنم ازم تشکر کرد و اونقدر لذت برده بودیم ک فقط با یه غلط افتادم کنارش بعد چند دقیقه شروع کرد به بازی کردن با موهای سینم و ارامش محض ما رو فرا گرفته بود ممنونم دوستان که وقت گذاشتین ببخشید که طولانی شد اگر پسندیدین و خواستم باز بنویسم سعی میکنم کوتاه تر و با جزییات سکسی بیشتر چون این اولین سکس بعد اون مدت طولانی بود معاشقش کم بود
خیلی مخلصم
میلی

نوشته: میلی


👍 17
👎 12
18401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

964076
2023-12-28 00:06:14 +0330 +0330

کیرم تو دهن توپ فروش منطقت.سینه هاش توپ چی بودن جاکش ؟

0 ❤️

964078
2023-12-28 00:15:36 +0330 +0330

خوبه روزی ده بست تریاک شیاف میکنی که با پنج تلمبه آبت اومده . همون تریاک رو اگه نمیکشیدی فکر کنم رکورد خروس رو میزدی 😂😂

2 ❤️

964093
2023-12-28 01:41:03 +0330 +0330

بد نبود ، یه جز قسمت تعریف از تریاک کشیدن و خودگویی هایی که یه کم توی ذوق میزد!
فقط یه سوال ، مگه میشه با اون تعاریف که از نسیم کردی و دختری با این مشخصات دم دستت بوده کسشو نخوری؟! نمره سکست از ۱۰ یک هم نمیتونه باشه

3 ❤️

964094
2023-12-28 01:44:51 +0330 +0330

طرف اینقدر که تو میگی داف بود بعد دفعه اول به این راحتی باهات اوکی شد؟

0 ❤️

964105
2023-12-28 03:18:38 +0330 +0330

ساقیتو عوض کن

0 ❤️

964108
2023-12-28 04:30:08 +0330 +0330

توی سکس اول تا قطره آخر ریختی توش؟؟؟اونم با گفته ای جونم لحظه ی اومدنت ازت تشکر کرد؟نگفتی طرف جنده است؟نگفتی مریضی چیزی؟پس برای این آدم چرا ادای تنگا در میوردی که فقط ماهی دو بار پای بساط می‌شینی؟ماهی دوبار اعتیاد نیست؟اون نگقت کسی که ماهی دوبار پای بساط میشینه شاید تزریقی هم باشه؟درد بیدرمونی چیزی داشته باشی؟سوپر استار.کوه اعتماد به نفس

2 ❤️

964120
2023-12-28 07:17:00 +0330 +0330

مطمئنی پسری ؟صد رحمت به خروس

0 ❤️

964148
2023-12-28 12:44:06 +0330 +0330

کوه اعتماد ب نفس. 🤮
اورست تو کونت.

0 ❤️

964185
2023-12-28 23:52:38 +0330 +0330

کص ندیده دهاتی

0 ❤️

964223
2023-12-29 02:55:58 +0330 +0330

اینم یه داستان مثل داستانای دیگه اولش میگی من با جزییات مینویسم بعد کلا یه روز دختره رو میبینی میگی وارد جزییات نمیشم یکم بعدش میرسه به سکس که هیچ جذابیتی برای خواننده نداره
کالا سایت پر شده از کسایی که یه کصشرایی تفت میدن فک میکنن نویسنده شدن

0 ❤️

964243
2023-12-29 07:40:25 +0330 +0330

سلام به نویسنده‌ی عزیز ،داستانت چند تا ایراد داشت ، اول غلط املایی چند جا و همچنین نگارشی و …
با جزئییات میگم و طول میکشت این بود … کیر توت
با هم چکار کردین که زرتی خیس شدین ،
توپ بسکتبال جای کون اصلا آدم و از قیافه میندازه یعنی کون یه فرمی داره و یه حدی بزرگش جذابه نه دیگه در اون حد ، این چیزی که تو از دختره تعریف کردی موی بافت آفریقایی. چشم سبز و موی بلوند و … یاد چیمبوندا مدافع نیجریه افتادم .
در کل میخوام بگم پای بساط منم یکی دوبار کیم کارداشیان و کاترین زتا جونز و زدم زمین البته نیم ساعت سکس کردیم ها نه خروسی مثل شما

0 ❤️