سرگذشت یک گی

1403/01/15

درود به همه عزیزان

من تا به امروز داستانی ننوشتم پس امیدوارم بتونم گیرا بیان کنم.

مقدمه

این داستان شرح زندگی خودم هست که در تمایلاتم مبهوت موندم.
گرایشاتی از قبیل تاپ بودن حتی در حد یک آلفا…
و گاه بات بودن…همچون جنده پوشی روسپی.
در بین این این دو حد مرز های بسیاری هست که چندجنس‌گرایی و دگرجنس‌گرایی دوتا از اونهاس.

پیش‌گفتار

در این داستان تمامی اسم ها بداهه نام گذاری شده است. لطفا عزیزان بخود نگیرن… زندگی یک گی.

من.
جالبه تو ایران که زندگی میکنی ناخودآگاه درگیر مسیرهایی میشی که
وقتی بهشون فکر میکنی میبینی خودت اصلا احتیاجی بهشون نداری اما توشون درگیری…مثل تحمیل هایی که تو خونه پدری و مدرسه و مسجد وووووووو داشتیم هممون.
وقتی به خودم اومدم دیدم نزدیکم به سن ۳۰ هستم و هیچ خودم رو نشناختم.
فقط شده بودم درگیر ظواهر زندگی. بودم درگیر عشق و حال.دختر بازی و پسر بازی(تو پرانتزی همیشه‌باید‌بهداشت‌سلامتی‌روسرلوحه‌کرد) (ازمن‌گفتن)
خلاصه که سرتون رو تو این داستان درد نیارم. تو دوره های آخر نوجوانی هم کون خوبی بودم که خیلی‌ها آرزو داشتنش رو داشتن و نتونستن داشته باشن (جوز اونی که خودم خواستم) هم یه دختر باز تیر و هم پسر باز( اما کون نداده بودم). این زمان بود که من از روی علاقه به تجربه با یکی از دوستام که اسمش طاها بود و مثل خودم تمیز و خوش اندام بود تونستم قول یه سکس دوطرفه رو بگیرم… چون تا حالا نه‌داده‌بود و نه‌کرده.
دوتامون دفuه اول بود کون میدادیم با این تفاوت که من قبلا تجربه فراوون لاپایی کردن رو داشتم.
جالب بود برامون داشتیم به خودکفایی میرسیدیم… که همین طور هم شد.

خوب حالا ببینیم من کی ام
من آریام و الان حدودا ۳۲سالمه و تونستم تا حدود ۸۰درصد خودمو بشناسم و تمایلاتم و تقریبا پیدا کردم…متولدتهران…۲۰سال شهرستان بودم.
چشمام رنگیه…پوستم سفید…اندامم متناسب و سفت…تعریف بلد نیستم در کل خوبپسری‌ام.
پوزم ورس هست که میشه به پارسی تطبیق پذیر بودن با شرایط…
یه ورس احساسات عجیبی رو میتونه تجربه کنه. در عین بات بودن میتونه تبدیل به تاپی داغ بشه برای شریکش تو سکس. با درخواست ها مطابق میشه یجوری راحتش.
خوب کجا بودیم… آها طاها رو میگفتم.
قبل از خدمت سربازی و سال سوم دبیرستان بود که قرار شد خودکفا بشیم و کون هم بذاریم…
اون زمان چون من با پدربزرگ‌مادربزرگم زندگی میکردم همیشه اتاق خصوصیم مکان بود برای همه لهو لعبی.
اون روز موعود بالاخره رسید و پس از کلی مخ زنی و کیرمالی و بوس و ماساژ اقا طاها اومد اتاقم…منم که وحشی و داغ و تجربه دار فقط توش نکرده بودم که بسلامتی کردم و به بعد…میگم الان.
اون موقع تازه این CDمن های همراه اومده بود بجای واکمن. منم یه CDسوپر تونسته بودم با بدبختی از دوست دخترم بگیرم که مال باباش بود.
طاها که رسید استرس داشت. منم آروم تلویزیون روشن کردم و سی دی رو گذاشتم تو دستگاه. فیلم شروع شد…خوب حالا نوبت نیت اصلیمون بود…
نشستم کنارش و شروع کردیم فیلم دیدن، طاها کمی نگران بود یخ کرده بود که من بغلش کردم. اومد تفره بره که کیرش رو که نیم پا بود از زیر شلوار و شورت گرفتم تو مشتم.ساکت شد…کمی هنوز نگران بود که شروع کردم به ماساژ دادن شونه ها و گردنش… محو فیلم شد و منم محو دوتا پسر ۱۸ساله ی زیبا رو و خوش بدن.
بهش گفتم لباسات رو دربیار که نفهمیدم کی دوتامون لخت شدیم.
دوتا پسر پوست سفید و کون اندامی، بهش گفتم برام بخور گفت بلد نیستم رفتم و شروع کردم براش کیرش رو خوردن…یکم خوردم دیدم خودش داره خم میشه برام ک ساک بزنه متوجه شدم داره یاد میگیره.
یکم 69 برا هم خوردیم. دوتاییمون شدیدا داغ شده بودیم،ک یر هامون شق و سفت تقریبا ۵دیقه یا بیشتر خوردیم بدون توقف…آب عشق دوتامون سرازیر شده بود.
حالا نوبت رسیده بود به این که دوتایی پلمپ هم رو باز کنیم و با یه دنیا اتفاقات عجیب و جذاب رو برو بشیم.

فکر میکنم برای این برگه نوشتن کافی باشه… اگر همراهان لذت بردن بقیش رو در بعد مینویسم. امیدوارم خوشتون بیاد داستان واقعی.

پ…ن
امروز ۴فروردین بعد از سال ها انتظار یه روز بیادمونی برام بود و یه همراه خیلی عزیز رو تونستم برای خودم پیدا کنم… برای همتون رابطه ای سالم و سکسی تمیز و مفرح آرزو دارم…
من آریا هستم.

نوشته: آریا


👍 8
👎 12
7001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

978187
2024-04-04 08:57:51 +0330 +0330

اسمس بود یا داستان؟
تا اومدیم ببینیم چی به چیه تموم شد.
چرا فکر میکنید باید داستانتون چند بخش باشه، وقتی نیست بزور می‌خواید چند تیکه‌اش کنید به همین دلیل دیس میدم

4 ❤️

978223
2024-04-04 14:05:52 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک مجلوقی جلقی کیر ندیده

1 ❤️

978259
2024-04-04 15:37:05 +0330 +0330
MQ4

وقتی میخوایی کصتان بنویسی دستت رو از تو کونت در بیار

1 ❤️

978270
2024-04-04 18:21:03 +0330 +0330

چرا بعضی دوستان عادت کردن به هر داستانی یه تیکه بندازن؟
خوب اسمش داستانه دیگه، میتونه واقعی باشه میتونه تخیلی.
بنظرم بهتره بجای فحش دادن ایراد منطقی بگیری.
البته که واقعا سطح نویسندگی بعضی از دوستان خیلی پایینه.

1 ❤️

978289
2024-04-04 22:19:39 +0330 +0330

واقعا کم بود

0 ❤️

978299
2024-04-04 23:30:11 +0330 +0330

نه دیگه ننویس ، یه اس میدادی سنگین تر بود

0 ❤️

978300
2024-04-04 23:32:05 +0330 +0330

پیمان صفر یک عزیز میشه بگی کجای این نوشته قابلیت ایراد جرفتن نداشت؟ بعدم مگه کسی از راست و دروغش ایراد گرفته؟

1 ❤️

978313
2024-04-05 00:25:16 +0330 +0330

بله، واقعا بعضی از داستانها بسیار ضعیف و پر از اشکال هست. حق با شماست. ولی صحبت بنده اینه که بعضی دوستان بجای نقد کردن میان به طرف فحش میدن.
بنده عرض میکنم که اگر نقدی دارید قشنگ و منصفانه بگید تا نویسنده هم اگر مایل بود روی داستانش کار کنه و بهترش کنه.
در هر صورت وقت گذاشته و یه چیزی نوشته ، دیگه فحش دادن نداره.
حرف بنده این بود.
با تشکر از ادب جنابعالی

1 ❤️

978381
2024-04-05 05:20:26 +0330 +0330

وای انگار نویسنده خود منم . تو سکس هیچ خط قرمزی ندارم و همه چیز باید یکبارم که شده تجربه کردش . برای مثال میشه هم بهترین ارباب بودش و هم میشه بهترین توله

0 ❤️

978382
2024-04-05 05:24:45 +0330 +0330

خسته نباشی خب یکم بیشتر می‌نوشتی😅
یه جوری میگی برگه انگار اینو با ماشین تحریر زمان پدربزرگ و مادربزرگت نوشتی؟

0 ❤️

978414
2024-04-05 15:57:43 +0330 +0330

قبلنا ی کونی تو کلاس بود همه میشناختن و انگشتش میکردن اما الان همه کونینو چند نفری هستن که میکنن

0 ❤️