سکس با همسایه جدید (۱)

1402/10/24

تازه وارد ی واحد اجاره ای در یک آپارتمان شده بودیم ،بعد از چند روز برای اولین بار واحد روبرویمان رو دیدم، و سلام و احوالپرسی کردیم ،اسمش رحیم ۵۵ساله، خوش تیپ وخوش لباس با چشمانی سبز و تقریبا همسن خودم بود. چند ده بارهم درآسانسور یاتوپارکینگ وحتی ی بار بیرون درسوپر مارکت همو دیدیم وباهم همراه تامنزل شدیم وکلی از هم پرسیدم، رحیم ی دختر بیست دوساله وی پسره ۱۷ساله داشت، وحتی دخترشو شوهر داده بود،منم ی دختر ۱۵ ساله وی پسر دانشجو داشتم،تقریبن ی جورایی بهم میخوردیم،ی شب همسرم الهام هنگام خوابیدن ،بهم گفت بهرام ،گفتم چیه عشقم،گفت این همسایه روبرو رو میشناسی ،گفتم شوهرشو چند بار دیدم،آره چطور مگه،الهام گفت هیچی همینجوری گفتم ،منم زنشو دیدم،چند بارهم دیدم،همسرش رو هم چند بار دیدم ،اسم زنش لیلا ست،امروز ی سر رفتم خونشون بیشتر باهم آشنا بشیم، وکلی باهم صحبت کردیم،نفهمیدم کی غروب شد ،یهیو صدای زنگ واحد زده شد ولیلا رفت رد واحد رو باز کرد،چون دونفر زن بودیم حجاب نداشتیم،دیدم شوهرش اومد تو ،من سریع تنها کاری که تونستم بکنم روسری رو سرم کردم اما مانتو رو نتونستم سریع بپوشم،تو همین حال،شوهرش سلام کرد ومن باخجالت همینطور که داشتم باعجله مانتو تن میکردم،جواب سلام دادم،لیلا بهم گفت چرا این همه عجله،نگران نباش رحیم چشم پاکه ،ماخانوادگی راحتیم،بااین حرف لیلا ،یه مقدار راحتر شدم ،ورحیم اومد جلو واحوالپرسی کرد،ولیلا گفت الهام همسایه روبرو ورحیم که همسرم،رحیم بیشتر تحویلم گرفت وازتو پرسید وغیروذالک ،بگذریم ی جاهایی باید کوتاه نویسی کرد ،چون خسته نشم، الهام گفت تولیلارو دیدی گفتم ن فرصتی پیش نیومده، گفت این لیلا چه شوهرخوشگلی داره ،خوش برخورد ،خوشتیپ،چشم زاغ باموهای موجوگندمی،ولی زنش بهش نمیخوره،راستش ی خورده بهم برخورد،پیش خودم گفتم ،بی شرف همچین تعریف میکنه،انگار ،چشمشو رحیم گرفته چيزی نگفتم وخوابیدیم فردا صبح ساعت۱۱ دیدم الهام زنگ زد ،گفت بهرام ،جانع بهرام،امشب برا شب نشینی لیلادعوتمون کرده ،فرداهم که پنجشنبه هست سرکارنمیری،بریم خونه شون ،گفتم اشکال نداره، خداحافظی کردو.بعد از شام الهام به بچه ها گفت من وپدر یه چند دقیقه ميريم منزله واحد روبرویی، اشکالی که نداره ؟گفتند نه چه اشکالی داره، مگه ما ميريم بادوستامون تفریح شما عزیزان نه میگین،خوب شما هم برید با هم سن وسالهای خودتون بپرید، یه لبخندی زد گفت بهرام پاشو بریم،من که کلن یادم نبود، یهو یادم افتاد که صبح زنگ زده،،چرا الهام بااین ذوغ وشوق، الهام زیاد درقید مهمون بازی نیست،به هرحال گفتم بریم ،رفتیم وزنگ زد ولیلا در روباز کرد وسلام گرم وصمیمانه وبالبخند،رفتیم داخل دیدم رحیم از روی مبل بلند شد و به طرف ما برای خوشامد و احترام جلو اومد لیلا همسرش یه بلوز مشکی تا به پشت رون ولی چسبون و یه استرج مشکی ،که سفیدی رونش قشنگ واضح بود روبوسی با الهام به من دست تمنا دراز و خودشو معرفی کرد ،وقتی به رحیم نگاه کردم ،دیدم بی تفاوت و عادی ایستاده تا بیایم تو، منم با لیلا دست دادم وارد منزل شدم ،الهام جلوتر بود و بامحسن دست داد و کنار هم روی مبل نشستیم ی چند دقیقه از احوال هم پرسیدیم،رحیمی مقدار پرو رو تر بود چون تو منزل خودش بود و طبیعه،لیلاشون تو اوپن بود،الهامو صدا زد، رفت پیشش،و رحیم شروع کرد صحبت کردن ،بعد از چند دقیقه دیدم دوتا زنها اومدن .تو دست الهام شربت بود،وتو دست لیلا پیش دستی،وقتی زنمو دیدم ،جا خوردم ،مانتو و روسریشو برداشته بود وی نیم تنه نافی لیمویی و شلوار سبز چسبون اومد پیشم نشست، برای اومدن من شلوار چسبون سبز شو دیدم ولی اصلا فکرشو نمیکردم که اینجوری بشه واسه اینکه کم نیارم چیزی به الهام نگفتم،یعنی شرایط جوری بود که نمیشد حرف بزنم لیلا شروع کرد صحبت کردن ی رژ لب سرخ با صورت آرایش کرده غلیظ،حدود چهل وپنج ساله،روفرم ،وقتی از مبل بلند شد قشنگ استرج لای کصش بودشربتهارو برداشت واومد طرف ما برای تعارف اول به الهام شربت تعارف زد بعد اومد طرف من ،شربت تعارف زد، ی عطری به خودش زده بود که لذتشو بردم ی سینه درشت واز همه بدترچشمم افتادبه رونش چقدر توپل ،سفیدی رونش رو میدیدم، اگه تنها بودم ول کنش نبودم تانمیکردمش ولش نمیکردم.بعدرفت طرف شوهرش ،وقتی دولا شدبرای تعارف به شوهرش ،قشنگ استرج لای کیونش،حتی شرط بندی هم که تیره بود معلوم‌ بود، بگذریم هرچی ازاین جمع بگم بازم کم میارم لیلا سرصحبت باز کرد ،گفت:خوب آقا بهرام ازخودت بگوبرام،جاخوردم،لیلا درجافهمید،گفت :منو الهام جون از همه چیز هم خبر داریم، یه خنده ای کردیم ،گفتم بهرام هستم پنجاه و هشت ساله از تهران،با این نقاشی،همه خندیدیم و لیلا گفت با کدام نقاشی؟که الهام گفت منو کشیدی دیگه، ودوباره خنده بازار ،من حواسم به رحیم بود زیرچشمی نگاه میکرد به ناف الهام،چون الهام خیلی سفید بود،خوده من که بیست وچهار سال باهاش بودم ،وقتی لخت می‌شد، دیوونه میشدم،تازه برام تکراری بود،چه برسه به رحیم. اینم بگم این نیم تنه رو تو خونه جلوی من و دخترم می پوشید ولی جلوی پدرم به هیچوجه، برای اولین بار بود که تو جمع اینجوری پوشیده بود، که بعدها به من گفت که با لیلا هماهنگ بودم، بگذریم ،لیلا بهر طریقی الهامو بلند می‌کرد به طرف اوپن،و وقتی بلند می‌شد بره،شکم سفیدش با اون باسن تپلش ،رحیم چشم ازش برنمی‌داشت، منم دیدم اینطوری بی خیال شدم ،رفتم توکص وکیون لیلا،اصلن فراموش کردم،هم رحیم وهم الهامو ،من گرم صحبت‌های کلاسیک با لیلا بودم‌، اونم با چشمهای سیاهش و موی بلند و صورت آرایش کرده،لباشو طوری بعضی وقتا گاز میگرفت که دوست داشتم لبشون گردنشو کصشو همه جاشو بخورم،که بازهم الهام بهش گفته بود چه جوری منو حشری کنه،یهو به خودم اومدم دیدم رحیم و الهام هم گرم صحبتن، توجهی نکردم،بگذریم اون شب گذشت،یه دوهفته از اون مهمونی گذشت.ی شب که شروع به سکس کردیم آروم آروم الهام لبشو گذاشت رو لبم و زبونش رو کرد تو دهنم، منم شروع به خوردن زبون و گردن و رفتم گوشش رو بخورم یهو گفت دوست داشتی الان به جای من لیلا بود؟جا خوردم ،گفتم لیلا؟گفت آره لیلا،چیه فک کردی اون شب حواسم بهت نبود؟منم درجا با ناراحتی گفتم تو منو بردی اونجا، بعدشم اون چه لباسی بود پوشیده بودی،میخواستی کص وکیونتو نشون رحیم بدی، قبلا هم یبار گفتی آقا رحیمتون چشم زاغ و موهای جو گندمیو…اصلا میخوای برم صداش بزنم بیاد باهاش سکس کنی؟الهام سریع حرفو عوض کرد گفت کیرتو بخورم ،لیز خورد وسط سینشو آورد روکیرم بعدش شروع کرد ساک زدن چون بارها باهم سوپر تماشا کرده بودیم کاملن واردبه کار بود،ومیدونست من سریع آبم میاد بی خیال شد وبانوک سینه به بدنم مالید واز زیر کیرم لیس زدوکصشو گذاشت تودهنم ،،منم شروع کردم به خوردن کصش ،زمان خوردن کص الهام من خیلی طولش میدم چون میخوام نزدیک به اومدن آبش بشه .لیز خورد اومد صورت به صورت شدیم،گفت کص میخوای یا کیون؟گفتم کیون.وازلین رو از زیر تخت برداشت مالید به سرکیرم،ی خورده هم مالید به سوراخ کونش ،بعدش باناز وعشوه گفت بیا دیگه ،همش مال خودتع، بیاببینم میتونی آبمو بیاری؟بلند شدم زانو زدم کیرمو آروم توسوراخ کیونش گذاشتم وآرام فشار دادم تو وقتی کیرم تا ختنه گاه رفت توش اونمقع دو سه تلمبه ریز زدم تا هم کیرم لیز بشه دیواره سوراخ ،بعددستم بردم لای کصش واید آروم آروم به خاطر اینکه کیرم از کیونش در نیاد باهم دیگه روی تخت افتادیم،اما دوتا دستم زیر کصش بود چون باید حالت نیم قنبل باشه وگرنه کیرم میاد بیرون،وای صدای ناله الهام و میشنیدم ،سرم بغل گوشش بود،و منم به خاطر اینکه زود آبم نیاد تکون نمیخوردم،از اونور میخواستم باهم ارضا بشیم ،چون بارها گفته بود اگه آبم نیاد،باید آبمو بیاری ،همینطورکه داشتم با چوچولش بازی می‌کردم، ی عطری لابه لای موهاش حس کردم،دقیقا همون عطری که لیلا به خودش زده بود،ی لحظه تمام حواسم رفت به لیلا، احساس کردم که من روی اون افتادم، از خود بیخود شدم ی چندتا تلمبه از ته دلم زدم ،کا الهام آروم گفت چته وحشی من فک میکنی من لیلام .اینو که گفت کیرم روتا ته کردم توکیونش ،دیگه نتونستم تلمبه بزنم،اگه تلمبه میزدم آبم میومد فقط باکصش ور میرفتم. با اون عطر لای موهاش دیگه الهام رو فراموش کردم فک میکردم لیلاست،برای همین دیگه دست از کصش برداشتم ودست انداختم زیر پستونش وشروع به مالیدن کردم ،و آرام در گوشش ناخودآگاه گفتم جون آبتو بیارم لیلا،بعدش آبم اومد، ومن از جنب وجوش افتادم حرارت کمرش به سینم میخورد، اونم آبش اومد ،و چیزی نمی‌گفت، از روش بلند شدم و سینه به سیه شدیم وش ،بعد سرمو کرد لای موهاش،درگوشم گفت خوب سکس کردی بامن رحیم،ولی هیچ‌کس مث بهرام پیشم نمیشه سرم بلند کردم وتوچشاش نگاه کردم،خودش گفت مگه نه لیلا،هیچی بهش نگفتم، که بازم بعدش گفت از عطر لیلا به موهاش زده تا به یادش بیافتی،.واقعا این زنها دست شیطون رو ازپشت بستن.دو سه روز بعد که وارد آپارتمان شدم ،رحیم و لیلا رودیم و سلام گرمی باهم کردیم، که من یاده ،دوسه روز پیش افتادم ، هروقت چه تکی چه با الهام ،چه الهام با لیلا رو میدیدم بازم یاد سکس اون شب می‌افتادم. ی موقع هایی که از سرکار میومدم ،یا سرکار بودم،به خودم میگفتم نکنه الهام بارحیم سکس کنه.اصلا کلا شکاک شده بودم .میخواستم از اونجا پاشم برم جای دیگه از تهران بشینم،ولی خودمونیم منم لیلا رو میدیدم بدم نمیومد باهاش سکس داشته باشم،بگذریم یروز غروب پنج شنبه باماشین با الهام رفتیم خرید. برگشت بهم گفت :بهرام نمیخوای رحیم و،زنش را برای شب نشینی دعوتشون کنیم؟به الهام گفتم والا اون شب کسی خونه اونا نبود،اونا بیان ،لیلا وتو بخواهید مث اون شب راحت باشید ،جلوی بچه‌ها زشته، سنی از ما گذشته، گفت ول کن بزار روراست بهت بگم، لیلا به شدت از تو خوشش اومده ورحیم هم از من . من که تابه الان بهت خیانت نکردم،هرچند شما مردها هر کاری بخواهید می کنید،صداشم درنمیارید،بیچاره ما زنها همش بایست قیمه بخوریم یه وعده بخواهیم قورمه سبزی بخوریم ،میشیم خیانتکار،.بهرام، ی بار هم که شده بزار سکس با غریبه رو تجربه کنم ،توراضی باشی 'هم خدا راضیه هم من ،تو صاحب منی ،تو عشق منی تو راضی باشی هیچ گناهی که نداره .تازه به منم فرصت سکس با مرد دیگه هم دادی منم راضی کجای دنیا نوشته که گناه هست.همینطور مرتب داشت صحبت می‌کرد اصلا نمیذاشت من حرف یزنم،راستش کص وکیون لیلا فوق العاده بود فقط ی ذره افتادگی رحم داشتن اونم به خاطر زایمان بود .گفتم الهام؟گفت جان الهام، گفتم رحیم شاید دلش نخواد، گفت لیلا دیروز بهش گفته، اونم گفته اگه آقا بهرام راضیه من حرفی ندارم،اونا تاالان دوتاسکس ضربدری راتجربه کردن،لیلا میگه خیلی لذت داره،چون همسرمون راضیه.من مونده بودم چی بگم،از اونور نمیتونستم از لیلا بگذرم از ی طرف میدیدم الهام راست میگه .خودم تو زندگی مشترکم حداقل بیست تا کس کرده بودم.ولی الهام چی ،همش زیر کیر ما یا ساک زده یا کس داده یا ازپشت.بهش گفتم باشه ولی تو خونه مانه چون بچه ها هستن گفت باشه اون بامن،سریع با گوشیش زنگ زد به لیلا .گفت اوکی رو از بهرام گرفتم ،امشب میایم،با تعجب گفتم الهام!گفت چیه عزیزم .امشب ؟آره دیگه امشب.بچه ها چی گفت امروز بعدازظهر زنگ زدم به مریم .خواهرش رو میگفت.بهش گفتم ما دیر وقت میایم بچه‌ها میان خونه شما ،مریم گفت باشه،رفتیم خونه دیدم بچه ها نیستن،به الهام گفتم بچه‌ها رفتن ؟ گفت آره دختره با دوستاشه ظهر گفتم بره خونه خالش به برادرش هم گفتم بره خونه خاله امشب ما ی مهمونی دورهمی با دوستای قدیم داریم،همینجور گیج واج مونده بودم،گفت چرا معطلی بدو بریم حموم خودمونو بشوریم صاف وصوف کنیم ،منم دیدم آنقدر الهام کارهارو قشنگ ردیف کرده دل زدم به دریا گفتم هرچی بادوباد باهم رفتیم حمام قشنگ صاف وصوف کردیم، طوری کع الهام ژیلت رو داددستم گفت قشنگ کصمو صاف وصوف کن کیونش ی مو نداشت .باسنش تقریبا گردو تو چشم هست مچ پاشم کلفت بارونهای متوسط ولی کص خیلی تنگ،البته سوراخ کیونشم تنگه ،ی موقهایی که ازپشت اونم به خاطر اینکه هم من حال کنم هم باسنش رو بیاد وگرنه هم پشت هم جلو تنگه.ی سکس تو حموم با هم کردیم ،گفت یه وقت پیش اونا زود آبت نیاد،لیلا بگه کمر شوهرت شل هست بعد خندیدیم،اومدیم از حموم بیرون.خودمونو خشک کردیم،ی چای ،بعدش الهام ی قرص دیرارضایی بهم داد خوردم ،آماده شد برای رفتن خونه لیلا‌. وقتی آماده شد .دیدم آماده شده چه آماده شدنی .پایان قسمت اول

نوشته: بهرام


👍 13
👎 19
37701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

966676
2024-01-14 23:45:03 +0330 +0330

جفنگ و باورنکردنی

3 ❤️

966729
2024-01-15 01:22:49 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

1 ❤️

966751
2024-01-15 02:50:10 +0330 +0330

ینی بخاطر ی کسشر تموم قوانین خدارو هم جابجا کردی کدوم کسکشی گفته عیب نداره زنت بره بده؟؟کیرم تو کسشری ک نوشتی دیسلایکم تو کوووونت بچه کونی

2 ❤️

966762
2024-01-15 04:22:41 +0330 +0330

اول رحیم بود بعد شد محسن بعد رحیمی دوباره رحیم شد. لطفاً خزعبلات ننویسید

1 ❤️

966767
2024-01-15 05:44:07 +0330 +0330

عهه شما اسکلا شربت وکه ازواجبات توم شکسه با پیش دستی میخورین بزار باقیش رو بخونم

0 ❤️

966768
2024-01-15 05:48:54 +0330 +0330

ابله محسن بود یا رحیم

1 ❤️

966769
2024-01-15 05:55:33 +0330 +0330

عهه فکر کنم ابله خودمم محسن مال یه داستان دیگه بود بشخید 🤣 ولی خوب نوشتی تقریبا فقط شرط بندی اینجا بکار نمیاد ا ن شرت بندیه

1 ❤️

966780
2024-01-15 08:00:58 +0330 +0330

آخه کدوم رحیمی چسم سبزه 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂

4 ❤️

966784
2024-01-15 08:25:16 +0330 +0330

زن چهل و خورده ای ساله با دوتا خرگنده که سی ساله داره میده تنگه 😂😂😂😂 بعد کیون دقیقا کجا میشه دیگه میخواست بع عمقش پی ببریم من ریدم تو این تیپا که اینا زدن استرج 😂😂😂

1 ❤️

966809
2024-01-15 15:00:57 +0330 +0330

این وسط محسن کدوم کسکشی بود؟

0 ❤️

966831
2024-01-15 19:33:55 +0330 +0330

یکی توضیح بده حرف حساب این دیوس چیه؟

0 ❤️

966888
2024-01-16 01:15:59 +0330 +0330

بهرام گور به گور که میگن توهینی کسکش جقدر جرت نوشتی و دروغ

0 ❤️

968183
2024-01-25 05:57:07 +0330 +0330

خوب بعدش

0 ❤️

968610
2024-01-28 10:06:47 +0330 +0330

ادامش چی شد زنت داد🙄🙄🙄🙄

0 ❤️

968836
2024-01-30 02:04:23 +0330 +0330

کوص کش زنتو گایید یا نه

0 ❤️

979137
2024-04-10 02:48:35 +0330 +0330

قسمت بعدی چی شد

0 ❤️