با سلام خدمت دوستان عروسی برادر خانمم بود یه شب به یاد ماندنی و خارق العاده. تقریبا وسط عروسی بود که بچه ها اومدن صدا کردن که بیا تو مجلس زنونه شاباش بده ما رسم داریم ،رفتم تو با خجالت زود شاباش رو دادم اومدم بیرون ،همین که میخواستم بیام بیرون خواهر زنم اومد جلوی در بهم گفت کجا باید بیای با خانمت و من برقصیم بهش گفتم حرفش رو نزن به زور برد تو وقتی دستم رو گرفته بود دست راستم خورد از جلو به کس اش دستم رو نکشیدم یه دقیقه شد که دستم موند یه لحظه آه صداش رو شنیدم یه لبخندی بهم زد رفتیم واسه رقصیدن ،تو رقص هم لامصب نیومد خودش رو میمالید به کیرم ،منم که راست کرده بودم داشتم میمردم بالاخره تموم شد اومدم بیرون رفتم مجلس آقایون،نیم ساعت نشده بود که یه اس واسم فرستاد که بیا بریم خونه تا لباسم رو ورداریم بیاریم،منم بهش اس دادم مگه شوهرت کجاست که من برم بهم گفت اون مست کرده حال نداره تو اتاق پروف تالار خوابیده اومد پایین رفتیم ،رسیدیم خونه بهم گفت منم میترسم بیا باهم بریم ورداریم منم که از خدام بود رفتیم خونه همون وسط حال بهم گفت اینجا بشین من بیام رفتن و اومدنش دو دقیقه نشد که گفت بیا اتاق خواب ببین کدوم لباس رو بپوشم گفتم من که ندیدم بدون خجالت اونیکه پوشیده بود رو جلوم درآورد وای به جان خودم یه شورت قرمز بندی و توری پوشیده بود قشنگ معلوم بود که سفید سفید کرده فقط مونده اونم دربیاره بزاره تو دهنم بلند شدم گفت بلند نشو بزار بپوشم بعد تا میخواست سرش رو بکنه تو کمد از پشت گرفتمش،کمرش رو فشار دادم کون رو داد به عقب گفت احمق میخواستم امتحانت کنم که رد شدی زود شورتش رو درآوردم شروع کردم به خوردن کس آبدارش بالاخره بعد از کمی خوردن دیدم داره حال میاد انداختنش رو تخت سر کیرم رو گذاشتم رو کس اش مثل جارو کشید تو شروع کردم به تلمبه زدن یه 10دیقه تلمبه زدم گفت تو رو خدا بزن در نیار تا به حال اینقدر حال نکردم از سکس منم که از خدام بود که فقط کس اش رو جر بدم بالاخره اونقدر زدم که ارضا شد بلند شد سر کیرم رو گرفت گفت فدای کیرت بشم که امشب بهم خوش گذشت چنان ساکی برام زد که تا به حال تجربه ساک نداشتم آبم رو چنان خورد که انگار آب میوه خورد بلند شدیم زود لباس پوشیدیم رفتیم مجلس ،وقتی مجلس تموم شد دیدم داره با شوهرش دعوا کرده که تو مجلس خوابیده اومد تو ماشین ما نشست گفت میرم خونه شما سه روز موند خونه ما این سه روز رو هر روز میریم باغ سکس میکنیم میایم
نوشته: علی
علی کوچولو این مرد کوچک هرشب بغل حوضشون هی کون میده گریه میکنه آه میکشه جقی مفلوک
خاک تو سرت متاهل کمر شل دوتا کف دستی نرفته ابت به عشق خواهر زنه امد؟بدا به حال زنت با این کمر شلت فکر نکنم خواهرش بده و اون بمونه جا تقصیر خودته از بس کمرت شله زود زرتتدرمیاد اون مجبور با باجناقت یا کس دیگه جبران کارای نکرده تورو بکنه
خوبه خواست امتحانت که وگرنه میگفت بخواب تا بکنمت😂😂😂
ریدم تو اون قیافت ک وقتی یکی دستت میگیره دستت میخوره ب کسش
من لایک کردم
حتی اگه دروغ هم باشه معلومه عشق خواهر زنت دیوونت کرده که وقت گذاشتی نوشتی
آره منم مثل تو خیلی دوست دارم خواهر زنمو بترکونم. منتها اینجا داستان بلغور نمیکنم
احتمالن خواهرزنت شیمیل بوده برده تو رو خونش با یه کیر 30سانتی کونت گذاشته تو هم از لحاظ این کسشرارو سر هم کردی واسه ما گفتی
میخوای بری باغ بگو.نمیخوام وقتی زنت رومیارم باهم برخورد کنیم.آخه زنت هربار میگه تاحالا اینجوری حال نکردم.کونی
دم پیش دبستانی ها ومهدکودکی ها گرم اونا بازم داستانهاشون باورپذیرتره و بهتره نه انقدر حجم کسشعر
کیرم لای لنگ زن و خواهر و مادرت
این چی بود نوشتی . کیرم را باید تا یکهفته باطری به باطری کنم تا بلند شه
گفت امکان نداره حرفشم نزن بعد رفتی به کون دادن بهش
داستانت دوزاری بود
از تو نویسنده در نمیاد
برو جق ت رو بزن
دیگه هم داستان ننویس
اگه خواهرزنه دوجنسه بود داستان برعکس میشد
میفتاد تو خونه دنبالت که کونت بزاره با این داستان تخیلیت
دمت کرمکلی خندیدم
چند سالته کوچولو اینقدر فانتزی داری
دمت گرم شبمون رو ساختی😂😂😂