سکس غیر منتظره میلاد

1402/04/11

سلام اسم من میلاد هست 33 سالمه و میخام یه خاطره ای که برام خیلی شیرین و جذاب و البته خیلی شگفت انگیز و غیر منتظره برام بود را اینجا تعریف کنم امیدوارم از خوندنش شما هم لذت ببرید . خب اول یکمی از خودم بگم من قدم 182 هست و بدنم خوبی دارم نه سیکس پک ولی شکم ندارم لاغر هم نیستم نسبتا عظلانی سایز کیرم 19 سانته و کلفتیش هم یعنی قطرش 5.5 سانته و مجردم و شغلم ازاده و تو کار تولید کفش دست دوز زنانه هستم و با یکی از دوستام یه مغازه داریم که تولیدات خودمون را توی مغازه برای فروش میزاریم و همینطور به شهرهای دیگه هم ارسال داریم که همین موضوع ارسال به شهرهای دیگه شروع این ماجرای جالب شد . خب قضیه از این قرار بود که ما عکسهای نمونه کارهامون را توی صفحه اینستاگرام هم تبلیغ میکردیم تا فروشمون بیشتر بشه که یه روز یه آقایی زنگ زد و آدرس مغازه را ازمون خواست که بیاد از نزدیک جنس و مدل کفشها رو ببینه تا برای مغازه خودش که تو شهر دیگه ای بود ببره من هم بهش آدرس دادم اونم خیلی تشکر کرد و گفت خیلی زود میاد تهران و میاد تا با هم بیشتر آشنا بشیم منم ازش تشکر کردم و خداحافظی کردیم بعد از چند روزی توی مغازه بودم که دیدم یه آقا که بهش میخورد 50 یا 55 سال اینا باشه اومد داخل و خیلی با ادب و متانت و با شخصیت سلام کرد و خودشو معرفی کرد اسمش ناصر بود و ( حالا فامیلیش را کاری ندارم) بعد گفت من چند روز پیش زنگ زدم تا بیام از نزدیک کفشهاتون را ببینم که من یادم اومد و خیلی تحویلش گرفتم و اونم مشخص بود مرد با نزاکت و متشخصیه خلاصه نشستیم و من چندین مدل کفش را براش اوردم و نشونش دادم اونم معلوم بود از کارها خوشش اومده هی تعریف میکرد و خلاصه توی همون نیم ساعت اول انگار که چندین ساله همدیگرو میشناسیم و خیلی با هم عیاق و راحت شده بودیم واقعا ناصر خیلی مرد باحالی و خوش مشربی بود خلاصه گفت منم توی شهر خودمون مغازه دارم مشتریهای کفش دستدوز هم دارم که اومدم با شما بیشتر آشنا بشم و ازتون جنس بردارم منم که از خدا خواسته کلی پیشنهاد خوب بهش دادم این شد باب اشنائی منو ناصر برای کار و تجارت . خلاصه ناصر چندین بار میومد تهران و ازمون جنس میگرفت و میبرد شهرشون که که یکی از شهرهای نسبتا نزدیک به تهران بود و هی بیشتر و بیشتر با هم دوست میشدیم تا اینکه یه روز ناصر منو دعوتم کرد تا برم شهرشون منم خب بدم نمیومد تا مغازشو ببینم و برای همین قبول کردم و ناصر آدرس داد و گفت بهتره که پنجشنبه بیام منم اخر هفته ها معمولا نمیرفتم مغازه و مغازه دست دوستم بود برای همین گفتم خیلی عالیه و برای هفته بعدش گفتم میام ناصر هم خیلی خوشحال شد و گفت منتظرتم . پنجشنبه هفته بعد صبح که شد رفتم یه دوش گرفتم حسابی ترتمیز هم کردم سه تیغه اصلاح کردم دیدم پشم و پیلی کیرم هم یکمی بلنده و اونارو هم زدم به کیرم صفائی دادم دیگه حسابی ترتمیز ترتمیز کرده بودم و اومدم بیرون و صبحونه را خوردم و به مادرم گفتم من میرم بیرون شهر گفت کجا و چرا که بهش گفتم یه مشتری پیدا کردم تو شهر نزدیک تهران میرم اونجا مادرم هم گفت مراقب خودت باش یه موقع بلا ملائی سرت نیارن منم خندیدم و گفتم نه بابا چند وقته میاد مغازه و مرد خوبیه و این حرفها بهش نمیخوره خلاصه دیگه ساعت نزدیک ده بود که راه افتادم سمت شهر ناصر و یازده و نیم رسیدم اونجا به ناصر زنگ زدم که من رسیدم ناصر هم گفت یه آدرس دیگه داد گفت بیا اینجا فعلا زوده بریم مغازه منم رفتم آدرسی که داده بود معلوم بود آدرس خونه اش هست رسیدم زنگ زدم گفتم من رسیدم بعد دیدم ناصر از در یه خونه که معلوم بود بزرگ و شیک هم هست اومد بیرون و منم پیاده شدم و با هم سلام علیک کردیم و گفتم خب میگفتی عصر میومدم مزاحم نمیشدم ناصر هم خندید و گفت نه بابا چه مزاحمتی بیاد تو تعارف نکن اینجارو خونه خودت بدون منم دیگه مجبورا قبول کردم و در ماشین را قفل کردم و با ناصر رفتیم داخل که یه حیاط بزرگ و باغچه مانندی داشت بعدش هم ورودی ساختمان . ناصر هی میگفت خوش اومدی میلاد جان نمیدونی چقدر خوشحالم کردی منم جوابشو میدادم که نه باب مگه چکار کردیم نمیدونستم منو به خونه ات دعوتم میکنی وگرنه که یه دسته گلی چیزی میگرفتم ناصر گفت نه بابا خودت گلی کلی صفا اوردی میلاد جون خلاصه دعوتم که برم داخل که رفتم داخل و خانم ناصر اومد استقبالم وای چی میدیدم جلوی روم یه زن سفید قد حدودا 175 اینا بدنی تو پر زیبا با یه تاپ یقه باز که راحت نصف سینه هاش پیدا بود دستهاش کاملا لخت بود چون تاپش استین حلقه ای بود لبهای رژ زده که لبهای قلوه ایش را بینهایت زیباتر کرده بود و پائین تنه اش که یه شلوار تنگ استرج پاش کرده بود از همون لحظه اول برجستگی کسش کاملا هویدا بود و رونهای تپلش که توی شلوار تنگ انگار داشت شلوراشو پاره میکرد در کسری از ثانیه تمام اندامشو برانداز کردم و همسر ناصر که اسمش مرجان بود دستشو سمتم دراز کرد و سلام کرد منم بهش سلام کردم بهش دست دادم باورم نمیشد با همچین زن میلف جذابی روبرو بشم نمیدونم چند ساله بود نمیتونستم حدس بزنم چون خیلی زیبا و با صورتی صاف و جذاب و ارایش کرده به استقبالم اومده بود ولی میتونستم این حدس رو بزنم که حد اقل باید 40 تا 45 سال را داشته باشه چون ناصر پنجاه و خورده ای سن داشت و زنش هم باید حد اقل دیگه 40 سال رو میداشت مرجان هم خیلی با احترام و خوش روئی بهم تعارف کرد و دعوتم کرد با ناصر رفتیم و نشستیم روی یکی از مبلهاشون خونه بزرگ و شیک تر تمیزی داشت معلوم بود وضع مالیش توی این شهر خوبه . خلاصه نشستیم و یکمی خوش و بش کردیم مرجان هم نشسته بود روبروی من ناصر نشسته بود کنارم یکمی با ناصر حرف میزدم یه نگاهی به مرجان میکردم وای لامصب هرچی میدیدمش ازش سیر نمی شدم مخصوصا اون سینه های سفیدش که چاک سینه هاش دیوونه کننده بود دیگه روناشو که نگم که وقتی نشسته بود شلوارش اینقدر بهش تنگ بود که سفیدی رونهاش تقریبا پیدا بود چند تا النگو دست راستش بود یکی دوتا هم انگشتر طلا انگشتش کرده بود و یه گردنبند طلا هم گردنش بود و گوشواره و خلاصه داشت خودشو به رخ میکشید منم راستش هنگ کرد بودم و انتظار چنین ملاقاتی را با زن ناصر نداشتم ولی ناصر انگار نه انگار که زنش با این وضع شاید بگم سکس دروغ نگفتم چون واقعا اون لباسی که تنش کرده بود دیگه جائی از بدنش نمونده بود که نشون نده هرچی برجستگی و فرورفتگی توی بدنش بود را نشون میداد حتی بعد از چند دقیقه ای که داشتیم با هم گپ و گفت می کردیم متوجه خط چاک کسش هم شدم که واقعا دیگه آمپر چسبونده بودم کیرم داشت کم کم سیخ میشد و نمیدونستم چکارش کنم که ضایع نشم . راستش دیگه مغزم قفل کرده بود بیشتر ناصر حرف میزد و من فقط هی تائید میکردم و یه نیم نگاهی هم هی به مرجان داشتم اونم که هی نگاهم میکرد و یه لبخند خوشگلی تحویلم میداد دیگه ساعت نزدیک یک ظهر شده بود که ناصر بلند شد گفت میلاد جون با اجازه ات من برم نهار کباب بگیرمو بیام منم بلند شدم البته که کیرم بد جور یه وری توی شلوارم سیخ کرده بود ولی مثلا سریع جابجاش کردم و گفتم خب با هم بریم ولی ناصر دستشو گذاشت رو شونه من و منو نشوند رو مبل و گفت نه عزیزم تو مهمونی نمیشه که تو بیائی ، تو بمون اینجا مرجان جون ازت یکمی پذیرائی کنه منم میرم نهار را میگیرم و برمیگردم مرجان هم گفت آره میلاد جان تو چرا باید بری دیدم زن و شوهر انگار وضعیت منو درک نمیکنند که من چطوری برای زنش سیخ کردم . در کمال تعجب دیدم مرجان هم دستشو گذاشت روی اون یکی شونه ام و به ناصر گفت عزیزم تو برو من از مهمونمون پذیرایی میکنم نگران نباش ناصر هم گفت پس با اجازه ات میلاد جون منم که چیزی نمیتونستم بگم گفت به سلامت وای گوشام داشت از شدت گرما و هیجان که قراره چی بشه اتیش میگرفت ناصر زد بیرون و منو با زنش تنها گذاشت منم برای اینکه خطائی ازم سر نزنه هی سعی میکردم بهش نگاه نکنم تا وقتی پیش شوهرش نشسته بودم تقریبا بهش حسابی نگاه میکردم ولی نمیدونم چرا یهویی مثل موش شده بودم کیرمم از ترس و استرس داشت شل میشد . وقتی ناصر رفت مرجان یه نگاهی به من کرد و گفت راحت باش میلاد جون بعد رفت سمت دستشوئی منم توی این وفرصت حسابی کیرمو جابجاش کردم تا اگر سیخ کردم تو چشم نباشه کمی بعد مرجان سیفون را کشید و اومد بیرون و یک راست اومد جلوی من ایستاد منم با استرس از پائین تا بالا را نگاه کردم وای لامصب نمیشد ازش چشم برداشت سینه هاش که فکر میکنم 80 باید باشه مثل دوتا قله بالای سرم بود شکمش هم یه کوچولو بزرگ بود که اصلا زشت و اویزون نبود و رونها و کس تپلش که الان با صورتم فقط 40 سانتی متر فاصله داشت نمیدونستم میخاد چکار کنه از وقتی باهاش دست داده بودم و نرمی دستاش را حس کرده بودم و اون نگاه های شهوتی که من بهش داشتم اون خنده های شیطنتی که مرجان میکرد و الان که با هم تنها شده بودیم همه و همه فقط یک چیز را میگفت اونم سکس و سکس و سکس ولی من جرات نمیکردم کاری بکنم یکمی مرجان که جلوم بود و من نگاهش میکردم دید من کاری نمیکنم با دستاش سرمو گرفت یعنی دو طرف صورتمو گرفت و یک قدم دیگه اومد جلوتر و قشنگ کسشو جسبوند روی صورتم و یه آههههه بلندی کشید و گفت میلاد جون کسمو بخور عزیزم کسسسسمممممووو بخور وای من که در جا شق کرده بودم نمیدونم چم شد که دیگه هیچی نفهمیدم منم شروع کردم از روی شلوراش داشتم کسشو لیس میزدم مرجان هم هی سرمو به کسش فشار میداد هی آه میکشید و میگفت کسمو بخور میلاد کسمو بخور منم با دستام دو طرف شلوار و شورتشو گرفتم کشیدم پائین وای یه کس تپل و خوشگل و کاملا شیو شده جلوی چشام ظاهر شد که مثل یه سگ تشنه شروع کردم به لیس زدن کس مرجان که مرجان هم آه و ناله هاش بیشتر شده بود یه پاشو گذاشتم روی مبل و خودمو بیشتر به زیر کسش کشیدم و مرجان هم هی میگفت جوووووننن وای بخور عزیزم بخور بلیس کسمو منم دهنمو قشنگ برده بودم زیر کسش و داشتم کسشو میلیسیدم وای چه کسه داغ و خیسی داشت یه عالمه آب داشت و مزه کسشم بد نبود یکمی به شوری میزد ولی بد مزه نبود همینجوری هی کسشو لیسیدم تا اینکه مرجان هی بلند بلند داد میزد که دیدم انگار نمیتونه رو پاش وایسه گرفتمش خوابوندمش روی مبل و سریع تاپشو از تنش دراوردم و دوتا پستون بزرگ و سفیدش که نوکش قهوه ای روشن بود داشت شق میشد و نوک سینه هاشو میکردم توی دهنم و مکشون میزدم مرجان همش آه و ناله میکرد و میگفت وای میلاد اخ میلاد منم میگفت جون جون چیه مرجان جون چی میخواهی لامصب مرجان میگفت کیر کیر کیر میخوام بلند شو منو بکن منو بکن منم ازش لب میگرفتم مرجان کاملا لخت زیرم خوابیده بود و ناله میکرد و هی میگفت آخ میلاد جونم بلند شو منو بکن جرم بده جنده ام کن کسمو بگا کیر میخوام کیر میخوام ، دیگه منم طاقتم برای گائیدن زن خوشگلی مثل مرجان تموم شده بود بلند شدم و جلوش ایستادم و سریع شلوار و شورتمو کشیدم پائین کیرم مثل فنر از زیر شورتم پردی بیرون وقتی مرجان کیر کلفتمو دید گفت آخ جوووووووننن قربون کیرت بشم میلاد جونم بعد نشست و کیرمو گرفت توی دستش و مثل اینکه بستنی لیس بزنه سر کیرمو میلیسید و کم کم میکرد توی دهنش و مک میزد ، وای چنان کیرمو مک میزد که آه منو دراورده بود منم که دیگه از خود بی خود شده بودم داشتم توی دهن مرجان تلمبه میزدم کیرمو هی بیشتر توی دهنش فشار میدادم . آب دهنش و تفش هی از بغل لبهاش میریخت بیرون و مرجان هی بصورت خفه ناله میکرد منم دهنشو میگائیدم و توی دهنش تلمبه میزدم تا دیگه بیچاره کیرمو از دهنش در آورد و ولو شد روی مبل داشتم از هیجان سکس با مرجان دیونه میشدم . مرجان با یه بدن سکسی و زیبا و نیمه جون ولو شده بود روی مبل و منم نگاهش میکردم هر چی بدنشو میدیدم بیشتر دیونه اش میشدم دلم میخواست کونشو ببینم تا حالا فقط از جلو دیده بودمش رونهاشو کسشو سینه اشو حسابی دیده بودم کسشو خورده بودم ولی کونشو فقط کمی لمسش کرده بودم که به نظر میومدم خیلی نرم و باحال باید باشه ولی مرجان انگار دلش میخواست خیلی زود از کس بکنمش برای همین توی همون پوزیشن که روی مبل بزرگه خوابیده بود پاهاشو برام باز کرد و دستش روی کسش کشید گفت یالا دیگه بیا کسمو برام جر بده بیا قربون کیر کلفتت بشم منم رفتم جلوتر با اینکه خیلی راحت نبود برام ولی کیرمو با کسش میزون کردم و یکمی در مالی کردم رو کسش و کله کیرمو هول دادم تو کسش که مرجان چه ناله با حالی کرد که جیگرم حال اومد و شروع کردم تلمبه زدن تو کسش و هی میگفتم دوست داری کیرمو دوست داری کیرمو ؟مرجان هم که معلوم بود داره بینهایت حال میکنه هی با آه و ناله میگفت وای آره آره بکن بکن کسمو جر بده آخ وای جون جون وای آی بزن میلاد جونم بزن تو کسم بزن تو کسم منم مثل خیمه زدن روش داشتم تو کسش تلمبه میزدم بعد گفتم بیا بخواب زمین مرجان هم خوابید روی زمین و دوباره کردم تو کسش وای چه کس داغی داشت ، داشتم دیونه میشدم هر چی بگم چقدر داشتم حال میکردم از کردن کسش کم گفتم هیمنطوری هی محکم تو کسش تلمبه میزدم ازش لب میگرفتم یا نوک ممه هاشو محکم مک میزدم مرجان هم انگار دردش میگرفت و با آه کشیدن میگفت وای کندی نوکشونو ولی من واقعا دیونه شده بودم هیچی حالیم نبود جز گائین این زن خوشگل و سکسی که خودش به راحتی منو به سکس دعوتم کرده بود . نمیدونم واقعا چقدر داشتم میکردمش شاید بیست دقیقه همینطوری داشتم تلمبه میزدم که یهوئی گوشی مرجان زنگ خورد وای داشتم از ترس سکته میزدم اولش فکر کردم زنگ خونشون هست چون اصلا انتظار هیچی رو نداشتم مغزم فقط به فکر کردن مرجان بود و صدای زنگ گوشی انگار یه پتکی بود که خورده تو سرم یوئی از حرکت کردن و تلمبه زدن وایسادم مرجان که دیده بود من چقدر شوکه شدم گفت نترس عزیزم بعد گفت دستتو دراز کن گوشی منو بده حتما ناصره تازه همه چیز یادم اومد گوشیشو دادم دستش همچنان هی زنگ میخورد مرجان گفت بکن تو کسم دوست دارم وقتی دارم با شوهرم حرف میزنم کیرت تو کسم باشه منم خندیدم و کیرمو کردم تو کسش و خوابیدم روش گوشیشو جوری گرفته بود که میتونستم راحت صدای ناصر را بشنوم سلام کرد به زنش و گفت عزیزم چه خبر از میلاد جون خوب پذیرائی کردی عشقم مرجان هم گفت آره عزیزم خوب بهش رسیدم چیزی براش کم نزاشتم ناصر هم گفت جون باریکلا عزیزم تا من بیام حسابی به میلاد جون برس مرجان هم گفت حتما عزیزم بعد گفت کی میرسی ناصر هم گفت کی برسم خوبه ؟مرجان گفت یه ساعت دیگه بیا تا خوبه خوب به میلاد جونم برسم یه موقع ازمون دلگیر نشه وای منو میگی داشتم میدیدم زن و شوهر چطوری دارن با هم هماهنگ میکنند که من زنشو حسابی براش بکنم مرجان یه چشمکی بهم زد و گفت یک ساعت خوبه دیگه میلاد جون یا میخواهی بگم دیرتر بیاد منم گفتم نه خوبه بعد شنیدم ناصر گفت باشه پس یک ساعت دیگه بازم زنگ میزنم اگر هنوز کار داشتید بهم بگید بعد مرجان هم گفت مرسی عزیزم بهت زنگ میزنم بعد قطع کرد . نمیدونستم چی بگم فقط خنده ام گرفته بود دیگه کاملا میدونستم که این دوتا انگار از قبل با هم هماهنگ شده بودن تا من بیام و با مرجان سکس داشته باشم حالا چرا نمیدونستم ولی خب دیگه برام کاملا مسجل شده بود ناصر منو برای سکس با زنش دعوت کرده بود نه برای دیدن مغازه اش . به مرجان گفتم قضیه چیه مرجان جون ؟مرجان هم خندید و گفت حالا بکن مزه اش نپره بعدا بهت میگم منم ازش یه لب حسابی گرفتم و بازم با خیال خیلی راحت شروع کردم گائیدن کسش دیگه ترسی نداشتم و بیشتر از قبل داشتم لذت میبردم محکمتر هم میکردمش یکم دیگه که از جلو کردم کشیدم بیرون و گفتم قمبل کن مرجان بلند شد قمبل کرد وای تازه داشتم کون قلمبه و تپل و سفید و خوردنیشو میدیدم مرجان ازم پرسید از کون میخام بکنمش نمیدونستم چی بگم هم دوست داشتم از کون بکنمش هم از کس ولی اولین کاری که کردم این بود که دهنمو کردم لای چاک کونشو شروع کردم به لیسیدن کس و کونش داشتم خودکشی میکردم برای لیسیدن و خوردن چنین کس و کونی همه جای کونشو میلیسیدم ومیبوسیدم تمام صورتمو میمالیدم لای کونش و مرجان هی میگفت جون قربون بشم میلاد جونم اخخخخخ ووووااایییی عاشقتم دیونتم میخوامت میلاد جونم منم شهوتم روی درجه صد هزار قرار داشت سوراخ کونش یه قهوه ای روش تنگ و جمع جور بود لای دوتا لپ تپل و سفید بزرگ که دیدنش ادمو دیونه میکرد چه برسه گائیدنش کسشم که سفید و تبل مپل لای رونهای تپلش دیونه کننده بود روی دو زانو قرارگرفتم پشتش کیرمو کردم لای کسش و میکشیدم بالا تا از چاک کسش میزد بیرون و میکشیدم روی سوراخ کونش هی اینکارو تکرار میکردم و مرجان روی ارنجاش تکیه کرده بود کس و کونشو حسابی قمبلتر کرده بود و هی بلند بلند ناله میکرد آخ جون آخ جون میگفت بعد با همون ناله ها گفت بگا بگا بگا کسمو بگا منم کیرمو کردم تو کسش و دو طرف کونشو گرفته بودم و شروع کردم محکم گائیدن کسش و شلپ شلپ شلپ میکوبیدم تو کسش اینبار دیگه نتوستم زیاد مقاومت کنم و شاید ده پانزده تا تلمبه نزده بودم که داشت ابم میومد به زور داشتم کنترل میکردم که آبم نیاد ولی دیگه نمیشد به صدای ناله بلندی گفتم مرجان آبم آبم مرجان هم که داشت ناله میکرد گفت بریزش توم بریزش توم منم دیگه خودمو رها کردم و با چندتا ضربه اخر تو کسش کیرمو تو کسش تا بیخ فرو کرده بودم و هرچی آب داشتم را تو کسش داغش خالی کردم مرجان هم چنان ناله های میکرد که داشتم دیونه میشدم از این همه لذتی که بهم داده بود هی کیرمو تو کسش فشار میدادم و آبم پمپ میشد تو کسش که مرجان هم سست شد و خوابید رو زمین منم همراش خوابیدم رو کونش و کیرم هنوز تو کسش قرار داشت هر دو نفس نفس میزدیم منم مرجانو بغلش کرده بودم از پشت گردنش و گوشش میبسیدمش و مرجان هم ناله میکرد و هی کسشو روی کیرم فشار میداد و میگفت جوووووووووونننننننننننن جووووووووووننننننن انگار هنوز ارگاسمش ادامه داشت هی چندین بار کسشو روی کیرم فشار داد تا اینکه یه آهی کشید و دیگه سسشت شد و ولو شد و نفس نفس میزد منم هی آروم سعی میکردم کیرمو فشار بدم تو کسش ولی کون قلمبه اش یکمی مانع شده بود برای همین کیرم از کسش افتاد بیرون و لای رونهاش قرار گرفت محکم بغلش گرفته بودم هی دم گوشش میگفتم دیونتم دوست دارم میمیرم برات عاشقتم مرجان هم اروم نفس میکشید و دستهای منو محکم گرفته بود و فشار میداد . خلاصه چند دقیقه ای توی بغلم گرفته بودمش بعد بهم گفت میخوای تا صبح روم بخوابی ؟منم سریع از روش بلند شدم و اونم برگشت و طاق باز خوابید وای دیدنش بینهایت منو سرحال آورد یه زن سفید و سکسی و جا افتاده زیبا لخت مادر زاد جلوی روم دراز کشیده بود و من باهاش سکس کرده بودم انگار کل دنیا مال من شده بود . مرجان بازم دستاشو برام باز کرد منو به آغوشش دعوت کرد منم رفتم و روش خوابیدم کیرم نیمه شق بود هنوز نخوابیده بود مرجان دستشو اورد و کیرمو گرفت توی دستش و یکمی مالیدش گفت جووووووووننننننن عاشق کیرتم منم گفتم مال توئه عزیزم مرجان هی کیرمو میمالید انگار میخواست دوباره شق بشه ازم پرسید شق نمیشه ؟منم خنده ام گرفته بود چون هیچ وقت دوبار پشت سر هم سکس نکرده بودم گفتم نمیدونم بستگی به خودت داره مرجان هی کیرمو میمالید و میکردش لای کسش و میگفت میلاد جون دوست دارم دوباره جرم بدی کیر میخوام کیر میخوام وقتی میدیدم مرجان چقدر تشنه کیرمه نا خود آگاه حس شهوتم دوباره برانگیخته شد و کیرم شروع کرد به سفت شدن مرجان هی ناله میزد و کیرمو محکمتر لای کسش میکشید دیگه کیرم کاملا سفت شده بود مرجان هم فهمیده بود و کیرمو به داخل کسش هدایت منم کیرمو کردم تو کسش و بازم شروع کردم به مردن کسش که این بار از اب کیرم خیلی لیزتر شده بود هی سعی میکردم محکمتر بکنمش مرجان هم هی بلندتر داد و هوار میزد منو چنگ میزد و هی با داد زدن میگفت کسمو جر بده عشقم کسمو جر بده منم داشتم وحشیانه میکردمش . باورم نمیشد که آبم زود بیاد ولی همینطوری که داشتم سفت و محکم تو کسش تلمبه میزدم یهوئی به ارضا رسیدم و بازم ابم با قدرت بیشتر توی کسش خالی شد و افتادم روش خیس عرق شده بودم مرجان هم اینقدر با صدای سکسیش منو حالی به حالی کرده بود که دیگه نتونستم جلوی ارضا شدنم را بگیرم . هردومون خیلی خسته شده بودیم نا نداشتم از روش بلند بشم همینطوری افتاده بودم تو بغل مرجان و نفس نفس میزدم تا اینکه یکمی جون گرفتم و از روش بلند شدم و کیرمو از کسش در آوردم و نشستم کنارش هنوز نفس نفس میزدم مرجان هم همینطور بود نفس نفس میزد ولی دست چپشو بلند کرد منم دستشو گرفتم و آوردم دستشو بوسیدم و مالیدم به صورتم مرجان گفت مرسی عزیزم مرسی عشقم مرسی میلاد جونم منم خم شدم و لبشو بوسیدم منم کلی ازش تشکر کردم و یکمی هم نوک سینه شو بوسیدم و مک زدم بازم ازش تشکر کردم گفتم باور کن این بهترین لحظات عمرم بود مرجان هم گفت برای منم همینطور بود عزیزم نمیدونی چقدر بهم خوش گذشت بعد دوباره یاد ناصر افتادم گفتم وای اقا ناصر چی اگر بفهمه که … مرجان حرفمو قطع کرد و گفت نترس میلاد جون دیدی که شوهرم گفت باید خوب ازت پذیرائی کنم پس از چی میترسی ؟ازش پرسیدم یعنی اون خبر داره ؟مرجان هم خندید و گفت آره چون خودش تورو بهم پیشنهاد داد . با اینکه ته دلم میدونستم ولی بازم خودمو به تعجب زدم و گفتم اخه چطوری؟برای چی ؟مرجان گفت اینارو ولش کن چطوری و برای چی مهم اینه که من با تو خیلی لذت بردم و دیگه چرا و برای چی نداره ؟مگه نه عزیزم منم دستشو بوسیدم و گفتم باشه هر چی تو بگی مرجان جون ولی من نمیدونم چطوری الان تو چشم ناصر نگاه کنم مرجان بلند شد نشست گفت مثل قبل فکر کن اتفاقی نیافتاده گفتم تو میگی ولی مگه میشه اینطوری فکر کرد؟بعد مرجان گفت باشه هرجور که خودت دوست داری فکر کن بزار یه زنگ بهش بزنم بیچاره معلوم نیست کجاست توی افتاب بعد همینطوری که لخت و عور کنارم نشسته بود به ناصر زنگ زد و گفت سلام عزیزم کجائی کباب گرفتی ؟ ناصر هم گفت اره عشقم گرفتم بعد ناصر پرسید کارتون تموم شد؟مرجان هم گفت اره عشقم میتونی بیائی خونه تا یکمی هم تو از مهمونمون پذیرائی کنی من یکمی استراحت کنم اخه من تا جائیکه برام امکان داشت بهش رسیدم دیگه نوبت توئه بیا زودتر بعد قطع کرد وای نمیدونستم چکار کنم روم نمیشد تو چشمای ناصر نگاه کنم زودی بلند شدم ورفتم دستشوئی لباسمو تنم کردم مرجان هم رفت حمام گفت میرم دوش بگیرم لباسهاش همینطوری کفت اتاق ریخته بود من داشتم شورت و سوتین و شلوار مرجان را از روی زمین جمع میکردم که یهوئی ناصر با کباب توی دستش وارد خونه شد وای نزدیک بود سکته بزنم شورت و سوتین زنش توی دستم و بود و جوابی نداشتم بهش بدم ناصر که دید من هاج و واج وایسادم و زبونم قفل شده با خنده اومد جلوم و شورت زنشو از دستم گرفتم یکمی بو کشید و شورتو از جائیکه جلوی کسش قرار میگیره گذاشت تو دهنش و انگار هی مکش میزد منم مثل گیج ها داشتم نگاهش میکردم نگاه ناصر میگفت که خیلی راضیه هیچ عصبانیتی نداشت برعکس انگار بینهایت راضی بود خوب که جلوی کس زنشو روی شورتش لیسید و مک زد شورت مرجان را دراورد و گفت وای میلاد این بهترین مزه دنیاست مزه کس زنم منم قفل زبونم باز شد و گفتم آره واقعا بینهایت خوشمزه است ناصر گفت چطور بود راضی بودی میلاد جون گفتم واقعا بینهایت عالی بود بعد بدون اختیار گفتم جات خالی که یهوئی جفتمون زدیم زیر خنده ناصر کبابهارو برد گذاشت توی آشپزخونه و اومد گفت مرجان کجاست گفتم رفته دوش بگیره بعد گفت خب بشین میلاد جون نشستیم بازم نمیدونستم بهش چی بگم ازش عذر خواهی کنم یا اینکه تشکر کنم . ناصر خودش به حرف اومد و گفت میدونم الان کلی سوال داری ولی جوابش یه چیزی هست اونم اینکه منو زنم همیشه این فانتزی رو داشتیم و وقتی که پیج اینستای تورو دیدم و به مرجان نشون دادم مرجان هم خیلی ازت خوشش اومده بود و به بهانه خرید کفش باهات آشنا شدم و دیگه بقیه شو هم که میدونی میلاد جون من گفتم پس اون همه کفش خریدی الکی بود ناصر گفت نه الکی هم نبود میبردم میدادم به دوست و آشنا و یا کسائی که نیازمند بودن گفتم یعنی مغازه ای در کنار نیست ناصر خندید و گفت نه داداش میلاد من اصلا نیازی به مغازه این چیزا ندارم میبینی که خدارا شکر وضعم خوبه گفتم بله میبینم چی بگم والا ناصر خندید و گفت چیزی نمیخاد بگی فقط دوست دارم این راز بین خودمون بمونه من توی این شهر ابرو احترام دارم ولی خب این فانتزی را هم با مرجان عشقم داشتم که به لطف تو انجام شد ، داشتیم حرف میزدیم که مرجان از حموم اومد بیرون لخت لخت بود و همونطوری خیس و بدون حوله اومد وسط پذیرائی جلوی منو شوهرش وایساد آب از روی بدنش سرازیر بود و موهاش از اب میچکید رفت نشست روی پای ناصر و گفت چی به هم میگفتین عزیزم ؟ ناصر هم دست کشید لای رونهای مرجان و روی کسش گفت عشقم بگو ببینم میلاد جون به این ناناز خوب حال داد یا نه؟ مرجان هم همونطور که نشسته بود روی پای ناصر دوتا پاهاشو اورد بالا و کسشو سمت من گرفت دست ناصر روی کسش بود به شوهرش گفت این کس دیگه دوتا صاحب داره شوهر جونم ، ناصر هم زد زیر خنده و گفت مبارکه میلاد جون .

نوشته: میلاد


👍 41
👎 19
79801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

935845
2023-07-03 00:12:27 +0330 +0330

میلاد جون قرار نبود ناقص بگی اولا ناصر جنده آورده بود و وقتی تنها شدید مرجان تو رو لخت کرد که بکنیش در همین حین ناصر که خیلی وقت بود برات سیخ کرده بود فرو کرد بهت نوش جون

4 ❤️

935862
2023-07-03 01:14:09 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

935867
2023-07-03 01:46:13 +0330 +0330

یکی بیاد غیرتمو خورد کنه

1 ❤️

935885
2023-07-03 04:40:03 +0330 +0330

امشب همه کفش فروش شدن همه هم بکن شماره یک ایران شدن ماهم که مثلا کسخلیم و باور میکنیم آرررررره

0 ❤️

935912
2023-07-03 09:47:34 +0330 +0330

چون برای خودم دوبار پیش اومده و یکیش هنوز ادامه داره باور پذیره. اما اینکه از راه نرسیده بی مقدمه زنشو بده بکنی نه!
اینطور زوجها تا مطمئن نباشن کاری نمیکنن.

0 ❤️

935915
2023-07-03 10:00:55 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

935927
2023-07-03 11:45:55 +0330 +0330

سلام از ارومیه یک قلاده ناصر با مخلفات نیازمندیم

0 ❤️

935934
2023-07-03 13:25:51 +0330 +0330

رمزگشایی داستان میلاد و ناصر ،مغازه ای در کار نیست، وضع مالیم هم خوبه، باغ قزوین و میلاد زیبا وتله ناصر خان و رفقای گرامی
روایت شده میلاد به لباس عروسی مزین شده و تا چندین روز در باغ به ناصر و رفقا سرویس ویژه میداده، حالا به همه گفته کردم شماهم بگید کرده😎😎😎

0 ❤️

935938
2023-07-03 14:12:49 +0330 +0330

خدایی گریه نر تو خیابون گربه ماده رو به این راحتی نمیکنه،کسشعر میگید و با دست چپ تو شرتتون سوراخ نوازش میکنید

0 ❤️

935979
2023-07-03 21:00:43 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️

936012
2023-07-04 01:04:43 +0330 +0330

کسخل روانی

0 ❤️

936079
2023-07-04 15:51:26 +0330 +0330

خواستم بگم خیلی کوسشعر نوشتی وای عیبه میگم خیلی مضحک و چرت بود . البته خودت هم فهمیدی چه نوشتی!

0 ❤️

936461
2023-07-07 02:13:47 +0330 +0330

چرا چرت میگی ، هیچ کسی اینجوری کسیو برای سکس دعوت نمیکنه
انگار فیلم پورن زیاد میبینی ، فیلمای پورتم اینجوری فیلم نمیسازن
مسخرس ، مخصوصا تو ایران اگر کسی بخواد کاک اولد باشه
اول از سکس ضربدری شروع میشه ، چون شروعش بدین شکله
البته هست کسیکه کاک اولد باشه و سکس ضربدریم نخواد ولی کم هستن
و خیلی راحت اینکار صورت نمیگیره 👙👠💄

0 ❤️

937010
2023-07-10 16:45:18 +0330 +0330

قشنگ نوشتی ایول

0 ❤️

937196
2023-07-11 18:21:35 +0330 +0330

عالی بود دمت گرم مخصوا اون صحنه که مرجان لخت مادرزاد روپای ناصر نشست کسشو گرفت سمت تو

0 ❤️

938033
2023-07-16 23:24:14 +0330 +0330

نمی‌دونم من زود ارضا میشم
یا همه شهوانی ها حداقل بیست دقیقه رو کارن هنوز آبشون نیومده
کمک کنید افسرده نشم

0 ❤️

940735
2023-08-04 13:43:16 +0330 +0330

19 سانت میدونی چقدره؟

0 ❤️

940736
2023-08-04 13:49:13 +0330 +0330

تو جقی هستی شکی درش نیست، من فقط موندم چطور ۴۰ تا کسمغز لایکت کردن

0 ❤️