فانتزی مهشید که به حقیقت تبدیل شد (۳)

1402/10/15

...قسمت قبل

تجربه اولم از bdsm باعث شد با فلک و فوتجاب آشنا بشم و دنبال باشم که اونا رو هم تجربه کنم.
تجربه دومم هم منو با ویبراتور آشنا کرده بود منتها خیلی خوشم نیومد چون تا چند روز بد اشتها شده بودم.
زمان می‌گذشت و من دنبال تجربه مجدد اتفاقات گذشته بودم.
با اینکه کلا دو بار تجربه کرده بودم ولی از دردی که هربار میکشیدم لذت می‌بردم و یه جورایی واسم تازگی داشت.
تو این دوبار خیلی حواسم بود که کار به مرحله تجاوز نرسه و کسی باهام کار دیگه‌ای نکنه.
کلا خط قرمز داشتم و خط قرمزم رو رعایت میکردم.
اینجا میخوام خاطره فوتجاب رو واستون تعریف کنم که بلندی خاطرات قبلی نیست.
از اونجایی که به فوتجاب علاقه مند شدم و توی فیلم‌ها دیده بودم که وقتی دختر رو با استایل hogtied میبندن باهاش فوتجاب میکنن میخواستم این رو هم تجربه کنم.
میدونستم که خطر این یکی از بقیه بیشتره چون احتمال تجاوز و سوء استفاده جنسی هم بالاتر میره.
تجربه فوتجاب یه مقدار متفاوته نسبت به تجربه‌های قبلی و اصلا با پارتنر و هماهنگی قبلی نیست.
اواسط مهرماه ۱۴۰۰ بود، ممنوعیت تردد شبانه برداشته شده بود و راحت میشد با ماشین شخصی بدون اینکه ترس جریمه شدن داشته باشی بری بیرون.
کلا از روز اول که هجده سالم شد با ماشین میرفتم بیرون و خیلی علاقه به مترو و اتوبوس نداشتم.
اول یه توضیح ریز بدم که ما توی محله یه سوپری داریم که صاحبش یه پیرمرد ۷۰ ساله است ، یه پسر ۲۸ ساله داره که هر موقع من میرم توی مغازه‌اش میخواد با من لاس بزنه.
به دوستام که میگفتم ، یکیشون گفت شاید به خاطر پوست سفید و سبزه و چهره معمولی رو به جذابیتی باشه که داری‌.
البته بهنام پسر صاحب سوپر محله هم قیافه بدی نداشت منتها من تا اون سن و قبل از اتفاقای که واسم بیفته علاقه‌ای به دوست پسر نداشتم.
یبار که رفته بودم از سوپری شیر و کره بخرم بهنام رو دیدم که داره تو گوشیش فیلم میبینه‌.
حواسش نبود که من رفتم تو مغازه.
شیر و کره رو برداشتم و خیلی سوسکی سعی کردم بفهمم چی نگاه میکنه.
خوب که ریز شدم دیدم مشغول نگاه کردن یه فیلم سکسی هست.
دختره رو hogtied کرده بودن و داشتن باهاش فوتجاب میکردن ، همزمان یه انگشت هم تو کونش می‌کردن.
چند دقیقه‌ای به موبایل بهنام خیره موندم که یهو بهنام سرش رو آورد بالا و با هم چشم تو چشم شدیم.
یه برق عجیب تو چشماش دیدم ولی قبل اینکه ارتباط چشمی طولانی بشه سریع از مغازه رفتم بیرون و شیر و کره اون روز رو از جای دیگه خریدم.
یک ماهی از اون اتفاق گذشت و تقریبا خیالم راحت شده بود که بهنام باهام کاری نداره.
گفتم که دوست داشتم با ماشین برم بیرون. تو یکی از همین بیرون رفتن‌ها ماشینم خراب شد و مجبور شدم ببرم تعمیرگاه نزدیک خونه که یکی دوتا کوچه بالاتر از خونه‌مون بود.
ماشین رو دادم تعمیر کنن و قرار شد که دو روز بعد برم ماشین رو بگیرم.
نزدیک خونه‌مون یه پارک هست و منم اون روز خیلی دستشوییم گرفته بود و میخواستم برم دستشوئی و بعد برم خونه چون واقعا دستپاچه بودم.
وارد دستشوئی شدم و در رو بستم که کارم رو انجام بدم.
صدای در دستشوئی بغلی اومد ، به نظر رسید که یه نفر واردش بود.
از دستشوئی اومدم بیرون و رفتم دستهام رو بشورم که یهو دیدم از داخل دستشوئی کناری بهنام اومد بیرون.
چشماش برق میزد و داشت از داخل آینه به من نگاه میکرد.
هرچی توان داشتم تو خودم جمع کردم و دویدم سمت در ولی گویا فکر همه چی رو کرده بود و یه قفل به در دستشوئی زده بود.
برگشتم بهش گفتم پاشو برو بیرون وگرنه جیغ میزنم.
از شرایط پارک هم بخوام بگم ، این شکلی بود که یسری پیرمرد و معتاد اونجا بودن که هر کدوم قادر بودن یه نفر رو تو یک ساعت یه جوری پاره بکنن که طرف زنده نمونه.
میدونستم جیغ من باعث میشه که به جای بهنام چند نفر دیگه هم بهم تجاوز کنن.
تو همین فکر بودم که بهنام گفت جیغ بزن تا جنده بشی، من و دوستم فقط با پاهات و دهنت کار داریم، البته اگه همکاری نکنی ممکنه کونت هم بزاریم.
برق از چشمام پرید، دوست نداشتم تا قبل ازدواج کسی کونم بذاره واسه همین خیلی تلاش واسه منصرف کردن بهنام انجام ندادم.
بهنام رو کرد بهم و گفت واسه اینکه جلو بیفتیم بشین رو اون صندلی گوشه دستشوئی تا مسیح هم برسه.
مسیح رو میشناختم، همسایه دیوار به دیوار بود و چند باری به من درخواست دوستی داده بود.
با ترس و لرز رفتم نشستم رو صندلی.
بهنام اومد سمتم و کیفم رو از دستم گرفت و انداخت روی چوب لباسی کنار صندلی.
بعدش شروع کرد به باز کردن دکمه‌های مانتوم.
خودمو کشیدم عقب که نذارم مانتوم رو در بیاره.
گویا ول کن نبود.
+مگه نگفتی پاها و دهن، با مانتو چیکار داری؟
_ حرف نباشه ، فقط بذار کارم رو انجام بدم.
ناچار به همکاری بودم چون میترسیدم کونم بذاره.
مانتوم رو کامل در آورد ، تیشرتم رو هم آورد و با یه سوتین نشسته بودم جلوش.
نا خودآگاه دستام رو آوردم جلوی خودم که بدنم خیلی پیدا نباشه.
بهنام یه جون گفت و منو به زور و اونم از پشت خوابوند روی صندلی.
اومد سوتینم رو باز کنه که یه ذره مقاومت کردم ولی خب چون از این میترسیدم که کونم بذاره بهش راه دادم.
سوتینم رو هم در آورد و گذاشت کنار تیشرت و مانتو.
یه بسته بست کمربندی از جیبش در آورد.
دستم رو برد سمت جلوی صندلی و مچ دستام رو به هم دیگه بست ، بعدش هم به صندلی بست.
یه ضربه به کونم زد و گفت حیف بهت قول دادم که کونت نذارم وگرنه از خجالتش در میومدم ، بعدش هم یکی زد تو کونم.
رفت بره سمت پاهام که یهو منصرف شد.
تو چشماش یه برق خاصی بود.
دکمه شلوارمو باز کرد و شرت و شلوارمو رو تا سر زانو‌هام کشید پائین.
رفت سراغ کف پاهام.
پاهام از صندلی آویزون بود. اول جفتشون کرد کنار همدیگه، بعدش مچ پاهام رو بهم بست.
کفش و جورابم رو در آورد و گذاشت پائین صندلی.
از اونجایی که صندلی از طول بدنم نبود پاهام از پشت صندلی افتاده بود بیرون.
با این وجود بهنام مچ پاهام رو هم به صندلی بست.
مشغول محکم کاری بود که صدای در دستشوئی اومد.
بهنام بعد اینکه مطمئن شد مسیح اومده در رو باز کرد.
مسیح اومد تو.
تو دستش یه بسته روغن زیتون که داشت تموم میشد بود.
اولش نمیدونستم واسه چی آورده ، بعدا متوجه شدم.
یه نگاه به من انداخت و گفت به به خانوم کوچولو بالاخره افتادن تو تله.
موبایلشو در آورد و با پایه دوربین که آورده بود روبروی من نصب کرد.
فیلمش رو احتمالا میخواست نگه داره که یه موقع به کسی نگم.
بعدم صورت‌هاشونو پوشوندن.
رومو کردم اون طرف منتها بهنام اومد سمتم و سرم رو برگردوند رو خودش.
مسیح رفت پشت سرم و مشرف به پاهام وایساد.

  • جوون ، این هلو تا حالا کجا بوده؟
    +زودتر کارتونو بگین، عجله دارم.
    _ کارمونو که بهت گفتیم چیه شاید ندونی واسه چی میخوام این کار رو بکنم.
    به محض اینکه بهنام اینو گفت حدس زدم که مال اون روز توی سوپری باشه.
    بهنام و مسیح شروع کردن شرت و شلوارشو رو بکشن پائین.
    شرت شلوارشون رو تا مچ پاهاشون کشیدن پائین.
    جفتشون یه کیر داشتن به کلفتی بند دست ، هر دوتا هم کامل شق کرده بودن.
    بهنام موهام رو از پشت گرفت و کیرش رو گذاشت رو لبام و شروع کرد به تکون دادن کیرش.
    تا حالا واسه کسی ساک نزده بودم و بی تجربه بی تجربه بود.
    همزمان مسیح هم روز زانوهاش نشست و کیرش رو گذاشت رو گودی کف دوتا پاهام.
    به محض اینکه مسیح شروع کرد به عقب و جلو کردن کیرش بهنام هم به زور کیرش رو داخل دهنم فرو کرد.
    بهنام از جلو داشت کیرش رو تو دهنم عقب و جلو می‌کرد و مسیح از پشت بین پاهام.
    کیر بهنام خیلی بلند نبود اما صدای خوردن کیر مسیح به صندلی قابل شنیدن بود.
    آب دهنم راه افتاده بود و صدای شلپ شلپ از دهنم میومد.
    احساس خفگی بهم دست داده بود ، گویا بهنام اینو فهمید و چند لحظه‌ای کیرشو در آورد و بعد دوباره کرد تو دهنم.
    مسیح روغن زیتون رو برداشت و ریخت کف پاهام و همینطور که داشت کیرش رو عقب و جلو می‌کرد کف پاهام رو ماساژ میداد.
    چند دقیقه گذشت که یهو دیدم بهنام بی حرکت شد و با تمام فشار کل آبش رو تو دهنم خالی کرد.
    کیرش رو در آورد و گفت وای به حالت اگه یه قطره‌اش بریزه بیرون.
    همزمان مسیح هم ارضا شد و آبش رو کف پاهام خالی کرد.
    جاشون رو عوض کردن.
    بهنام کف پاهام رو تمیز کرد و حالا اینبار بهنام کیرش رو گذاشت روی گودی کف دوتا پاهام و مسیح کرد داخل دهنم.
    کیر مسیح بیش از حد بلند بود و از همون اول احساس خفگی میکردم.
    یه ذره طول کشید که بتونه تنظیمش کنه.
    تو همون حین بود که بهنام هم روغن زیتون رو دوباره روی پاهام ریخت و همزمان با عقب و جلو کردن کیرش کف پاهام رو هم ماساژ میداد.
    بهنام یکی دوباری ارضا شد و آبش رو کف پاهام خالی کرد.
    گویا مسیح ارضا نمیشد.
    هرچقدر تو دهنم کیرش رو عقب و جلو کرد فایده نداشت.
    بهنام هم از فرصت استفاده می‌کرد و هی کیرش رو به پاهام می‌مالید.
    تو همین حین مسیح هم بالاخره آبش اومد و خالیش کرد تو دهنم.
    مجبور بودم آب جفتشون رو قورت بدم.
    بهنام یه نگاهی به مسیح انداخت و یه چشمک بهش زد.
    نفهمیدم واسه چی بود.
    جفتشون رفتن دستشوئی.
    بعد که اومدن بیرون بهنام گفت به پاس همکاری که انجام دادی میخوام این شکلی اینجا ولت کنم که یکی از معتادای پارک هم باهات حال کنه.
    مسیح هم گفت روغن رو هم براش میذاریم که یه وقت اذیت نشه.
    بعد هم جفتشون زدن زیر خنده.
    کلی بهش التماس کردم که نکنه ولی فایده نداشت.
    بهنام شالم رو برداشت ، چندتا گره وسطش زد و دهنم رو بست.
    بعدش هم خنده کنان از دستشوئی زدن بیرون.
    من مونده بودم که نصف بدنم لخت شده بود، دست و پا و دهنم هم بسته شده بود و کاری از دستم بر نمیومد.
    دو نفر باهام فوتجاب کرده بودن و آبشون رو هم به اجبار خورده بودم.
    با دهن بسته یه مقدار سر و صدا کردم که بلکه یه نفر متوجه بشه.
    بی فایده بود.
    یهو شنیدم که یه نفر وارد دستشوئی مردونه شد.
    هرچی توان داشتم جمع کردم و بلند ترین صدای ممکن رو با دهن بسته در آوردم.
    خبری از کسی نشد و تقریبا ناامید بودم که یهو دیدم شاگرد مکانیکی اومد تو.
    گفتم الان این هم میاد یه دور کونم میذاره ، شاید هم پرده‌ام رو بزنه و بعد میره.
    یه نگاهی بهم انداخت.
    منو می‌شناخت، اولش هم تعجب کرد.
    اومد سمتم دهنم رو باز کرد.
    بهش گفتم منو باز کن که برم.
    اولش اومد باز کنه ولی انگار چشمش که به روغن زیتون افتاد نظرش عوض شد.
    شروع کرد به در آوردن شلوارش.
    +تو رو خدا ، بازم کن که برم.
    × نه دیگه نشد ، یکی بهت حال داده ، حیفه من حال ندم.
    بعد ام شرت و شلوارش رو کشید پائین و بدون مقدمه کیرش رو گذاشت تو دهنم و شروع کرد به تلمبه زدن.
    مثل مسیح هرچی تلمبه میزد ارضا نمیشد.
    یواش تلمبه زدنش آروم شد و آبش رو خالی کرد تو دهنم.
    بعدش رفت سمت کونم ، روغن رو برداشت.
    × تا حالا کون به کسی دادی؟
    +نه ، ولم کن بذار برم ، هر چقدر بخوای بیشتر واسه تعمیر ماشین میدم بهت.
    × نمیخواد، من از خجالت کونت در میام، تو اصلا نمیخواد پول ماشینو بدی.
    یه ذره تلاش کردم خودمو نجات بدم ولی بی فایده بود.
    یخورده روغن زیتون ریخت رو کونم و با دستش سوراخم رو می‌مالید.
    از اونجایی که تا اون روز با کسی سکس نداشتم کونم تنگ بود و انگش که می‌کرد احساس درد میکردم.
    خوب که کونم رو چرب کرد خودش انداخت روم و مشغول تنظیم کردن کیرش رو کونم شد.
    × چه کون تنگ فابریکی، حیف بود واقعا من افتتاحش نکنم.
    +تو رو خدا نکن ، به کسی نمیگم ، ولم کن برم.
    × بیجا میکنی به کسی بگی بعدش هم یه عکس ازم گرفت و گفت روزی که اومدی ماشینتو بگیری به شرط اینکه یه دور دیگه بهم کون بدی عکسو پاک میکنم.
    ظاهرا چاره‌ای نداشتم و باید رسما جنده میشدم.
    کیرش رو یه ضرب کرد تو کونم ، از شدت درد به خودم پیچیدم ، اومدم داد بزنم که یهو دستش رو گذاشت جلوی دهنم که صدام نره بیرون.
    یه ذره کیرشو عقب و جلو کرد و بعد چند دقیقه ارضا شد و کل آبش رو خالی کرد تو کونم.
    کارش که تموم شد دست و پاهام رو باز کرد و گفت قرارمون یادت نره.
    اون شب رفتم خونه و حسابی گریه کردم.
    برای اولین بار یه نفر کونم گذاشته بود.
    فرداش رفتم سراغ مسیح چون فیلمم رو گوشی مسیح بود.
    بهش گفتم فیلمو پاک کنه.
    اولش مقاومت کرد ولی بعد گفت به شرط حاضره فیلم رو به بهنام نده و از گوشیش پاک کنه ، اونم اینکه تا آخر سال بشم دوست دخترش.
    با اینکه مسیح مقصر بود و باعث شده بود شاگرد مکانیکی کونم بذاره و از پشت جر بخورم ولی به ناچار قبول کردم.
    فرداش که رفتم ماشینم رو بگیرم شاگرد مکانیکی چشمش به من افتاد.
    دستم رو گرفت و به زور بردم تو یه اتاق.
    منو چسبوند به دیوار و گفت آماده‌ای؟
    ناچار بودم قبول کنم که یه موقع عکسم رو به کسی نده.
    سرمو تکون دادم و اونم کارشو شروع کرد.
    صورتم رو چسبونده بود به دیوار و شروع کرد شورت و شلوارمو بکشه پائین.
    در حدی که سوراخ کونم پیدا باشه کشیدشون پائین و بعد هم کیر خودشو در آورد.
    با همون دستای سیاهش سوراخ کونم رو باز کرد و کیرش گذاشت رو سوراخ کونم و بی مقدمه کرد داخل کونم.
    اشک تو چشمام جمع شده بود و میخواستم همونجا دست به گیره بذارم.
    یه ذره کیرشو عقب و جلو کرد و بعد که آبش رو خالی کرد بهم اطمینان داد که عکسم رو به کسی نداده و پاکش کرد.
    از جانب شاگرد مکانیکی خیالم راحت بود ولی بابت مسیح و بهنام میترسیدم.
    از اون روز به اجبار دوستی با مسیح رو قبول کرده بودم.
    مسیح هم فیلم رو پاک کرده بود اما خب نگران بودم که نکنه فیلم رو به بهنام هم داده باشه.
    البته بعد پایان دوستیم با مسیح فهمیدم که سر حرفش مونده بوده و فیلم رو به بهنام نداده بوده.
    آرزوی فلک شدنم که گفتم بهش علاقه مند شدم هم توسط مسیح برآورده شد که اونم همینجا و تو قسمت‌های بعدی تعریف میکنم.

نوشته: Mahshiid

ادامه...


👍 6
👎 9
25501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

965324
2024-01-05 23:23:46 +0330 +0330

اولین دیسلایک. تا اونجا خوندم که نوشتی از درد کشیدن لذت بری ولی خط قرمز داشتی و متوجه شدم عیار تو مثل این کون نشور های جمهوری اسلامیه. اخه تو که تجربه کردی دیگه خط قرمزی مگه مونده که رد نکرده باشی

1 ❤️

965375
2024-01-06 02:47:17 +0330 +0330

دیس لایک دوم و دوست اولی درست گفت

1 ❤️

965416
2024-01-06 08:44:35 +0330 +0330

کس‌گفتی تووهر سه قسمت ملجوق

0 ❤️

965418
2024-01-06 09:18:49 +0330 +0330

دیگه زیادی زدی ریدی ، یه جوری تعریف می‌کنه انگار از پشت کوه اومده و هرجا رفت گفتن بکش پایین کونت بزارم باید بگی چشم ، مملکت هرچند اسهالی هست ولی قانون داره .

0 ❤️

965448
2024-01-06 14:51:57 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️