آخرین سکس سال 92

1393/04/31

سلام من کیانوش 21ساله هستم و اولین باره که دارم داستان سکسم با عشقمو مینویسم اگه بد نوشتم شرمنده
اخرین چهارشنبه سال 1393بود ساعت3بود ک تو اتاقم روی تخت خوابیدم و داشتم با دوست دخترم اس بازی میکردم.ک بحث سکسی شد جفتمون تو کف بودیم و حشری شده بودیم من بدجوری راست کرده بودم و ب خودم میگفتم ک چی میشد ک الان دوست دخترم اینجا بود تا 1سکس توپی باهاش بکنم…همینجور داشتیم حرف میزدیم ک ساعت 4شد و من میخواستم بخوابم وگوشیمو سایلنت کردم و نا امید ب خودم گفتم امروزم باید تو کف باشیم پس بهتره بخوابم تا واسه شب بتونم بیدار بمونم5دقیقه بود ک چشمامو بسته بودم ک ی صدایی بیدارم کرد چشمم افتاد رو صفحه ی گوشیم دیدم دوست دخترم داره زنگ میزنه گوشی رو برداشتم وگفتم بله گفت کیانوش خونمون خالی شده پاشو بیا اینجا منم گفتم اگه بیام میکنمت گفت ک ن من پریودم.
میدونستم ک داره دروغ میگه چون میترسید مامان باباش بیان ک من گفتم زود تمومش میکنم گفت ن حالا تو بیا…پیدا بود ک راضی شده.منم با خوش حالی و باکیری شق شده زود خودمو گذاشتم دمه خونشون و زنگ زدم روگوشیش تا درو باز کنه گفت من هنوز اماده نیستم منم اسرار کردم ک پشت درم تا زود درو باز کنه.درو باز کرد و من رفتم داخل تا داخل شدم دیدم نیستش صداش کردم پس کجایی؟!! صداش از تو اتاق اومد و گفت ک بذار لباسامو بپوشم الان میام منم از فرصت استفاده کردم و یهو دره اتاقشو باز کردم…اما اون اخرش 1ساپورت جورابی نازک که بدتر منو حشری میکرد پوشیده بود ولی بالا تنه فقط1سوتین صورتی سکسی تنش بود بغلش کردم و اوردمش تو سالن روی کاناپه وحسابی ازش لب گرفتم وسینه هاشو میمالیدم حسابی داغ کرده بودیم بعدش شروع کردم ب خوردن سینه هاش و دستمو بردم روی کوسش و یهو بلند شدم و ساپورتشو در اوردم ک دید با به1شورت صورتیه توری پوشیده که 2برابر شهوتی شدم همین جور ک وایساده بودم نشوندمش رو کاناپه و شلوارمو کشیدم پایین اونم شرتمو در اورد کیرمو گرفت یکم مالید و زود کرد تو دهنش و داشت ساک میزد ک دیگه نتونستم صبر کنم از1طرفم ترس داشتم ک خوانوادش بیان و جفتمون ب گا بریم…ک ازش1لب گرفتم و کامل شلوارمو در اوردمو اونو جوری خوابوندم رو کاناپه ک سینش روی کاناپه بود و طوری ک من روی زانو نشسته بودم سوراخ کونش اومد جلوی کیرم یکم کونشو لیس زدم میخواستم بکنم تو کونش ک گفت ن پاشو کرم بیارم رفت و از روی اوپن1قوطی واضلین پیدا کرد و داد ب من و خودش همونجور خوابید روی کاناپه منم همین جور ک داشتم کونشو نگاه میکردم کیرمو با واضلین چرب کردمو ارو گذاشتم دمه سوراخ کونش ک گفت وایسا و با یکم واضلین خودش سوراخشو چرب کرد ک کمتر دردش بگیره…یکم فشار دادم تو اخ واوخش رفت بالا و نمیزاشت بکنم گفتم میخوای بخوابی گفت اره و خوابید منم خوابیدم روش و تا دسته فرو کردم تو کونش یهو ی جیغی کشید ک گفتم پاره شد!! یکم قربون صدقش رفتم از درد اشک تو چشماش جمع شده بود میگفت درش بیار در اوردم و دوباره اروم کردم تو کونش و یکم نگه داشتم تا جا باز کرد و اروم تر شد خوابید رو کاناپه و دوباره کونشو چرب کرد منم اینبار اروم کردم و تا رفت داخل شروع کر دم ب تلمبه زدن همینجور ک ناله میکرد قربون صدقش میرفتم و گردنشو میخوردم یکم خسته شدم و همینجور ک کیرم تا ته توی کون سبزه و خوشگلش بود خوابیدم و حالا اون نشسته بود رو کیرم از بس درد داشت زیاد بالا و پایین نمیکرد با دستم کمرشو گرفتم و کمکش کردم که یکم بالا و پایین شد.تو چشماش نگا میکردم و لذت میبردم کونش کیرمو توی خودش میکشید چشمامو بستم و رو ابرا بودم. میخواستم زود کارمون تموم بشه چون ترس داشتم ک خوانوادش بیان بلندش کردم و روی کاناپه حالت سگی خوابید و کیرمو کردم تو کونش و محکم تلمبه میزدم فضای خونه پر شده بود از صدای آه و ناله ی سپیده همونجوری ک میکردم ادامه دادم دستامو چرب کردم و همینجور ک داشتم میکردم کمره باریکشو میمالیدم اینجوری لمسش میکردم و حسم بیشتر میشد.دوباره شروع کردم ب تلمبه زدن ک دیدم دستشو برد روی کوسش منم سینمو گذاشتم رو کمرش و دستمو بردم روی کوسش ک دیدم کوسش خیس شده…ارزا شده بود کوسشو میمالیدم و میکردم داشتم ارزا میشدم چندتا تلنبه ی دیگه زدم ک همینجور ک کیرم تو کونش بود ارزا شدم و تا قطره ی اخره ابمو ریختم تو کونش تو اوج لذت بودم تمام کمرم خالی شد یکم نگه داشتم وگردنشو خوردم و تا در اوردم چند قطره از کونش اومد بیرون.اون خودشو با دستمال خشک کرد منم رفتم تو دست شویی وکیرمو شستم و اومدم بیرون نگاش کردم و ازش لب گرفتم و زود لباسامو پوشیدمو زدم ب چاک…

نوشته: کیانوش


👍 0
👎 0
27813 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

428247
2014-07-22 13:17:43 +0430 +0430
NA

داستانت كثافت بود.

0 ❤️

428248
2014-07-22 13:25:31 +0430 +0430
NA

ان آقا آخرین چهارشنبه 1393؟؟ کثافت مجبوری دروغ بگی؟

0 ❤️

428249
2014-07-22 16:03:58 +0430 +0430
NA

واضلین :|
ارزا :|
سواد میدونی چیه :|
تو تویه زندگیت ارزا نشدی احمق وگرنه میدونستی ارضا میشن نه ارزا :|
چندشانه بود :|
ننویس:|

0 ❤️

428250
2014-07-22 19:08:02 +0430 +0430
NA

دمت گرم کیا.
یاد سکس خودم و عشقم افتادم angel

0 ❤️

428251
2014-07-22 23:22:50 +0430 +0430
NA

انوهه:
الان تو دهات ما سال ۹۳ هنوز اخرش نشده . تو دهات شما چی؟ اخرین ۴ شنبه اش یعنی می شه دقیقا کی؟
من گوز پیج شدم از دست این نویسنده.
ROFL

0 ❤️

428252
2014-07-23 00:37:48 +0430 +0430
NA

ریدی همینجوری میپری تو اتاق بقلش میکنی میبریش رو کاناپه دختره هم نقش موزو به خوبی ایفا کرده دختر تا راضی نشه بهت نمیده که آخه داستان جق زدنت با پوست موزو تعریف میکردی بهتر بود

0 ❤️

428253
2014-07-23 07:05:54 +0430 +0430

من شیفته ی این صداقتت شدم.گفت بیا خونمون گفتی بیام می کنمت!!! biggrin

0 ❤️

428254
2014-07-23 07:25:55 +0430 +0430
NA

تا رسیدی یه ساپورت پوشیده بود و یه سوتین صورتی تنش بود …

بیچاره جقی جنده ها هم تو خونه اینطوری لخت نمیگردن

خواب دیدی خوش باشه .

0 ❤️

428255
2014-07-23 10:25:29 +0430 +0430
NA

پروازی جان>>>یارو هنو ابتداییشم نگرفته نویسنده شده :)) :|
منم دسته کمی از تو ندارم :)) مخم ارور داد با این نوشتار

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها