اولین تجربه رعنا تو 17 سالگی

1402/09/22

سلام دوستان اسمم رعنا است الان ۳۰سالمه این داستان که میخوام بگم برا اینکه طولانی نشه و حوصله سر بر
ی بخشی از جزئیاتش حذف میکنم و اگه خوشتان آمد تو چند بخش مینویسم
حدودا 16 یا 17 سالم بود که اولین تجربه رابطه با جنس مخالف داشتم اون یه پسر خاله دارم اسمش جواد خیلی بچه شری بود همیشه خدا خاله ام داشت آمارش به باباش میداد باباش ام با کمربند دنبالش تو کوچه جواد سه سال از من بزرگتره من عاشق موتور سواری بودم خیلی دوست داشتم وقتی رو موتور باد میخوره به صورتت این هیجان بین ماشین ها رفتنش جواد ام که میدونست چقدر موتور دوست دارم از رفیقاش موتور می‌گرفت قایمکی منو می‌برد موتور سواری چون هم باباش از موتور خوشش نمیامد هم پدر و مادر من میگفتن خیلی خطرناکه ، بگذریم تو همین موتور سواری ها بود که یبار گفت میخوای جلو بشینی منم بچه و از خدا خواسته من نشستم جلو و اون پشت سرم البته اون روز با این موتور پلاستیکی ها آمده بود نیازی نبود دنده عوض کنی گازش که میدادی میرفت منم دوچرخه سواری بلد بودم زیاد برام سخت نبود این نشست پشت سر ما و شروع کرد مسخره بازی در آوردن دست انداخته بود دور شکمم و الکی در گوشم بسم الله و اینها میخوند که الان میزنی موتور زمین و به کشتن ام میدی منم میخندیدم میگفتم مردی ام مشکلی نیست خاله از شرت خلاص میشه اینم تو همین مسخره بازی هاش و مثلا گرفته بودم نیفته و ترسیده از رانندگی ام چند باری دست زد به سینه هام اون موقع ها سینه هام کوچیک بود سوتین نمیبستم من فکر میکردم اتفاقی دستش میخوره چیزی نگفتم ولی وقتی چندبار تکرار کرد دیدم نه منظور داره قشنگ داره سینه هام میگیره راستش حس خواصی نداشتم ولی میترسیدم یکی ببینه همین که با موتور منو برده بود دور دور اگه خاله یا مامانم می‌فهمیدن جرم میدادن چه برسه بگم دستمالی ام میکرده برا همین وایستادم گفتم بسته دیگه منو ببر خانه خودت برو اون زمان ها سمت خانه مون خانه باغ زیاد بود پیچید تو ی کوچه بن بست و خلوت که کلا دوتا خانه توش بود یکیش که کسی توش نبود خالی بود اون یکیش ام خانه حسن آقا بود که بنده خدا معمار بود از ارتفاع افتاده بود خانه نشین بود خیلی کم خانمش بیرون میامد رفت پشت ی درخت وایستاد گفتمش خیلی تا خانه مانده چرا اینجا وایسادی حسش نیست اینهمه پیاده بروم گفت رعنا یه چیزی ازت بخوام گفتم چی گفت میخوام بوست کنم راستش جوادو دوست داشتم پسرخاله ام بود هوام داشت شاید برا بقیه شر بود ولی هوا منو خیلی داشت منم خجالت کشیدم سرم انداختم پایین اونم بدون سوال مجدد لوپم بوس کرد انگار آب داغ ریخته باشن روم داغ شدم و از خجالت سرخ اونم چندتا دیگه بوسم کرد بعدم ی بوس پیشونی ام کرد و یکمم بغلم کرد منم مثل ی تیکه سنگ فقط سرم انداخته بودم پایین اون موقع ها اصلا بچه ها عقلشان به این چیزها نمی‌کشید مخصوصا دخترش هنوز پسرها بیشتر از این چیزها حالیشان بود اون روز گذشت دیگه این شده بود کار همیشگی ما منم دیگه خوشم امده بود نمیفهمیدم چه حسیه ولی دوست داشتم کم کم پیشرفت کرده بودیم خانه ما حیاط بزرگ داشت گوشه حیاط پارکینگ بود که مثل اتاق درست کرده بودن از کوچه یه در بزرگ داشت از تو پارکینگ ی در به حیاط و ی در هم داشت که میرفت رو پشت بام عصر ها معمولا میرفتم خانه همسایه مون زهرا خانم با دخترش که همسن من بود حرف میزدیم و این کارها مادرم نگران نمیشد کجا رفتم جواد ام میدونست عصرها بابام مغازه است مادرمم گیر نمیده کجا میروی میرفتم در پارکینگ باز میذاشتم و خودم میرفتم تو پله ها پشت بوم تا جواد بیاد همو بغل و بوس کنیم کم کم جواد پیشرفت کرده بود سینه هام میخورد سینه که نمیشه گفت قد ی گردو بود کلش😅
برا اولین بار بود ک جواد داشت سینه ام میخورد دستم گرفت از رو گرم کن ورزشی اش گذاشت رو کیرش برام جالب بود تا حالا کیر ندیده بودم من همینجوری دستم بهش بود که گفت رعنا برام بمالش من که حالیم نبود یکم فشارش دادم که اذیت شد گفت بسته برگرد برگشتم دستش کرد تو شلوارم از رو شرت شروع کرد فشار دادن کونم خوشم امده بود ولی حرفی نزدم یکم که فشار داد گفت برگرد پشتت بهم بکن یهو ترسیدم گفتم برا چی گفت خوشت میاد اگه اذیت شدی بگو میروم منم برگشتم که دست انداخت دو طرف شلوار ام با شرتم تا زانو کشید پایین بعدم امدم از پشت بغلم کرد حس کردم ی چیز نرمی داره به کونم فشار میاره وقتی برگشتم برا اولین بار کیر یه پسرو دیدم هم ترسیده بودم هم کنجکاو بودم که چیه برم گرداند و با دستش لپ های کونم از هم باز کرد خم شد یه تف انداخت لا کونم بعدم بلند شد از پشت کیرش گذاشت لاکونم شروع کرد مالیدنش ب کونم راستش اون جا بود تازه حس شهوت داشتم میفهمیدم کله کیرش که میخورد به سوراخ کونم گاهی ام لاپام که فشار میداد سر کیرش میخورد به کصم خیلی حس باحالی بود شهوت و ترس و هیجان خوشم امده بود یکم که اینکار کرد حس کردم ی مایع داغی داره بین رون های پام میاد پایین منکه نمیدونستم چیه دیدم رنگش شیریه ترسیدم گفتم جواد این چیه گفت آب مرده چندبار دیگه ام اینکار میکرد ولی تا من می‌آمدم حال کنم اون ابش میامد می‌کشید بالا و میرفت من تو کف میموندم دیگه رومون بهم باز شده بود یبار تا امد بکنه گفتم نکن گفت چرا گفتم تو زود آبت میاد من میخوام بازم گفت میخوای برات بخورم منکه نمیدونستم چی میگه گفتم آره یه سری وسیله اضافه بود اینارو بابا گذاشته بود تو پاگرد آخر ، پشت در پشت بام ی صندلی کهنه بود برداشت خاک هاش تکوند و گفت روش برعکس بشین من نفهمیدم چی میگه گفت برعکس بشین زانوهات بذار بالا کونتا بذار سمت من خودش مارو نشوند و رفت پشت من شروع کرد لیسیدن کص و کونم اولین تجربه ارضا شدنم مال اونجا بود اینقدر لیس زد تا دست و پام شل شد و شروع کردم لرزیدن نمیدونستم این یعنی ارضا شدن حالم که جا امد گفت دوست داشتی با سر تایید کردم گفت حالا تو بهم حال بده گفتم بذار لاش تا بیای گفت نه میخوام بکنم تو کونت من ترسیدم گفتم نه گفت دوست نداشتی ادامه نمیدم بلاخره خرم کرد کیرش ی تف زد و گذاشت دم سوراخ با اولین فشار کله اش کرد تو آنقدر دردم امد که ی جیغ بلند کشیدم اینم ترسید سریع جلو دهنم گرفت خداروشکر مامانم نفهمید خیلی دردم گرفت شروع کردم گریه کردن اون روز گذشت دیگه تا مدت ها محلش نذاشتم آخه زخم شده بود موقع دستشویی خیلی میسوخت ولی از ترس هیچی به کسی نگفتم ولی تجربه خوردنش خیلی دوست داشتم میخواستم دوباره یکی برام بخوره ولی از دردی که اون روز کشیدم دیگه نمیخواستم جواد اینکارو بکنه یه دوستی داشتم مریم خانه شون نزدیک خانه ما بود هم سن خودم بود خیلی باهاش صمیمی بودم ولی در مورد این چیزها حرفی نمیزدیم با هم به این فکر افتادم با مریم تجربه کنم ولی چطور باهاش سر حرف باز میکردم اگه به مادرش میگفت چی و …
اگه خوشتان آمد لایک کنین داستان خودم و مریم براتون بنویسم ببخشد طولانی شد

نوشته: رعنا


👍 49
👎 7
71801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

962141
2023-12-14 01:21:54 +0330 +0330

قزوینی هستی تو؟؟

0 ❤️

962154
2023-12-14 02:23:21 +0330 +0330

اسم رعنا،نام قشنگ و خوش آهنگی
از لهجه و سادگی نوشتنت پیداست که داستان که نه خاطره ات واقعی و راست گفتی،اما کاش از زندگی که الان داری هم می گفتی در کل زن خوب و صاف و ساده ای به نظر میایی

0 ❤️

962165
2023-12-14 03:49:03 +0330 +0330

داستانت بیشتر خاطره بود تا داستان تحریک کننده در کل دوست داشتم باهاش ارتباط برقرار کردم ولی اینجا سایت پورن قسمت سکسی اش رو تو خاطرات بعدی بیشتر با جزئیات بنویس

0 ❤️

962166
2023-12-14 04:05:48 +0330 +0330

در عین سادگی قشنگ بود
البته دختر بودنت هم در فحش نخوردن از مخاطبان بسیار با فرهنگ شهوانی بی تاثیر نیست

3 ❤️

962171
2023-12-14 04:19:55 +0330 +0330

سیزده سال پیش میشه سال ۱۳۸۹ ! همچین میگی اونموقعها چیزی حالیمون نبود که اگه کسی ندونه فکر می‌کنه داری دم از شهریور ۱۳۲۰ میزنی!
بعدشم دختر ۱۷ساله کصش کیرخرو درسته قورت میده اونوقت تو توی ۱۷سالگیت بچه بودی نمیفهمیدی؟؟؟!
راستی میشه توضیح یدی که موتور پلاستیکی دیگه چه سمی بود این وسط آخه! 😂
بقول خودت بسته دیگه عموجون ننویس تا تبدیل به بستنی نشدی، بسته … 😏

0 ❤️

962200
2023-12-14 09:57:04 +0330 +0330

حالا اگر نویسنده پیر بود
ده تا نظر اولی فحش بود

1 ❤️

962222
2023-12-14 14:14:14 +0330 +0330

خیلی مسخره بود دختر ۱۷ساله یعنی چیزی در مورد سکس نمیدونه خندم گرفت

0 ❤️

962226
2023-12-14 15:03:23 +0330 +0330

کسکس انگار تا حسنک کجایی درس خونده.

0 ❤️

962233
2023-12-14 16:07:46 +0330 +0330

الکی

0 ❤️

962263
2023-12-14 22:24:49 +0330 +0330

به نظرم واگعی بود

0 ❤️

962272
2023-12-14 23:52:19 +0330 +0330

داستان ها یکی از یکی بیخود تر

0 ❤️