اولین سکس با دختردایی

1401/11/20

سلام این داستان بر خلاف اکثر داستان هایی که داخل شهوانی هس واقعایه و امیدوارم ک لذت ببرید

من محمد هستم و 18 سالمه و ساکن تهران هستم این داستان برمیگرده به تابستون سال پیش مادرم اصالتا اهل تبریزه ما تقریبا هر سال به اونجا میریم مثل هر سال رفتم خونه پدری مادرم و جمع شدیم دختر داییم نگار 16 سالشه بدن نسبتاً لاغر و خوبی دارع ما از بچگی با هم صمیمی بودیم
و بچگی باهم دکتر بازی و… میکردیم
چند سالی بود ک با هم چت میکردیم ولی خب خجالت میکشیدم و نمیتونستم بیان کنم
هر موقع حرف از مسائل جنسی میشد یه جوری منو میپیچوند
و منی که از بچگی بهش چشم داشتم
طبق معمول ناهار رو خوردیم و پدرم و داییم و پسر داییم به سمت باغ رفتن و من رفتم سمت بالا پشت بوم نشسته بودم داشتم سیگار میکشیدم و یکی از داستان های شهوانی رو میخوندم یهو اومد (میدونست سیگار میکشم)
نسشت بغلم و بهش تعارف کردم رد نکرد
گوشیم رو ورداشتم چک کنم سایت وا بود شناخت سایت رو
اصرار کرد ک داستان رو براش بخونم منم از خدا خواسته بعد اینکه داستان رو خوندم گفت دوست داری ما هم از این داستان ها بسازیم شوکه شدم یکم از اون توقع همچنین جمله ای رو نداشتم منم گفتم با کمال میل نزدیکش شدم و سینه هاشو مالوندم سینه های کوچیک و نرمی داشت دستش رو آورد سمت چشم ب لب پایینش افتاد رفتم و لبشو گرفتم حدود یک دقیقه مشغول بودیم دست انداخت ک لباسم رو دربیاره
گفتم تو که نمیخوای کار دستم بدی خندید و گفت نمیدونم شاید
شلوارم رو در آورد و ناشیانه ساک زد معلوم بود اولین بارشه
لباسش رو خودم در آوردم کصش یکم سیاه بود هلش دادم سمت تخت چوبی ی اه کوچک گفت پاهاشو دادم بالا و چوچولشو میک زدم نفس هاش تند شده بود بدون صبر کیرمو کردم تو کصش احساسش برام تازه بود هیجان زده شده بودم و نتونستم زیاد بکنمش بعد از 4 یا 5 دقیقه ابم اومد ابم رو روی شکمش پاچیدم معلوم بود خوشش اومده بود و راضی بود بعد از پاک کردن شکمش لباساشو پوشید و گفت اینم داستان ما

نوشته: NG


👍 1
👎 18
100301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

914302
2023-02-09 01:55:49 +0330 +0330

ادمین همش تقصیر توه بچه راه میدی خودش داره میگه 18سالشه

3 ❤️

914306
2023-02-09 02:21:46 +0330 +0330

جالبه یه مدته که کلاً هیچ دختری تو هیچ سنی پرده و بکارت و غیره نداره.فکر کنم آپشن جدیده که توی بیمارستان همون بدو تولد پرده نوزاد رو با انگشت پاره میکنن که بعدها براش دردسر نشه!!!


914314
2023-02-09 03:45:04 +0330 +0330

اگر سکس ندارید ، لااقل مجلوق باشید
نه دروغ نویس

5 ❤️

914323
2023-02-09 06:38:11 +0330 +0330

اگه ننویسی یک ملت رو خوشحال میکنی (الاغ)

1 ❤️

914326
2023-02-09 07:18:50 +0330 +0330

کسخل خان بالا پشت بام برای توی جلق زاده تخت گذاشت بودن که بری بگوزی روش؟

0 ❤️

914333
2023-02-09 08:01:37 +0330 +0330

یارو انگاری پرده کصش پرده کرکره ای یا عمودی چیزی بوده , موقع دادن پردش رو جمع میکردخ روزهای افتابی و غیره پردش رو پهن میکرده ,شایدم پرده سالن خونشون رو وصل کرده بوده تو کوصش , لامصب عجب پرده ای داشته , شایدم در کرکره ای برقی پارکینگ خونشون رو روی کوصش وصل کرده بوده باریموت میزده جمع میشده میرفته بالا بعد از کوص دادن با ریموت میزده میومده پایین درب کوصش بسته میشه , شایدم اصلن جای پرده به کوصش قفل کتابی میزده , هرموقع میخواسته بده اوپن کوصش رو باز میکرده بعد دادن هم دوباره قفلش میکرده ,

0 ❤️

914335
2023-02-09 08:05:15 +0330 +0330

چطور یهو از پشت بوم از روی نخت سر دراوردی. خخخخخخخخ

0 ❤️

914361
2023-02-09 13:55:37 +0330 +0330
  • دوست کسخل من
    مردم تبریز بسیار مردم خوب،مهربون،باشعور،مشتی هستن.چرا حمالی مثل تو میخوای باعث بشی که مردم برداشت اشتباهی بکنن از تبریزی ها.چرا آخه؟ تو یه بچه کونی هستی به نظرم که بالا پشت بوم نشسته بودی و میخواستی با کون بپری روی کیر کلفت دایی هات.چون دایی تو دختر بهت نمیده.چرا نمیده؟ چون تو رو فقط باید برد بهت گاری بست.اون روزم از لجت که کیرت کردن برداشتی این داستانو نوشتی.حالا هم برو رو تختت بشین کمتر گوه بخور.سیب بخور بیشتر
2 ❤️

914432
2023-02-10 02:07:01 +0330 +0330

:||||||

0 ❤️

915290
2023-02-14 22:32:04 +0330 +0330

خخخخ افرین

0 ❤️

925983
2023-05-02 00:05:40 +0330 +0330

شعرررررر…

0 ❤️

974273
2024-03-08 18:04:14 +0330 +0330

آره دیگه رو پشت بوم قشنگ لنگاشو انداخته بودی بالا و در و همسایه هم کورن نمبینن !؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها