اولین سکسم با اولین عشقم

1392/06/21

شرمنده وینوزم 8 کیبوردشم فارسی کردم ولی هرکاری کردم p رو بیدا نکردم بجاش تو داستان ب گذاشتم
سلام
نمیدونم از کجاش باید شروع کنم
سگ درصد اسم ها الکیه که اونم به خاطر تذکر سایته.
بزارید از شروعش بگم‌
دقیقا یادم نمیاد تو امتحانات نهایی سوم دبیرستان بودم که به گوشیم چندتا میس زد تا اونموقع به صورت جدی با هیچ دختری رابطه نداشتم نه که فک کنید چیزی کم داشته باشم نه اتفاقا من بسر خوشکل و خیلیم به تیبم میرسیدم قدمم 183 است البته الان 2سال بیش نمیدونم چند بوده با یه هیکله کاملا معمولی اما به خاطر قیافم و وضع خانوادگیم موقییت زیادی بیش میومد اما متاسفانه من روحیه ی اینکه برم شماره بدم رو نداشتم خلاصه از داستان منحرف نشیم .
راستش یه حسی بم میگفت دختره و خواستم حالا که یه دختر بم زنگ زده بیخیالش نشم خلاصه اس دادن شروع شد چند روزه اول خیلی غد بود منم زیاد رفتار با دختر رو بلد نبودم اما رام شد فهمیدم دوتامون ماله یه شهریم بعدها فهمیدم شماره منو از گوشی بسر خالش برداشته اخه خیلی شیطون بود اول دبیرستان . اسمش مهسا بود ازش خیلی خوشم اومد رابطه ی منو مهسا ادامه داشت تا تقریبا آخر شهریور اولین قرار رو گذاشتیم قرار بود از زبان کده بره خونه از همیشه بهتر لباس بوشیدم رفتم سره قرار با دختر خالش اومده بود راستش قراره ما بیشتر 20 دقه نبود چون دیرش میشد فقط دیدمش مهسا یه دختر با یه قیافه ی معمولی اما هیکل واقعا خوبی داشت اینطوری باهم مساوی میشدیم . این اولین دیداره ما بود دوتامون خیلی هیجان زده بودیم اما…
مهسا از اهواز رفت کرج اولش مونده بودم چیکار کنم واقعا دوسش داشتم اما برا من زیاد مشکلی نبود چون بدر مادرم از هم جدا شده بودن و بدرم وکیله تهران بود من زیاد میرفتم اونور برا همین رابطه ادامه داشت دیگه واقعا عاشق شده بودیم از صبح که بیدار میشدیم تا وقتی که بخوابیم به هم اس میدادیم شاید باورتون نشه ولی ما تو 2سال راطمون به اندازه ی انگشتایه دست هم دیگرو ندیدم ولی واقعا همو دوس داشتیم یه جورایی مهسا جایه ظربه هایی که تو خونه تحملشون واسم سخت بود رو اسون میکرد .
عید ساله 91 بود که مهسا اومده بود اهواز قرار گذاشتیم که ببینمش ما هرشب تو اس تو بغل هم میخوابیدم و تقریبا بینمون خجالتی نمونده بود.
رسیدم تو بارک مهسا تغیر کرده بود یه سال میشد ندیده بودمش نشده بود برم تهران یا هروقتم رفته بودم برنامه درست نمیشد که همو ببینیم حالا مهسا واقعا خوشکل تر شده بود هیکلشم مثه قبل عالی بود شروع به راه رفتن کردیم دستم دوره کمرش بود چون دستش زود عرق دوس نداشت دستشو بگیرن البته به من چیزی نمیگفت ولی دوس نداشتم اذیت بشه چسبیده به هم ساعت 5ظهر تو گرمایه اهواز تو کوچه ها راه میرفتیم همونطور که میرفتیم بوسیدمش یه اخم کوچیک کردو بعدش لبخند زد جلوترمون یه بوته ی بلند بود بش گفتم مهسا بشت اون بوته میخوان لباتو ببوسم
گفت: نخیرم
من هیچی نگفتم ولی وقتی رسیدم به بوته لبامو بردم سمته لباشو معلوم بود خودشم دوس داشت سریع لبامو گرفت چند لحظه بیشتر طول نکشید اما واسه ما خیلی طول کشید اولین بار بود که لباشو میبوسیدم وقتی جدا شد لبامون سرم یه لحظه گیج رفت درواقع 4آمبر بریده بود
یه لبخند زدیمو بدونه اینکه چیزی بگیم به راه رفتن ادامه دادیم هوا که تاریک شد رفتیم تو کوچه هایه تاریک زیتون . من مثه کفه دستم اونجارو میشناختم میدونستم کجاش چه کارایی میشه کرد.
یواش دستمو از رو بهلوش به سینش رسوندمو یکم فشار دادم دیدم چیزی نگفت خیالم راحت شدو همینطوری که راه میرفتیمو حرف میزدیم سینه هاشو فشار میدادم راستش اصلا یادم نیست اونموقع چی میگفتیم.
اونوز فقط باهمین یه لبو یکم سینه مالیدم جدا شدیم اما تا جدا شدیم چیزی که بم حجوم آورد این بود که مهسا فک نکنه برای سکس میخوامش اما گفت اشکالی نداشتو خیاله منم راحت شد .
منو مهسا بودیم با هم .
چند بارم تو تابستون همو دیدیم اما دیگه کاری نکردم چون خیلی کم مدیدمش میخواستم از اینکه کنارمه لذت ببرم .
منو مهسا واقعا خوب بودیم اما من همون ماهایه اول به مهسا گفته بودم دوس ندارم چندسال از عمرمو با یه دختر باشمو آخرشم به هیچ جا نرسم .
رسیدیم به برج 2 ساله 92 من ترمه دو دانشگاه بودم حالا یه 405 داشتم که مثه همه هم سنام بش رسیده بودم ملت آهن برست زیاد با میدادن البته تا وقتی ما بسرا دخترارو برا هیکلشون انتخاب کنیم اوناام واسه بول با میبدن اما همه فکر و ذهن من مهسا بود
برگردیم سره برجه 2 ساله 92 مهسا میومد اهواز میرفت خونه مادر بزرگش خونه اون فقط خودش بود طوری بود که قرار شد شب برم دنبالش و بریم تا صبح تو شهر بچرخیم چون مادر بزرگش تا صبح نمیومد سراغش . طرفا 1 شب بود دمه خونه مادر بزرگش بودم یه تک زدم اومد سواره ماشین شدم سریع حرکت کردم بکم که دور شدیم وایسادم همدیگرو بغل کردیمو بوسیدمشو احوال برسی کردیم یه دستشو گرفم تم دستمو با اون دستمم فرمونو گرفتمو میرفتم واسه دنده عوض کردن دردسر داشتم رفتیم یه بارک قدم زدیم بعد باز سوار ماشین شدیمو رفتیم سمته یه جاده ی متروک چون من به مهسا قول داده بودم بش رانندگی یاد بدم .
تا ساعت 3 داشتم بش رانندگی یاد میدادم بیشترم تو راه انداخن ماشین مشکل داشت دیگه خودش خسته شد تو خاکی بش گفتم ماشینو وایسونه بینمون سکوت بود که سرشو گذاشت رو شونمو چند دقه همونطوری بودیم که فک کردم خوابش برده صدا سیستم ماشینو بردم بالا یه دفه سرشو بلند کردو اخم کرد . عاشقه اخماش بودم بش لبخند زدم اونم لبخند زد نمیدونم چقدر داشتیم به هم خیره نگاه مکردیم که آروم لبامون رفت روهم اینبار خیلی با باره اول فرق داشت اینبار با خیاله راحتو اروم شروع کردم به خوردنه لباش خواستم دستمو دورش حلقه کنم که نشد اروم لبامو جا کردمو گفتم بریم عقب خانومم؟ مهساام اروم گفت باشه
وقتی نشتیم بی اختیار اوردموش رو خودم شروع کردیم به لب گرفتن بوست مهسا واقعا خیلی خیلی لطیف بود دختری ندیده بودم ندیدم که بوستی مثله مهسا داشته باشه چون میدونستم دوس داره تو سکس اروم بیش برم خیلی اروم دکمه ها مانتوشو باز کردمو درش آوردم چیزی نمیگفت ولی داشت نگاهم میکرد تابشو که در آوردم اولین بار بود که داشتم بدنشو میدیدم خجالت کشید منم چشبوندمش به خودم باز لب گرفتنمون شروع شد سوتینشو باز کردم در حالی لباشو میخوردم سینه هاشو یه لحظه محکم فشار دادم که لبامو گاز گرفت متوجه شدمو سینشو ول کردمو شروع کردم مالیوندنشون مهسا خیلی به گوشش حساس بود با این که تا حالا باهم سکس نکرده بودیم ولی همجیز بدنه همدیگرو میدونستیم شروع به خوردنه گوشش کردم و اروم تو گوشش گفتم دوسش دارم انگار با این حرفم آتیش گرفته بود با اینکه کولر ماشین روشن بود وی 2تامون عرق کرده بودیم مهسا تیشرتمو در اوردو گفت منم همینطور همیشه این حرفش اذیتم میکرد دوس داشتم بشنوم که میگه دوسم داره .
سینه هاش بزرگ نبود اما خیی خوب و سفت بود با نوکه کوچیک ناسلامتی عشقه من دست نخورده بود وقتی تی شرتمو در آورد خوابوندمشو اومدم روش . جایه کمه صندلی عقب اذیتم میکرد اما اون لحظه اصلا واسم مهم نبود چندبار لباشو بوسیدم داشتم گردنشو میبوسیدم که موهامو کشید به نفس نفس افتاده بود می بوسیدمو میرفتم بایین تا رسیدم با سینه هاش واقعا بوسته لطیفش دیونم میکرد دوس داشتم همه جاییه بدنشو ببوسم شروع به خوردنه سینه هاش کردم نوکشو میمکیدمون مهساام خیلی خوشش اومده بود دیگه بالایه بالا بود منم که دیگه داغه داغ کرده بدم دکمه ها شلواره جیته تنکشو باز کردمو نشستمو گفتم : باها بالا میدونست اونموقع دیگه مقاومت فایده نداره مقابل من چون به اندازه موها سرمون سکس تل کرده بودیم.
شلوارو شرتشو باهم در آوردم گفت: ا بی ادب چرا شرتمو در آوردی ؟
گفتم : بدردت نمیخوره بابا
یه لحظه چشمم به کسش خورد دیگه دیونه شده بودم اگه چند لحظه بیشش داغ یودم الان دیگه منبع گرمایی شده بودم باشو آورد بایین و دستشو گذاشت رو کسشو گفت نمیزارم . بازیش بود میشناختمش روش خوابیدمو خندیدمو گفتم : خانوم خانوماااااا
واسم زبون در آورد من نگاش کردمو رفتم تو گردنشو شروع کردم گردنشو خوردم که دستشو شل کرد یکم که خوردم گفتم بچرخ بعدم از روش بد شدمو چرخید .
مهسا باسینه خیلیییی خیلیییی خوبی داشت نه خیلی بزرگ نه کوچیک با اینکه کمرش باریک بودو تو کله بدنش یکم چربی وجود نداشت ولی کونش توبل بود و رونش بر بود دستمو رسوندم به سوراخ باسنشو با شتصتم مالیدمش انگشتامو گذاشتمش رو کسش انچنان خیس نبود بیشتر مرطوب بود انگشتمو لا کسش بالا بایین میکردم که صدایه اشکاااااااااااااااااااااان ش بلند شد به سرم زد بود که بردشو بزنم ولی بیخیال شدم و دستم بردستام لا رونشو باز کردمو کسشو یکم خوردمو لا کسشو باز کردمو داشتم توشو نگاه میکردم که گفت : اشکان نگاه نکن بدم میاد
واقعا لذت بردن مهسا برام مهم بود ابته برا اونم همینطور بود .
لا باسنشو باز کردمو اروم یه انگشت کردم توش واقعا تنگ بود اما رفت تو مهسا علارقم دردش هیچی نمیگفتو شرسو تو صندلی فشار میداد یکم که گذشت سعی کردم انگشت دومم بکنم که نشد برا همین شصتمو کردم تو کونش صدا اخه مهسا امد انگشتمو نگه داشم دیگه تقریبا داشت جا وا میکرد نزدیکه 10 مین من داشتم همین طوری سعی میکردم کونشو یکم گشاد کنم بش گفتم قمبل کنه اونم به خاطره اینکه به من حال بده بدون مقاومتو مخالفت گذاشت کامو بکنم شلوارو شرتمو سریع در آوردم یکم کیرمو مالیدم لا کسش که صدای ناله آه اوووومممم گفتنه مهسا بلند شدفهمیدم خوشش اومده ادامه دادمو اینقدر ادامه دادم که کسش خیسه خیس شده بودو ارضا شد وقتی ارضا شد یدفعه کمرش شل شد برعکس اون من دیگه واقعا داغون بودم حتی یه بار خواستم بکنم تو کسش ولی میدونستم مهسا راضی نیست برا همین کیرمو یدفه کردم تو کونش که جیغه مهسا بلند شد دسته ی درو خیلی محکم فشار میدادو داد زد در بیار من گفتم ببخشید دسته خودم نبود
گفت: باشه حالا در بیار اشکان درد داره چند دقه دیگه باز بکن تو
گفتم : مهسا وایسا چند لحظه .
یکم که گذشت اروم شدو نفسه عمیق کشید دستشو گرفتمو اروم شروع کردم تلمبه زدن چندلحظه که گذشت حس میکردم داره گشادتر میشه اما فرداش جا ناخوناش رو دستم مونده بود از بس فشار داده بود
سرعتمو بیشتر کردم فک کنم خودشم داشت حال میکرد بعد چند لحظه داشت ابم میومد اصلا دوس نداشتم در بیارم اما لحظه اخر کشیدم بیرون که ریختم رو کمرش حسابی شاکی شدو گفت : ا اشکاان
آبمو باک کردم اما هیچوقت مثه من یهو از کون نکشید بیرون چون مهسا خیلی دردش گرفت .
به سوراخ کونش نگاه کردم حسابی گشاد کرده بود شاعت 4.15 بود دوتامون بی حاله بی حال بودیم نسشتیمو بغلش کردم مهسا تو بغلم سریع خوابش برد برا گوشیم الارم گذاشتمو منم سرمو گذاشتم رو سرشو خوابیدم . ساعت یه رب به شیش دیگه داشت گوشیم خدشو به گا میداد که مهسا از خواب بیدار شدو منو بیدار کرد که بریم همیشه ام اون واسه امتحانا بیدارم میکرد .
هوا گرگو میش بود بدنشو بهتر میدیم گفت ا دیگه بسته چقدر بم نگاه میکنی حالا مامان بزرگم بیدار میشه . رسوندمش تا خونه مامان بزرگش اماااا

امروز 28.3.92 و ما نزدیکه یه هفته است که تموم کردیم یه طورایی دارم دیونه میشم ُ‌بخاطر اینکه مهسا میخواد واسه دارو سازی درس بخونه منو کنار زد !!! دلیل از این مسخره تر داشتید تو زندگیتون؟ هنوزم دوسش دارم
اگه تموم نمیکردیم هیچوقت دوس نداشتم این داستانو بنویسم الانم نمیدونم چرا نوشتمش اما خوشحالم که اولین سکسم با کسی بود که همه زندگیم بود .
ببخشید اگه غلط املایی داشتم .
والسلام

نوشته:‌ Nemesis


👍 0
👎 0
48594 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

398464
2013-09-12 16:09:25 +0430 +0430
NA

غلط که داشتی، حذف فعل در جاهای زیادی کرده بودی که اصلا نباید حذف می کردی.

دختری که دست نخورده هست، نمی دونه که گوشش حساسه، نمی دونه که چه جور سکسی رو دوست داره. دختر دست نخورده هیچی از حالات بدنش تو سکس نمیدونه. خرت کرده بوده بمال بمال و داشته حتما .

0 ❤️

398467
2013-09-13 00:08:12 +0430 +0430

و همه این اتفاقا تو ماشین بود؟ نکنه اتوبوس بردین تو بیابون میخواسته پایه 1 بگیره جاش خایه 2 گرفته …

0 ❤️

398469
2013-09-13 15:35:32 +0430 +0430
NA

kheili ghalate emlayi dashti asan bazi jaha bayad hads mizadam chi neveshti…in khanume das nakhorde az koja midunes kojash hassase kojash nis??? to tu kudum nur tu kosesho nega mikardi?
vali ziad bad nabud…

0 ❤️

398470
2013-09-13 21:33:01 +0430 +0430
NA

ye soal?
chera hameye mankan haye irani dastan nevisan?
az adamayi ke ma tu khiyabun mibinim shayad az 10ta yekish qadesh balaye 180 bashe ama inja aslan zire 180 rah nemidan intor ke malume
hala in be kenar
dokhtaraye ahan parast tu sale 92 donbale 405 jenabali budan?
mese sag khali mibandi bache.ina hame az asare hamun feshar ha va moshkelate khanevadegiye ke gofti.
kheyli fekr mikoni.
jaye fekr kardan pasho amal kon
inja faqat khodet miduni man daram chi migam
dar zemn enqad sextel nakon az kamar miyofti
montazere dastane badit hastam.bebinam chikar mikoni

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها