اولین سکسم در ۱۲ سالگی

1392/12/26

سلام دوستان میخوام خاطره ای براتون تعریف کنم که بر میگرده به 15 سال پیش که اولین سکسمو با عباس یکی از دوستای خانوادگیمون گذروندم راستشو بخواید اون 15 سالش بود واز اون عوضیاش بود با مامانم و بابام و مامان و بابای اون رفته بودیم شمال اوون جا ویلا داشتن ویلاشون خیلی بزرگ بود جوری که کلا یه اتاقت کوچیک برای بچه ها درست کرده بودن و توش پر اسباب بازی بود منو برد اون جا تا اسباب بازی هارو بهم نشون بده و با هم بازی کنیم رفتیم تو اون اتاقکه بعد اون جای یه چیزی بود مثل فرمون کشتی بود من داشتم هی این فرمونرو اینورو اونور میکردمو داشتم دریارو نگاه میکردم که یهو دیدم عباس دستشو زد به کونم وای داشتم میمردم اول کاری نکردم بعد که دید هیچی بهش نمیگم هی بدتر کرد من برگشتم بهش نگاه کردم و بهش اخم کردم بعد چشمم اوفتاد به شلوارش دیدم کیرشو گرفته داره میمالتش وای یعنی میخواستم عباسو بکشم (البته من یکم چاق بودمو هر پسری منو میدید به فکر کردنم میافتاد ) بعد خب منم یکم دوست داشتم چون خیلی از این حرفا شنیده بودم میخواستم یه بارم که شده امتحان کنم اقا دلو زدم به دریا بهش لبخند زدم و ازش لب گرفتم درسته 12 سالم بود اما تو گوشی عموم و دایی و اینا خیلی از این فیلما دیده بودم حسابی حرفه ای بودم راستشو بخایین یکمم میترسیدم هم از دردش هم از این که یهو مامان و بابام نیان و مارو ببینن اما هر جور شده میخواستم امتحان کنم بعد که ازش لب گرفتم رفت سراغ کیرش مثل اینکه حساب همه چیو کرده بود اخه کیرش بوی مایع دستشویی میداد بعد که مطمءن شدم کیرش تمیزه کردم تو دهنم اونم هی میگفت جونم هاجر عاشقتم خیلی دوست دارم وای بلیسش هی از این ححرفا میزد بعد نشستم رو اون صندلی که اون اومد و منو لختم کرد خیلی حس خوبی داشتم از یه طرفم خجالت میکشیدم از عباس اما قید همه چیزو زده بودم و منو لخت کرد رفت سراغ کسم جوری کسمو لیس میزد که یه لحظه احساس کردم دارم با یه پسر 20 ساله سکس میکنم بعدشم یه تف انداخت به کسم و کیرشو با یه ضربه کرد تو کسم اوش یکم درد داشت اما بعد که یکم تلمبه زد خوب شداون قدا که میگفتن درد نداشت بد که در اورد دیدم یه چیز سفید داره از کیر میریزه گفتم اون چیه گفت تو کاریت نباشه یکم از دستش ناراحت شدم اما اشکالی نداشت بعد گفت چهار دست و پا شو منم شدم بعد دوباره کرد تو کوسم بعدشم بهش لاپایی دادم بعدشم دوباره کیرشو خوردم بعد که کارمون تموم شد و لباسامونو پوشیدیم بهم گفت چطور بود گفتم عالی بود خیلی خوشگذشت بعد اون رفت بیرون منم چند دقیقه بعد رفتم که کسی شک نکنه بعد رفتم حمومو خودمو حسابی شستم بعدشم که شب شد عباس رفت حموم بعد دیگه این قضیه تموم شد وقتی که مامانش میومد خونمون و اونم میومد میرفتیم تو اتاق و بهم می گفت بریم شمال منم میگفتم باشه میرفتیم خونه ی اونا و سکس میکردیم خیلی حال میداد من الان 27 سالمه و دوست دارم دوباره با عباس سکس کنم اما خب دیگه نمیدونم کجاس و ازدواج کرده نکرده و حالا ولش کنید نظرتون فراموش نشه اگه خواستید بازم داستان براتون میگم و برام نظر بزارید بای

نوشته:‌ هاجر


👍 0
👎 0
115868 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

414948
2014-03-17 16:58:34 +0330 +0330
NA

“تو گوشی عموم و دایی اینا فیلم دیده بودم حسابی حرفه ای بودم”
پس شما خانوادگی جلقی هستین.
پردت هم که لابد ارتجاعی بوده تو 12 سالگی اون عباس دیوث زارت کرده تو کست چیزی نفهمیدی؟یا تو دوران نوزادی دادی؟
ننویس دیگه.

0 ❤️

414949
2014-03-17 17:00:59 +0330 +0330
NA

تو 12 سالگیت کرد تو کست؟ والا منم بچه همون دورانم. الآنم 27 سالمه. تا جایی که یادم میاد اون موقع ها اصلا موبایل نبود. اون وقتی هم که اومد ازین گوشیا بود که شبیه به تلفن بی سیم الآنه. چجوری فیلم میدیدی با هاش.
در این جاس که شعر قدیمیمو یادم انداختی
کس گفتی آی کس گفتی. دارا را را
مثل یه کسخل گفتی. دارا را را :دی

0 ❤️

414950
2014-03-17 18:21:24 +0330 +0330

سلام دوستان میخوام خاطره ای براتون تعریف کنم که بر میگرده به 15 سال پیش …
کسکش بی ناموس 15 سال پیش تو گوشی دایی و … غیره فیلم سوپر دیدی اون موقع 1100 نیومده بود ای کیرم تو داستاناتون

0 ❤️

414951
2014-03-17 18:22:43 +0330 +0330

آخه 15 سال پیش کی گوشی داشت که توش سوپر هم داشته باش

0 ❤️

414952
2014-03-17 22:13:33 +0330 +0330
NA

جندانن بیری جندا.الان هم کوس میدی؟

0 ❤️

414953
2014-03-18 00:19:32 +0330 +0330

یه بار خودت داستانتو بخون بعد اینجا آپ کن من همیشه توصیه میکنم به دوستان ملجوق که داستان مینویسن که قبل از نوشتن داستان جلق خودشونو بزنن که هنگام نوشتن داستان تمام هوش و حواسشونو به داستان بدن تا یه وقت مثل ایشون سوتی های تخمی ندن

0 ❤️

414954
2014-03-18 03:04:05 +0330 +0330

تخمی نوشتی کله تخمی دیگه ننویسی کیرم تو نگارشت نیای اینورا

0 ❤️

414955
2014-03-18 03:46:21 +0330 +0330

پسرونه بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
تو 27 سال عمر سراسر جلق از خدا گرفتی که بیایی اینجا آبت رو خالی کنی؟ آخه کله کیری برو جلقت روبزن، چکار داری به داستان نویسی؟ شاشیدم تو دوران نوزادی، طفولیت و نوجوانی و جوانیت، دیگه ننویس.

0 ❤️

414956
2014-03-18 04:02:09 +0330 +0330
NA

گویند خلایق که به دیوانه قلم نیست.
حالا همه این کس شعرو گفتی که بگی هوس دادن تو شمال و کردی؟
آقایون محترم اگه کسی میتونه تو شمال بکنش یه جوری به این یارو خبر بده.
.
.
.
گوزو

0 ❤️

414957
2014-03-18 12:20:27 +0330 +0330
NA

بچه ها زیاد عصبانی نشید اون تقصیر نداره، پسره کونی فکر نکنم 15-14سالش شده باشه از وقتی هم که یادش میاد گوشی تصویری دیده ونمیدونه که15 سال پیش اصلا موبایلی درکار نبوده

0 ❤️

414959
2014-06-29 09:41:27 +0430 +0430
NA

این دوستمون باورش شده میخواد کس لیسی کنه .هههههههههه واقعا" که بعضی ادما خیلیییییییییی احساس زرنگی دارن . اره باهات دوست میشه بهت کس میده نا امید نشو .راستی سنتو ننوشتی .

0 ❤️

537499
2016-04-16 09:06:16 +0430 +0430

15سال قبل حتی اداره ی پست هم وجود نداشت (dash)

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها