اولین شب جمعه زندگیم

1395/12/25

شب عروسیمون بحدی سوژه است ک اصلا نمیشه تعریفش کرد من از خجالت مرده بودم وشوهرجان از ترس و اضطراب اینک چطوری میخواد با منی ک تاحالا درست حسابی حتی همو نبوسیدیم بخوابه بهرحال گذشت و شد جز قشنگترین خاطره هام اما خب ی هفته ای ک از عروسیمون میگذشت و اقامون میومد خونه و من شبا از خجالت میرفتم زودتر میخوابیدم و صبح ک بیدار میشدم براش صبحانه آماده کنم تو بغلش بودم و چقدر برام لذت بخش بود این حس و چقدر بهم ارامش میداد اینک هیچ چشم داشتی نداشت و من از دوستام شنیده بودم ک ماه اول دوم زندگیشون چجوری بوده یکم استرس میگرفتم اما خب ماهم اینطوری بودیم دیگه

خلاصه شد اولین پنجشنبه ما و من از ی طرفی ترسیده بودم و از ی طرف دیگه حرفای بچه ها درباره اینک اگه ی مدت بگذره ازت سرد میشه واین حرفا و عجیبترراینک خودمم هوس کرده بودم ی بار دیگه حسش کنم چون از اون شب اول به اینور بهش ی حس محشر داشتم ی پیرهن خواب مشکی ولی بلند پوشیدم ک از سر رون ی چاک داشت برعکس هرشب ک بلوز شلوار میپوشیدم و زیرش ی شرت و سوتین مشکی خیلی قشنگ جزییات برای اقامون مهمه موهای مشکیمم ک قبلا بارها گفته بود دوسشون داره ی طرفی روی شونه ام ریختم و مث هرشب زود نخوابیدم سر تخت دراز کشیدم خجالت میکشیدم کل پاهامو بزارم بیرون از چاک لباسم برای همین تا زانومو بیشتر در معرض دید نزاشتم جالب اینجا بود ک اونم زودتر اومد تو اتاق و موقع بستن در اتاق حس کردم ی کوچولو مکث کرد از اینک این مکثش بخاطر این باشه ک متوجه من شده غرق خجالت شدم از همه بدترش اینجا بود ک زیرچشمی داشتم نگاهش میکردم و دیدم ک لخت شد و فقط ی شرت پاش موند شاید کلا پنج ثانیه طول کشید تا اومد سرتخت و اومد کاملا نزدیکم بحدی ک نفسای داغش تو صورتم میخورد و منو از خودبیخود میکرد دستشو انداخت زیر سرم باز فاصلمون کمتر شده بود پیشونیشو چسبوند به پیشونیم و بینیش به بینیم میخورد اروم و خمار و خش دار گفت:باز کن چشماتو حرف ک نمیزنی میخوام از نگات بخونم ک راضی ای واااااااای خدا این دیوونه چی میگفت حتی اگه تا پنج دیقه پیش یکم تردید داشتم نفساشو ک حس کردم با همه وجودم میخواستمش چشمامو اروم باز کردم حلقه دستش دور کمرم محکم و محکم تر شد اروم لب زد:اجازه میدی؟ چشمامو بازو بسته کردم و تمام محبتی ک تووجودم بهش داشتم رو تو نگاهم ریختم:ای جووووووووووووون چشماشو لبم به لبخند وا شد دوباره گفت:اذیت نمیشی اینبار قول میدم و لباش ک اروم روی لبام اومد واااااااای خدا خیسی لباش داغونم میکرد تنم گر گرفته بود و اتیش بودم لبامو هرلحظه محکمتر میبوسید و دامنمو میآورد بالاتر و رونامو لمس میکرد دلم میخواست دستامو دور کمرش حلقه کنم برای همین بیشتر طرفش چرخیدمو دستمو گذاشتم روی شکمش خودش دستمو گرفت و گذاشت دور کمرش و پاهاشو انداخت دور پاهام چقد خوب بود ک میفهمید چی میخوام بازم من غرق لذت شدم تمام مدتی ک منو میبوسید نگاهم میکرد دستش داشت باسنمو لمس میکرد و من حس میکردم ک کسم داره خیس میشه لباشو از رو لبام برداشت و بند لباسمو انداخت رو بازوم و بالا سینه امو اول گاز گرفت و بعد ی مک محکم زد و میرفت پایینتر نوک سینه امو گرفت تو دهنش و مک میزدو گاز میگرفت دوباری اینکارو کرد و بعدش فوری دستمو کشید و نشستیم کمک کرد لباسمو دراوردم و بعدش تو ی حرکت خیلی سریع کرستمو کند و خودشو انداخت روم و من دوباره دراز شدم اینبار دستشو گذاشت سر شرتمو کشیدش پایین و باز اروم دستشو کشید رو پاهام دقیقا نمیتونستم واکنش نشون بدم و اما نفسام به شماره افتاده بود دستشو اورد تا رسید به کسم و هم سینه هامو میمالید و میخورد هم اروم اروم با کسم ور میرفت یهو دستشو گذاشت سر نقطه حساسم دیگه دست خودم نبود نفسام ناله شده بود: ای جووووووووووووون پس اینجاس و دستشو محکم تر حرکت داد و منی ک کاملا از خودبیخود شده بودمو ناله میکردم ی لحظه توقف کرد دستمو برد سمت کیرش دقیقا تو زمان درستی اینکارو کرد چون من دیگه کنترلم دست خودم نبود و اون دقیقا اینو فهمیده بود اروم اروم دستمو بردم زیر شرتشو مالیدمش چقد گرم شده بود چقد سفت شده بود پیش ابش دستمو خیس کرده بود و منم بیشتر مالیدمش وقتی دید اذیتم پاشد شرتشو دراورد و دوباره کنارم دراز کشید اینبار دوتامون راحتتر همو میمالیدم و لب میگرفتیم وقتی ک مطمین شد ک حسابی خیسم اروم اومد روم و پاهامو باز کرد و بین پاهام قرار گرفت و سر کیرشو گذاشت دمه کسم و اروم اروم فشار میاورد و هربار ی کوچولو صبر میکرد انقد باحوصله و صبور اینکارو کرد ک من واقعا مونده بودم اولش دردش زیاد نبود ولی هرچی میرفت جلوتر دردش بیشتر میشد از قیافه درهمم فهمید اومد روم و لب بازی و میمالیدم و من حواسم بکل پرت شده بود و لذتی ک وجودمو گرفته بود جایی برا حس درد نمیزاشت بخودم اومدم و دیدم ک داره تلمبه میزنه و من غرق چشماشم دلم میخواست ببوسمش اما یکم خجالت میکشیدم و مطمئن نبودم کیرشو کشید بیرون و من به پهلو چرخیدم و از پشت گذاشت تو کسم و دوباره اینبار زیاد طول نکشید ک صدای نفساش تند شه ومنم ک از این ژست خیلی خوشم اومده بود داشتم میلرزیدم و همه بدنم منقبض شد و به فاصله پنج ثانیه ابشو تو کسم حس کردم اخ ک چقد حس خوبی بود اومد بالاتر و دستشو گذاشت زیر سرمو منم داشتم بین پاهامو تمیز میکردم و دستمالو انداختم تو سطل و برگشتم طرفش با این حس ک دوست داشتم بخوابم تو بغلش اصلا نمیتونستم مبارزه کنم و کاملا مغلوب چرخیدم و خودمو تو بغلش جا دادم:ای جووووووووووووون خوشت اومد پتو رو ک کشیده بود رومون رپ کشیدم رو سرم و چشمامو بستم: اخ کی بشه شیطونیاتو ببینم و دیگه انقد سربزیر نباشی من ک ذات تورو میشناسم ک لبخند رو لبام بود و هیچ جوره نمیتونستم خنثش کنم ک اروم تو گوشم گفت:شبت بخیر عزیزه دلم لب زدم:شب توهم بخیر عشقه من عشق منو انقد اروم گفتم ک اول حس کردم نشنید اما چشماشو ک دیدم و لبخند رو لبش فقط بیشتر خودمو بهش چسبوندم و اونم دستشو محکم تر کرد دورم و هردو خوابیدیم صبح جمعه ک پاشدم هنوز خواب بود صبحانه آماده کردم داشتم میزو میچیدم ک دستاش دور کمرم حلقه شد با لبخند بهش سلام و صبح بخیر گفتم و با بوسه اشو حس قشنگ چشماش همه حسای خوب دنیارو تو قلبم حس کردم.

نوشته: ؟


👍 20
👎 8
45962 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

584024
2017-03-15 22:26:56 +0330 +0330

بانی لایک

1 ❤️

584029
2017-03-15 22:43:30 +0330 +0330

بازم “شوهرجان” بازم"ک" بازم “اقامون” بازم “اینک"بازم”؟" بازم تو!!
بازم تو؟؟؟
بابا طلاق بده شهوانی رو والا ! مهرمون حلال جونمون آزاد!
خجالتی بودنت فقط منو کشته…خخخ شوخی بود داستانتم خوبه یه کم زیادی کوتاه بود فقط
سعی کن بهتربنویسی و بادقت بیشتری کارتو ادامه بدی.
موفق باشی

ا

2 ❤️

584033
2017-03-15 22:49:36 +0330 +0330

B Kirm Kos Sher Bod

0 ❤️

584041
2017-03-15 23:06:42 +0330 +0330
NA

دنبال یه کس میگردم از تهران
کسی هست؟

0 ❤️

584060
2017-03-16 00:11:48 +0330 +0330

آخ چقدر خجالتی!
دیگه اکثرن دخترای این دوره زمونه با طرح و نقشه قبلی شب اول وارد اتاق خواب میشن ?

0 ❤️

584065
2017-03-16 01:08:36 +0330 +0330

نخوندم .کس کرجی اگه هست پیام بده

0 ❤️

584075
2017-03-16 04:06:49 +0330 +0330

هر شب ، شب جمعه باشه.

0 ❤️

584078
2017-03-16 05:25:01 +0330 +0330

داستانت بدک نبود، ولی مگه عروس و داماد هم باید تا اولین شب جمعه صبر کنن،،، مثلا شنبه عروسی بگیرن داماد باید تا شی جمعه جق بزنه، پس جریان حجله چیه… وا عجبا…

1 ❤️

584124
2017-03-16 13:57:29 +0330 +0330

قشنگ بود
خیلی خوبه که خیانت نداشت
موفق باشی

1 ❤️

584228
2017-03-16 23:47:44 +0330 +0330

دیس لایک رو زدم چون این چرت و پرت ها رویاهای همه ی دختراست من دقیقا همین داستانو از دوستام درباره شب اول سکسشون شنیدم اینا همش فانتزیه

0 ❤️

584303
2017-03-17 12:30:13 +0330 +0330

مرسی ؟
عالی بود
کور بشه چشم بدخواهات خخخخخخخخخخخخخخ
بنویس خیلی قشنگ توصیف کردی واقعا لذت بردم

0 ❤️

584338
2017-03-17 20:16:19 +0330 +0330

نوستالژیک بود واسه من…

0 ❤️

584353
2017-03-17 21:12:24 +0330 +0330

مدل پرده ات چی بود؟؟؟
تازگیا زدم توکار پرده ?

0 ❤️

584410
2017-03-17 22:36:54 +0330 +0330

Shadow18
کون لقش
چیزمو در اختیارش میذارم ?

چیمن
احتمالن طرف یه کاری بهش کرده که ناکام شده. چوبی تیرآهنی چیزی…

0 ❤️

584448
2017-03-18 04:57:19 +0330 +0330

نظر که نمیخواد کسخل ارجیف بافی کرد سرمون به درد اومد جقی تورو چه دختر روسی برو داستان ولما روبخون البته تصویریش رو بعد بیا بگو دختر هندی کردم خخخخ

0 ❤️

584468
2017-03-18 09:16:38 +0330 +0330

Shadow18
تجربیات من با عمشه
دوس نداره گوش بده ?

چیمن ناکامیش مال چوبی تیرآهنی چیزیه خخخخ

0 ❤️