اولین شب پیش عشقم

1390/10/07

سلام. من یه دختر 24 ساله ام. اسمم خیلی مهم نیست. شما میتونید گلبرگ بشناسیدم. نمیخوام مثه همه خیلی کش بدم داستان رو. من ساکن تهرانم اما رفت و امدم به یکی از شهرای ایران خیلی زیاده. البته معمولا با خانواده میرم. اما شده گاهی مجردی هم برم. توی همین سفرها با پسری آشنا شدم. باهاش یه مدت دوست بودم اما دیدم خیلی به دلم نمیشینه . در عوض عاشق پسر داییش بودم. اونم از من خوشش میمود اما بخاطر پسر عمه اش حرفی نمیزد. من با پسر عمه هه ( محمد ) بهم زدم و بلافاصله با سیاوش ( پسر دایی محمد ) دوست شدم. طی چتد بار رفت و آمدم به اون شهر مرتب دیدمش. با هم بیرون میرفتیم. خیلی ام خوش میگذشت. همدیگه رو واقعا دوست داشتیم. از سکس حرف میزدیم اما با شوخی و خنده. هیچوقت جدی بهم نگفت که ازم سکس میخواد. منم بهش فکر نمیکردم. بعد از چند وقت مجردی سفر کردم.

بهش خبر دادم که تنها میرم و وقتم آزادتره تا بتونیم با هم باشیم.

خیلی استقبال کرد و گفت که منتظرمه.
من همیشه از نظر بهداشت بدنی تمییزم و نیازی نداشتم که بخاطر یه قرار حتما اپیلاسون برم. بعدشم من اصلا نمیدونستم قراره سکس داشته باشم.
بلاخره من رفتم. شب اول اومد دنبالم و با هم رفتیم شام خوردیم. بعدش منو رسوند هتل و رفت. فرداش گفت گلبرگ بیرون خیلی بگیر بگیره. میای بریم خونه ی ما! ( چون هتل اجازه ی ورود مهمان نمیداد. مخصوصا نامحرم ) گفتم باشه.

من همیشه دوست دارم لباس زیر ست و خوشگل تن کنم. برام مهم نیست کی و کجا باشه. همیشه همینطوری ام. بدن سفید و تقریبا تو پری هم دارم که همه رنگی بهم میاد. یه ست خوشگل قرمز و مشکی تن کردم . شلوار جین و یه تی شرت آدیداس هم پوشیدم. آماده شدم و رفتم پایین دم در منتظرم بود. تا نشستم تو ماشین گفت: سلام سکسی! همیشه همینطوری باهام حرف میزد.
تو راه کلی سر به سرم گذاشت و گفتیم و خندیدیم. . تا رسیدیم خونشون. از پله ها بالا رفتیم رسیدیم به آخرین طبقه. کلید انداخت و در رو باز کرد. ساعت نزیک 12:30 شب بود. همه جا سکوت سکوت بود. همسایه هاشونم خواب بودن. خیلی آروم حرف میزدم. احساس یه دزد رو داشتم نمیدونم چرا! مانتو و شالمو درآوردم نشستم رو یه مبل. اوونم رفت تو اتاقشو با یه شلوارک و تاپ خوشکل مشکی برگشت. رفت سمت آشپزخونه که دنبالش رفتم. گفت چی میخوری؟ گفتم اجازه هست برم سر یخچال ؟ خندید! رفتم و یه پاکت آب پرتقال برداشتم. چند تا هم توت فرنگی گذاشتم تو پیش دستی و رفتم تو پذیرایی. مبلاشون بی نهایت راحت بود. میشد روش بخوابی. طوری که مینشستی انگار که ولو بودی!
یه کم آب میوه خوردم که سیاوش اومد کنارم نشست. اون پوست برنزه و بوی عطرش مستم کرده بود! کنترل تلویزیون رو برداشت و روشنش کرد
یکی از کانالای ماهواره بود داشت یه آهنگ خوشگل از مارک آنتونی پخش میکرد. دستشو باز کرد و من رفتم تو بغلش. داشتیم آهنگو گوش میکردیم که احساس کردم تپش قلب سیاوش زیاد شده و بدنش بیش از حد داغه. گفتم سیاوش خوبی عزیزم؟ سرش رو کرد میون موهام و گفت : نه اصلا… دارم دیوونه میشم.
سرمو بلند کردم دیدم نگاهش سرخه سرخه. دست روی صورتش کشیدم انگشتمو روی لباش تکون دادم شروع کرد انگشتامو خوردن. از کف دستم بوسید ، ساعدم و بازومو صورتمو … تا رسید به لبام… گفت: این لبای خوشگل مال کیه؟ مال من؟ معلومه که مال خودمه!
و شروع کرد به خوردن. حالم هر ثانیه بدتر میشد. دست انداخت زیر تیشرتمو درش آورد. یه نگاه به سینه ها و بدنم کرد و دست کشید به موهاش گفت : وااااااااااااااااااااای وای من دارم میمیرم! تو چقدر سکسی بودی من نمیدونستم! سینه هامو میمالید … تاپ خودشم درآورد… عجب هیکل خوش تراشی داشت. تا اون روز سیاوشو بی لباس ندیده بودم. واقعا سکسی بود. افتاد به جون سینه هام . سوتینم از جلو باز میشد . راحت بازش کردو شروع کرد به خوردن. سینه های من سفت و گرده . نوک سینه هام سفت شده بود. خیس خیس بودم. سیاوش که حشری شده بود به شدت. میخورد و میگفت جوووووووووووووووون قربون این سینها رم که تو دهنم جا نمیشن.
کم کم رفت پایین تر دکمه و زیپ شلوارمو باز کرد…
شلوارمو از پام درآورد. از نوک پامو بوسید و خورد. من فقط آه و اوه میکردم لذت میبردم. سیاوشم با هر ناه ی من یه جووووووووووون شهوانی میگفت که من بیشتر حشری میشدم. از روی شرت کسمو میمالید . فقط ناله میکردم . قشنگترین حس عمرم رو داشتم. شرتمو از پام درآورد و کشید رو صورتش… گفت: این آب کس منه…این کس مال منه، جون چه بویی میده… بغل رونهامو میمالید و میبوسید… کس من خیلی تپله. باید لاشو باز میکرد که برسه به اصل مطلب. با دو تا دستاش لله های کسمو باز کرد. زبونشو کشید روش که ناله ی من بلند تر شد. مثه ما میپیچیدم به خودم. اونم چوچولمو گرفته بود تو دهنشو ول نمیکردو هی میک میزد. صدام هی بلند تر میشد و سیاوشم لذت میبرد … نمیخواستم با خوردن ارضا شم. داشت آبم میومد… گفتم سیاوشم بی بالا داره آبم میاد نمیخوام به این سرعت تموش کنم.
گفت چشم کس قلمبه ی من… چشم کس خوشمزه ی من… اومد بالا شروع کرد لب خوردن… بعد از لب بازی خوابوندمش زیر رفتم سراغ شلوارش. من تا اون موقع اصلا ساک نزده بودم. بلد نبودم اما دوست داشتم کیر عشقمو بخورم. شورت پاش نبوود… شلوارکشو در اوردم… وای چی میدیدم!! واقعا کیر خوشگلی داشت… فکر کنم 20 سانت بود. شرو کردم از زیرش یه زبون کشیدم تا بالا … سیاوش همینطوریش حشری بود… صداش بلند تر شد… با زبودم میکشیدم روی کلاهکش… دلم نمیخواست با دندونام اذیتش کنم… لبمو سپر دندونام کردم و شرو کردم ساک زدن . سیاوش سینه های منو گرفته بودو میمالید. بیشتر دلم میخواست بخورم کیرشو. واقعا خوشمزه بود. اما دیدم کیرش داره سفت میشه و الانه که آبش بیاد از دهنم در اوردم گفتم پاشو بمال رو کسم … خوابیدم زیر … کسم متورم بود و باد کرده بود … اما یه کم آروم شده بودم. کیرشو آروم میکشید رو کسم و قربون صدقه میرفت… با حرفاش شدت حشرم میزد بالا… سینه هاشو با دستم گرفته بودم ومیمالیدم. آب از کس من راه افتاده بود. سر کیرشو گذاشت دم کسم و یه ذره باهاش بازی کرد ولی بس که خیس بود خیلی راحت رفت تو …
سینه ها مو میخور دو تلنبه میزد… وای عجب کیر داغی داشت … هر دومون خیس عرق بودیم… لاله ی گوشمو گرفته بود تو دهنش … زبونشو میکرد تو گوشم … کیرشو در آورد و چند تا ضربه زد رو کسم… بعد سر کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم… میدونستم خیلی درد داره اما دلم نیومد بهش بگم نه ! حال جفتمون خیلی خراب بود…
گذاشت دم کونم و یه ذره فشار داد … دادم رفت هوا … یه ذره دیگه فشار دا و همزمان با انگشت شصتش کسمم میمالید … لذت و درد با هم قاطی شدن… صدای ناله ام که بلند شد بیشتر فشار داد. همش داشت میرفت تو… فشار آخر و داد و همش تا ته رفت تو اما جون من داشت درمیومد. پاهام دو طرف باز بود. خودشم پایین مبل زانو زده بود. آروم شروع کرد تلمبه زدن و کس منو مالیدن. هردومون ناله میکردیم… احساس کردم دیگه داره آبم میاد مقاومت نکردم آبمو با فشار ریختم رو شکم و کیر سیاوشم… سیاوش لذت میبرو و میگفت: جوووووووووونم عزیزم فدای اون آب کست بشم که اینهمه داغه… دیگه جون نداشتم اما سیاوشم هنوز ارضا نشده بود…
به دقیقه نکشید که تلنبه هاش سرعت گرفت و آه و ناله اش بیشتر شد… تما آبشو ریخت توی کونم
آخریم ضربه هاش با ماساژ سینه های من همراه بود… هردومون غرق لذت بودیم و بیحال… افتاده بود رومو نفس نفس میزد… آروم کنار گوشم گفت : مرسی عروسکم … بابت همه چی !

اینم داستان سکس من با عشقم … امیدوارم خوشتون بیاد … برام کامنت بذارید .مرسی

نوشته: بی نام


👍 0
👎 0
32075 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

307511
2011-12-28 12:16:22 +0330 +0330
NA

آخی چه جالب این دومین داستانه امروزه که طرفتونو به خاطر یکی دیگه دور زدین
خب خانوم گلبرگ مثلا میخواستی بگی هر جا لازم شد شلوارتو میکشی پایین میدی یا میخواستی پیش پیش سکستو توجیح کنی که مثلا تو فکر سکس نبودی و یهویی شده ؟؟؟ لزومی نداشت اول داستان بیای بگی همیشه تمیزم و ست میپوشم
(داشتیم آهنگو گوش میکردیم که احساس کردم تپش قلب سیاوش زیاد شده) این حالت رو توضیح بده ببینم چطوری تپش قلبشو شنیدی ؟؟؟
بقیه داستانت تقریبا خب بود ولی اون تیکش که ارضا شدی و فشار و این چیزا یه خورده آدمو اذیت میکرد

0 ❤️

307512
2011-12-28 12:58:22 +0330 +0330
NA

یه مسئله ای که هست الان تو پردت این وسط چی شد؟بعد میای میگی ساک نزدم!ساک نزده پرده نداری؟بعد لامصب تو ساک نزدی اینجوری حرفه ای میخوری؟تمرین میکردی چی میشدی!!
در کل خوبو باحال بود

0 ❤️

307513
2011-12-28 13:41:35 +0330 +0330
NA

جالب بود ولی خالی بندی هم داشت

0 ❤️

307514
2011-12-28 16:22:43 +0330 +0330

jalebe hameye kasayi ke dastan minevisan 2khtara hich kodum parde nadaran ya sari mige bokon pardaho miazanan badam ashna daran midam miduzan :T :T =))

0 ❤️

307515
2011-12-28 17:22:57 +0330 +0330
NA

gfjdhd ufgio9i ci iiff eo9rkcmvn kfkvf kcfikdoor ocjkufuxkcv9f icjvjbrs kcjvnvjbidf cccccccc mvjgjvlxpdop mvhclffmv,xll???/cjcvjvvnjfpxkodoxc

0 ❤️

307516
2011-12-29 23:14:16 +0330 +0330
NA

اقا پسر کل رویاهای سکسیتو کردی داستان؟ دختر میتونه بیش از یک بار به سادگی و بی هیچ مشکلی ارضا بشه و در ضمن خوبه نمیخواستی کش بدی! و باز اینم بگم وقتی صحبت از سوتین های سکسی و فانتزی میشه فقط یه جنده اس که همیشه از اینا پوشیده ! تیشرت ادیداس کی تا حالا سکسی شده؟ میدونستی ادیداس مارک اسپرت ورزشیه؟ فقط در حین ورزش میتونه سکسی به نظر بیاد! البته شما که استثنایی

0 ❤️

307517
2011-12-30 05:07:52 +0330 +0330
NA

علیرغم میلم تا آخرش رو خوندم
مشخصه که نویسنده خانم نیست چون به هیچ وجه با فیزیولوژی خانم ها آشنا نیست
وحتی شک دارم تا حالا تجربه سکس واقعی داشته باشه !!!
“…احساس کردم دیگه داره آبم میاد مقاومت نکردم آبمو با فشار ریختم رو شکم …”
این احمقانه ترین فکر درباره ارگاسم یک خانمه

0 ❤️

307518
2011-12-30 16:57:44 +0330 +0330
NA

سعی اگرم میخوای توهمی و تخیلی داستان بنویسی چرت وپرت تهویل مردم نده بچه هام ماشالله انقد سری ایرادارو در میارن که چیزی واسه من نمی زارن مخصوصا هدیه جون که با کامنتاش واقعا حال می کنم

0 ❤️