بی اف تصادفی

1392/08/18

سلام.من یه دختر 20 ساله ی دانشجوام…قد و هیکلم سکسیه…و یه جورای همه ی بچه های دانشگامون دنبالم بودن…اسم بی افم مازیاره…که الان دوستای خوبی با هم هستیم…اما آشنایی و صمیمیتمون از اونجایی شروع شد که…
یه روز صب که می7واستم برم دانشگاه دیر از خواب پاشدم و سرویسمم رفته بود…تند تند آماده شدم و سریع خودمو رسوندم ب6 دانشگاه…داشتم میدوییدم که برم تو که یهو محکم خوردم به یه پسره و تمام کتابام از دستم افتاد…اونم کلی عذر خواهی کرد و کمکم کرد کتابامو جمع کنم…بعد گفت:مازیارم…میشه اسمتونو بپرسم؟منم اروم گفتم نفس…گفت از آشناییتون خوشبختم…
_همچنین…
_ساعت چند کلاساتون تمومه؟
_یازده…چطور؟
_میشه با هم بریم کافه نیلوفر؟
واسه چند ثانیه سکوت کردم…اومد نزدک و بازوامو گرفت:گفت اااااا الان یکی میبینه!گفت هییییس …ساعت یازده زیر درخت نارنج روبروی دانشگاه…
و رفت…
رفتم سر کلاس…تمام مدت همش فکرم پیش اون بود…چه بازوای خوش فرمی داشت…قد…هیکل…همچی بیست…
خلاصه ساعت یازده شد و باهم رفتیم کافی شاپ…کم کم سر بحث باز شد…گفت:میدونی که پشت سرت تو دانشگاه چیا میگن؟
_نه!چی میگن؟؟؟
_بس کن!خودتم میدونی پسرا که به هیکلت نگا میکنن دهنشون آب میوفته…
_ممم…توام هیکل جذابی داری…
_چی رو تو هیکلم دوس داری؟
اینو که گفت یکم جا خوردم…تنم داغ شده بود…یکم زیادی تند رفت…فهمید هول کردم…دستمو گرفت گفت:آروم باش عروسک…این شماره ی منه…اگه دوس داشتی…
و یه کاغذو تو دستم گذاشت…گونمو سریع بوسید و یه چشمک بهم زد و رفت…اونشب تو خوابگاه تموم فکر و ذکرم پیشش بود…اوووف داشتم هیکل لختشو تصور میکردم و دیوووونه میشدم…بهش اس دادم:سلام…نفسم…
_سلام جیگرم!خوبی؟؟
_مرسی…تو چی؟داری چیکار میکنی؟
_منم خوووب!تازه از حموم اومدم…خودمو خشک میکنم…
اینو که گفت دیگه قاطی کرده بودم…وای…بدن خیسش…لخت لخت…زیر دوش حموم…اوف…بی اختیار بهش اس دادم لبامو ببوس…
گفت ا؟پس توام تله سکس؟
گفتم اذیتم نکن…سکس میخوام…
گفت بیا پیشم…تنهام…گفتم خوابگا رو چیکار کنم؟گفت با من.یه ساعت دیگه میام دنبالت…منم خوشحال!زود رفتم حموم و کل هیکلمو برق انداختم…اومدم و یه آرایش تیره ی سکسی کردم…یه شرت لامبادای قرمز و یه سوتین توری قرمز پوشیدم…موهامو هم اتو کردم…مازیار اومد دم در…سریع مانتو شلوارمو پوشیدم و رفتم…گف به مسیولمون زیر میزی داده…
بعد گفت:خب جیگرم چی پوشیده واسم؟
_نشد دیگه!لباسامو درمیاری میبینی…
_اووف جون…طاقت ندارم…اون سینه هان دارن جر میدن مانتوتو…اوف…چه تیکه ای هستی…
کل مسیرو حرفای سکسی زدیم…رسیدیم خونش…ماشینو پارک کردو منو بغل کرد و برد داخل خونه…گفت:بشین رو مبل…میرم میوه بیارم…همین که رفت تو آشپز خونه رفتم و لباسامو دراوردم…الان یه سوتین و شرت تنم بود…رفتم تو آشپز خونه…پشتش به من راه بود و میوه ها رو میچید…دستمو از دوطرف کمرش اوردم و حلقه کردم…خودمو چسبوندم بهش…اروم برگشت…صورتشو بهم نزدیک کرد و لبامو آروم بوسید…زبونشو رو لبام لیز میداد…منم محکم تر خودمو بهش میچسبوندم…حسابی لبامو میمکید…منم زبونشو میخوردم…کم کم احساس کردم کیرش داره بلند میشه…وای…داشت میخورد به شیار وسط کسم…خوشم اومده بود…لباشو از لبام جدا کرد…گفت بریم تو اتاق…منو رو تخت خوابوند…لخت شد و اومد رو تخت…فقط شرت پاش بود…کنارم به پهلو خوابید…دستشو گذاشت رو رونم و شرو کرد به لیسیدن گردنم…اوووف…ااخ جوووووونم…چه لذتی داشت…نوک زبونشو رو گردنم لیز میداد…اروم اومد پایین تر…یهو منو چرخون و خودش روم نشست…سرشو اورد سمت سینه هام…توک سینمو گاز میگرفت…ممم…جووونم…اروم اروم مک میزد و میخوردش…من تو آسمونا بودم…وای چه لذتی داشت…تند تند مک میزد و گاز میگرت…سینه هام قرمز شد…یهو گفت پاهات باز کن…رفت لای پاهام…شرتمو زد کنار و گفت جووووووووووووووون…چه خیییسه…و دهنشو گذاشت رو کسم…کسمو میمکید و آبشو میخورد…هی با چوچولم باز میکرد…زبونشو کرد تو سوراخ کسم و حسابی میچرخوند…وای وای وای…اوووف جووووون… داشتم میردم…سرشو تو کسم فشار میدادم…گف ااخ…اخ…ااییی…من کیر میخوام…ااااه…سریع بلند شد وایساد.منم لب تخت نشستم…کیرش شق شده بود…حسابی تفیش کردم…بردمش تو دهنم و نوکشو حسابی مکیدم.مممم.ممم…با خایش بازی میکردم و سرمو رو کیرش بالا پایین میکردم …محکم ساک میزدم و کیرشو میخوردم…یهو سرمو بلند کرد و منو به شکم انداخت رو تخت…گفت میخوام کس خیس و خشکلتو جر بدم عسسسل…گفتم جووون…کسم مال تو…کیرت مال کسمه…کسم داره واسه کیرت له له میزنه…اوووف…اایی. کیر میخوام…انگشتشو کرد تو کسم…وای وای.اوووف…چه داغ و تنگه…انگشتشو تو کسم بالا پایین میکردم…منم اه و اوهم در اومده بود…کیرشو مالید دور کسم و سرشو حسابی خیس کرد…گذاشتش در کسم و ارووم کردش تو…وای…جووون چه کیییییری بود…کیرشو تا دسته کرد تو کسم…از لذت داشتم میمردم…خوابید روم و شروع کرد تلمبه ز ن…کیرشو میکرد تو کسمو در میاورد…تند تند عقب جلوش میکرد…کونم تند تند به رونش میخورم و صدا میداد…دوتامون داشتیم دیوونه میشدیم و اه و اوه میکردمیم…یهو سرعتشو خیلی زیاد کرد…کسم داشت جر میخورد…منم داشتم ارضا میشدم…کیرش به ته کسم میخورد…جووون…یهو دوتامون اروم و ری جون شدیم …ازم یه لب گرفت…سینه هامو لیسید و کسمو ناز کرد…
بعد هم آروم پیش هم تو بغل هم خوابیدیم…
این بود لذت بخش ترین سکس عمر من…

نوشته:‌ نفس


👍 0
👎 0
67356 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

403759
2013-11-09 14:46:52 +0330 +0330
NA

تا خط 5 بیشتر نتونستم بخونم.
فیلم هندی زیاد میبینی بچه؟ هه

0 ❤️

403760
2013-11-09 14:49:23 +0330 +0330

عجب؟

0 ❤️

403761
2013-11-09 15:30:50 +0330 +0330
NA

به به چه خانم دکتری خورد به پستم
میتونم اسمتو بپرسم ؟؟
قرارمون ساعت یازده زیر درخت آلبالو:-D
سایز ممه هات مینوشتی منم لذت ببرم
ممه دوس دارم خعلی :-*
از این جنده های تصادفی به پست من نمیخوره جرش بدم که دیگه شهوتی نشه عروسک خانم.
ههه در کل کیرم تو دهنت با این نوشتنت.
یا یه دخمل بچه تازه به بلوغ رسیده هستی و یا یه پسر کونی :-D
هر کون یا کوسی هستی تا میتونی بده ملت حال کنن :-D

0 ❤️

403762
2013-11-09 15:46:41 +0330 +0330
NA

شمارتو به ما هم بده

0 ❤️

403763
2013-11-09 16:36:12 +0330 +0330

میدونی چرا چرت و پرت بود؟ از اونجا که گفتی به مسئول خوابگاه رشوه داده.
چون مسئولین خوابگاه از ترس شغلشون هم که شده همچین کاری نمیکنن چون اگر گندش در بیاد و بفهمن چه غلطی کرده به فاکش میدن.

0 ❤️

403764
2013-11-09 17:06:44 +0330 +0330
NA

باز یه پسر اومد نقش یه جنده پاره رو تو داستان به عهده گرفت.
خفه بابا

0 ❤️

403765
2013-11-09 21:34:30 +0330 +0330
NA

فقط چند خط اول خوندم.کتابات ریخت زمین!!!باز فیلم زیاد دیدن…اخه الان کدوم دانشجو کتاب دست میگیره!!!به جان تو ما هم دانشگاه دیدیم هم خوابگاه…چرا اتقد خالی بندی میکنید…اه

0 ❤️

403766
2013-11-10 00:52:33 +0330 +0330
NA

khafe shoo ba in dastan por sar va sedat

0 ❤️

403767
2013-11-10 01:41:47 +0330 +0330
NA

توبا هرکی تصادف میکنی میری بهش کس میدی. نمیخواست اینهمه صغرا کبرا بچینی راحت میگفتی جندم این همه غذاب نداشت.

0 ❤️

403768
2013-11-10 03:33:24 +0330 +0330

دروغ بودن یا نبودنش مهم نیست،دو ساعت از آشنایی میگن بعد یک خط از سکس،،،داستان دروغ که خوب نوشته شده باشه بهتر از راست چرت و پرته…

0 ❤️

403770
2013-11-10 06:54:11 +0330 +0330
NA

اخرش نفهمیدیم کی اوپن شدی!
جل الخالق شاید هم ارتجاعی هستی!
اخه جقی تو دانشگاه همه تو کفت بودن تو دو ساعت خوابیدی گاییده شدی

0 ❤️

403771
2013-11-10 06:54:22 +0330 +0330
NA

تو… اینقدر… هی… سه نقطه… گذاشتی… که… کلافه… شدم… نتونستم… راحت… بخونم… چشمام… درد… گرفت…
/ تحریم ها اثر کرد!
نتونستیم توی روابط خارجه و روابط دولت ها و حتی روابط اجتماعی به جایی برسیم ولی به حمدالله توی روابط جنسی به جاهای خیلی خوبی رسیدیم :)
در عرض یه روز! تصادفی! سکس!
افرین امید عمام و معظم له هم به شماهاست همینجوری ادامه بدین
توی کافی شاپ هم دستشویی هست لازم نیست تا شب صبر کنی تا اون بدبخت مجبور بشه رشوه بده، تازه میتونستی بری پشت همون درخت نارنج قایم بشین!

0 ❤️

403773
2013-11-10 11:38:40 +0330 +0330

کیری بود، ننویس. . . . . . . . . .
چهار خط بیشتر نخوندم، ننویس.

0 ❤️

403774
2013-11-10 18:37:45 +0330 +0330

داستانک خیلی بدی بود :))
اگه قول بدی دیگه داستان ننویسی باور کن نویسنده خیلی خوبی از آب در میایی =))

0 ❤️

403775
2013-11-11 11:33:58 +0330 +0330
NA

یاد کیهان بچه ها افتادم یادش بخیر !

0 ❤️

403776
2015-09-06 18:37:56 +0430 +0430

حس و حال نداشت…مرسی

0 ❤️