تمامِ من

1400/06/08

تند و تند از پله های آزمایشگاه پایین میومدم، هنوز باورم نمی‌شد، انگار واقعا معجزه شده بود!
پنج سالو نیم بود که از ازدواجون می‌گذشت و دیگه بچه دار نشدنمون باعث انگشت نما شدنمون شده بود.
مشکل از من بود!
تو این مدّت پا به پای من، پای ثابت مطبا و آزمایشگاهای مختلف شهر شده بود. تو چشمای سبزش که نگاه می‌کردم ،
می‌فهمیدم دیگه از این شرایط خسته شده؛
دلش میخواست مادر بشه.
درگیر نگهداری از مادر مریضش بود، این سری نتونست با من بیاد، امّا خب قرار بود که یکی از بهترین خبرای زندگیشو بهش بدم.
دو هفته پیش بود که بعد از گذروندن ی دوره درمان دیگه آزمایش دادم، جوابشو که دیدم مات و مبهوت شدم ؛ باورم نشد. به یکی از آزمایشگاهای معتبر شهر مراجعه کردم و تست دادم ، الان نتیجه ش تو دستم بود!
قطره های بارون به صورتم میخورد و تو امتداد گونه هام به پایین سر میخورد. خودمو به ماشین رسوندم و تلفنمونو از جیبم دراوردم،

+سلام
-سلام آبتین جان

  • سلام مادر جان ، هلیا نیستش؟
    -چرا پسر گلم ی دقیقه صبر کن صداش کنم.
  • عشقم؟
    -آبتین جونم، چیشد؟ بگو خب دو هفته س داری می‌پیچونی
    -دیگه می‌تونی بچه خودتو بغل بگیری
    جوابی نیومد.
    +هلیا؟
    میتونستم بغض تو صداشو به راحتی تشخیص بدم؛
    -آ آبتین ، ینی واقعا؟
    +واقعا.
    تلفنو که قطع کردم بغض خودمم ترکید. دوباره ی نگاه به جواب ازمایش انداختم. ماشینو روشن کردم شیشه هارو پایین دادم و حرکت کردم.

امشب قرار بود مریم به جای هلیا شبو پیش مادرشون بمونه و هلیا میومد خونه.
ی دسته گل رز قرمز خریدم، به سمت خونه به راه افتادم.
خونه رو مرتب کردم و میز شامو چیدم؛ من که بلد نبودم غذا درست کنم ولی خب از بیرون سفارش داده بودم؛
زنگ در به صدا دراومد ، درب حياطو باز كردم؛ چند لحظه بعد پشت در ورودي خونه بود ؛به سمت در ورودی رفتم و درو براش باز کردم، ی لبخند خاص دیگه ای به لبش بود، با همیشه اش فرق میکرد؛
چند ثانیه ای تو چارچوب در به چشمای سبز دوست داشتنیش نگاه میکردم ، پر از سوال بود ؛ چند لحظه بعد دستام دور کمرش حلقه شده بود و سرش رو سینم بود؛
یکی از دستامو آزاد کردمو گذاشتم زیر چونش،سرشو که بالا اوردم صورت خوشگلش خیس از اشک بود؛
اشكاشو پاك كردم ، چشماشو بست رو پنجه پاش بلند شد و لبشو رو لبام گذاشت؛ تنمون قفل هم بود ، زبونمو تو دهنش ميچرخوندم ؛ گرمای وجودشو به بدنم منتقل ميكرد، از لبش جدا شدم ، لاله گوششو به دندون كشيدم؛ خيلي خوب ميدونستم چي بيشتر از همه حشريش ميكنه؛ لبمو از لاله گوشش سر دادمو رسيدم به گردنش ، ميمكيدم ؛ صدای ناله ش بلند شده بود و داشت منو به مرز جنون می‌رسوند؛
بازم صدای زنگ خونه به صدا دراومد؛

میزیو که چیده بودم تکمیل کردم؛ رو به روی هم نشستیم…

صرف شام که تموم شد از جام بلند شدم؛ دو تا گیلاس اوردم، ی موزیک لایت پخش کردم ، نور و کم کردم و گیلاسارو پر کردم؛ چند تا شات بیشتر نزده بودیم که کاملا متوجه کش دار شدن صداش و گیج شدنش شدم؛ بلند شدم به سمتش رفتم و رو دست بلندش کردم، بوسه ای کوتاه به لبش زدم و به سمت اتاق خواب به راه افتادم؛

به آرومی روی تخت گذاشتمش، تیشرتمو از تنم دراوردم و رو بدنش خیمه زدم، بازم لبامو رو لباش گذاشتم، محکم میمکیدم و اونم همراهیم می‌کرد، زبونمو رو لباش کشیدم و رفتم سراغ گردنش؛ چند نقطه از گردنشو مکیدم و لیس زدم ، کشو قوسی به بدنش داد و دستشو تو موهام فرو کرد؛
شومیز مشکیشو به آرومی از تنش دراوردم و محو زیبایی و سفیدی این بدن خوش فرم و خوش تراش شدم؛
چند لحظه بعد از موهام کشید و به سمت سینه هاش هدایتم کرد.
بوسه ای به استخوان ترقوه اش زدم و رسیدم به چاک سینه هاش ، زبونمو بین چاک سینه هاش کشیدم؛ آه شهوتناکی کشید ، دستشو برد پشت کمرشو سوتینشو ازاد کرد،
برش داشتم، حالا من بودم و دو تا گوی بلورین؛
تو دستام گرفتم و شروع کردم خوردن لیس میزدم و زبون میکشیدم ، نوک سینه شو به دهن گرفتم، مکیدم و زبونمو بهش کشیدم؛ مطمئن بودم خیلی از این حرکت لذت میبره ، دستشو تو موهام سفت تر کرد و آه نسبتا بلندی کشید، چند بوسه به سینه هاش زدم ، سرمو بالا کشید و لبمو به دندون گرفت، هم زمان که داشت لبمو می‌خورد دستمو به ارومی وارد لِگ مشکی چسبش کردم ، وارد شرت توريش كردم و رسوندم به كصش، بيشتر از هر زمان ديگه اي كه باهاش سكس كرده بودم ترشحات داشت، خيسِ خيس بود،
همونطور که لبمو میخورد، کصشو میمالیدم، مثل مار به خودش میپیچید و ناله می‌کرد لبمو از لبش جدا كردم، چند بوسه به اطراف نافش زدم و اومدم پایین تر،
ی دستمو گذاشتم زیر کمرشو باسنشو دادم بالاتر، لِگِشو به سختی از پاش دراوردم، حسابی عرق کرده بود و به تنش چسبیده بود، شرتشو تا زانوهاش پایین کشیدم و سرمو بین پاهاش فرو بردم، کصشو چند بار زبون زدم و بوسه زدم و مکیدم ، پاهاشو دو طرف صورتم قفل کرد و موهامو کشید،
ناله و سروصداش خیلی بلند تر شده بود، همه جای کصشو زبون میکشیدم ، چوچولشو زبون زدم و مکیدم ، چند لحظه بعد تکون های نسبتا شدیدی خورد ، پاهاشو از کنار صورتم برداشت و موهامو ول کرد، ارگاسم شده بود؛
رفتم و کنارش دراز کشیدم و سرشو رو سینم گذاشتم؛
+آبتین، خیلی دوستت دارم.
-منم همینطور عزیزم.
بلند شد و بدون هیچ حرفی کمربندمو باز کرد،
کمکش کردمو شلوارمو دراوردم،
ی بوسه کوتاه از لبم گرفت و رفت پایین تر ،
کیر سفت شدمو از رو شورت تو دستش گرفت و گفت : قربون این اقا برم من که بلند شده،
ی بوسه از رو شورت به کیرم زد و زد تو چشمام نگاه کرد و گفت: میخوام امشب رستو بکشم!

هلیا معمولاً زیاد برام ساک نمی‌زد ، امشب همه چیز فرق کرده بود.
کیرمو از تو شورت درآورد ، ی نگاه بهش کرد، ی بوسه به سرش زد و اروم وارد دهنش کرد، سرشو عقب جلو میکرد ، کیرمو محکم میمکید و همه جاشو زبون میزد، موهای سیاه و بلندش ریخته بود رو صورت ، از رو صورتش کنار زدم ، همچنان داشت برام میخورد و من محو زیبایی صورتش بودم ، بعد از چند دقیقه احساس کردم دارم ارضا میشم، بهش گفتم، کیرمو از دهنش کشید بیرونو و گفت : اوومم
با این حرفش فهمیدم مشکلی نداره ؛ کیرمو دوباره وارد دهنش کرد و سرعت ساک زدنشو بیشتر کرد ؛ تند و تند سرشو رو کیرم عقب و جلو میگرد و سر کلاهک کیرمو زبون میزد؛ بالاخره ارضا شدم و همه ابمو تا قطره اخرش قورت داد ؛ کیرم شل شده بود ولی اون هنوز با سرعت کمتری به مکیدن کلاهک کیرم ادامه می‌داد
بلند شدم و کیرمو از دهنش در اوردم ، بوسه اخرو به سر کیرم زد و بلند شد؛ بدن لختشو تو بغلم گرفتم و ی بوسه کوتاه از لبش گرفتم، سرشو گذاشته بود رو شونم ولی کیرمو به دست گرفته بودو باهاش بازی میکرد ؛ چند دقیقه تو همین حالت موندیم و من کم کم کیرم باز سفت شده بود
هلیا گفت: این شیطون که باز قد کشیده،

  • میخواد جرت بده خوشگلم
    خودشو لوس کرد و گفت : من همین قسمتشو دوس دارم.
    جلوم زانو زدو کیرم و فرو کرد تو دهنش یکم ساک زد و بلند شد
    بازم رو پنجه پاهاش بلند شد و ی بوسه از لبم گرفت
    از پاش گرفتمشو بلندش کردم؛ جیغ خفه ای کشید

روی تخت خوابوندمش پاهاشو چسبوندم به هم و دادم بالا،
ترشحات کصش انقدر زیاد بود که نه تف لازم بود نه کرم؛
کیرمو به ارومی وارد کصش کردم و شروع کردم به تلمبه زدن، آروم و یواش تلمبه میزدم ، پاهاش رو شونم بود و صورتم و مقابل صورتش
اه بلندی کشید ، لبمو رو لباش گذاشتم و صداش قطع شد،
سرعتمو بیشتر کردم ، صدای آه و نالش اتاقو پر کرده بود ،
-بکن منو محکم تر بکن
صداش میلرزید و شهوتمو چند برابر کرد؛ سرعمتو بالاتر بردمو با هر تلمبه ای که میزدم خایه هام محکم به بدنش کوبیده میشد.
یکی دو دقیقه بعد احساس خستگی کردم کیرمو کشیدم بیرون؛ بهش گفتم که حالت داگی بشه.
حالت داگی شد باسنشو داد بالا و منم کیرمو وارد کصش کردم
شروع کردم به تلمبه زدن ، حرکت کیرم تو کص داغش و به خصوص صدای اه و ناله شهوانیش حشرمو صد برابر می‌کرد، سرعتمو بیشتر کردم، موهاشو دور دستم پیچیدم و یه عقب کشیدم ی لب از گرفتمو و به تلمبه زدنم ادامه دادم ، با ی دستم موهاشو گرفته بودم و با ی دست دیگم چوچولشو میمالیدم؛
صدای آه و نالش هر لحظه بیشتر میشد و بعد از چند دقیقه به یک باره کصش انقباض پیدا کردو ارگاسم شد ، منم بعد از چند ثانیه ارضا شدم و همه ابمو خالی کردم تو کصش؛
یک دقیقه ای تو همون حالت بودیم ؛ کیرمو کشیدم بیرون ، کنارش دراز کشیدم و تو بغلم گرفتمش، بوسه ای به پیشونیش زدم
+دوستت دارم
-منم …

دوستان امیدوارم لذت برده باشید؛
نظری هست بگید ، همه رو میخونم.

نوشته: الف


👍 3
👎 1
10301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828902
2021-08-30 00:41:34 +0430 +0430

یه دسته گلم برای مرد همسایه میخریدی!! 😁

2 ❤️

828933
2021-08-30 01:23:29 +0430 +0430

شاه ایکس یخورده مثبت فکر کن عزیز

0 ❤️

828946
2021-08-30 02:04:10 +0430 +0430

من نفهمیدم چیشد😐
دختره مگه باردار نبود؟پس چجوره سکس کردین؟(البته میگن رابطی جنسی موقع دوران بارداری ممکنه خطرناک باشه)

0 ❤️

829014
2021-08-30 12:24:18 +0430 +0430

صرفاً جهت اطلاع اقا یا خانم الف
تا شات مشروب بیشتر نخوندم ولی یاداوری کنم تو که مشکل بچه دار شدن داشتی باید بدونی نطفه تو بدنت ضعیفه و مشروب هم ضعیفترش میکنه .یکم اطلاعات عمومیتو ببر بالا قبل از نگارش

0 ❤️

829043
2021-08-30 14:29:24 +0430 +0430

آقا نفهمیدم چیشد میخواستی بریزی توش بچه داری شی
یا یکی دیگه انداخته لاپای خانومت حامله شده و داشتی زن حامله رو میکردی

0 ❤️