زن کون گنده من و داداش کوچیکش

1402/04/31

«این یک داستانی تخیلی می‌باشد و واقعی نیست و تمامی اشخاص و اتفاقات آن غیر واقعی و الهام گرفته از تخیل نویسنده می‌باشند.»
!هرگونه تشابه اسمی یا تطابق داستان با اتفاقات واقعی کاملا تصادفی است.!
هشدار:حاوی محتوای محارم و بیغیرتی
یک جمله از نویسنده : فانتزی جنسی صرفا تا زمانی فانتزی هست که به واقعیت تبدیل نشده باشد ؛ لطفا دنبال تبدیل فانتزی های جنسی خود به واقعیت نروید
سلام من علی هستم ۳۶ ساله همسرم ندا ۳۳ ساله من شغل ظاهریم واردات مصنوعات چوبی از چین هست ولی واقعیت کارم قاچاق کوکائینه چون بهترین منبع کوکائین نزدیک به ایران چینه و چون حجم تجارت ۲ کشور بالاست تو مسائل گمرکی و ترانزیت زیاد سختگیری نمیشه این موضوع جز خودم و شرکای تجاریم کسی نمیدونه یعنی نه حتی همسرم نه دوستان نزدیکم خودمم زیاد تابلو بازی در نمیارم یعنی خرج هایی نمیکنم که به درآمدم نخوره من یه آدم کاملا معمولی هستم مثل ۸۰ درصد ایرانیا نه قد آنچنان بلندی دارم نه هیکل ورزشکاری نه کیر ۲۰ سانتی یه آدم معمولی ندا هم مثل اکثر زنای ایرانی فقط اینکه قدش از میانگین بلندتره قدش ۱۷۵ وزنش هم نزدیک ۸۰ کیلو یه مقدار مختصر شکم داره ولی شکمش هم سکسیه لامصب سینه هاش ۹۰ خیلی آویزون نیست ولی چون نچراله سفت و سر بالا هم نیست ولی ۹۰ داغون هم نیست کونش خیلی گنده است و کمرش نسبت به کونش خیلی باریک جوری که اگه شلوار کشی نگیره همیشه یا کمرش واسش گشاده یا از کونش بالا نمیره رون های خیلی سکسی داره بزرگ و تو پر و خدا رو شکر سلولیت نداره پاهاش و کونش همینش خیلی خوبه چشم و ابرو مشکی با موهای شرابی بلند تا روی باسنش موهاش خیلی مواجه و همیشه باز می‌زاره و همین خیلی سکسیش می‌کنه اگه بخوام بگم مثل موهای پریانکا چوپرا تقریبا بدنش یه دونه مو هم نداره چون چند ساله لیزر می‌کنه و مرتب جلسات یاد اورش میره همیشه.

اما اصل داستان:

من یه برادر زن دارم که تقریبا ۱۷ سالشه و چون اختلاف سنیش با پدر و مادرش خیلی زیاده و یه جورایی ناخواسته بوده خیلی با هم مشکل دارن و همیشه در حال دعوا هستن و از اونجایی که ندا خیلی داداش یکی یه دونه ته تغاریش دوست داره هر موقع با هم بحثشون میشه ندا بهش میگه بیاد خونه ما منم مشکلی باهاش ندارم چون خیلی وقته از ازدواجمون میگذره و بچه هم نداریم حتی بودنش یه جورایی برامون خوبه حوصلمون از یکنواختی زندگی سر نمیره اسم داداشش نیما هست یه پسر لاغر سفید پوست بدون ریش و موهای بدن قدش از ندا خیلی کوتاه تره دقیق نمی‌دونم چنده ولی تا شونه ندا بیشتر نمی‌رسه قدش خلاصه این ندا خانوم ما خیلی با نیما رفیق و داداشی بودن و جلوش اصلا مراعات پوشش و ظاهرش نمیکرد منم البته شاکی نبودم چون هم نیما خیلی بچه بود به نظرم هم اینکه چون از بچگی ندا رو دیده بود به نظرم دیگه واسش عادی شده بود و چون همیشه خونه ما بود ندا عملا نمیتونست همیشه بخواد مراقب پوشش باشه واسه همین اصلا گیری نمی‌دادم من به خاطر شرایط کاریم اکثر اوقات خونه بودم یعنی دفتر چوب که سپرده بودم به رفیقم که وضع مالیش خراب بود واسه اینکه شغلش از دست نده حسابی حواسش به کار بود کارهای مواد هم که شریکام میکردن من فقط کارم وارد کردن جنس از چین بود که حتی همونم اسناد و مدارک بازرگانی همه به نام رفیقم بود عملا من همه کاره هیچ کاره بودم یه روز که طبق معمول خونه بودم داشتم فیلم می‌دیدم ندا اومد پیشم گفت علی می‌خوام یه چیزی بگم بهت چند وقته ولی میترسم ناراحت شی الان حالت جوری هست که بتونم بهت بگم؟گفتم آره عزیزم راحت باش بگو گفت قول میدی ناراحت نشی گفتم تو کی دیدی من ناراحت بشم (حقیقتا شخصیتی دارم که دنیا کاملا به کیرمه و هیچ چیزی نمیتونه ناراحتم کنه واسه همین آخرین باری که از یک موضوع ناراحت شدم یا بهتر بگم عصبانی شدم یادم نیست چون معتقدم آدم ها وقتی زورشون نمی‌رسه کاری کنن یا دستشون به جایی بند نیست ناراحت یا عصبانی میشن من هر کسی بخواد واسم مشکلی ایجاد کنه با یه تلفن جوری سر به نیستش میکنم که حتی استخون هاش هم پیدا نشه)
+جدیدا متوجه یه موضوعی در مورد نیما شدم
-چه موضوعی؟
+نمی‌دونم چه جوری بگم
-هر جوری که واست راحت تره بگو
+می‌دونی چند بار حس کردم لباس زیر هام جا به جا میشن یه دفعه اتفاقی نیما رو دیدم که از تو سبد لباس چرک ها سوتین منو برداشته داره بو می‌کنه
-خب این کجاش عجیبه
+عجیب نیست لباس چرک منو برداره بو کنه؟
-لباس چرک نه سوتینت بوده خیلی طبیعیه پسرها تو این سن خیلی از این کارها میکنم
+طبیعیه؟
-اره دیگه ببین پسرها وقتی به بلوغ میرسن اولین افرادی که باهاشون رویا پردازی میکنن مادر یا خواهرشون هستن که در مورد نیما با توجه به سن بالای مامانت طبیعتا به تو گرایش پیدا می‌کنه ولی نگران نباش چیز خطرناکی نیست در حد همین لباس زیر بو کردن و دید زدن و رویا پردازی و اینا میمونه زیادتر نمیشه.
+وای علی چی میگی یعنی نیما به من فکر می‌کنه جق میزنه؟منو دید میزنه؟به من نظر داره؟
-اره دیگه البته اقتضای سنشه ولی اینجوری نیست که بهت نظر داشته باشه بخواد ترتیبت بده فقط تو ذهنشه
+پس من از این به بعد جلوش بیشتر رعایت کنم چی می‌پوشم لباس زیرهام هم تو سبد اتاق خودم میندازه
-حالا تو که مختاری هر جور دوست داری رفتار کنی ولی فکر کنم اینجوری بیشتر تشنه ترش می‌کنی حریص‌تر میشه عقده ای میشه تو سن بدی هم هست تو آینده ممکنه روی روابط اجتماعیش هم تاثیر بزارم باز هم هر جور خودت می‌دونی
حقیقتا من بدم نمیومد حالا که نیما به سن بلوغ رسیده و شروع کرده جق زدن زنم بشه سوژه ی جقش آخه به نظرم این بچه های تازه به بلوغ رسیده مظلوم ترین قشر جامعه آن مخصوصا پسرها چون نه امکان رابطه جنسی پولی دارن نه میتونن با کسی دوست بشن و رابطه داشته باشن واسه همین به جورایی به ندا خط دادم که حتی اگه میخواد داداشش یه کم حشری هم بکنه خلاصه ندا رفت تو فکر و چیزی نگفت یه روز که نیما طبق معمول دعواش شده بود و اومده بود خونه ما ندا اومد پیشم و گفت علی دوباره نیما دیدم که رفته سراغ لباس زیرهای تو حمومم چیکار کنم به نظرت گفتم بیا بریم تو اتاق خواب یه دست شورت و سوتین توری مشکی دادم بهش گفتم بپوشه یه لگد صورتی که یه وجب از مچ پاش بالاتر بود هم دادم بپوشه با یه نیم تنه سبز
+علی من می‌خوام جلو نیما رعایت کنم از این به بعد بعد تو این لباس های چسب و کوتاه میدی بهم؟نگاه کن خط شرتم کاملا مشخصه اینقدر فاق شلوار کوتاهه علاوه بر اینکه شرتم از پشت زده بیرون و دیده میشه دوبار بشینم پاشم نصف کونم میزنه بیرون اینم از نیم تنه که کل شکمم و پهلوهام و کمرم معلومه اگه یکی از پایین نگاه کنه تازه سینه هام هم دیده میشه حالت خوبه علی،؟
-عزیزم تو باید یه کاری کنی واسه نیما تکراری بشی جوری که دیگه تمایلی به دیدن بدنت نداشته باشه وگرنه تا آخر عمر نسبت بهت عقده ای میمونه و همیشه میخواد دیدت بزنه
+من که نمی‌دونم به خدا تو مردی اگه میگی اینجوری بهتره قبوله
-آفرین حالا من از اتاق بیرون نمیام میری نیما رو صدا میزنی می‌بری اتاق مهمان بهش میگی که می‌دونی لباسهات بر میداره و بهش اطمینان میدی که نمی‌خوای دعواش کنی ازش بپرس چیکار میتونی واسش بکنی تا کمکش کنی
+باشه


از اینجا از زبون ندا میگم:

رفتم تو هال نیما صدا کردم گفتم داداش یه لحظه میای تو اتاق کارت دارم نیما که یه جورایی از دیدن تیپ سکسی من تعجب کرده بود سعی داشت جوری که من متوجه نشم کس و کونم دید بزنه منم به گفته حرف علی گفتم راحتش بزارم عقده ای نشه واسه همین شلوار تنگم بالا کشیدم جوری که از جلو کس تپلم کاملا زده بود بیرون و مثلث کسم کاملا معلوم بود جلو راه افتادم سمت اتاق از عقب قشنگ حس میکردم که نیما داره کون گنده ام دید میزنه هم یه کم معذب شدم هم یه کم حشری واسه اینکه تونسته بودم کیر یه پسر نو بالغ جوون راست کنم واسه همین یه کم کسم خیس شد رفتم تو اتاق به نیما گفتم لبه تخت بشینه جلوش وایسادم نگاهش دائم به لای پام بود و بعضی وقتها هم سعی می‌کرد از زیر نیم تنه سینه هام ببینه یه حسی داشتم کسم مورمور میشد از نگاهش
+نیما عزیزم من می‌دونم میری سراغ شورت و سوتین های من نمی‌خوام دعوات کنم می‌دونم تو این سن طبیعیه این رفتارها فقط می‌خوام بگم چرا میری سراغ لباس چرکها؟اگه دوست داری لباس زیرهای خواهرت ببینی از تو کشو لباس هام تمیز هاش بردار عزیزم
-آخه آخه لباس تمیزها رو دوست ندارم
+چرا عشقم چرا لباس چرکا رو دوست داری؟
-اخه آخه اون های بو میده ولی تمیزها نه
+بوی لباس چرکا رو دوست داری عزیزم؟
-بوی لباس چرکا نه بوی بدنت دوست دارم خیلی بوی خوبی میده
+عزیزم بوی بدن خواهرت دوست داری؟
-اره خیلی بوی خوبی داره بدنت مخصوصا…
+مخصوصا چی عشقم؟
-مخصوصا شرت و سوتین هات
+قربونت بشم بوی سوتین هامو دوست داری؟
-هم بوی سوتین هات هم بوی…
+بوی چی فدات شم؟بوی شرت هامو؟
-اره خیلی بوی خوبی میده
+دوست داری لباس زیرهای آبجی بزرگت بو کنی؟
-خیلی
کسم واقعا خیس شده بود حس اینکه بوی کسم واسه یه نفر اینقدر جذاب باشه که آبش بیاد بدجوری داغم کرده بود نوک سینه هام زده بود بیرون و مثل سنگ شده بودن به نیما گفتم یه دقیقه صبر کنه رفتم از اتاق بیرون سریع سوتین در آوردم برگشتم تو اتاق چون سوتین نداشتم سینه هام یه کم آویزون شده بود و زیرش از زیر نیم تنه کوتاهی که شوهرم تنم کرده بود زده بود بیرون حس اینکه از اون پایین که نیما نشسته احتمالا مقدار بیشتری از سینم هم میبینم بیشتر حشریم میکرد دوست داشتم یه کم عشوه گری کنم از توجهی که نیما بهم میکرد لذت می‌بردم
+خوب بیا اگه میخوای بو کنی تازه اینو از تنم همین الان واسه تو در آوردم
-جوووون الان همین تنت بود ندا؟
+آره داغه داغه تازه از تنور در اومده
نیما سوتین مشکی سایز ۹۰ منو برداشت آروم برد جلوی صورتش چشماش بست و یه نفس عمیق کشید تصور اینکه لباس زیرم یه نفر اینقدر تحریک کنه خیلی لذت بخش بود نیما گفت
-ابجی…
+جون آبجی
-میشه…
+چی میشه عزیزم
-میشه اون لباس دیگه ات هم بدی همین که الان زیر شلوارت پوشیدی
وای خدای من کسم بدجوری داغ کرد یعنی میخواد شرتم از پام در بیارم بدم بهش؟خودم شرتی که الان پامه واسه داداشم در بیارم خودم بدم بهش؟خیلی حشری شده بودم گفتم اینم مثل همون سوتین منکه دادم اینم میدم دیگه این دفعه بیرون نرفتم به نیما گفتم پشتش بهم بکنه آروم شلوارم در آوردم شرتم کشیدم پایین دیدم اوه اوه توش دریاچه آبه با خودم گفتم خوبه این ترشحات میبینه بدش میاد بیخیال میشه شرتم در آوردم یه لحظه به خودم اومدم دیدم لخت جلو داداشم وایسادم دارم شرت خیسم واسش در میارم که باهاش جق بزنه این فکر به قدری حشریم کرد که نا خودآگاه دستم رفت سمت کس تپلم آروم شروع کردم مالیدن چوچولم کسم خیس خیس بود نیما که روی تخت پشت به من نشسته بود پرسید آبجی برگردم؟گفتم نه همونجور لخت بدون شلوار از پشت سرش رفتم از پشت شرتم کردم تو دهنش گفتم برنگرد فکر کن من نیستم هر کاری میخوای بکنی بکن نیما گفت آخه…محکم گفتم آخه نداره همینکه گفتم نیما گفت باشه شرتم از دهنش در آورد شروع کرد بو کردنش
-ابجی چرا خیسه
+بدت میاد عشقم؟
-نه اتفاقا خیلی باحال از همیشست
نیما شروع با زبون آب کسم از روی شرت مشکی توری که شوهرم پام کرده بود لیس میزد وااای دیدن این صحنه به قدری حشریم کرد که بی توجه به حضور نیما روی تخت پشتش حالت داگی قمبل کردم و شروع کردم به مالیدن کسم عملا این من بودم که داشتم روی تخت پشت داداشم جق میزدم حس کردم نیما زیپ شلوارش باز کرد واسه همین از پشت سرش رفتم نیم تنم در آوردم لخت لخت از پشت چسبیدن بهش جوری که سینه های گندم چسبیده بود به کمرش آروم تیشرتش دادم بالا تا سینه های لختم بچسبه بو پوست تنش و آروم سرم از پشت گذاشتم روی شونه اش و پایین نگاه کردم دیدم شرتم حلقه کرده دور کیر سفید بدون موی کوچولوش داره با شرت من جق میزنم آروم دستم از کنار آوردم از روی شرت دستم دور کیرش حلقه کردم و شروع کردم واسش جق زدن با دست دیگم دستشو گرفتم آروم اوردم پشت گذاشتم روی لپ کونم دست دیگش هم گرفتم گذاشتم روی لپ دیگه کونم و بهش فهموندم کونمو بماله منم خودمو محکم بهش فشار میدادم و با شرتم واسش جق میزدم و با دست دیگم هم کسمو انگشت میکردم فکر میکنم یک دقیقه هم نشد که آبش اومد من که هنوز ارضا نشده بودم و از طرفی اینقدر حشری بودم که نمیتونستم صبر کنم که تا برم پیش شوهرم که به کسم با کیرش حال بده با دست آب کیرشو برداشتم بهش گفتم بر نکرده تا من برم بیرون بعد همونجا پشتش حالت سجده قمبل کردم در حالی که انگشتام خیس آب کیر داداش کوچولو بود کردم تو دهنم و شروع کردم به خوردن آبش و ساک زدن انگشت خیس آب کیر و با دست دیگه ام هم از زیر شروع کردم مالیدن کسم کمتر از ۱ دقیقه طول کشید تا من هم ارضا شدم شرتم که ابکیر نیما روش بود با سوتینم برداشتم لباس هام هم دستم گرفتم رفتم بیرون شرت خیس ابکیر و سوتین پوشیدم لباسهام هم تنم کردم رفتم تو اتاق پیش شوهرم بدون اینکه حرفی بزنم شروع کردم به خوردن لبهاش و مالیدن کیرش با دست کیرش که راست شد شلوارم در آوردم با شرت خیس از آب کیر داداشم نشستم روی کیر شوهرم و شروع کردم لب بازی باهاش تصور اینکه آب کیر داداشم داره به وسیله کیر شوهرم روی کسم پخش میشه و دارم با دهنی که چند دقیقه پیش آب داداشم خوردم از شوهرم لب میگیره دوباره به قدری حشریم کرد که بدون دخول ارضا شدم و افتادم روی شوهرم علی که هنوز ارضا نشده بود منو رو تخت خوابوند و شرتم در آورد و سرش برد طرف کسم تا اومدم بگم نخور دیگه دیر شده بود و شروع کرده بود به خوردن کس من که ابکیر داداشم روش بود علی گفت
+جووووون چقدر کست خیسه تا حالا اینجوری خیس نشده بودی چی شده
-راستش تصور اینکه حتی بوی شرت و سوتینم باعث میشه آب یه پسر جوون که تازه داداشم هم هست بیاد خیلی حشریم می‌کنه
-چیکار کردی با نیما
+هیچی بهش گفتم از کارش خبر دارم گفتم حداقل لباس تمیز ها رو بردار بچه پررو می‌دونی چی بهم گفت؟
-نه چی گفت؟
+میگه لباس هایی که تنت بوده دوست دارم چون بوی سینه هات و کست میده
-همینجوری گفت سینه هات و کست؟!؟!!!
+نه حالا اینجوری ولی منظورش همین بود
-تو چی گفتی
اینجا موندم که بهش چی بگم واسه همین تصمیم گرفتم دروغ بگم
+هیچی دیگه گفتم کمکی از دستم بر میاد واست انجام بدم؟بچه پرو برگشته میگه لباس زیر هایی که الان تنته در بیار بده به من
-خوب میدادی بهش
+علییییی!!!؛؛شورت و سوتین تنم در می آوردم میدادم داداشم باهاش جق بزنه؟من هیچی تو غیرتی نمیشی؟بدت نمیاد یه پسر مجرد با شورت و سوتین های زنت جق بزنه؟لباسی که به کس زنت چسبیده بوده بزنه به کیرش؟سوتین زنت دستش بگیره بماله به تخماش؟
-اخه پسر غریبه که نیست داداشته جای دوری نمیره بعدم به بدنت که قرار نیست دست بزنه یه تیکه پارچه دیگه این حرفا رو ندارن
+واقعا نمی‌دونستم اینقدر بی غیرتی علی تو رو که من میبینم چند وقت دیگه میگی بزار کونت هم بماله چند وقت دیگه میگی یه ساک هم واسش بزن خاک تو سرت بی غیرت تو باید شوهر میکردی به جای اینکه زن بگیری
-جوووون درتی تاک هم بلد بودی رو نمی‌کردی شیطون؟؟؟
+خوشت اومد بهت فحش میدم؟میگم بی غیرت کیف می‌کنی چاق میشی؟دوست داری تحقیرت کنم علی؟
-اره فقط تو سکس و وقتی خودمون تنها هستیم ولی تو حالت عادیی یا جلو کس دیگه ای از این حرفا بزنی مطمئن میشم اون طرف دیگه هیچ‌جا نتونه داستانش تعریف کنه و تو هم باید وسایلت جمع کنی بری خونه بابات
+جووون قربون شوهر بی غیرتم بشم خوشش میاد زنش تحقیرش کنه علی دوست داری لباس زیر های منو بپوشی؟
-جوووون آره خیلی دوست دارم
+چرا تا الان نمیگفتی؟
-میترسیدم قضاوتم کنی
+جووون شوهر کس کشم عاشقتم از این به بعد یه جوری با حرفهام حشریت کنم که ابت بدون دست زدن به کیرت بیاد علی دوست داری نیما رو حشری کنم؟
-اره عشقم
+خب پس منو جر بده ابت بیاد تا بریم واسه ماجراجویی
بعد سکس علی رفت دوش بگیره من داشتم به اتفاقایی که امروز افتاده فکر میکردم به اینکه داداشم چند دقیقه قبل با شرت من با دست من آبش اومده بود و من آب داداشم خورده بودم در حالی که آب شوهرم تو این چند سال یکبار هم نخورده بودم چی باعث شده بود من بخوام آب نیما رو بخورم یا اون حسی که وقتی شوهرم آب نیما رو از رو کسم میخورد چی بود چرا اینقدر با این صحنه تحریک شدم حس میکردم دوست دارم خودم زیر سلطه نیما باشم و علی زیر سلطه من خدا این چه حالیه میشه آدم در این حال هم سلطه گر باشه سلطه طلب؟؟؟نیما چی داره که دوست دارم زیر سلطه اش باشم؟؟؟
خلاصه علی اومد گفتم شوهر کس کش کونیم یه ست لباس واسه زن جندت انتخاب کن که بره کیر داداشش راست کنه علی اومد یه ست شرت و سوتین نارنجی توری با یه دامن کوتاه یه وجبی که که از پشت لپ های کونم و شرتم که کامل دیده میشد و از جلو اگه ۱ سانت بالاتر بود کس تپلم قشنگ دیده میشد با یه پیراهن سفید یقه باز که چاک سینه هام و سوتینم کامل دیده میشد داد بهم واقعا از حجم بی غیرتی علی متعجب شده بودم ولی از طرفی هم بدم نمیومد نیما رو حشری کنم لباس پوشیدم رفتیم تو هال نیما خجالت می‌کشید تو چشمام نگاه کنه گفتم چطوری آقا نیما سرش آورد بالا تیپ منو دید خیره موند بعد آب دهنش قورت داد من رفتم تو آشپزخونه علی نشست پای تی وی نیما هم کنارش
نیما اومد تو آشپزخونه کنارم جوری که علی نشنوه گفت چه خوشرنگه پرسیدم چی؟ گفت همین نارنجیه لپام سرخ شد خجالت کشیدم گفتم مرسی آقا گفت میشه…
+میشه چی عزیزم؟
-میشه بدی به من؟
+چی؟؟؟؟شرتم در بیارم بدم بهت؟نمیبینی دامن چقدر کوتاهه همه جام دیده میشه
-خوب ۲ دقیقه همینجا وایسا واست میارم سریع
+یعنی چی؟
با یه حالت بین خواهش و دستور گفت در بیار دیگه
+نمی‌دونم چی شد نا خود آگاه شرتم درآوردم در حالی که سعی میکردم دامنم بکشم پایین دادم به نیما
تشکر کرد رفت تو اتاق من داشتم فکر میکردم چی شد الان من شوهرم تو حال نشسته شرتم در آوردم دادم داداشم الام چجوری از جلوش رد شم برم تو اتاق که نیما بعد ۲ دقیقه اومد شرتم آروم داد بهم گفت حالا بپوش شرت ازش گرفتم دیدم جای کسم قشنگ خیسه نا خودآگاه آوردم جلوی دهنم کردم تو دهنم دیدم آب کیره اصلا حواسم به نیما نبود دیدم به لبخند تحقیر آمیز داره نگاهم می‌کنه گفتم داداش آخه خیسه گفت میگم بپوش از لحن دستوریش کسم یه حالی شد نا خود آگاه گفتم چشم قربان شرت پوشیدم وای آب کیر نیما روی کسم مالیده میشد به قدری حشری شده بودم که مغزم کار نمیکرد رفتم دست علی گرفتم آروم گفتم بیا کس کش کارت دارم رفتیم تو اتاق روی تخت دراز کشیدم شرتم در آوردم به علی گفتم بخور کونی آب کس زن جنده ات بخور
+جوون جنده خانووم چقدر کست خیسه چرا امروز اینجوری شدی تو
-چون یه شوهر کونی دارم که کس و کونم واسه داداشم آماده می‌کنه شرت نارنجی تنگ با دامن یه وجبی پام می‌کنه منو با این کون و رون های گوشتی می‌فرسته کیر داداشم سیخ کنم واااای علی کیر نیما تو غیرتت چقدر تو بی غیرتی از الان باید شرت های منو بپوشید فهمیدی کونی من؟
-جوون چشم هرچی شما بگین سرورم
+علی پشت به من قمبل بعد کسم بخور
علی پشتش کرد طرف من و شروع به خوردن آب کیر داداشم از روی کسم منم شرتم برداشتم یه کم از ابکیر نیما که مونده بود برداشتم نوک انگشتم شورت از طرف اب کیریش کردم تو دهنم با انگشتم که روش آب داداشم بود شروع کردم به ور رفتن با کون شوهرم به محض اینکه انگشتم به سوراخ کون علی خورد علی یه دفعه حشری شد با ولع بیشتر شروع کرد به خوردن کسم دائم کونش تکون میداد
+جووووووون شوهر کونی منه دوست داری کونت انگشت میکنم؟
-وااای ندا خیلی حال میده تو رو خدا بکن تو
پاشدم لباس های علی در آوردم یه ست شرت و سوتین بنفش دادم بهش پوشید شرت نارنجیم که پر ابکیر داداشم بود کردم تو دهن علی بهش گفتم اگه بخواد ابش بیارم جلو پام سجده کنه در حالی که شرتم تو دهنش هست صورتش بماله به پاهام علی مثل یه برده خوب گوش کرد و کونش قمبل کرد واسم منم شروع کردم به انگشت کردنش
+دوست داری نیما رو صدا کنم بیاد کونت بزاره؟دوست داری داداش کوچولو جلو زنت کونت بزاره دوست داری جنده داداشم بشی دوست داری داداشم با اب کیریش کونت پر کنه؟دوست داری دوتاییمون با هم بکنه؟ آره ؟خوشت میاد ابکیر داداشم از روی کسم بخوری دوست داری کس زنت پر ابکیر باشه بیاد واسش بخوری ؟
-وااااای ندا دوووست دارم
علی اینقدر حشری بود آبش واسه بار دوم پاشید بیرون نمی‌دونم چرا آب نیما رو دوست داشتم ولی آب علی چندشم میشد یعنی داشتم جنده داداشم میشدم؟؟؟
خلاصه خودمون مرتب کردیم علی چون ۲ بار ارضا شده بود با همون شرت من یه شلوارک پوشید و روی تخت خوابید منم یه شرت زرد پوشیدم رفتم تو هال نیما تا منو دید فهمید شرتم عوض کردم یه لبخند تحقیر آمیز زد نشستم کنار نیما دیدم کیرش دوباره سیخ شده خدای من مگه میشه چقدر انرژی داره امروز ۲ بار آبش اومده باز هم کیرش سیخه بهش گفتم
+پسرت که باز هم بیداره
-اره نمی‌دونم چیکارش کنم خیلی هم درد می‌کنه
+چرا درد کنه عزیزم؟
-بهش میگن شق درد وقتی خالی نکنی اینجوری میشه
+تو که ۲ بار امروز خالی کردی داداشی
-میبینی که باز هم راسته
+خب خالیش کن
-خب همینجوری که نمیشه
+آها باز میخوای آبتو بریزی تو شرت آبجی جون؟
-نه دیگه این دفعه عوض کنی علی شک می‌کنه
+خب چیکار میخوای بکنی؟
-میشه تو با دست کمکم کنی؟
+چی؟؟؟؟؟؟امروز یکبار اینکارو واست کردم دیگه شرمنده ام
-میشه تو رو نگاه کنم خودمو خالی کنم؟
+یعنی چی؟
-یعنی به تو نگاه کنم جق بزنم؟
داشتم به این فکر میکردم یعنی من اینقدر بدنم سکسیه که یه پسر جوون که ۲ بار آبش اومده با نگاه کردن به بدن من واسه بار سوم هم ارضا میشه با خودم گفتم نه بابا احتمالا فکر می‌کنه اگه منو دید بزنه آبش میاد بعدش هم از من که چیزی کم نمیشه گفتم باشه من که کاری ندارم نگاه کن نیما گفت آخه اینجا که نمیشه علی میاد میبینم یه دفعه پاشو بریم تو اتاق منکه میدونستم علی که ۲ بار شیره جونش کشیده شده الان دیگه با مرده فرقی نداره یه فکری به سرم زد که خودم هم یه کم حال کنم و بیشتر حشری هم گفتم پس بریم تو اتاق ما که اگه علی بیدار شد سریع متوجه بشیم خلاصه رفتیم تو اتاق و رفتم روی تخت کنار شوهرم دراز کشیدم تا سوژه جق داداش کوچولو بشم به شکم روی تخت دراز کشیدم علی پشت به من خوابیده بود نیما هم کنار تخت من روم اونور کردم که معذب نشه حس کردم شلوارکش کشید پایین و آروم کرد به ور رفتن با کیرش یه کم که گذشت با تصور اینکه الان کنار شوهرم روی تختمون دراز کشیدم و کون و کپلم با یه دامن یه وجبی و یه شرت تنگ واسه دلبری از داداشم انداختم بیرون و اونم در حالی که من کنار شوهرم دراز کشیدم داره با کونم جق میزنم بد جوری حشریم کرد واسه همین چرخیدم سمت نیما نگاهش کردم کیر کوچولوی سفیدش خیلی ناز بود اگه راه داشت میگفتم بیا واست ساک بزنم ولی هر چی باشه من خواهرشم و نمیتونم همچین چیزی بگم همینجوری که نیما داشت کون گنده سفید و رونهای پرم در حالی که در روی تخت خوابیده بودم و پهن‌تر شده بودن و دید میزد و جق میزد آروم چرخیدم و دامنم از پام در آوردم حالا کس تپلم قشنگ توی دید داداشم بود جوری که حتی خط وسطش هم معلوم بود یواش پیراهنم هم درآوردم با شرت و سوتین روی تخت کنار شوهرم دراز کشیدم کسم داشت آتیش می‌گرفت دوباره ازش آب راه افتاده بود آروم در حالی که تو چشمای نیما نگاه میکردم شروع کردم به مالیدن کسم از روی شرت و با دست دیگه ام هم سینمو از روی سوتین میمالوندم نیما که دید منم دارم جق میزنم جراتش بیشتر شد و اومد نزدیک و آروم بهم گفت حالت داگی شم منم سریع اطاعت کردم و کون گندم کردم طرفش و پشت بهش واسش قمبل کردم و تا جایی که میشد به کون سفیدم قوص دادم و آروم شروع کردم به مالیدن کسم امیر دیگه کامل اومده بود نزدیک جوری که قشنگ نفس داغش روی کسم حس میکردم خیلی دوست داشتم همونجا از پشت بکنه توی کسم و جرم بده ولی نمی‌خواستم اینقدر تند برم واسه همین به جاش دو طرف شرتم گرفتم و آروم کشیدم پایین جوری که یه مقدار از چاک کون سفید گوشتیم ببینه با چشمای خمار نگاهش میکردم و کسم میمالوندم و اونم جق میزد که یک دفعه احساس کردم علی داره بیدار میشه مغزم دیگه کار نمیکرد من با شورت و سوتین در حالی که نصف شرتم کشیدم پایین روی تخت کنار شوهرم قمبل کردم واسه داداشم تا جق بزنه به نیما اشاره کردم بمونه یه کم فاصله بین پاهام باز کردم تا راحت تر باشم علی که خواست برگرده جلوش گرفتم گفتم نچرخ من لختم شوهرم بفهمه غریبه دیده ناراحت میشه
+شوهرت منم کون گنده ی من
-نه دیگه من و تو جفتمون الان زن نیما هستیم مگه یادت رفته
یه نگاه به نیما انداختم چشماش ۴ تا شده بود یه لبخند شهوانی بهش زدم و زبونم روی لبم چرخوندم و آروم لبم گاز گرفتم آروم دست انداختم شلوارک علی رو کشیدم پایین نیما که دید علی شرت بنفش منو پوشیده انگار یه جون تازه گرفته بود مثل وحشیا شده بود با نگاهش داشت منو میخورد منم که دیگه جنده بازی به اوج رسونده بودم اینقدر از کسم آب اومده بود که از بغل رونهام جاری شده بود دیگه اختیارم دست خودم نبود آروم با دستم در حالی که زل زده بودم تو چشمای داداش کوچولو و داشتم قنبلم مثل سگ واسش تکون میدادم شروع کردم مالوندن کون شوهرم نیما از دیدن این صحنه خیلی حشره شده بود و فهمیدم میخواد آبش بیاد بهش اشاره کردم آبشو بریزه لای کونم توی شرتم اونم تمام آبشو خالی کرد لای کون گنده خواهرش به نیما اشاره کردم بمونه یه شال آوردم و چشم های شوهرم بستم بهش گفتم اگه گفتی الان وقت چیه؟؟؟وقت تمیز کردن کس زن جندت علی فرستادم پایین هرچی آب روی شرتم بود مالیدم به کسم ولی شرت در نیاوردم سر علی گرفتم گذاشتم روی کسم که پر از ابکیر داداش ۱۷ ساله ام بود علی هم با تعجب می‌گفت عجیبه امروز تو چقدر کست خیسه عشقم در حالی که زل زده بودم به چشم های داداشم که داشت از حدقه در میومد بهش اشاره کردم کیرش بماله میلاد هم در حالی که میدید شوهر خواهرش داره آب کیرش از روی کس خواهرش میخوره داشت فکر میکرد از این زن جنده تر هم هست ؟؟؟
+علی طعم کسم چجوریه دوسش داری؟
-خیلی خوشمزه است عشقم چقدر هم خیسه
+علی دوست داشتی الان ابکیر نیما به جای آب کس من از روی کسم پاک میکردی ؟
-جوووون آره دوست دارم ابکیر داداشت از روی کست لیس بزنم
+جووون لیس بزن شوهر بی غیرت من
در حالی که علی داشت کسم تمیز میکرد بهش گفتم انگشتش با آب کس من خیس کنه و خودش انگشت کنه علی هم سریع قبول کرد نیما که این صحنه ها رو میدید خواهر گوشتیش با یه شرت و سوتین روی تخت افتاده و شوهرش داره ابکیرش از روی کسش لیس میزنه و خودش انگشت می‌کنه دیگه طاقت نیاورد و گفت دوباره داره ارضا میشم منم به علی گفتم علی می‌خوام اسم نیما رو بگم بگم بیاد آبشو بریزه توی دهنم علی هم گفت جون بگو عشقم من به نیما اشاره کردم گفتم نیما سرورم بیا پیش خواهر جندت و شوهر کونیش و با آب کیرت تشنگی ما برده هاتو رفع کن نیما بیا ابتو بریز تو دهن خواهر جندت بیا سوراخ برده ی جنسیت پر منی کن شوهر کس کشم فقط لیاقتش خوردن آب کیر شماست ارباب خواهش میکنم این خوک مادتو سیر آب کن ارباب، نیما که از حرفهای من جلوی شوهرم به اوج حشر رسیده بود اومد لبه تخت و کیرش کرد تو دهنم و با دستش موهای شرابی بلندمو گرفت جمع کرد بالای سرم و کیرش تا ته فرستادم تو حلقم از این حس جنده بودنم و اینکه کیر داداش کوچیکم جلوی شوهرم تو دهنمه در حالی که شوهرم داره کسم میخوره ارضا شدم بعد اینکه ارضا شدم به علی گفتم بشین سرت بالا بگیر دهنتو باز کن پا شدم بالا سر علی واستادم کسم میزون کردم جلوی دهنش و ابکیر اربابم که تو دهنم بود از بالا ریختم روی کسم و دهن شوهرم بهش گفتم فکر کن این ابکیر اربابمونه حالا در حالی که ایستادم کسم و ابکیر اربابمون کامل بخور علی هم با اشتیاق فکر میکرد آب دهنمه شروع کرد به خوردن ابکیر های نیما از روی کسم منم انگشتم خیس کردم از تو شرتم رفتم سراغ کونم و شروع کردم کونم انگشت کردن در حالی که به نیما با شهوت نگاه میکردم مثل سگ زبونم در آوردم شروع کردم ناله کردن و له له زدن از روی کسم آب کیرش بر می داشتم میکردم تو دهنم انگشتام چندتایی تا ته میکردم تو حلقم جوری که اوق بزنم در این حین هم با شهوت و خواهش تو چشمای داداش کوچولو نگاه میکردم بعد حدود ۱ دقیقه آنچنان ارضایی شدم که تو عمرم تجربه نکرده بودم به نیما اشاره کردم بره بیرون وقتی رفت چشم های شوهرم باز کردم و یه لب طولانی ازش گرفتم و جفتمون روی تخت ولو شدیم
شب شده بود و نیما گفت میخواد بره دیدن دوستش به علی گفتم برسونش که خود نیما گفت نه ممنون با اسنپ میرم خلاصه نیما رفت و هرچی شب منتظر موندیم خبری ازش نشد از دوستش خبر گرفتیم گفت اصلا نیومده اینجا اون هم هرچی زنگ زده نیما جواب نداده روز بعدش هم خبری نشد همون روز رفتیم کلانتری گزارش مفقودی دادیم ولی از اون موقع تا الان که ۱۰ سال میگذره هیچ خبری ازش نشده پلیس گفت اگه مرده باشه احتمالا تا الان فقط استخون هاش مونده باشه ولی ما حتی استخون هاش هم پیدا نکردیم…
پایان

نوشته: علی بابا


👍 6
👎 23
74101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

938970
2023-07-23 00:39:17 +0330 +0330

کوسسس ننتتت اوقم گرفت

2 ❤️

938972
2023-07-23 00:41:59 +0330 +0330

تو فانتزی هات یکم رشد کن و بزرگتر شو ، اینقدر کصخول گونه ننویس .
تم طنز بهش میدادی بهتر بود .

3 ❤️

938976
2023-07-23 00:56:14 +0330 +0330

تو چی تو نرفتی خونه بابات؟
میلاد این وسط کی بود؟

0 ❤️

938978
2023-07-23 00:59:31 +0330 +0330

خوب بود ولی دو جا اسم داداشتو اشتباه گفتی

0 ❤️

938985
2023-07-23 01:33:37 +0330 +0330

خیلی باحال بود. آخرش ولی خیلی دارک شد

0 ❤️

938993
2023-07-23 02:24:26 +0330 +0330

آنقدر کوکائین زدی که مُخت گوزیده.

0 ❤️

938994
2023-07-23 02:27:00 +0330 +0330

وقتی سنتی و صنعتی رو باهم مصرف میکنین ،نتیجه اش میشه همین کسشعری ک دوستمون تلاوت فرمودن .

0 ❤️

938999
2023-07-23 02:44:05 +0330 +0330

فقط تریسام‌بهترین‌لذته

0 ❤️

939006
2023-07-23 03:00:00 +0330 +0330

داداشت مفقود نشد از بس اون شب جق زد تموم شد

0 ❤️

939021
2023-07-23 05:09:30 +0330 +0330

از همون اول پیاز داغش رو تصاعدی زیاد کردی،اینه که رغبت نکردم ادامه بدم

0 ❤️

939026
2023-07-23 07:21:58 +0330 +0330

داستانت که کلا چرند بود چرندترش هم پاراگراف اخر بود که نیما یهوئی غیبش زد

0 ❤️

939049
2023-07-23 12:30:29 +0330 +0330

حشری مکالمات درای تألک زن و شوهرم. عالی بود

0 ❤️

939088
2023-07-23 18:53:05 +0330 +0330

خیلی دلم میخواد لات های مجازی مثل تو به پستم بخورن تا یه فیلم سکسی توپ از کردن خودش و زنش و تو سایت آپلود کنم.

0 ❤️

939091
2023-07-23 19:48:03 +0330 +0330

سلام دوستان
در مورد اینکه داستان باب میل خیلیا نبود باید بگم چون تم‌داستان بیغیرتی هست و تعداد افرادی که فتیش بیغیرتی دارن و همزمان فتیش منی خوری و شوتاکون (فتیش رابطه زن های بالغ با پسرهای نوجوان) مورد پسندشون هست خیلی تعداد کمی هستن از اول انتظار داشتم خیلیا دیس بدن ولی خب من واسه همون تعداد انگشت شماری که همه این فتیش ها با هم دارند داستان نوشتم
مورد دیگه اینکه تگ داستان مشخصه اگه دوست ندارید نخونید کسی مجبورتون که نکرده (هر چند اگه یک نگاه به آمار بازدید این داستان بکنید میبینید با اختلاف از همه داستان هایی که همزمان باهاش منتشر شدن بیشتره حالا اینکه یه عده میان داستان میخونن جقشون هم میزنن بعد پشیمون میشن واسم قابل درکه و خرده ای بهشون نمی‌گیرم)

0 ❤️

939097
2023-07-23 20:32:47 +0330 +0330

چه جالب شد اخرش جنایی

0 ❤️

939166
2023-07-24 03:47:50 +0330 +0330

کم گوز گوز کن تو پهن جمع کن گوسفند هم نیستی چه برسه به کارای دیگه .تخم اسب و خر یعنی قاطر چطور تاجری هستی که حتی با فانتزی فکر می کنی یعنی وقتشو داری .بعدشم نوشتی بدرک همه اون اندازه ها رو الوار تو کونت مگه ازت خواستن اندازه بگو .گوز گوز کن برو مثل بچه ادم

0 ❤️

939191
2023-07-24 08:17:14 +0330 +0330

نویسنده این داستان همونه که یه داستان دیگه در مورد زنش و پسز خواهرزنش نوشته بود.

0 ❤️

939380
2023-07-25 18:07:57 +0330 +0330

چی بگم. میرم دهن هرچی کس خیس

0 ❤️

941691
2023-08-11 03:31:36 +0330 +0330

ذهن مريض روانپريش
ريدم تو داستان نوشتنت نيما و امير و ميلاد
آخه ج.اااكش حرو.مزاده هاشم انقدر اسمشون متنوع نيست

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها