سلام امیرم سومین داستان ۲۳ سالمه الان دو سه سال پیش بود تقریبا شایدم سه چهار سال پیش زیاد مهم نیس مهم اینه ک چ اتفاقی افتاد من ی دوس دختر ۳۰ ساله ک متاهل بود داشتم سه سال باهم بودیم تو این سه سال هر حرفی بهش زدم ن نگفت منو با جون و دل دوس داشت فقط یبار ب حرفم گوش نکرد ک همین گوش نکردن باعث شد بهش خیانت کنم بعد اون اتفاق ک ب حرفم گوش نکرد ی هفته ای بود باهاش حرف نمیزدم .با صدای زنگ گوشیم از خاب بیدار شدم ساعت یک شب بود جاری دوس دخترم بود مثلا اسمشو بزاریم نرگس نرگس همیشه تو پیش ما بود نصف قرارامونو خونه نرگس میزاشتیم خلاصه خیلی اوکی بودیم دیدم با صدای خراب میگه امیر حالم خیلی بده خودتو برسون منم بدو بدو پاشدم رفتم نزدیک خونه ما بود خونش سریع رسیدم در باز بود رفتم بالا دیدم زیاد مشروب خورده ولی حالش بد نبود فیلمش بود شوهرش رفته بود ی شهر دگ دنبال کسکلک بازی پسرشم ک سه چهار سالش بود تو اتاق خاب بود بعد رفتم مثلا ازش مراقبت کنم ولی دیوث حالش از من بهتر بود تو اتاقش بودیم همینجوری حرف میزد میگفت میگفت ساعت سه اینا بود حوصلم سر رفت دگ چسبیدم بهش لب گرفتم دیوس جوری لبامو فشار داد تا سه روز بعدش نمیتونستم غذا بخورم تو بغل هم بودیم بم گف بیا روم لامصب چقد خوب بود نرگس ۲۸ سالش بود سبزه بود قد بلند گوشتی منه ۷۵ کون بزرگگ چهره معمولی وقتی ساپورتشو دادم پایین شرت نداشت ی پارچه گزاشته بود رو کسش ک خیس میشه ساپورت کصیف نشه خلاصه لختش کردیمو بدون این ک فرصت شه ساک بزنه کردیم تو بشدت داغ بود خیلی حشری بود چشاش سفید شده بود فقط میگف بزن بزن من ک زود تر از اون ابم بود براش جغ زدم ک اونم ارضا بشه خخخ وقتی ارضا شد دگ افتاد نمیتونست بلند شه بعضی از زنا اینجورین بعضیام دوبار پشت سر هم ارضا میشن تجربه سابت کرده اره خلاصه ی ده دیقه دگ دوباره رفتم سراغش این دفه ابم دیر اومد بلندش کردم سرپا سرپایی میزدم نمیتونست صاف وایسه خلاصه اون شبم اینجوری تموم شد پنج صب رفتم خونه کسی نفهمیده بود ک خونه نیستم رفتم خابیدم ساعت هفت صب دوباره گوشیم ز خود دیدم نرگسه میگه پاشو بیا میخام نهار بزارم رفتم بچش رفته بود مهد تنها بود اونجام یبار سکس کردیم ساعت دوازده برگشتم خونه سه بار جاری دوس دخترمو کردم بعد این خیانت دگ اروم شدم برگشتم پیش دوس دخترم دگ هیچوقت فرصت پیش نیومد با نرگس تنها باشم وگرنه بازم میشد یکارایی کرد
نوشته: امیر
وقتی دو باجناق کودکی را در زیر پله ها گیر می اندازند کستانها در آسمان شهوانی پدیدار می شوند! و چه تلخ است خاطرات دو کیره!! 🤤
۲۳ سالته داستان مال ۴ سال پیشه یعنی تو ۱۹ سالت بوده
۳ سال باهم بودین
یعنی ۱۶ سالگی باهاش رل زدی
آخه کسکش من هنوز ۱۶ سالگی شوشولمو خودم بلد نبودم بشورم بعد تو با زن شوهر دار رل زده بودی
کیرم تو اون مغز پوچ کسکشت
وقتی به دوست دختر شوهر دارتون خیانت میکنید شیطون میزنه رو پیشونیش و میگه ای دل غافل چرا به فکر خودم نرسید
امیر جون عزیزم کون بدی مامیکنم بهتره تا تو توهم کف دستی بری جیگر
یا انقدر خری که از رو عمد غلط املایی میذاری برا جلب توجه یا انقدر خری که هنوز سوادت کامل نشده به خودت اجازه دادی چرت و پرت بنویسی
یعنی کیر خر ازپهنا تو کو نت این چی بود نوشتی حداقل موقع نوشتن ننیزدی
دمت گرم کاکو عالی بود به این میگن خاطره مختصر ومفید
بعضی از دوستان فقط نیمه خالی لیوانو میبینن
امیدوارم از دستم ناراحت نباشن
جاری دوست دخترت ؟
یعنی اون هم متاهل بوده
به اون دوتا داداش (شوهرانشون) باید مدال داد
جینده بازیاشون با هم بوده
سکس بازن شوهر دار ومحارم بدترین گناهایی که بخشیده نمیشه و دوم از قدیم میگن از دیوار مردم بالانرو که از دیوارت میان بالا.سکس زن شوهر دار تاوان داره خیلی به خودت افتخارنکن🤨🤨🤨
اخه توله سگ چی باید به تو گفت هان ؟ ریدم تو مغزت و خاطره تو انشائت . تو اصلا سواد داری که دوست دختر متاهل داشته باشی؟ اول برو کلاس نهضت سواد اموزی بعد بیا زر بزن تا بازم برینیم بهت
😄😄😄😄
ای جانم
نازی
نگران نباش گلم
تو هم بالاخره یه روز یه کس از نزدیک میبینی
شما چی میزنین که همچین کسشرایی مینویسین
اینایی که تو میگی تو هندم قفله سه بار جاری دوست دخترو گاییده ده بار خودشو گاییده
ساقیتونو معرفی کنین
باز خوبه که تجربهی داستان نویسی داشتی و انقد بد نوشتی سومین داستانت رو …
قطعا اولین داستانت نگارشش خیلی بدتر ازالانت بوده
وای به حال اون بدبختایی که اولین داستانت رو خوندن
سلام من امیرم😐
اولن راجب نوع نوشتنم بگم ک سابت با ثابت چ فرقی میکنه مصلا؟چرا باید سه تا س داشته باشیم؟ چرا باید چهار تا ز داشته باشیم؟ فرقش چیه وقتی یکی خونده میشه؟این زبان عربیه ک باید درس شه در اینده اضافاتش حذف شه .دومن بگم ک چتونه چرا فک میکنید من دارم چرت میگم؟😐 ی ذرشم ساخته ذهن نیست همش واقعیه همش
من اگه اعتماد به نفس تو رو داشتم با مگس کش به اسرائیل حمله میکردم…
خدایا
این کونیا رو شفا نده یه کم بخندیم تو این اوضاع کرونایی.
من که نخوندم فقط اسم داستانت توجه مو جلب کرد .جاری شوهردار دیگه چه صیغه ایه وقتی دوست دخترت جاری داره یعنی هردوشون شوهر دارن دیگه
حوصلت سر رفت چسبیدی بهش لب گرفتی؟!
با اختلاف کسشرترین متنی بود که به عمرم خوندم.
ریدم دهنت ننویس.