حال کردن با مربی بدنسازی

1393/08/05

درود هادی هستم 21 سالمه می خوام یک خاطره از دوران 17 سالگیم که اون موقع قدم هنوز کوتاه بود و قیافه بچه گانه ای داشتم برای اولین بار بازگو کنم : تو کوچه ما باشگاه بدنسازی بود که از پنجره اتاق من به خوبی توش دیده می شد چون طبقه دوم ساختمان روبروی ما اجاره کرده بودن و باشگاه شلوغی بود دفتر مربی هم به خوبی از پنجره من قابل رویت بود اما رابطه من چطوری با این مربی شروع میشه براتون می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد.

من همیشه از پنجره به اتاق مربی نگاه می کردم چون تو کل اون باشگاه با اون همه ادم فقط اندامی که ازش خوشم میومد مال ایشون بود پوست تمیزی داشت خودش خوشتیب بود با این اندامش مثله مدل های تو فیلما بود وقتی که لباس بیرون در می آرود و با لباس ورزشی عوض می کرد متوجه چشمای زل زده ی من شد خندید بیشتر اومد جلو پنجره منم خجالت کشیدم رفتم از اتاق بیرون ولی وسوسه شدم باز برگشتم دیدم هنوز پشته پنجره داره من به اتاق من نگاه می کنه پرده زدم کنار که دوباره لبخند زد با دستش اشاره کرد که شمارتو بده منم یک کاغذ a4 برداشتم روش شماره موبایلمو با اعداد بزرگ نوشتم.
همون لحظه با گوشیش زنگ زد گفت : آی شیطون به چی اینطوری زل می زنی خیلی از بدنم خوشت می یاد؟ با صدای لرزان نازکم گفتم بله آقا خیلی خوشتیپ و خوش اندام هستید ازتون خیلی خوشم می یاد… مربی پشته گوشی خندید و گفت : اینکه اشکالی نداره همه تو سن تو اینطوری می شن خجالت نکش راحت صحبت کن می خوای از نزدیک منو ببینی؟ گفتم آره گفت پاشو بیا باشگاه منم از خدا خواسته گفتم الان میام

لباسامو پوشیدمو رفتم تو باشگاه که بوی عرق جوونا داشت خفم می کرد با عجله رفتم تو دفتر مربی که دیدم پیراهنشو هنوز نپوشیده و از بالا تنه لخته در دفتر بست قفلش کرد بد دستم گرفت کشید رو ماهیچه های سینه هاش گفت خوشت میاد گفتم خیلی پوسته نرمی دارید بدنتون خیلی گرمه گفت به خاطر تو گرم شده بد منو کشید طرف خودش طوری که پوست صورتم به بدنش می خورد ترسیدم تبش قلبم بیشتر شد طوری که حتی اونم تپش های منو احساس کرد و گفت نترس عزیزم کاریت ندارم نترس آروم باش یکم بغلم کرد بوسیدم که آروم بشم کمی بعد ترسم ریخت آروم شدم بهم گفت ازت می خوام برام سینه هامو بخوری خیلی تعجب کردم گفتم سینه هاتونو بخورم تحریک می شیدا گناه دارم گفت نترس عزیزم کاریت ندارم منم شروع کردم به لیس زدن نوک سینه هاش که دیدم داره حال می کنه لبش رفته لای دندوناش چشاشو بسته بود تو اوج لذت بود که گفت بسه روی موکت کنار رخکن دراز کشید و گفت بیا روم ترسیدم مکث کردم که بازم با چشاش اشاره کرد بیا دراز کشیدم روش سرم گذاشت رو سینش دستشو برد لایه موهامو چند دقیقه ای به این کار ادامه داد احساس خوبی بهم دست می داد انگار که یکی داشت از سرم ماساژم می داد بعد بازم ازم خواست سینه هاشو بخورم اینبار با لذت بیشتری می خوردم که دیدم اه امممش در اومده ترسیدم کسی بشنوه صداشو خواستم از روش بلند بشم که نزاشت انبار پام روی کیرش رفت گرمای کیرشو از پشت شلوارش احساس کردم بیشتر ترسیدم. پام از رو کیرش کشیدم عقب که منو بغل کرد سرم رو بازوش بود صورتم به سینش می خورد باز دستشو برد لایه موهام نازم می کرد داشتم کیف می کردم خیلی از این کارش لذت می بردم احساس خیلی خوبی داشتم همین طور تو بغلش بودم که گفتم من بالش خوبی دارم اما زیر سر شما خالیه اذیت می شید گفت من راحتم عزیزم تو راحتی؟ گفتم تو بغل به این گرمی نرمی مگه میشه ناراحت باشم… ازم خواست هر روز بیام باشگاه می گفت خیلی بهم حال دادی حتما بازم بیا منتظرم گفتا فک کردم می خوای منو بکنی وقتی درو بستی گفت نه عزیزم من اینکاره نیستم دیدم پشت پنجره عاشقانه بهم زل فهمیدم از اینای هستی که دوست داری با ادمایی خوش اندامی مثله من حال کنی با خودم گفتم اگه ردت کنم گیره یکی می یفتی که می کنتت تصمیم گرفتم بکشمت طرف خودم تا گیر آدمای آشغال نیفتی خودم همه جوره در خدمتتم هرچی بخوای بهت می دم به شرط اینکه دیگه به بدن کسی اینطوری زل نزنی زشته کسی اونکاره باشه فوری می کنتت… . مربی جوانی 34 ساله بود ازدواج کرده بود خیلی از سکسش با زنش برام گفته فقط می تونم بگم که کونه زنشو جر داده و هنوز صاحب فرزندی نشدن! و خداییش تا امروز خیلی بهم حال داده و همه جوره پشتیبانیم کرده الان هم تو باشگاهش می رم بدن سازی و تا حالا یک ریال هم پول به پروتئین و باشگاه ندادم همه چی برام رایگانه… اگه خوشتون بیاد ادامه خاطراتمو با مربی براتون می نویسم.

نوشته: هادی


👍 0
👎 0
90110 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

442117
2014-10-27 17:15:55 +0330 +0330

کسکش چرا سانسور میکنی آخه بگو کون دادم دیگه یعنی طرف اونکاره باشه میکنتت !! عجبا !!!

0 ❤️

442118
2014-10-27 17:19:26 +0330 +0330
NA

آره بقیه اش روبنویس. بالاخره دادی یانه

0 ❤️

442120
2014-10-27 17:27:33 +0330 +0330
NA

kone toro jer dadeh na kone zanesho dar zemn to khodet malome az avalesham koni bodi ke zodi rafti to nbari koniye lashi

0 ❤️

442121
2014-10-27 19:05:32 +0330 +0330
NA

گیه که باز!!! من موندم چرا ادمین گی رو فیلتر نمیکنه. باور کنید این خودش یه اختلاله. من بعنوان یه کمترین مکتب روانشناسی صد در صد این نوع سکس رو اختلال ذهنی عاطفی اعلام میکنم.

0 ❤️

442122
2014-10-28 04:49:51 +0330 +0330
NA

خاطراتت رو ادامه بده عزيزم . خياي خيلي حال داد ايول.

0 ❤️

442123
2014-10-28 09:27:10 +0330 +0330
NA

اگه گیر من میوفتادی که جرت میدادم

0 ❤️

442124
2014-10-28 12:15:05 +0330 +0330

چه افتخاراتی…

0 ❤️

442125
2014-10-29 09:00:23 +0330 +0330
NA

میری باشگاش،پروتئین مجانی کوفت میکنی یه ریال هم پول ازت نمیگیره،خب بجاش باهات بچه بازی میکنه کونی،هر جور دلش بخاد انگولکت میکنه بعد دلت خوشه که کونت
نذاشته ؟و اون کاره نیست.!خیلی خوب با چرتو پرت گفتن راضیت کرده

0 ❤️

442126
2014-10-29 15:52:04 +0330 +0330
NA

واقعا که …

0 ❤️

442127
2014-10-30 20:55:17 +0330 +0330
NA

بعید می دونم طرف زن داشته دیگه با بچه چیکار داره خاطره رو کامل خوندم شانس آوردی مربی دلش بچه می خواسته فقط بهت محبت کرده و گر نه…

0 ❤️

442128
2015-05-27 06:51:16 +0430 +0430
NA

V baZ ham gey dash1

0 ❤️

569136
2016-12-18 11:27:31 +0330 +0330

wooow

0 ❤️