خاطرات گی دوران مدرسه

1401/01/07

خاطرات گی دوران مدرسه:
(اسم ها همگی مستعار هستند)
اگه دقت کرده باشید اکثر مدارس نمونه دولتی از یک نوع مهندسی خاص استفاده کردند برای ساخت ساختمان شون و اون هم اینطوریه که یه انبار مانند کوچیکه توی زیر راه پله ها هست که تو مدرسه ما این انبارک تبدیل به کتابخونه شده بود و مسئولش هم من شده بودم…
اینارو گفتم که بطور کلی موضوع رو بگیرید بعدش بریم سراغ اصل داستان…

  • یه پسری که اسمش رضا بود؛ تو کلاس ما درس میخوند. که البته عرض کنم خدمتتون اصلا هیچی نمی‌فهمید و فکر کنم یکم عقب ماندگی ذهنی و جسمی داشت. ولی از حق نگذریم کون خوبی داشت و با قوس کمرش می‌تونست اونو تبدیل به یه مفعول عالی بکنه.
    تنها مشکلش این بود که دیر می‌گرفت منظورتو و در کل آی کیو بالایی نداشت.
    این پسر خوب! تو کتابخونه دستیار دست من بود و با اینکه هیچی بلد نبود و نمیدونست چیکار کنه، ولی گاها به کمک من میومد و اینو میزاشتم تو کتاب خونه و خودم میرفتم بیرون(در اصل میپیچوندم)
    یکی دوبار از بچه ها شنیدم که رضا دوست و تمایل به مفعول شدن داره که البته بهتره بگیم گول خورده بود و در اصل می‌تونست اصلا اینطوری نباشه. بگذریم! من هم از شرایط پیش اومده نهایت استفاده رو کردم و یه روز بردمش کتابخونه و یکم از رو شلوار مالوندم بهش اونم تصادفی ! تا بفهمه منظور کلی منو. بعد از چند روز که تو کتابخونه مشغول نوشتن اسامی انتهایی که کتاب بردن و نیاوردن بودم، دیدم که اومد و جلوی من وانمود کرد که یچیزیش افتاده زمین. و کاملا دولا و خم شد. من زیاد هواسم بهش نبود تا اینکه خودش یکم اومد عقب و من قشنگ کونشو دید زدم.
    همین کافی بود که اونجا جرقه اصلی بخوره. همینطور که داشت بلند میشد از پشت گرفتمش و افتاد (یعنی در واقع نشست) رو پام. اولش خواست بلند شه که گرفتمش و گفتم حالا یکم بشین الان زنگ میخوره. نرمی کونشو احساس میکردم. یکم مالوندم و بهش گفتم ببین! از این به بعد میتونیم جفتمون حال کنیم. ولی اگه به کسی بگی با دوستام میام کونت می‌زارم همینجا. هیچکس هم نمیتونه کاری بکنه برات. و اونم تایید کرد که هیچی نمی گه. داگی خابوندمش و از پشت یکم بهش مالیدم و زنگ بعدی شلوارشو یکم کشیدم پایین تا کونشو ببینم. مو نداشت و رنگش روشن بود. کیرش خیلی کوچیک بود اما در اصل اصلا به اون نیازی نداشت 😂.
    همینطور مالوندن های من شروع شد تا اینکه (((اصل داستان ))) از اینجایی شروع میشه که یروز خونه ما خالی شد و آوردمش تو خونه که باهم رسماً لواط کنیم.
    قبلش بهش گفتم که از حدود ۳-۴ ساعت قبل از اومدنت چیزی نخور کلا. و آب زیاد بخور. قبل اینکه بیای دوش بگیرو … . همینکه اومد بهش سلام دادمو و گفتم بره بشینه تو اتاق. تو کف حال یع روفرشی و لحاف تشک پهن کردم و خودم رفتم لخت شدم کامل. بعدشم لباساشو خودم درآوردم و دیدم آره بوی خوبی میاد ازش و واقعا حموم رفته و دوش گرفته.
    بهرحال؛ بردمش زیر دوش و کم کم کونشو انگشت کردم که خدارو شکر تمیز بود. با پمپ مخصوص آنال(برای تمیز کردن مقعدی جهت معالجه دکتر و کون دادن ! بکار می‌ره) یکم کونشو تمیز تر کردم و دیگه تقریبا آماده بود.
    اومدم بیرون و حوله دادم دستش و گفتم بشین رو اونجا که زیر انداز انداختم. چون نمی‌خواستم هیچ ردی ازش بمونه تا کسی بفهمه.
    وازلین و لوبریکانت داشتم. اولش با وازلین انگشتش میکردم تا اینکه دیگه خیلی طول کشید و صبرم تموم شد. بهش گفتم که کیرمو بخوره ولی دندون میزد گاها. گفتم زبونتو بیار و برام لیس بزن کیرمو. کم کم خودشم دل به کار داد اینکه گفتم چهار دست و پا ( همون داگی خودمون) بشینه و کم کم از پشت با ژل لوبریکانت و یکم آب کیرمو کردم تو کونش. خیلی حس خوبی داد بهم و همینه نصفش رفته بود تو؛ یه آه بلند کشید و منم خیلی حشری شدم. چندبار که عقب جلو کردم دیدم خودشم کم کم داره تحریک میشه و دیگه دست برنداشتم و همینطوری به تلمبه هام ادامه دادم. تا اینکه تقریبا چند دقیقه گذشت و یه آه بلند دیگه کشید و آبش اومد. کی‌رشو گرفتم دستم و براش جق زدم همزمان با اینکه کی م تو کونش فرو می‌رفت. بعدش تلمبه هارو شدید تر کردم تا اینکه احساس کردم آبم میخواد بیاد. و ریختمش تو کونش که از شدت داغی یکم ناله کرد و ترسید که یوقت اتفاق بدی براش نیافته ولی من گفتم نه نترس و … چون واقعا چیزی نداشت که باعث نگرانی بشه.
    همینکه کیرمو آوردم بیرون؛ آبم از سوراخ کونش میزد بیرون. رفتیم حموم و دوش گرفتم و اونجا برام بیار ساک زد که از قبلش بهتر بود. منم کونشو انگشت کردم و یکم بعدش لباساشو پوشید. بعدشم چون وقت نداشتیم سریع رفت و منم خونه رو تمیز کردم.

نوشته: Kamelord


👍 4
👎 4
17201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

865632
2022-03-27 01:46:16 +0430 +0430

خسته نباشین

0 ❤️

865672
2022-03-27 03:35:13 +0430 +0430

باز افسانه داغی اسپرم و مابقی افاضات … 😏

3 ❤️

866224
2022-03-30 03:19:07 +0430 +0430

یک سوال داستان تو مدرسه نمونه دولتی اتفاق افتاده اونوقت این “یه پسری که اسمش رضا بود؛ تو کلاس ما درس میخوند. که البته عرض کنم خدمتتون اصلا هیچی نمی‌فهمید و فکر کنم یکم عقب ماندگی ذهنی و جسمی داشت.” از کجا اومد؟؟؟؟

0 ❤️

866362
2022-03-31 05:36:45 +0430 +0430

لاشی اخه پمپ آنال از کدوم گوری اوردی😒🖕

1 ❤️

957294
2023-11-10 01:12:48 +0330 +0330

جالب نبود

0 ❤️