حدود ۶سال پیش خانه بودم یه دفعه گوشیم زنگ خورد گوشی را پاسخ دادم شنیدم دوستم است گفت یک خانم هست مطلقه با یک بچه این دنبال یک نفر می گردد برای اشنای ودوستی پایه گفت من به اون خانم تو را معرفی کردم حاضری بیای باهاش صحبت کنی منم که از خدا خواست بودم جواب رد بهش ندادم دوستم گوشی را قطع کرد و چند دقیقه بعد امد در خانه ما ومن را سوار موتور کرد وارد خانه اش چون دوستم زن داشت آن زن مطلقه در مدرسه بچش با خانم رفیقم دوست شد وان را آورده بود خانه شان خوب من رسیدم خانه اش وان خانم در خانه اش چشم براه من بود آن را دیدم و همان موقع با هم رفتیم طبقه بالا ی خانه اش که حرفهایمان را با هم بزنم با هم رفتیم تو اتاق نشستیم و شروع کردیم به حرف زدن آن خانوم به من گفت .شغلت چیه چند سالته و گفت من کسی را میخواهم همیشه کنارم باشد و باهام خوش رفتاری کند گفت من نیاز به رابطه وسکس دارم هروقت نیاز داشتم باید من را ارضا کنی و هیچوقت از من جدا نشی . بعد نوبت من شد شغلم را برایش توضیح دادم .از خودم گفتم من یک ماشین دارم خوش اخلاقم هیچ وقت هم عصبانی نمیشم و خانم دوستم وقول میدم دوست خوبی باهات باشم بعد گفتم شکل و قیافه ام را که میبینی . ازش پرسیدم منو پسندیدی خانمه گفت بله حرف هایمان تمام که شد از اتاق آمدیم بیرون رفتیم طبقه پایین پیش دوستم و خانمش آن روز همگی سوار ماشین شدیم و رفتیم به سوی خیابان اهنگ گذاشتیم رقصیدی کلی بهمون خوش گذشت . تاشب گشتیم ومن دوستم را با خانومش کذاشم خانه اش وبا آن خانوم رفتیم بیرون یک گوشه ای از خیابان که خلوت بود ایستادم دیگه شهوت زده بود به سرم وکیرم هم بد جور بلند شده بود تاایستادم شروع کردم به مالیدن سینه هاش واز لبهاش لب گرفتم خانومه که اسمش رویا بود به من گفتم خیلی عجله داری گفتم نتونستم خودما کنترل کنم گفت خوب عزیزم بذار فردا امشب خسته ام منم گفتم باشد هرکدام رفتیم خانه خودمان صبح آن روز ساعت ۹ صبح بامن تماس گرفت گفت بیا دنبالم من هم باعجله لباس پوشیدن عطرواتکلان زدم به خودم وسریع سوار ماشینم شدم ورفتم دنبالش وقتی رسیدم در خانه اش تماس گرفتم امد سوارشد رویا خانم که چشمم افتاد بهش خیلی خودشان زیبا کرده بود بوعطرش فظا را پر کرده بود وقتی ننشست کنارم من هم یک بوسه آبدار بهش کردم .باهم رفتیم من خیلی عجله داشتم با هم رفتیم باغمان وقتی رسیدیم به باغ در را باز کردم وماشین را بردنم داخل باغ باهم سریع رفتیم تو اتاق باغ من که شهوت زده بود به چشمام وکیوم راست شده بود سریع ازش خواستم بیا شروع کنیم وان هم قبول کرد رویا خانوم گفت بذار من لباسات را در بیایارم وشرع کرد به درآوردن لباسهای من من رادلخت کرد و ازمن خواست که لباسهایش را دربیارم من هم شروع کردم به در اوردن لباسهیش اول لباسش را در آوردم وشروع کردم به خوردبین بعد نوبت سوتینش شد آن هم درآوردم وبه خوردن سینه هاش کردم خیلی لذت داشت انگار میوه بهشتی بود تاحالا هم چین چیزی تجربه نکرده بودم هردوسینه هایش را در دهانم گذاشتم ومی خوردم رو یا با یک حسی بهم میگفت عزیزم امیر جونم محکم برام گاز بگیر برام بخور این سینه های مرمرم را منهم حسابی حاش را آوردم وکمکم به پاین امدم ونافش را شروع به خوردن کردم اون هم داشت منا حسابی میمالید منا حسابی بعل کرده بود طوری که انگار میخواهم ازش دور شم کمکم به پاین امدم شروع کردم به در آوردن شلوارش وقتی درآوردم شرتش هم کشیدم پاین شروع کردم به خوردن کوس سفیدش بنت کردم زبان بزنم وحسابی لیس بزنم رویا جون به من میگفتم حسابی برام لیسبون منا بخورم دارم از حال میرم وای دارم قش میکنم رویا جون بدجوری شهوتی شده بود به طوری که کوسش را به صورت من هل میداد وچپ و راست میکرد کارم که تمام شد شرو ع کرد به خوردن کیرم همچین برام یخورده که هیچی دیگه ازمن نبود انگار شهوت داشت پاداش میکرد جوری کیرما میخورد انگار چند ساله تا حالا رابطه نداشته بعد رفت سراغ تخمم آن را گذاشتم دهنش بنا کرد بخورد تخمم حسابی منا آبکش کرد شروع بعدها شدن کرد گفت .امی جونم زود اون کیرکلفتت را بزار تو کسم منم کیرما هل دادم تو کسش تا آخر فرو کردم گفت فدای اون کیر کلفتت بشم حسابی منو جر بده میخوام حال بیام من هم حسابی تلمبه میزدم حدود نیم ساعت تلمبه میزدم طوری که به آب و عرق افتادم رویا جون فقط میگفت منو جر برده میخوام اما بیاری تا از حال برم بعد نیم ساعت داشت ابم میامد که کیرما از کوسش دراوردمورو وابما رفتم تو دهنش شروع کرد به خوردن آبه من طوری که تشنه آب من بود . رویا جونم کیرمو گرفت و گذاشت در دهانش وشروع کرد به خوردن کیرم دوباره ازم خواست این دفعه کیرمو تو پشتش کنم دوباره دلا شد گفت امیر جونم کیر کلفتت را بکنم تو پشتم من هم کلاه کیرم را به آهسته کردم تو پشتش طوری که عشقم زجر نکشه آهسته آهسته تا اخر فرو کردم رویا جون گفت امیرم منا حسابی بکن سوراخم را جر بده من که حالی برای کار نداشتم شروع به کردنش کردم انقدر سوراخش تنگ بود که رویا جونم وای وای میکرد ومن ادامه دادم طولی نکشید که رویا جون از کوسش بنا کرد آب بیاد او را ارضا کردم منهم که داشتم میکردم دوباره آبم داشت میومد از کونش در اوردم ریختم روی سینه هاش هردومون از حال رفته بودیم طوری که تا شب در باغ از هال رفته بودیم شب هردومون که لخت بودیم بلند شدی ولباسهایمان را پوشیدی وان شب رفتیم رستوران و غذای در بدن زدیم من هیچوقت این روزهای زیبا را با رویا فراموش نخواهیم کرد و این مسیر ادامه داشت .این بود داستان امیر و رویا
نوشته: امیر
بقول یکی از هم خدمتیام:
ای من گِل گرفتوم اون انگشتوانت با این تیپ نوشتارَت
هم دویا خانوم و هم تو ، هردوتونو بکنم خزعبلات چیه نوشتی
به این زبون بسته کاری نداشته باشید بذارید خوش باشه برای خودش، این چند شب پیش هم یه داستان نوشته بود که مثلاً خواهر زنشو کرده بود 😀 ، اینو هیچکس گردن نمیگیره حتی ساقی محل ما 😁
تا بدانجا همی خواندمی که نگارش کرده بودندی به ارندرونی جهت حرف زدن رفته بودندی . ولاکن نگارش تخماتیکستانت بسیار کیرستانی بودندی
ادبیات وجمله بندی مزخرف تورا برادران طالبان درتو کنن
حمال بااین نوشنت معلوم نیست از کدومطویله فرار کرده دروغش به کنار غلط املایی نگارشش رو بزارن تو ننش از بس زاده می ترکونه ننشو از کوسو کون
همینجوری نگارشت کیری بود جقم میزدی مینوشتی کیری تر شده بود
یارو ب رفیقت وزنش گفته بودمن دوست پسر میخام واونا تو رو معرفی کردن وبا زنش رفتین خونش؟
لنتی همچین چیزی برا خانم آور هم قفل است تو چگونه آنرا متقاعد نمودی
او فرزندش را کجا قرار داد که از ساعت نه تا شب در کنار تو بود و از تو سکس طلب مینمود آیا تو توانایی دوبار ارضا شدن آنهم بیش از نیم ساعت را داری؟
کیرم در دهانت و آبم به روی سینه نوامیست
این بود انشای من
یکی از آن درختانه باغ نداشته ات در میان باسنت قرار بگیرد
آخه کونکش کص ننه.زنه مطلقه چجور ندید و نشناخت چشم به راهت بود؟ کیر تو نگارشت
بسی رنج برده در این سال سی
که این خزعبلات را نگاشته کردی همی
تو گر عاجزی که بخوانی همه متن سنگین وی
همه مشکل از از توست نه این کسخل حقی
تو ای داستان نویس حقی بس کن نگاراستن
که کیر هم خلق را میکنی درون مادرت و باسن
ببخشید آخرش قافیش نسل داستان این کسخل گیری شد
چقدر بدبخت شدیم که میخوایم داستان های افغانی ها رو بخونیم
لعنتی حداقل برای یه خط هم شده دستتو از توی شورتت در بیار و دو دستی تایپ کن فقط یه خط رو بدون غلط املایی بنویس بدونیم چی نوشتی راستی بوی اتکلانت خفمون کرد کمتر اتکلان حرم بزن
راستی اینم هر چی فکر کردم درکش نکردم چطور با موتور خودت رفتی بعد یهو ماشینت ظاهر شد و با ماشین خودت همگی رو بردی 《خیابان😁》 حالا این به کنار اون بچه زنه کجا رفت مگه توی خونه رفیقت همراهش نبود بعد از پیاده شدن دوستت و زنش اون بچه غیبش زد که تو شهوتت فوران کرد؟
تابلوئه یه متن رو برداشته با این برنامه مترجما فارسیش کرده. احمق
خیلی جالبه که هر ایرانی یه باغ و خونه باغ داره، ماشین داره و…
علاوه براین ک زیر 18 سال نیباد ورود کنه افغانیم نیاد لطفا تو سایت
نوشتنت مثل برادران افغان می باشد
جمع کن خودتو بابا سیرابی
اقا چرا با لهجه مینویسی من چند خط اولشو خوندم خورد تو ذوقم کاری به راست دروغ بودنش ندارم که احتمالا این دروعایی که گفتی راسته ولی ننویس برو همون جقتو بزن
جواب sara خانم در مورد تبدیل موتور به ماشین اینه که توی افغانستان به خودرو چهارچرخ سواری میگن (موتر) واسه همین این دیوس مارو گوزپیچ کرد
ننویس جاکش
کیری از ما به کوس زن پیر از شوما
جواب sara خانم در مورد تبدیل موتور به ماشین اینه که توی افغانستان به خودرو چهارچرخ سواری میگن (موتر) واسه همین این دیوس مارو گوزپیچ کرد
ننویس جاکش
کیری از ما به کوس زن پیر از شوما
آن مرد آمد . آن مرد با موتور آمد.
من ماشین داشتم . اما آن مرد من را با موتور برد
آن موتور پیستون دارد
پیستون آن موتور در فیهاخالدونت که دروغ گفتی
شاتون آن پیستون هم در ماتحت دوستت
زن دوستت هم مانند سیلندر موتور دوست است
باید برای زن دوستت بوش زد
دوستان مسخره نکنید شاید انگشت برای کوشتن نداره ایشون با آلتش تایپ کرده
از خود گفته دَر کنم که تو یَک اَفَغانی کیر بَه دستَ جَغی بیش نیستی
کسکش جقی دروغگو آبجی شما هم باید مورد عنایت قرار بگیره
کیر تو بیانت