این خاطره مال چند سال پیشه عرض کنم خوارزنم مبینا اسمشه یک سال بعدازازدواجم متوجه شدم که مبینا زیرچشمی منو نگاه میکنه ولی فاصله سنی ما زیاد بود 15سال و هرموقع من و باباش مشروب میخوردیم اونم می نشست برامون مزه درست میکرد و کم کم میخورد و درحالت مستی بیشتر حال میداد مثلا رد میشد پا میذاشت رو پام و یه جوری خودشو میمالوند بهم و منم کمکم بهش علاقه مندشدم ولی حالا اون پا نمیداد
خلاصه وقتی جایی میرفتم همش به فکر اون بودم و هرموقع فرصت میشد دستی بهش میزدم و اون فرارمیکرد یادم رفت بگم ما همسایه هم بودیم و اونم همیشه پیش مابود و موقع خواب میرفت خونه خودشون واین ماجرا طول کشید و اون دوست داست دنبالش کنم و تو مسافرت ها توماشین آینه رو تنظیم میکردم رو اون

این داستان یکی دوسال طول کشبد تا یک روز هیچکسی تو خونه نبود از سر کار برگشتم دیدم تنهاست رفتم تو خونه دیدم تنها دمر افتاده یواش خوابیدم روش و از رو لباس مالوندمش و یواش یواش پیرهنشو دادم بالا چشمم به بهشت افتاد سینه سبزه وقشنگش رو بوسیدم وهی میگفت نکن تا اینکه شکمشو لیس یهو شل شد ولی نذاشت کاری بکنم تا بعدازمدتی به هزارزور راضیش کردم ببرمش شهر دیگه وبه بهانه امتحان یه نصفه روز بمونیم هتل و با هزارکلک مدرک درست کردم که هتل اونو زنم حساب کنه و از اماکن اون شهر نامه گرفتیم رفتیم هتل خداکنه یک بار دیگه مبینا تو اون سن که 20سالش بتونم اندام واقعا خوشتراش که قدش 175 هیکل توپر کوکاکولایی کمرباریک باسن پهن شانه ها پهن رانهاش از جلو برامده وخلاصه چیزی کم نداشت
اول رفتیم تو اتاق خودم لختش کردم ولی زود رفت دوش بگیره منم پشتسرش رفتم خدا چی درست کرده باورکنید توحموم نگاش میکردم باورم نمیشد که چندسال توکفش بودم ولی منو میدوند حالادربست پیشم بود واینو گفتم توحموم نگاش میکردم خودبخود ابم اومد ودوتادوش گرفتیم وخودم شستمش رفتیم روتخت اول یک ساعتی فقط لب گرفتیم بعد 69افتادیم وحدودنبمساعت چنان حشری شده بود که نتونست ساک زدنو ادامه بده وبه اه اوه افتاده بود وچوچوله اون تودهنم بود وآب کسش رو سرازیرشده بود میخوردم. چنان لذت میبرد که دهنه کشس بازبازشدهبود وبعدازاون آبش اومد وثریع برگردوندمش چون باکره بود خودش بادست نصف کیرمو گرفته بود وفقط کلاهک تا 6تا7سانت میرفت تو وتندتند تلنبه میزدم تا ابم اومد اون روز تاعصر6بارمنارضا شدم خلاصه برگشتیم شهرمون وچون مشروب خورده بودیم نا نداشتم رانندگی کنم چون چندبار هم ارضاء شده بودم سرگیجه گرفته بودم واین ماجرا شروع برامه سکس ما بعضروزا اون مدرسه را دورمیزد وبابهانه ای منم ازاداره جیم میشدم وسفرش میکردم به همکارا هرکی سراغم روگرفت بگو رفته مسجد یا فرمانداری حتی خانمم وتا وقتی که ازدواج کرد ماهی دوماهی هروقت جورمیشد و1ماه قبل از ازدواجش توخونشون خوابیدم چونکه محل کارم به شهردیگه رفته بود خوابیدم وبهش اص ارکردم برای آخرین با بیا پیشم ولی نیومد ونصفه شب همه لباسامو دراوردم رفتم سراغش گفت برو سرجات من میام واومد تا5صبح موند اول کنتور برق رو قطع کردواومدد لختش کردم نگو که نامزدش پردشو زده بود اول برام ساک زد بعد تمام بدنشو لیس زدم چونکه ااول نگفتم من خیلی فیلم سکس دیدم هزاران کوس توفیلم دیدم کوس واقعی هم زباد دیدم ولی کوس مبینا واقعا تک بود همه چیش ردیف بود وازاول هروقت بهم میرسیدیم. اول کوسشو میخوردم ومبک میزدم آب کسشو میخوردم واون شب که چند روزبعدش ازدواج کرد یکساعت کوسشو خوردم والان که بیادمیارم خودبخود ابم میاد وحتی یکلحظه از جلو چشمم دور نمیشه وحااآ که بچه هم دا ه باهم نداریم واتفاقا با شوهرش مشکل داره و حرفهای سکسی زباد با هم میزنیم ولی دست بهش نزدم وبعصی مواقع جوری رفتارمیکنه که بیا بکن معنیش ولی چون شوهرداره نمیتونم شما بگید چکارکنم چون سالها ازاون ارتباطات سکسی ما میگذره وبعضی موقع ها تنهایی باهام میاد مسافرت یعنی از شهرشون بام میاد شهرما ولی یک بار که خیلی درمور. کوسش که سزارین کرده وهمون خوشتراشی شش مونده حرف میزد وهمه حرفهایی که باهم میزنیم موقعی که دوتایی هستم بیشر سکس مثلا میگفت کیر شوهرش کوچیکه میگفت کیرتو دوبرابر مال اونه چون کیرم 25سانته کلفت هم هست به نظر شما بازم بکنمش یا نه چون ما چندین بار سکس داشتیم بعدا یه داستان دیگه مینویسم واقعا من سالهاست عاشق مبینا م و هرکی که شبیه اون باشه حتی تو بازار راه بره دنبالش میرم و کلم داغ میشه.
ممنون که خوندید.

فرهاد