دختر حشری در قطار

1393/05/28

سلام
اسمم دانيال از … 35 ساله, قد 180 وزن 83
اين خاطره مربوط ميشه به 2 ماه پيش, من واسه يه کار ادارى مجبور بودم يه روزه برم سفر , بليط قطار گرفتم و سر ساعت مقرر سوار قطار شدم, هنوز يک ساعت از حرکت نگذشته بود که مثانه پر شد و رفتم wc , از اونجايى که اصلا از توالت فرنگى خوشم نمياد و توالت ايرانى هم اشغال بود , بالاجبار منتظر موندم تا خالى شه اما 5 دقيقه گذشت خالى نشد, 10 دقيقه گذشت خال نشد ديگه نااميد شدم و از فشار شديد رفتم توالت فرنگى , وقتى کارم تموم شد اومدم بيرون ديدم هنوزم طرف تو توالته , ديگه نگران شدم رفتم به مهماندا گفتم اونم تا اومد در رو وا کنه يه دختر که چه عرض کنم هلوى ناز ا مد بيرون ولى با سر و وضع آشفته, اولش شک کردم ولى وقتى موقع رد شدن از کنارم با لذت تمام خودشو ماليد به من فهميدم بله خانم در حال خود ارضايى بودن , منم تا جلوى در کوپه از شانس تو واگن خودم بود رفتم و بهش فهموندم که حالشو فهميدم , چند ساعتى گذشت و من واسه کشيدن سيگار تو راهرو بين دو واگن بودم ديدم هلوى نازنين اومد از کنارم رد شد و دوباره يه حال بهم داد , فهميدم طفلک خيلى ميخاره, چند قدم که رفت برگشت سمت من گفت شام خوردى گفتم نه, اونم گفت ميخوام برم رستوران قطار شام بخورم ميخواى با هم بريم به شرطى که پول شامو تو بدى , منم گفتم رو چه حساب پول شامتو بدم , گفت چون ازت خوشم اومده , اگه خرجم کنى يه حال اساسى بهت ميدم, منم که از خوشحالى سر از پا نميشناختم گفتم باشه ولى کجا , گفت رسيديم به مقصد, مکان دارم , خلاصه شامو خورديمو … … تا نزديک مقصد رسيديم از ترس اينکه بره و منو قال بذاره زودتر از اون جلوى در کوپشون بودم , ساعت 5صبح بود و ما رسيديم , اونم تا منو ديد با يه حس شيطنت گفت بريم که بايد زودتر به کارمون برسيم, رفتيم تو خونشون که يه خونه دانشجويى بود, گفت با يه نفر ديگه هم خونست و اونم رفته شهرشون و تا 2-3 روز نمياد , مکان جور و زمان جور و حورى رديف .
از اينجا داستان سکس شروع شد , تا رسيديم مانتو شو که در آورد يه تاپ بنفش تنش بود , منم رفتم سمتش گرفتمش تو بغلم , (اينم بگم من سابقه سکس زياد دارم, ولى يه هفته اى بود تو کف يه سکس خفن بودم) شروع کردم لباشو خوردن , اونم همچين لبامو مک ميزد که يه درد خفيف همراه با کلى لذت تو وجودم ميومد, 5 دقيقه اى لب بازى کرديم و اروم با نوک زبونم گردنشو ليس ميزدم و با دستام سينه هاشو که خيلى هم بزرگ نبود ميمالوندم , نشوندمش رو مبل و آروم اون لباساى منو در آورد , منم لباساى اونو تا ولى شورتشو در نياوردم شروع کردم به خوردن گردن و سينه و نافش تا رسيدم به کس نازش يه خورده کسشو از رو شورت ليس زدم زبونمو روش فشار دادم , آه و ناله هاش حسابى حشريم کرده بود آروم با انگشتمو بردم تو شورتش و لاى کسشو ناز کردم لبه شورتشو دادم کنار با زبون کس آبدارشو ميليسيدم, و با يه دستم سينشو ميمالوندم , وااااااى چشاش انقدو خمار بود که کير شقمو شق تر کرد , ديگه داشتم ديوونه ميشدم سرشو آوردم به سمت کيرم و اونم با مهارت خاصى ساک ميزد هم ميمکيد , و هم زمان با زبونش رو کيرمو ميمالوند, نزديک بود آبم بياد سرشو زدم کنار ازش پرسيدم کست ورود آزاده يا ورود ممنوع, اونم با ناله ميگفت ممنوعه , ولى تو آزادش کن, فهميدم خيلى حشريه حاليش نيست چى ميگه , به پشت خوابوندمش سرمو بردم سمت سوراخ کونش و واسش خوردم , با انگشتمم چوچولشه ميمالوندم , ديگه ناله نميکرد, تقريبا صداش به جيغ زدن رسيده بود , وقتى راه کونش باز شد کيرمو گذاشتم رو سوراخش اول يه فشار آروم دادم که سرش رفت توکه صداش در اومد که درد ميکنه منم خم شدم روش و باز چوچولشو مالوندم باز لذت مالوندن چوچول درد و از يادش برد که اينبار با يه فشار محکمتر نصف کيرمو کردم تو کونش , خيلى داغ بود تلمبه هاى آروم زدم که دردش نياد بعدشم که عادت کرد , دستمو از رو کسش برداشتم گذاشتم رو کمرش و باشدت تلمبه زدم که احساس کردم آب کيرم داره از مغزم مياد تو کيرم با فشار زياد آبم ريخت تو کونش , تمام عضلاتم شل شده بود ديگه رمق نداشتم از جام بلند شم , کيرمو درآوردم و تميزش کردم , که خودش گفت من هنوز ارضا نشدم , پرسيدم دوست دارى بخورم واست گفت نه ميخوام بهت نشون بدم ديروز تو توالت چکار ميکردم و انگشتشو گذاشت رو کسش شروع کرد به مالوندن تا جايى که تمام بدنش لرزيد و ارضا شد , اونم بي رمق افتاد و دراز کشيد تا نيم ساعت بعدش که من دوباره شق کردم و خواستم شروع کنم , ولى ازم قول گرفت که اين دست انقدر کسشو بخورم تا ارضا شه که منم بعد يه حال اساسى که خودم کردم به قولم عمل کردم, سفر يه روزه من شد 3 روز ولى خيلى حال کردم , الانم باهاش در ارتباطم , قراره وقتى مياد اينجا من مکان جور کنم , وقتى اونجا مکان خالى بود من برم اونجا, فک کنم تا يه مدتى پايه سکس ثابت پيدا کرمو از اين دربدر دنبال کس بودن راحت شدم,
اميدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: دانیال


👍 1
👎 0
176611 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

431937
2014-08-19 11:07:45 +0430 +0430
NA

دلم میخواد :(

0 ❤️

431938
2014-08-19 11:08:47 +0430 +0430

احتمالاً پول شام رو نداشتی مسئول قطار به خدمتت رسیده!این باور پذیرتره.

0 ❤️

431939
2014-08-19 14:02:20 +0430 +0430

چه دروغی beee به توالت قطار دوربین گذاشته بودی ؟تاببینی خودارضایی میکنه توکه ازفشار شاشت به مامور قطار پناه برده بودی

0 ❤️

431940
2014-08-19 15:16:51 +0430 +0430
NA

نوش جونت به جای منم 4 تا تلم از کون بزن

0 ❤️

431941
2014-08-19 16:17:53 +0430 +0430
NA

چه راحت. می ری دسشویی، کس حاضر و آماده پیدا می کنی، 3 روزم مفت و مجانی تو خونش می کنیش…تگزاس! اصلا کی می گه ایران بده؟!! البته بماند که این دوست ما توهم زده.

0 ❤️

431942
2014-08-19 17:58:20 +0430 +0430
NA

فک نمی کنی داستانت یکم فقط یکم تخییلی بود ؟!؟!؟

0 ❤️

431943
2014-08-20 01:49:43 +0430 +0430

داستانت بدک نبود یکم احساسی تر مینوشتی جذابتر میشد.
ولی بدم میاد بعضیا میان زیرداستانهای دوستان کس شعر میگن و قمپوز در میکنن!احترام به نظرطرف مقابل روقبول دارم ولی اون کسی که داستان رو نوشته زحمت کشیده اگه حتی ساختگی یا دروغ هم باشه زحمت کشیده و تایپش کرده!به جای این کارا از عیب و ایراداتون بگذرین و پیشنهاد بدید تابلکه شاید داستان بعدی نویسنده بهتربشه!یکم فرهنگ داشته باشید

0 ❤️

431944
2014-08-20 06:15:28 +0430 +0430
NA

khob bod golam

0 ❤️

431945
2014-08-20 06:38:36 +0430 +0430
NA

khooob booooooooooood

0 ❤️

431947
2014-08-22 08:02:13 +0430 +0430

خیلی دوست داشتم تو قطار سکس کرده باشید.لامصب خیلی حال میده ولی اونی که من میخواستم نبود.در کل بد نبود.حداقل فحش نمی خوری ;)

0 ❤️

431948
2014-08-27 08:27:50 +0430 +0430
NA

وقتی به ادم فشار میاد فقط میخواد یکی باشه که بده
خودمم گاهی وقتا واقعا تحت فشار بود ولی هیچ وقت جرات نکردم اینجوری به یه غریبه بدم ترس داره خب

0 ❤️

431949
2014-09-01 10:51:29 +0430 +0430

خداییش غیر قابل باور بود …

0 ❤️

431950
2014-09-01 23:06:25 +0430 +0430
NA

dirol اتاق های ایجادشده برای نوشتن این داستان:کیرسیخ کرده درقطار.نبودن جا برای جلق زدن.رفتن به دسشویی برای
خواباندن ورم الت تناسلی.الاف شدن پشت دستشویی.بیرون امدن دخترزیبا که محل سگ نداده بهش.رفتن سرسنگ دستشویی .افکارمجلوقانه.بعدگرسنگی درسرسنگ.وبقیشم ساخته وپرداخته ذهن نویسنده مجلوق.وخر فرض کردن ما fool

0 ❤️

431952
2014-09-03 10:09:50 +0430 +0430
NA

Nushe jan dada … Khosh begzare …

0 ❤️

431953
2014-09-09 01:23:52 +0430 +0430
NA

از داستانت معلومه واقعا تو قطار با دختری دوست شدی ولی کردن دختره دیگه جز افکار تخمی تخیلیته ، جلقوز بورو جلقتو بزن فکر کردی ما ببو گلابیم ، هر وقت دختره رو واقعا کردی بیا اینجا واسمون بنویس جلقوزززززززز

0 ❤️

431954
2014-09-12 19:30:53 +0430 +0430
NA

میخای برات داستان سر هم کنم مث خودت؟
داشتم تو کوچه راه میرفتم دختره گفت خونه خالیه ولی تا برام دلستر نخری بهت حال نمیدم منم براش دلستر خریدمو بردم خونش کردمش:|
انقدر کس شعر نگو داش جقول dash1

0 ❤️

431955
2014-09-13 16:34:15 +0430 +0430
NA

به قول دوستمون اگه کردی دمت گرم…
اگرم فقط تو قطار دیدیش و تو کفش بودی اومدی داستانشو نوشتی ی جقم روش بزن…

0 ❤️

431956
2014-09-15 06:57:23 +0430 +0430

همش خالی بندی

0 ❤️