~واقعی نیست~
پاهامو به همدیگه فشار دادم و گوشه لبمو به دندون گرفتم
به دستای قوی و رگ دارش چشم دوختم
پوزخندی گوشه لبش نشست و کمی کراواتشو شل کرد و به تخت نزدیک شد
سرمو پایین انداختم و دستامو دور پاهام حلقه کردم و گوشه تخت تو خودم جمع شدم و نفس کوتاهی کشیدم،تمام شجاعتمو جمع کردم و زمزمه وار بیان کردم:«م…من میترسم ددی»
چشماش برخلاف پوزخند شیطانیش،مهربان بود
روی تخت نشست و خودشو سمتم کشید
به چشم هام زل زد و سرانگشتاشو روی انگشت های پام نوازش وار کشید و بالا تر اومد و مچ ظریف پامو بین انگشتاش گرفت
نگاهمو از انگشتای حلقه شده دستش دور مچ پام بالا آوردم و به چشماش دادم و لبمو گزیدم
پامو کشید و منو زیر خودش گیر انداخت و پوزخندش بزرگ تر شد
روم خم شد و انگشتشو آروم روی تاج لبم کشید و بعد اخم نازکی کرد و لب پایینمو از زیر دندون هام بیرون کشید
«فقط من میتونم لباتو زخمی کنم لیتل کیتن»
پاهامو بخاطر لحن تحریک کننده اش بیشتر بهم فشار دادم و چشم هامو بستم و به یقه لباسش چنگ زدم
لبخندی زد و بوسه ای به شقیقه داغ شدهام زد
انگشتاشو نوازش وار روی لبام کشید و با شستش کمی لبامو از هم فاصله داد و شستشو وارد دهنم کرد
زبونمو آروم زیر شستش کشیدم و مک آرومی به شستش زدم
بوسه های بعدیش روی پلک های بستم نشست و بعد پیشونیم
نوک بینیم رو گاز کوچیکی گرفت و بوسید ،بخاطر هیجان زیادم نوک انگشتشو گاز گرفتم و بعد چشمام از تعجب کار خودم بزرگ شد
تکخندی زد و توی گوشم زمزمه کرد :«خیلی کوچولویی عروسکم»
انگشتشو روی زبونم کشید و از دهنم خارج کرد و لباشو روی لبام قرار داد
لبامو میمکید و میبوسید،لب بالاییمو بین لباش گرفت و زبونشو آروم روی تاج لبم کشید…دستامو دور گردنش حلقه کردم و خودمو بهش فشار دادم
دستشو روی تنم نوازش وار کشید و همونطور که لبامو میبوسید دستشو زیر تیشرت عروسکیم برد و شکممو نوازش کرد
لبمو گاز ریزی زد،متعجب لبامو از هم فاصله دادم که زبونشو وارد دهنم کرد و زبونمو به بازی گرفت و بوسه رو عمیق تر کرد
چند لحظه بعد اتصال لب هامون رو قطع کرد و دستشو پشتم برد و کمی از تخت فاصله ام داد و تیشرتمو از تنم خارج کرد و نگاه حریصشو به تنم و نیپل های صورتیم داد
سرشو به شکمم نزدیک کرد و پوست کرمی رنگ و نرم شکممو بین لباش گرفت و مکید
گاز میگرفت ، میمکید و میبوسید
مسیر شکم تا سینه هامو پر از لاومارک های سرخ و کبود کرد
نوک زبونشو به نیپل راستم آروم فشار داد و من چشم هامو بستم و لبمو گزیدم
با لیسی که به نیپلم زد آروم دستامو بین موهاش بردم و آه ریزی کشیدم
نیپلمو به دهن گرفت و نیپل دیگمو با دستاش به بازی گرفت
از حجم لذتی که بهم وارد شد کمرمو قوس کوچیکی دادم و آه بلندی کشیدم
«د…ددی…آههه»
دستشو از نیپلم جدا کرد و بین پاهام برد و از روی شرتک صورتیم دیک(آلت تناسلی مردانه) مو نوازش وار مالید
ناله هام دیگه اختیارشون از دستم در رفته بود و بلند بلند ناله میکردم
دستشو وارد شرتکم کرد و با دیکم بازی کرد
نیپل ملتهب شدمو رها کرد و سرشو توی گردنم فرو کرد و شروع کرد به بوسیدن و مکیدن گردن و ترقوه هام
حس نزدیکی زیادی به ارضا شدن داشتم و بدنم لرز آرومی گرفته بود
دستشو از شرتکم خارج کرد و لاله گوشمو بوسید
«هنوز زوده بیبی»
خودشو کشید بین پاهام و آروم شرتکمو از پاهای لرزونم خارج کرد
مچ پای راستمو بوسید و بوسه هاش رو تا رونهای کرمی رنگ و تو پرم ادامه داد
پوست رونمو بین لباش کشید و مک های دردناکی بهش زد
انگشتای دست چپمو بین موهاش فرو بردم و آه دردناکی کشیدم
«ددی…لطفا»
لیسی به رون سرخ شدم زد
«لطفا چی بیبی ؟!»
لبمو گزیدم و سکوت کردم ،پوزخندش برگشت و دوباره شروع کرد به گذاشتن لاومارک های دردناک روی رون هام
صدام بی اختیار بلند تر شده بود
بوسه ای به دیکم زد و لیسی از پایین تا بالاشو زد
فاصله بین حفره و دیکم رو بوسید و بوسه بعدیش روی حفره صورتیم نشست
لبمو گاز گرفتم و خودمو منقبض کردم
دستای رگ دارش روی تنم بالا اومد و به نیپل هام چنگ زد و زبونشو سریع روی حفره ام میکشید و میبوسید
مک عمیقی به حفره ام زد که باعث شد ناله بلندی بکنم و به دستاش که درگیر بازی با نیپل هام بود چنگ بزنم
لیس دیگه ای به حفره ام زد و سرشو بلند کرد و بخاطر تاثیر شدیدی که روم گذاشته بود پوزخندی زد و دوباره سراغ حفره ام رفت
زبونشو به حفره ام فشار میداد و کم کم ماهیچه های حفره ام شل شد و پذیرای زبونش درونم شدم
با زبونش حفره امو بفاک میداد و بخاطر گرمی زبونش توی خودم، انگشتای پامو جمع کرده بودم
کمی بعد زبونشو درآورد و از کنار پاتختی لوبریکانت رو برداشت و مقدار زیادیشو روی حفره ام و دست خودش خالی کرد
انگشت وسطشو آروم روی حفره ام کشید و حلقه وار دور حفره ام تکون میداد
و کنارم دراز کشید و بوسه ای به شقیقه ام زد و شروع به مارک کردن دوباره گردنم کرد
چشمامو بستم و خودمو شل کردم و تمرکزمو روی بوسه هاش گذاشتم
وقتی متوجه شل شدنم شد انگشتشو یهو واردم کرد که جیغ کوتاهی زدم و خواستم بلند بشم ولی با دست دیگه اش آروم گرفتم و به خودش فشارم داد و پیشونیمو بوسید :«ببخشید نفسم…تحمل کن»
بغض کرده نگاهش کردم و دستامو روی سینه هاش گذاشتم و پاهامو تا حد ممکن باز کردم و سرمو توی گردنش قایم کردم «لطفا مراقبم باش»
انگشتشو آروم درونم تکون میداد و بوسه هاشو به موهام هدیه میداد
وقتی ماهیچه های حفره ام شل شد انگشت دومشو هم وارد کرد
چشمامو بهم فشار دادم و بغضم شکست و قطره ای اشک روی گونم جاری شد که توسط لب های داغش بوسیده شد و پیشونیشو به پیشونیم چسبوند و ضربه هاشو عمیق کرد … با برخورد سرانگشتاش به پروستاتم آه پر لذتی کشیدم و چشمام از لذت گشاد شد «هم.همونجا د…ددی»
شقیقه مو بوسید و ضربه هاشو تند تر کرد و پروستاتمو به بازی گرفت
قبل از ارضا شدنم انگشتاتو ازم بیرون کشید
حرصی از کارش سرمو به تخت کوبیدم و اخم کردم ، این حالتم باعث خنده اش شد
لوبریکانت رو برداشت و مقدار زیادیشو روی دیکش ریخت
زبونمو بخاطر حجم بزرگش گزیدم و انگشتمو روی حفره ام کشیدم و پاهامو براش باز تر کردم
مچ پاهامو گرفت و روی شونه هاش گذاشت و سر دیکشو روی حفره ام قرار داد
روم خم شد و پیشونیشو به پیشونیم چسبوند «حواستو بده به من…درد داره ولی من مراقبتم توله»
لباشو روی لبام گذاشت و حین بوسیدنم کلاهک دیکشو واردم کرد
لباشو ول کردم و اشکام گونه هامو خیس کردند
پیشونیمو بوسید و کمی صبر کرد تا به کلاهکش عادت کنم و بعد آروم آروم بقیشو واردم کرد
کمرمو قوس دادم و جیغ بلندی زدم و اشکام گونه هامو خیس کردند :«د…ددی لطفا…د…درد داره…هق»
لبامو بوسید و بغلم کرد و چند دقیقه بی حرکت صبر کرد تا دردم کمتر بشه و بعد ضربه های عمیق و آرومشو به پروستاتم هدیه میداد و کم کم لذت دردمو پوشش داد و ناله های پر لذتی میکشیدم و انگشتای پامو جمع کرده بودم
:)
نوشته: Littlepoppy
ددی؟
هموفوب نیستم ولی دیگه پسری که به پادتنرش بگی ددی،کونیه
آخ آخ آخ
امشب از اون شباست که کل داستانا گیِ
دوستان جای واقعز نیس اون بالا بنویسید داستاااااانه
داستان لزوماً واقعی نیست
بفهمین اینا رو
بخاطر گی بودنت نمیگم
بخاطر کونی بودنته که میگم اوبنه ای
اخه کون دادنت به خودت ربط داره
ولی اخه ددی؟
آخ آخ دلم ریخت