دوجنسه (۲)

1402/02/12

...قسمت قبل

بازم سلام دوستای گلم .ادامه خاطراتم رو میگم براتون.
مرجان وقتي دید من شق کردم دستش کشید تا یه وقت پیش مادرم آبرو ریزی نشه و رو به من گفت لباست رو بپوش تموم شد معاینه و رفت در رو باز کرد تا مادرم بیاد داخل و رو کرد به مادرم و گفت خانوم دکتر زحمت کشیدن معاينه کردن بچتون رو تشریف بیارید تا توضیح بدن براتون وقتی مادرم وارد شد دوباره میخواست بگه ک محسن برو بیرون ک مرجان گفت نه اجازه بدید بمونه از الان باید با این موضوع کنار بیاد چون زندگی و آیندشه .خلاصه موندم و زهرا و مرجان توضیح دادن ک حدس شون چیه و یه سری آزمایشات و سونو و ماموگرافی باید انجام بدم .مادرم در حالی ک اشک رو چشماش سرازیر بود پرسید چه آزمایشی ک زهرا گفت نمونه برداری از اسپرمش .مادرم گفت آخه فکر نکنم به بلوغ رسیده باشه ک زهرا گفت مشکلی نداره پزشکی راه حلی برای این موضوع داره .بعدش مرجان گفت توصیه میکنم چند جلسه ای هم پیشه روانکاو و مشاور بره تا در آینده بتونه تو جامعه بی هیچ مشکلی مثل مردم عادی زندگی کنه.البته اگه خواستید من خودم در کنار طبابت دارم روانشناسی میخونم و دو ترم مونده و حاضرم این کار رو بکنم و فکر هزینش هم نباشید(مرجان داشت دست و پا میزد ک ارتباطش رو با من از دست نده.)
شاید بگید چه راحت اسم کوچیک خطاب میکنم ای دوتا دکتر رو .باید بگم چون بعد ها و تا همین الان البته این دو و دو نفر دیگر ک بعدا میفهمید از شرکای جنسی ثابت من شدن و البته این وسط زنگ تفریح های هم داشتم (مرجان اون موقع ۲۶ سالش بود و زهرا ۲۸ سالش بود ک یه بار ازدواج کرده بود و جدا شده بود)
خلاصه مادرم قبول کرد و من رو فرستادن زیر زمین برای سونو گرافی و ماموگرافی بعدش هم دوباره برگشتیم مطب زهرا ک تو این مدت ای دو دکتر مریضهاشون رو معاینه کرده بودن و منتظر من بودن و وقتی ما وارد شدیم زهرا منشی رو مرخص کرد و ما چهار نفر تنها شدیم مرجان رو کرد به مادرم گفت باید آزمایش رو انجام بدیم شاید جلوی شما روش نشه شلوارش رو در بیاره و من رو تنها بردن تو اتاق ک بعدا فهمیدم آزمایش الکی بود تا این دوتا باهام حال کنن و یه قرص بهم دادن خوردم برای این بود ک آبم راه بیوفته. ما سه تا رفتیم تو اتاق و زهرا من رو خوابوند رو تخت و لباسام رو در آورد و شروع کرد به مالیدن کیرم و مرجان مشغول خوردن سینه هام شد من داشتم لذت میبردم لذتی ک بینهایت عالی بود بعد زهرا ک از کیر شق شده ام فهمیده بود دارم حال میکنم گفت نباید ای چیزا رو به کسی بگی .البته من با این چیزا بیگانه نبودم چون تو مدرسه تا حدودی چشم و گوشم باز شده بود .گفتم باشه بعد زهرا یه آفرین گفت و کیرم رو کرد تو دهنش و مرجان هم همینجور ک داشت سینه های تازه سبز شدم رو میخورد شروع کرد به لخت شدن اول روپوش بعد تیشرت صورتی ک زیرش بود بعد شلوار پارچه ای ک داشت و بعد رسید به سوتین فتری و شرتی ک ست بود و اونها رو هم در آورد .بدنش عین یه تیکه الماس می‌درخشید بدون هیج زائد ای با سینه های ۸۰ نوک قهوه‌ای روشن و با کونه برجسته ک بعدا ها دقت کردم حتی از روی مانتو و روپوش هم برجستگیش معلوم بود و یه کس صاف صورتی .مرجان زهرا و زد کنار و گفت بسته منم میخوام ودست من رو گرفت گذاشت لای کسش و خودش خم شد به خوردن کیرم زهرا ک از پشت این نما رو دید رفت پشت مرجان و شروع کرد به خوردن کونش و دستش رو رسوند به سینه هاش.
مرجان ک از لذت پاهاش سست شده بود به من گفت بیا پایین از تخت و خودش دراز کشید رو تخت و به من گفت بیا کسم رو بخور و منم ک قبلا تو فیلم دیده بودم بلد بودم و شروع کردم به لیس زدن. چند دقیقه ای خوردم ک تو این فاصله زهرا هم لخت شد وبه مرجان گفت بیا پایین نوبته منه و حالا زهرا با سینه ها و کون کوچیک تر از مرجان و کس پف کرده مثله دوتا کلوچه به هم چسبیده خوابید رو تخت و من شروع به خوردن کردم و زبونم رو لای اون دوتا کلوچه میکردم و با دستم سینه های ۷۵ با نوک صورتیش رو میمالیدم تا یه دفه بالشتک روی تخت رو گذاشت رو صورتش یه جیغ کشید و لرزید و دهن من پر شد از آب کس زهرا ک یه طعمه خواصی میداد طعمی مثل طعم ترش و شیرین.مرجان ک داشت کیر من رو میخورد دست کشید از کارش و به صورت داگی رو زمین نشست و به من گفت بیا از پشت بکن و من هم رفتم و شروع کردم به آرومی فرو کردن داخل کون مرجان ک معلوم بود چرا کونش برجستست چون به راحتی کیرم رفت داخل ک البته اونموقع هفت ،هشت سانت بیشتر نبود و شروع به تلمبه زدن کردم . زهرا حالش جا اومده بود و اومد زیر مرجان به حالتی ک کس مرجان جلوی دهنش بود و کس زهرا هم دم دهن مرجان دراز کشید و شروع کردن کس هم دیگه رو خوردن تا آب مرجان هم اومد و بعد رفت کنار دراز کشید و حالا جای کس مرجان کیر من جلوی دهن زهرا بود. شروع کرد به خوردن کیرم ک این لذت به اوج رسید و داشت آبم میومد و زهرا ک از کلفت تر شدن کیرم داخل دهنش این رو فهمید کیرم رو در آورد و آبم با قدرت رو سینه هاش پاچید من بی حال شده بودم و رفتم رو تخت دراز کشیدم و دیدم مرجان رفت سراغ زهرا و شروع کرد لیس زدن سینه هاش ک آب من روش بود و وقتی ک کامل آب من رو کرد دهنش سینه هاش رو جمع کرد و از دهنش خالی کرد رو سینه هاش و خوابید رو زهرا و سینه هاشون رو به هم میمالیدن و لب میگرفتن ک یه دفعه یه صدایی از پشت در گفت ببخشید تموم نشد .بله مادرم بود کسی ک ما به کل ازش غافل شده بودیم. من ک با صدای مادرم هول شدم و تند تند لباسام رو داشتم میپوشیدم مرجان و زهرا هم هول هولکی شلوارشون رو پوشیدن و بقیه لباس هاشون رو قایم کردن ودر حالی ک بالا تنه هاشون لخت بود و آب من رو سینه هاشون بود روپوش هاشون رو پوشیدن و همینکه همه مرتب شدیم زهرا رفت پشت میزش و به مرجان اشاره کرد در رو باز کنه.


مادرم وارد اتاق شد و همینطور ک داشت میشست گفت جه بوی وایتکسی میاد ویه لبخندی زدن همه.مادرم غافل از اینکه زیر روپوش ای دوتا چه خبره البته انگار کمی هم شک کرده بود ک خبری بوده پرسید نتیجه چی شد بالاخره ک زهرا گفت حدس ما درست بود آقا پسر شما تا چند وقت دیگه از رو ظاهر به خاطر سینه هاش هر کس نشناستش فکر میکنه دختره مرجان گفت به نظر من اول نظر خودش رو بپرسیم ک تمایلش به چه جنسیتی هست و رو کرد به من و گفت دوست داری چه جوری زندگی کنی مثل دختر ها یا مثل پسر ها البته تا چند ماه دیگه نمیتونی با سینه های بزرگ تر شده مثل پسر های عادی زندگی کنی .من ک از مادرم خجالت می کشیدم گفتم نمیدونم چی بگم .مادرم ک انگار فهمیده بود گفت من ک حدس میزنم انتخابت چیه ولی عزیزم خجالت نکش بگو .با خجالت و با صدای آروم گفتم دختر.مرجان گفت آفرین انتخابت درست بود و رو کرد به مادرم گفت قدم اول اسم ک باید عوض بشه و قدم دوم اینه ک باید اطرافیان و پدرش رو مجاب کنید ک دیگه پسر ندونن و مثل یه دختر باهاش رفتار کنن البته بی ترحم و تمسخر .مادرم حرف مرجان رو قطع کرد و گفت من شوهرم رو چند ماه پیش از دست دادم و هیچ کس و کاری ندارم غیره این بچم و یه دختر سه ساله ک پیش همسایه گذاشتم .
زهرا گفت خدا همسرتون رو بیامرزه و اینکه میگید کسی رو ندارید کار تون رو راحت تر میکنه من یه آشنایی دارم تو ثبت احوال ک میتونه کار شناسنامه رو با یه کم دور زدن قانون ها درست کنه بعد میتونید برید مدرسه دخترونه ثبت نامش کنید البته دوباره باید از اول بخونه ک اونم باز میشه با جهشی خوندن خودش رو برسونه .زهرا راست میگفت مخصوصا ک اون موقع ها سخت گیری چندانی نبود سر اینک چرا دیر اومد درس بخونه .خلاصه قرار شد ما کلا از اون محل بریم اسمم رو هم به خواست خودم بذاریم مونا فقط یه مشکل کوچیک مونده بود اونم فهموندن به یه بچه سه چهار ساله بود ک بجای داداش بگه آبجی .چند ما گذشت و همه چی رو روال افتاده بود و من از مهر سال ۸۴ تو مدرسه دخترونه شروع به درس خوندن کردم وتو این چند ماه به عنوان جلسه های مشاوره پیش مرجان میرفتم و با مرجان و زهرا سکس میکردیم و حتی یه دفعه هم با منشی مرجان سکس کردم .
مرجان همیشه به من میگفت ساعت شیش برم اونجا و تا قبل اون مرجان منشی رو مرخص میکرد و منم ک ظاهرو لباس دخترونه داشتم شک بر انگیز نبود و مرجان به منشی گفته بود ک یه دختر برای مشاوره میاد
یه دفعه ک رسیدم مطب منشی مرجان ک اسمش لیلا بود داشت میرفت .رفتم داخل اتاق بعد سلام و حال و احوال مرجان گفت بجنب ک تشنه کیرتم گفتم زهرا نیست گفت امروز مراجعه کننده زیاد داشت گفت اگه نرسیدم بیام یکی طلب من شروع کردیم و مرجان داشت به سرعت برام ساک میزد و من هم داشتم کسش رو میخوردم ک یه دفعه
در اتاق باز شد .لیلا بود چیزی میخواست بگه ک از تعجب خشکش زد و با خنده گفت مرجان تو به کس و کون این بچه هم رحم نکردی (چون زاویه ما جوری بود ک لیلا فقط پاها و کس مرجان و سر من که در حال خوردنش بودم رو میدید)
اومدم بلند شم مرجان رون هام رو گرفت و نگذاشت و تو همون حالت در حالی ک لیلا رو نمیدید کیرم رو از دهنش در آورد و گفت نمیدونی چه کوس خوشمزه ای داره اگه خواستی میتونی امتحان کنی فقط شرطش اینه ک باید چشمت رو ببندی .لیلا گفت حتما انقدر خوشمزه هست ک تو افتادی به جون این بچه ،قبوله . مرجان گفت پس نامردی نکن ببند چشمت رو باز هم نکن همونجا رو دو زانو بشین تا بیاد کوسش رو براش بخوری لیلا نشست و چشمش رو بست .مرجان با یه خنده موزیانه گفت برو برات بخوره کوست رو .من هم رفتم جلوی لیلا گفتم دهنت رو باز کن و وقتی باز کرد منم کردم تو دهنش .لیلا یه زبونی تو دهن چرخوند و وقتی کیرم رو حس کرد با زبونش . یه نیم متری از جاش پرید و چشم باز کرد و دید کیر دارم و رو کرد به مرجان گفت اینکه دختر نیست .مرجان گفت خره سینه هاش رو نمیبینی دوجنسه هستش بعد گفت اگه نمیخوای بلند شو کارمون رو بکنیم ما ،لیلا گفت چرا نمیخوام آشغال تک خور و بعد دوباره شروع کرد به ساک زدن و مرجان هم نشست کنارش و شروع کرد به لخت کردنش بعد لخت شدن لیلا مرجان مشغول خوردن شد و لیلا بلند شد و سینه هاش رو گذاشت تو دهنم و گفت فکر نمیکردم با یه دوجنسه یه روز حال کنم مرجان خیلی نامردی .بگو چرا چند ماهه حال کردن هامون کم شده و هی پس میزنی من رو وقتی میچسبم بهت . مرجان گفت فکر نمیکردم تمایل به سکس داشته باشی چون گفته بودی لزبین هستی .لیلا گفت لز هستم از کیر ک فراری نیستم .لیلا خوابید و پاهاش رو از هم باز کرد رفتم وسط پاش و کیرم رو تنظیم کردم و کردم داخل کسش.بعد چند دقیقه مرجان ک این چند ماه بخاطر داشتن پرده از کون میکردمش گفت منم میخوام کوس بدم و خوابید رو لیلا و گفت از پشت بکن تو کوسم مونا ک دارم میمیرم لیلا گفت مطمئنی مرجان گفت آره پردم فدای کیر مونا جونم.
منم ک تو این چند ماه به لطف زهرا و مرجان یه بکن حرفه ای شده بودم بی معطلی کردم داخل کس مرجان و پردش رو زدم ک همون لحظه زهرا اومد تو و با دیدن لیلا رو به من و مرجان با خنده گفت توف تو شرفتون یه ساعت دیر کردم ها سریع یکی جایگزین کردید ک یه دفعه چشمش با خون رو کیرم وکس مرجان افتاد و یه لی لی لی کرد و گفت مبارکه مرجان خانوم هم عروس شد و لخت شد و اون روز تا ساعت ده شب سکس کردیم چهار نفری ک وقتی تموم شد و داشتیم راه میوفتادیم مادرم زنگ زد به موبایل مرجان و نگران شده بود و مرجان از نگرانی درش آورده بود و گفت امروز مریض زیاد داشتم دیر شروع کردیم الان تموم شد من خودم میرسونمش .خلاصه رسیدیم خونه و من گفتم خیلی گرممه میرم حموم.

ادامه...

نوشته: مونا


👍 30
👎 7
36401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

925985
2023-05-02 00:20:03 +0330 +0330

انقدر موقع جق زدن افکار عجیب غریب خوراک ذهنت نکن عقلت اینجوری میگوزه.

4 ❤️

926008
2023-05-02 01:27:07 +0330 +0330

اره دیگه بعد عمه ی منم کردی 😂😂😂مردم این همه تخیلانو از کجاشون در میارن

3 ❤️

926025
2023-05-02 03:21:36 +0330 +0330

دو جنسه كيرى كسخول نديده بوديم كه ديديم 😂😂

2 ❤️

926028
2023-05-02 03:45:56 +0330 +0330

مونا جون میشه باهم آشنا بشیم 🌻🙏🌻🙏

1 ❤️

926049
2023-05-02 08:07:25 +0330 +0330

اوایل فکر میکردم شاید من متفاوتم که موقع ارضا شدن از کسم آب نمیاد، ولی بعدا فهمیدم خانوما موقع ارضا شدن آبی ازشون نمیاد یا اگه بیاد دیگه مثل آب آقایون نمیپاشه.
خانوما موقع تحریک کلی آب ازشون میاد و بعد از ارضا شدن دیگه آبی نمیاد
دوماً مگه کارتون شکرستانه که جواب آزمایش رو شفاها بگن.
معمولا جوابدهی آزمایشات روزهای دوشنبه و چهارشنبه قبل از ظهره!!! 😂
سوما خیالات قشنگی بود ولی می‌تونستی با نگارش بهتر و عجول نبودن و ننوشتن دروغ های شاخدار مثل جریان شناسنامه بهترش کنی.
مچکرم

6 ❤️

926206
2023-05-03 08:53:35 +0330 +0330

سلام بدون هر گونه حاشیه و رعایت احترام صرفا کاری به این داستان ندارم که اول و آخرش راست یا دروغه
ولی چیزی که برام جالبه بزرگتر شدن مونا و البته اهانت نشه حس عذاب وجدانی که کسی درکش نمیکنه یا شرایط خاصش باعث شد دوباره مجددا جراحی کنه
خلاصه کلام ادامه بده اما جوری ننویس که مخاطب بخاطرت فرار کنه
قضاوتت نکردم و نخواهم کرد فقط این دیدگاه و نظر شخصی من بوده و اهانتی در کار نبوده
چون من با افرادی که دوجنسه هستند صحبت کردم و تقریبا شخصیت اینها از هم نگاه خانواده و جامعه می شناسم.

0 ❤️

926248
2023-05-03 16:45:52 +0330 +0330

تو راه برگشت هم دو سه تا پسر و دختر دیگه هم جمع کردن رفتن باغ یکی از اونا
تا صبح اینا همدیگرو میکردن و لذت میبردن ی پسری هم بود کیرشو گزاشت دم سوراخ کون مونا فشار داد مونا داد زد پسره با دست دهن مونا رو گرفت و تلمبه میزد
آبش که داشت می اومد گفت کجا بریزم گفت بریز رو سینه هام میخام بزرگتر بشه
نوشته: یک آدم جقی کص ندیده بدخت

0 ❤️

939348
2023-07-25 12:31:26 +0330 +0330

بچه هارو چرا راه میدن اینجا

اخه مگه بچه بازیه

0 ❤️