دوست دختری که سکس دوست نداشت

1395/11/04

این داستان شاید کوتاه باشه اما تخیلی نیس
داستان از اونجا شروع میشه که سوم راهنمایی بودم یه دوره مسابقات کتابخوانی توی منطقه گذاشتن و منم به عنوان نماینده مدرسمون شرکت کردم
بعد یه مدت نتایج اومد و نفر اول منطقه توی پسرا شدم البته اینو تا زمانی که اعزام شدم برا مسابقات استانی نمیدونستم یعنی نمیدونستم که اول دخترا و اول پسرا جدا هستند فکر میکردم نفر اول منطقه منم
روزی که از طرف آموزش و پرورش اومدن منو ببرن برا مسابقات استانی سوار ماشین شدم دیدم یه دختره هم هست
با کسایی که همراهمون بودن یه خانوم و یه آقا راه افتادیم سمت مشهد توی راه به بهانه سوالات و اینحور چیزا سر صحبت روبا دختره باز کردم
جذابیت خاصی نداشت فقط وقتی میخندید خیلی خوشگل میشد اسمش مژگان بود
خلاصه اونروز مسابقات تموم شد و هیچکدوممون رتبه نیاوردیم و من و مژگان با هم دوست شدیم
روز اول که باهاش دوست شدم بهم گفت که اهل رابطه جنسی و این حرفا نیس
تابستون شد و مدرسه ها تعطیل یه چند وقته خیلی کف کرده شده بودم هر وقت فرصت میشد و میرفتم پیش مژگان یکم مالش کم و بغل به زور میکردم و میرسیدم خونه و جق میزدم
خلاصه یه روز با خودم گفتم ایندفعه برم پیشش به هر طریقی که شده میکنمش میخواد کات کنه میخواد نکنه
یه ده روزی بیشتر از آخرین دیدارمون گذشته بوذ که ظهر زنگ زد گفت ساعت دو اگه دوست داری و دلت تنگ شده بیا پیشم تا ۴ من تنهام
منم راه افتادم سمت خونشون رأس ۲ اونحا بود رفتم تو اونم اومد پیشم مثل همیشه بلوز شلوار تنش بود منم یه شلوار کتون و یه تیشرت
رفتم خونه و برام شربت آورد اومد پیشم نشست گرفتمش بغلم گفت باز تو شروع کردی ولم کن بزار راحت باشم داشت حرف میزد که لبامو چسبوندم به لباش خشکش زد چشاش گرد شده بود
ولش کردم خیلی ناراحت شده بود
یه ساعت خایه مالیشو کردم که راضی شد به یه سکس لاپایی ولی اصلا دلش راضی به اینکار نبود خیلی با عصبانیت قبول کرد و دراز کشید روی زمین و منم شلوارشو کشیدم پایینو یه تف انداختم و کیرمو گذاشتم لای پاهاش اونموقع فقط دلم راضی به این بوذ که آبم بیاد یکم تلمب زدم و آبم اومد از خونه زدم بیرون با خودم میگفتم دختر خره و با دوتا اس و دوتا شارژ خرش میکنم
اما اشتباه میکردم اونروز آخرین باری بوذ که دیدمش و صداش رو شنیدن شب که شد دیدم گوشیشو خاموش کرده و دیگه هم روشن نکرد
نوشته: محسن


👍 0
👎 11
15769 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

575674
2017-01-23 21:45:22 +0330 +0330

من فکر میکردم حداقل دوستیه این بچه مدرسیا پاکه.گندتون بزنم که فقط دخترو یه سوراخ می بینید بی احساسایه خر ازتون متنفررررم

1 ❤️

575676
2017-01-23 21:49:00 +0330 +0330

داستان تخیلی نیست؟ معلومه که تخیلی نیست. مگه تاحالا کسی توی شهوانی داستان تخیلی نوشته؟ می دونی تخیل یعنی چی یا الکی خواستی یه چیزی بگی؟
کلا باورم نمیشه که اسمشو میذاری خاطره سکسی.
محسن جان پسرم، تصمیم گرفته بودم زیر داستانای مزخرف نظر ندم ولی دلم نیومد اینو نگم. تو اگه تو زندگیت یه دونه کتاب خونده بودی این چرندیات رو نمی نوشتی، نفر اول منطقه مسابقهء کتاب خوانی !

  • هیچی در مورد املای بسیار بدت نمی گم. کاش دوباره راهنمایی رو بخونی.
0 ❤️

575679
2017-01-23 21:53:49 +0330 +0330

بازم شربت!!!

3 ❤️

575689
2017-01-23 22:09:54 +0330 +0330
NA

akhrsh kir shodi

0 ❤️

575694
2017-01-23 22:28:07 +0330 +0330

عموجون الان کلاس چندی؟معلومه عاشق فحش خوردنیا ناقلا، عمدا شربت آوردی فحش بخوری،نوش جونت. ?

1 ❤️

575722
2017-01-23 23:59:58 +0330 +0330

یعنی از بچه مدرسه ایام باس ترسید استغفرالله

0 ❤️

575763
2017-01-24 09:30:08 +0330 +0330

جیگرت دراد ?

0 ❤️

575797
2017-01-24 13:57:53 +0330 +0330

خدا شاهده من تو سن این بودم حافظ 15 جزء قرآن بودم و تنها تفاوتی که بین دو جنس قائل بودم داشتن موی بلند برا زنا بود والسلام تا اینکه با آپشن یکی از اعضایبدنم بیشتر آشنا شدم

2 ❤️

575839
2017-01-24 20:09:37 +0330 +0330

لایک sexiro ?

0 ❤️

576003
2017-01-25 20:18:19 +0330 +0330

یعنی تو سوم دبیرستان بودی دنبال سکس بودی؟؟چاقال جان مگه اون موقع آبت میومده؟؟اونجای مادر آدم خالی بند…باشه؟؟؟

0 ❤️

576091
2017-01-26 06:38:15 +0330 +0330

پیش خودش چی فک کرده شربت اورده برات؟ وقتی شربت میدن باید بکنی و وقتی میخای بکنی بت شربت میدن :|

0 ❤️

576204
2017-01-26 21:42:12 +0330 +0330
NA

فقط یک چیزی بهت میگم.
خیلی بد بختی. فکر کردی دختر چیه؟ به قول مهرسام یه سوراخ؟ آدم وقتی به یکی علاقمند میشه همش به فکر کردن نمیشه. اون دوست نداشت تا وقتی خودش بخواد وارد حریمش بشی و تو با پیشنهاد سکس و وادار کردنش به لاپایی و هر زهرمار دیگه‌‌ای اونو از خودت رنجوندی و ذهنیت اونو نسبت به جنس پسر بد. یه مقدار آدم باش. عشق و دوست داشتن خیلی از این حرفا والاتره.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها