ماجرا با کس هانیه

1401/11/26

هانیه یه دختر سفید قد متوسطه ک کل موهای بدنشو صاف کرده.
یه روز هانیه و دخترا دور هم تو خونه جمع شده بودن. محیا گفت بریم یکم هانیه رو اذیتش کنیم.
الناز کنار هانیه نشست و استین دست راستشو بالا داد. محیا دست سفید صاف هانیه رو مالوند و خندید. هانیه دستشو کشید و گفت دارید چکار میکنید؟!
الناز دستای هانیه روپشتش گرفت و گفت ساکت باش دختر کاریت نمیکینم. هانیه دست و پا میزد ک ولش کنن ولی محیا دست گذاشت رو سینه های هانیه وجفت نوک سینه هاشو محکم پیچوند و فشار داد. جیغ هانیه در اومد. محیا گفت اگه دستو پا بزنی دوباره میپیچونمت
فاطمه هم اومد .محیا و الناز دست و پای هانیه رو گرفتن و از هم باز کردن. هانیه التماس میکرد ولش کنن
فاطمه پاشو گذاشت لاب پاهای هانیه و کسشو فشار داد
هانیه : اااخخخخخ اااییییی درد میکنههه برداررر پاتو توروخدا
فاطمه جلو هانیه نشست. هانیه : نه توروخدا کسم نه
فاطمه خندید و با دستش لبه های کس هانیه رو از رو ساپورتش گرفت و محکم پیچوند و کشید
هانیه : جییبغغغغغغغ ااااخخخخخ ااوووووییییییی ول کنننن توروخداا ااااخخخخ
فاطمه ولش نمیکرد و هی کس هانیه رو فشار میداد ، هانیه هم ک دست وپاشو گرفته بودن کاری نمیتونست بکنه
الناز صورت سفید هانیه رو تو دستش گرفت و لیسش میزد
هانیه خیلی بدش میومد ک ب صورتش دست بزنن ولی کاری نمیتونست بکنه
محیا هم چند بار سینه نقلی هانیه رو تو مشتش فشار میداد و نوکشو نیشگون میگرفت.
فاطمه چند تا مشت محکم تو کس باز شده هانیه زد و هانیه غیر جیغ والتماس کاری نمیتونست بکنه
فاطمه با یه پوزخند دوباره کس هانیه رو با دستاش گرفت وفشارررر دادد
هانیه اشکش در اومد ودرد میکشید
بالاخره ولش کردن و هانیه به کس و سینش چسبید
بعد چند دقیقه دوباره الناز دستاب هانیه رو بالا گرفت و محیا شروع کرد کس هانیه رو مالوندن. اینقدرمالوندش ک آب کس دردناک هانیه در اومد و خیس خیس شد و هانیه محکم ب کسش چسبید و رو زمین دراز کشید.

نوشته: الناز


👍 3
👎 18
46601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

915336
2023-02-15 02:52:38 +0330 +0330

چقد زیبا

0 ❤️

915348
2023-02-15 06:17:30 +0330 +0330

ریدم توس این داستانت

2 ❤️

915381
2023-02-15 14:49:51 +0330 +0330

الان این چی بود؟؟
الهی که بجای صابون کیرت بخوره به پشم شیشه

1 ❤️

915386
2023-02-15 16:27:55 +0330 +0330
  • یه سری اسگل ما داریم‌ توی بخش داستان‌نویسی اینا به نظرم یه سری آدم دور افتاده از اجتماع هستن که مطمنا هم، بارها و بارها بهشون با دیلدو تایپ سیاه پوستی تجاوز شده و علاوه بر تجاوز مدتی هم توی توالت عمومی ها کار اجباری داشتن.🤔چیز دیگه به ذهنم نرسید سر این کسشعری که گذاشتی مرتیکه اسگل
0 ❤️

915392
2023-02-15 17:13:14 +0330 +0330

فک کنم جنده خونه بوده.هانیم تازه وارد.

1 ❤️

915410
2023-02-15 19:33:57 +0330 +0330

کاری به چوستان ندارم. فقط میخوام بدونم اون چند نفری که لایک کردن علتش چی بوده لایک کردن .

0 ❤️

915554
2023-02-16 18:22:25 +0330 +0330

سلام من از تم داستانت خوشم اومد اگر میشه داستان های مشابه اما طولانی تر بنویس یا اگر دوست داشتی بهم پیام بده تا بتونم چندتا ایده بهت بدم و توی نگارش هم کمکت کنم

0 ❤️

915628
2023-02-17 05:29:13 +0330 +0330

بدبخت هانیهکوس آبلمبو

0 ❤️