روز بد

1397/08/09

سلام دوستان
این داستان راسته فقط اسم ها تغییر کرده مال ۳ پیش
خوب من اسم رضا ۲۰ سالم از اهالی جنوبم بدنم سفید لاغرم قدم تقریبا ۱۷۰
یه چند وقتی بود با یکی از هم محله هام اشنا شده بودم به اسم علی از من یه ۲ سالی بزرگتره کم کم باهم رفیق شدیم باهم همه جا میرفتیم بعد یه ماه با رفیقاش اشنا شدم از من خوشش امد بام گرم گرفتن خلاصه بام خوب بودت تا وقتی که یه روز قرار گذاشتیم با ۵ نفر از دوستان بریم بیرون شهر برای نهار مرغ اون هم اسرار کردن برم باشون منم گفتم باش میام فردا صبح زنگم زدن با ماشین دم در منتظرم بودن سلام کردم تو ماشین جا نبود بزور سوار شدم رفتیم بیرون شهر رسیدیم جای کسی هم نبود فرش پهن کردیم نشستیم نهار مرغ هم خوردیم بعد خوردن نهار گفیتم تا ورق بازی کنیم داشتیم بازی میکردیم که یکی بچه ها رفت تو ماشین بشکه تو دست امد نشست پیشم گفتم چیه دستت گفت عرق گفتم میخواین عرق بخورین گفت ازه مگه چیه تو نمیخوری گفتم نه تاحالا هم نخودم گفت باش تو نخور بچه ها نشستی داشتن میخوردن تعارفمم کردن ولی لب نزدم کم کم داشتن مست میشدم هر ۱دقیقه منو بوس میکردن میخندیدن عرقو که خوردن همه شون رفتن یه گوشی علی بعد چند دقیقه امد پیشم گفتم ها چی شد رفتین اون طرف علی گفت نترس چیزی نشده میخوام بات یه حرف بزنم گفتم بگو گفت روم نمیشه بهت بگم گفتم بگو خو گفت که راستش من روت حشری شدم دوست دارم بکنمت منم با تعجب گفتم چی اصلان نه بروگمشو من چونی نیستم مگه جندم گفت نه نمیشه باید بهمون بدی دستمم گرفت میخواد با زور بکنه منم زور میزم میگفتم ولم کن اون بیشتر زور میزد دوستاش هم امد گفت میدی یا با زور منم قسمشون دادم ولی بیخیال نشدن گفتم جون پدر مادر ولی بازم هیچ منو ۳تا چک زدن یلا شلوار دربیار منم گریم کرفت ولی اونا که دلنشون از سنگ بود هی میزدن هر چه قسم میدم فایدی نداره اخرش بازور دستم پام گرفتن دکمه های پیراهنو در اورد شروع کرد به لیسدن من هر کار میکردم فایدی نداشت نزدیک نیم ساعت کتک خوردم گفتم چاری نیست اینا من میکشن دیگه خستم شد چرخوندم شلوار شورت از پام در اوردن امد روم خابید گوشم گردن هی میلیسید کیرم میمالید به کونم تا کیرش شق بشه خلاصه مالید مالید با اون دستش هم با کریم بازی میکردی اخرش کیرش شق یه توفی کرد لاپای کرد کم کم داش تلمه میزد ایستاد با دو دستش کونم باز کرد میخواد داخلی بکن خودش دهن خشک بود به رفیقش گفت یه تفی کن تف کرد امد داخلی بکنه کیر کرد دم سوراخم من دردم گرفت سرصدا کردم ولی کسی صدام نمیشنوه کم کم کرد داخل اخرش تا ته کرد داخلم که تخماش میخورد به کونم ۵تلمبه کرد کیرشو در اورد ریخت رو کمرم رفت نفر دوم امدی بهم گفت ساک بزن گفتم برو گمشو فلان فلان شده اون هم یه تفی زد رو کیرش میمالید بهم کیرش شد لاپی کرد ۵دقیقه تملبه زد ابشو ریخت لا پاهم رفت ۳سومی امد گفت ساک میزنی گفتم نه چیزی نگفت شروع کرد بوسیدن از صورتم تا گردن شروع کرد به لیسیدن بعد رفت برا سینه هام لیسد بعد برا نافم لیسد بعد ش رفت برا رون ساق پام همینور رفت پایین تا جواربم از پام در اورد انگشتای پام تا کف پام میلیسد لیسد لیسد بعد کیرش که شق شد امد روم یه تفی زد لاپی کردم بعد بعدش رفت سراغ سوراخ دخلیم کردم ریختش رو چونم رفت ۴چهارمی امد کیرش شق بود امد زود داخلی کردم بعد جق زد ریختش رو کمرم رفت اخریه یا همون ۵ می امد دستمال مال ماشین یا همون لنگ تو دستش بود امد چونم کمرم لاپهام تمیز کرد گفت باید برام ساک بزنی وگرنهدتا صبح کتک میخوری من کیرشو گذاشت روبه روم گفت یلا زود من داشت حال بهم میخواد گذاشتم تو دهنم براش ساک میزدم ۷دقیقه براش ساک زدم گفت تخماشم بلیس تو دلم گفتم خاک تو سرم نگاه کارم به کجا رسیده برای چترال باید تخماشو بلیدسم خلاصه تخماشم لیسدیم گفت امد ۱۰دقیقه با لب گرفت رفت سراغ کونم کونم لیسد از کونم تا تخمام یه دقیقه لیسید بعد کیرشو کرد داخل کونم ۵ دقیقه تلمبه میزد بلند شود کیشو گذاشت جلوم ساک زدم براش بیشرف ابشو ریخت تو صورتم رفت امدم لباسو بپوشم اولیه یا همون علی امد گفت نپوش امدم خوابیدم کیرو مالید به کونم کیرو شق کرد گذاشت داخل کونم نزدیک ۴۰ دقیقه من کرد ابشو ریخت داخل کونم گفت اگه میتونستم یه دست دیگه میکردمد نامرد سیر نمیشه بعد لباس پوشیدم سوار ماشین شدم رفتم خونه اون موقه به بعد دیگه گفتم با کسی نمیگردم فقط موقعی که مجبورم میرم بیرون…تجربه ای بدی ولی دیگه کار از کار گذشت.

نوشته: رضا


👍 1
👎 4
10807 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

727479
2018-10-31 21:19:08 +0330 +0330

کیر خورده از عالمه کی بودی تو
وژدانن حقت بود ولی

0 ❤️

727514
2018-10-31 22:29:31 +0330 +0330

کیر هر پنج نفر تو کونت بی سوادت ان بر کمی املا تمرین کن بعد بیا داستان کون دادنت بنویس بعد هم ناراحت نباش اونا بهت خدمت کردن از قدیم گفتن هرکی کون داد مرد میدان شد هر کی کون کرد خوار میدان شد

1 ❤️

727591
2018-11-01 10:34:32 +0330 +0330

اول داستان گفتی بدنم سفیده،
فهمیدم کونی هستی و قشنگترین روز عمرت بوده.

0 ❤️