زن تپل علیرضا

1395/10/01

سلام این داستان واقعیه نیازی به تاکید نمیبینم اسم من حمیده و 27 سالمه و قدم 186 وزنمم 90 .
داستان از جایی شروع میشه که رفیق صمیمه ما یه دختره رو ننه اقاش براش از دهاتشون گرفتن علیرضا خودش با این وصلت راضی نبود یه دختر 21 ساله تو پر دختره دختر بدی نبود ولی علیرضا دوسش نداشت اسم این خانوم گل مرجان هستش و خیلیم حشریه سینه های سفتی داره رنگ پوستش فوووق سفیده . من باهاشون رابطم خوب بود میرفتم میومدن باهاشون علیرضا زنشو میخواست جای بره اگه خودش نبود به من میگفت ببرمش
خانوم علیرضا یروز که من برده بودمش بیرون به تیپ ردیف زده بود که کیر ادم راس میشد گفتم حیف این کس که علی ازش بدش میاد اومد نشستو گفتم باد خودم علی که بهره نمیبره بذار من حال کنم باهاش شروع کردم باهاش لاس زدن (علیرضا چون دوسش نداشت اصلا براش مهم نبود که کس بده یا نه خودش بهم گفته بود) اقا اومد نشستو من چون اخلاقیاتشو میدونستم چیزی به علی نمیگه اگه حرفی حرکتی چیزی بزنم من بهش گفتم چه تیپی زدی مرجان گفت جدی میگی گفتم اره خیلی قشنگه گفت ممنون چشات قشنگ میبینه گفتم وجدانا خیلی قشنگه ادمو جذب خودش میکنه گفتش یعنی الان جذبم شدی منم یجوری دست به کیرم زدم که متوجه بشه گفتم اره والا بعد دیدم حرکتمو دیدو چیزی نگفت بعد یکی دو دیقه پرسید از سمانه خانوم چه خبر گفتم هیچی رابطمون خوب نیس زیدمه سمانه گفت چرا گفتم دوسش ندارم گفت پس کیو دوس داری گفتم هیچی ولش میدونستم اینجوری بگم اخلاقش یجوریه که باید بفهمه گفت بگو کیو دوس داری گفتم روم نمیشه هی گفت گفتم بگم گفت اره بگو گفتم تورو دوس دارم خندید گفتم چیه میخندی گفت هیچی همینجوری جالب بود گفت برا چی دوسم داری گفتم واقعیتش تو خیلی سکسی هستی میدونستم دوس داره ازش تعریف بشه یهو یه حرفی زد که یه لحظه جا خوردم گفت برا همینه دست میکشی رو کیرت مونده بودم چی بگم من من میکردم گفتم آره گفت خجالت نکش علی که منو دوس نداره خوشحالم تو منو دوس داری و برام راس میکنی فهمیدم کسش آب افتاده گفتم اجازه میدی ببوسمت گفت آره از پشت فرمون خم شدم بوسش کردمش زدم بغل گفتم دوس دارم این کیر بره تو اون کس سفید گفت پس گردش کن که تا 7 شب وقت داریم تا علی بیاد بریم خونه تا برسیم به خونه برام 1000 سال گذشت اقا رسیدیم خونه تا رفتیم تو حال لخت شد سریع کسو کونو انداخت بیرون نشست رو مبل گفت بیا ببینم چند مرده حلاجی منم کندمو کیرو خایه رو انداختم بیرون بلندش کردم لبو لب بازی بقیه سکس برای داستان بعد منتظر باشید…

نوشته: حمید


👍 3
👎 16
75826 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

569639
2016-12-21 21:24:00 +0330 +0330

اگه بنویسی داستان بعدیو میام میکنمت ? (dash)

5 ❤️

569642
2016-12-21 21:26:40 +0330 +0330

توهم یه کس چیه که باز قسمت بعد. احتمالا جلق میزدی ابت اومد اره؟ بقیه داستان تو جلق بعدی (wanking)

0 ❤️

569644
2016-12-21 21:34:00 +0330 +0330

خلاصه کردم داستان رو گفتم گفتی گفت والسلام.

0 ❤️

569660
2016-12-21 22:04:21 +0330 +0330

باز یه جقی دیگه تخیلاتشو با مامانش نوشت

0 ❤️

569701
2016-12-22 04:03:26 +0330 +0330

ننویس مرتیکه…حالمون به هم خورد

0 ❤️

569712
2016-12-22 07:09:21 +0330 +0330

تو کست خله انگاریا خخخخخخخخخ همه رو انداختی تو خماری

0 ❤️

569734
2016-12-22 11:11:28 +0330 +0330

بازهم سو استفاده از رفاقت و برادری و خیانت و یک داستان دروغ و هدف دار…

0 ❤️

569773
2016-12-22 18:40:03 +0330 +0330

جاکش آخه حیوونا هم بخوان به هم گرا بدن بصورت ضمنی میدن. تو کدی نه گذاشتی نه برداشتی، دستتو گذاشتی رو کیرت که بفهمی جذبش شدی؟

0 ❤️

569780
2016-12-22 19:48:36 +0330 +0330

يه لحظه خودت رو بذار جاي كيرت
خب گذاشتي
حالا كيرت داره داستان مينويسه با تو هم جغ ميزنه وسط كار آبت بياد كيرت داستان رو نصفه كاره ول كنه چي ميگي بهش ؟ ما هم الان همونو بهت بگيم

0 ❤️

569852
2016-12-23 06:06:08 +0330 +0330

من یک روز رفتم توی خیابون یکی بهش تیکه انداختم عاشقم شد دست زدم به ک یرم خودش فهمید اومد جرش دادم…
چرت و پرت ماهم بلدیم خخخ

0 ❤️

569969
2016-12-23 22:04:23 +0330 +0330

بی جنبه پسر اگه میرش راست بشه مثل امین حیایی راه میره دیده نشه حالا جلوش کیرتو مالیدی بعد گفتی تورو دوست دارم منتظر بمونیم یه دروغ جفت جور کنه شرط میبندم علی گرفته همونجا کونت گزاشته

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها