زنپوشیم کونم رو به باد داد

1400/08/09

…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌
بخش اول
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌

سلام بچه ها من امیدم از تهران الان ۲۸ سالمه صدامو بشنوین و قیافم رو ببین حدس نمیزنین که مرد هستم صدای خیلی نازک و قیافم خیلی زنانه هست ولی ماجرایی که قراره براتون تعریف کنم برمیگرده به زمانی که من ۱۷ سالم بود و مثه دخترا سینه داشتم یه کون تاقچه ای داشتم اینو من نمیگما همکلاسیام میگفتن اون زمونا دو جنسه نیستم ها اما دودولم خیلی خیلی کوچیکه و تقریبا سه سالی بود که به لباسای مامانم علاقه مند شده بودم راستیتش هم از لباسهای سکسی زنانه خیلی خوشم میومد و هم خیلی دوست داشتم آرایش کنم و لباسهای سکسی بپوشم ولی اون زمونا مثه الان نبود حتی فکر ابرو برداشتن و آرایش پسرا خطرناک بود چه برسه بیای عملیش بکنی
خلاصه یکم از اون زمان تعریف کنم که بنده اون زمان دبیرستان میرفتم و هیکل دختر مانند داشتم با صورتی سفید و بدنی بدون مو قدم 171 بود وقتی میگم بدون مو یعنی بدون مو و وقتی هم تنها میشدم لباسهای توری و سکسی مامانم رو که میپوشیدم و آرایش میکردم موقع تعویض لباس همش دنبال مو می‌گشتم با آینه اما هیچ اثری از مو نبود تو مدرسه بچه ها همیشه انگشتم میکردم تقریبا دست مالی تموم بچه های مدرسه بودم جالب این جاست که اون موقع ها شرت های توری لامبادا مامانم رو میپوشیدم یعنی اگه یکی از اون بچه شرتم رو میدید به گا میرفتم در حد لالیگا همش مواظب بودم تو توالت یا رختکن مدرسه خلاصه آنقدر دوست داشتم دختر باشم و به یه مدرسه سرویس سکسی بدم ولی نه روم میشد به کسی بگم و نه اعتماد میکردم بعد از مدتی که گذشته بود مامانم متوجه شده بود که دوست دارم دختر باشم و آرایش کنم و اینکه همیشه یکی از شرتهاش تنم هست اولاش باهام بی دلیل دعوام میکرد و داد میکشید برام و نمی‌پرسید چرا آرایش میکنی یا اینکه نمی‌خواست به روم بیاره آخه پدر مادرم آخوند بود آخوند معتبر یکی از محله های تهران که همه براش خیلی احترام میذاشتن و یکی از مدیرای معتبر حوزه علمیه بود و مامانم ترسش از این بود که همه بفهمن من رفتار دخترانه دارم همش گریه میکرد سر نماز و قرآن خوندناش می‌گفت خدایا چرا پسر من؟؟؟

خلاصه بعدش یه مدت کم کم دیدم مادرم لوازم آرایشیاشو و شورت و کرست هاشو دونه دونه از کمد کم میکرد تا من نپوشم لباساشو خلاصه وقتی من فهمیدم مامانم داره تحریمم می‌کنه یه رژ لب و یه ریمل و یه مداد و چند تا شورت برداشتم و گذاشتم زیر کاسه روشویی توالت که وقتی مامانمینا خونه نبودن و تنها شدم بپوشمشون . بعد یه مدت لوازم آرایشیم تموم شد و تقریبا لباس زیرها داغون شدن حالا این من بودم که تو کف لباس زیر و لباس آرایشی مونده بودم تقریبا ۹۰ درصد برد با مامانم بود خلاصه عین معتادها میلرزیدم و نیاز جنسیم بیشتر و بیشتر میشد یه روز تصمیم گرفتم برم از دوست مامانم که سهیلا خانم بود و لوازم آرایشی می‌فروخت تو دروازه دولت ازش لوازم آرایشی بگیرم به اسم مادرم
تا که به مغازه رسیدم از شانس بد من نگو مامانم داخل مغازه هست اما چون پشت یه یخچال قدیمی تو مغازه سهیلا نشسته بود ندیدمش و سلام کردم و بدون فوت وقت بهش گفتم سهیلا خانم مامانم منو فرستاده پیشتون یه مداد یه کرم و یه رژ لب و ریمل خواسته و پولشم داده بهم گفته از همونایی بده که همیشه میخره ازت یه لحظه مامانم از پشت یخچال بلند شد و گفت خاک عالم بر سرم و خودش رو کتک زد و گریه کرد چون سهیلا اولین کسی بود بعد از مامانم که فهمید لوازم آرایشی رو برا خودم میخرم نه مامانم خلاصه مامانم خیلی گریه کرد و منم واقعا خشکم زد از سهیلا هم خجالت کشیدم و خشکم زده بود و سرم پایین بود خلاصه مامانم هی میگفت نون حلال جوابش اینه؟ هفده ساله زحمتت رو کشیدم این بود جواب زحمت هام؟…
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌
بخش دوم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌

خیلی حرف زد و گریه خلاصه بعدش سهیلا مادرم رو آروم کرد گفته چته تو؟ بابا یه جوری داد میزنی انگار تو کل دنیا فقط پسره تو هست که اینطوریه بیا دفتر تلفنم رو نگاه کن از فرشاد و میثم و ساسان گرفته تا پیمان و رضا و صدتای دیگه ایناهاش. ببین امید چقدر خجالت کشیده و ناراحته کی دوست داره خودش و مادرشو ناراحت کنه و اینجوری از شرمندگی سرش بیوفته پایین؟؟هان؟؟؟
بابا یه خورده فکر کن این رفتارای پسرای ناز دست خودشون نیس که بخوان دختر بشن اینا یه هورمونی کم و بیش دارن که این حالت بهشون دست میده و الا خودشون یه درصد هم مقصر نیستن عوض اینکه ببری روانپزشک و باهاش راحت رفتار کنی داری دیوونه میکنی خودتو و پسر نازت رو ؟
این تیکه کلمات سهیلا که هی میگفت پسر ناز بدجور حال میداد بهم و خلاصه مامانم که کشتی خودش رو تو باتلاق فرو کرده بود آروم شد و چیزی نگفت
و
باهم برگشتیم خونمون و تقریبا حرفهای سهیلا که ۸۰٪ رو مامانم اثر کرده بود باهام خوب رفتار میکرد و گفت هروقت بابات خونه نبود آرایش کم رنگ بکن اما شرطی که دارم رو باید قبول کنی گفتم شرط؟ گفت آره شرطم اینه که هروقت از روانپزشک وقت گرفتم باهام بیای
گفتم باشه و مامانم رو بغل کردم و گفتم مرسی که دوسم داری و درکم میکنی بعد گفت لوس نشو دختره بی مزه خندید و رفت
به خدا بهترین کلمه عمرم رو از مامانم می‌شنیدم
اون روز خیلی کوک بودم حالم. اصلا درس خون شدم باشگاه هم میرفتم و یه ده جلسه هم روانپزشک رفتیم که کاملا بی نتیجه بود و الکی ۲۲۰ هزار تومان پول دادیم به روانپزشکه که بعداً به مامانم میگفتم خاک تو سرت که ۲۲۰ تومن رو حروم کردی می‌دونی با اون پول چقدر لوازم آرایشی و لباس زیر میشد خرید؟
از اون لحظه به بعد شدم دخترخونه و به مامان گفتم وقتی خونه دوتامون هستیم به جای امید مینا صدام کن…
تو غذا و تمیزی خونه به مامانم کمک میکردم دیگه حالم خیلی بهتر شده بود بابام که شبا از کار میومد از صبح تا شب با مامانم حال میکردم و تاپ و شلوارک دخترانه خریده بودم که وقتی با مامانم تنهام بپوشمشون و مامانم بعد بی نتیجه بودن روانپزشک کلا عوض شده بود و منو مثه دخترش میدید بگذریم بعد یه سال بعدش که رسماً کونی مدرسه شدم و همه از رو شلوار میکردن منو و وقتی جریان به گوش مدیر و معاونتی مدرسه رسید مامانم خبردار شد و مدیر گفت شرایط یه جوری داره پیش میره که بهتره پسرتون بره یه مدرسه دیگه تو یه منطقه دیگری از تهران خلاصه مامانم پرونده مدرسه ام رو همونجا پاره کرد و گفت پس خاک عالم بر سر مدیری همچون تو که دانش آموزانی بی شرف مثه خودت داره
خلاصه دوم دبیرستان ترک تحصیل کردم و برا همیشه پیش مامانم بودم و بعدها فهمیدم که همون اولا مادرم جریان رو که به پدرم گفته پدرمم مثه مادرم اول دعوام کرد اما بعداً اونم منو مثه مادرم قبول کرد دیگه رسماً مانتو میپوشیدم و روسری می انداختم موهامو از بچگی بلند کرده بودم و با کش میبینم چ هر وقت هم می‌رفتیم شمال من مانتو می پوشیدم و یه جوری آرایش میکردم همه فکر میکردن دخترم شیراز هم رفتیم شمال هم می‌رفتیم دیگه رسماً دختر خونه شده بودم آنقدر حال میکردم که نگو دیگه دنیام خیلی خوش می‌گذشت بعداً بابام یه همکار پیدا کرده بود تو شیراز به اسم حسن آقا که رفت و آمد خونوادگی داشتیم و دو تا دختر داشت که خیلی شیطون و حشری بودن و فکر میکردن من دخترم خلاصه هر از گاهی که می‌رفتیم خونشون و یکی دو هفته میموندیم با اینکه که پسر بودم اما هیچ وقت ابراز علاقه ای به سکس با دخترا نشون نمیدادم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌
بخش سوم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌

دخترای حسن آقا که شهین و مهین دو قلو بودن و مادرشون هنگام تولد این دخترا تو بیمارستان دنا شیراز فوت کرده بود خیلی خوشگل بودن و دانشگاه میرفتن و دوست پسر داشتن تو دانشگاه وقتی من بهشون گفتم دوست پسر ندارم مسخرم میکردن و بدجورم الکلی بودن و هی بساط مشروب درست میکردن تو اتاقشون بهم میگفتن با باباشون مست میکنن چون مامان بابای منم بودن به همین خاطر داخل اتاق بساط میچیدن اما چون من کلا نخورده بودم لب نزدم خلاصه از حسن آقا بگم که دوست بابام بود مردی خوش اخلاق خوش تیپ خوش هیکل و قیافه جنتلمن که همیشه به چشم یه شوهر نگاش میکردم و تو دلم به شهین و مهین می‌گفتم شما اگر دوست پسر دارین برا وقتیه که مادر ندارین یه روزی که مادرتون شدم میبینین اونروز چه بلایی سرتون میاد یه چند باری هم که مامان بابام منو با اونا می‌فرستادن شیراز گردی تا خودشون دو نایب تو خونه خلوت کنن آخه من تو خونه خودمون همیشه متوجه سکس مامان بابام بودم با مصبا هرشب سکس میکردن. بگذریم منو شهین و مهین و شوهر فانتزیام حسن آقا رو خیلی دوسش داشتم خودمونو یه خانواده می‌دیدم ما تقریبا دو سه بار که اومدیم و رفتیم یدفعه که تازه رسیده بودیم شیراز زنگ زدن که عموی بابام که تاجر فرش بود تو تهران فوت کرده و بابام گفت باید بر گردیم تهران خلاصه شهین مهین آنقدر التماس کردن که مامان بابام راضی شدن من پیش دخترا بمونم و اونا دوتایی برگردن و اینجا بود که مامانم بهم گفت خیلی مراقب باش که اینا بویی نبرن که تو پسری ها حسن آقا غیرتیه لو بره که پسری خودتو دختر جا زدی میکشنت ها و خیلی مراقب باش خلاصه مامان بابا که رفتن دیگه از این بهتر نمیشد و هر صبح به امید این که حسن آقا رو تور بکنم میرفتم دستشویی که کونم رو همیشه با شیلنگ توالت داخل کونم رو میشستم و آماده بودم و هر از گاهی که حسن آقا از سر کار میومد دست میدادم و بهش خسته نباشید میگفتم و کت حسن آقا را درمیاوردم و به کمدش میزاشتم و با خودم احساس میکردم زنشم و این کارم حسن آقا را تا حدودی تحریک کرده بود اینو از چشماش رفتاراش و برخوردش باهام فهمیده بودم کار من و حسن آقا دیگه از دست دادن گذشته بود تقریبا چند باری به شوخی بهم گفته بود وقتی که وارد خونه میشم و کت منو در میاری کمد میزاری یاد زنم میوفتم اونم دقیقا عین تو بود رفتاراش اینارو که می‌شنیدم دیگه آبم از شهوت سرازیر میشد خلاصه دخترای حسن آقا هر وقت تو دانشگاه کلاس داشتن منم می‌رفتم مغازه حسن آقا اونجا باهاش حرف میزدم اصن دوست داشتم برا همیشه شیراز بمونم و زن حس آقا باشم یه روز ظهر حسن آقا اومد که بچه حاظر بشین میرم ویلامون و گفت رفت حموم دختراش که رفتن طبقه بالا وسایلاشونو جمع کنن منم تو پذیرایی داشتم چمدونم رو حاظر میکردم بعد ده دقیقه حسن آقا گفت شهین مهین یکیتون حوله رو بدین به من و چون اونا بالا رفته بودن کسی بهش جواب نداد منم نمی‌دونستم حوله کجاست و چیزی نگفتم طفلک حسن آقا فکر کرد منم با دختراش بالا هستم خودش جوری که آب ازش می‌چکید رفت به سمت اتاق خواب منم یدفعه لخت لخت دیدمش وای چه کیری داشت چشمام داشت میترکید یه سیکس پکی داشت که نگو یه لحظه که رد شد من اونو دیدم اما اون منو ندید اوخ چقدر حشری شده بودم یه دلم می‌گفت برم تو اتاقش بگم شوهرجان بیا سوراخ کونم رو جر بده یه دلم میگف احمق نشی ها آبروت می‌ره حسن آقا چی میگه ؟؟؟ نگو وقتی من تو اوج این فکرا هستن شهین صدام می‌کنه منم میشنوم اما چون عمیقأ با شوهر فانتزیام تو حس رفتم جواب ندادم بهش خلاصه وقتی شهین مهین از طبقه بالا اومدن رفتن اتاق خواب به باباشون گفتن مینا کجاست منم که به خودم اومدم و این صداها رو می‌شنیدم که شهین گفت مینا رو چن باری صدا زدم جواب نمیده یهو به خودم اومدم موندم چیکار کنم از طرفی دوست نداشتم حسن آقا بفهمه که من صدای حوله خواستنش رو شنیدم از یه طرفی هم میخواستم که بفهمه من کیر کلفتش رو دیدم ای خدا چیکار کنم چیکار نکنم یه فکری به سرم زد که زود گوشیمو برداشتم و هندزفری گذاشتم که مثلاً چون صداش زیاد بوده من نشنیدم اما دقیقا جایی نشستم که حسن آقا بفهمه که من دیدمش یادش به خیر اون روزا آبم داره میاد وقتی می‌نویسم اینارو
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌
بخش چهارم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌

در اون لحظه حسن آقا که منو دید کوپ کرد شل شل شدم افتاد رو مبل از طرز نگاهش فهمیدم که ترسیده من دیدمش
اونروز از شانس بد من سیمکارتم سوخت صبح زود که میرفتم سیم‌کارت بخرم حسن آقا گفت کجا میری اول صبحی؟؟؟ گفتم میرم سیم کارت بخرم گفت باش تا منم بیام گفتم زحمت نکشین تورو خدا خودم میرم با تاکسی گفت نه نه نه اصن نمیشه با خودم میریم می‌خریم و می‌آییم زشت خانمی ناز مثه شما تنهایی تو شهر غربت بره دنبال سیم کارت غیرتم نمی‌ذاره خلاصه از طرفی گفت خانم ناز از طرفی هم که عاشق آدمای غیرتیم خونم خیلی به جوش اومد میگفتم خدایا کی اون دراکولارو می‌کنه تو کونم نازم اینم بگم ها اونقد تو کونم هویج و بادجون کرده بود تقریبا گشاد بود سوراخم اما واقعا برا کیر حسن آقا خیلی تنگ بود چون من وقتی شل بود دیدم که نمیره مثه کیر خر بود چه برسه شق کنه اون روز صبح هم داخل مقعدم رو شسته بودم خلاصه ما اومدیم پارکینگ یه بی ام و داشت آقا هر چقدر استارت زد این ماشین روشن نشد گفتم حسن آقا اجازه بده خودم برم گفت نه خانمی نمیشه گفتم که خودم باید ببرمت خلاصه هر کاری کرد ماشین روشن نشد گفت اگه مشکلی نداره با موتورم بریم چیزی نگفتم و خندیدم اونم از این کار من خوشش اومد گفت پس بشین که با موتور بریم آقا خلاصه مارو سوار موتور کرد و رفتیم سیم کارت خریدیم موقع برگشت تو چراغ قرمز نگه داشته بودیم رو موتور بودیم که یه پسر بچه پررو داشت گل می‌فروخت اومد جلو موتور مارو گرفت و گفت به به چه زن و شوهری خوشگلی چقدر بهم می‌آیین ایشالله هزار سال با هم باشین آقا دوماد نمی‌خوای برا عروس خانمت گل بخری ؟بچه که داشت چرب زبونی میکرد منم آبم سرازیر میشد خودمم جوری بغلش کرده بودم که تو دست و اندازا دستم رو ببرم سمت کیرش آقا خلاصه پسر بچه دست بردار نشد یه دسته گل خرید حسن آقا و گفت با تمام عشق تقدیم به عروس خانمم و هر دو خندیدیم دیگه بهم کلا آب شده بود و واقعا از شهوت می مردم خلاصه تو راه تقریبا دستم رو پایین شکمش آورده بودم و اونم شق کرده رسماً فهمیده بود که دوست داره بکنه منو چه حرفایی می‌گفت بعدش من از شهوت نمی‌دونستم چیکارش کنم برگشت گفت میشه دست عروس خانمم رو ببوسم من چیزی نگفتم و یکی از دستامو برداشت و بوس کردم قلبم یه ضربان داشت که نگو فهمیده بود ضربان قلبم رو بعد نزدیک خونشون که رسیدم سر پیچ ماسه ریخته بودن و سرعتمون خیلی پایین بود که یه دفعه موتور تایر عقبش سر خورد و آروم زمین خوردیم یه خورده پوست پام رو آسفالت رفته بود یه خورده هم لگنم درد داشت خودش هم بدجور زخمی شده بود منو برد بیمارستان رفتیم برا عکس رادیولوژی و پرستارا که کد ملی من رو خواسته بودن چون من زیر سروم خوابم برده بود حسن آقا نخواسته بود بیدارم کنه از کیفم که کارت ملی منو برداشته بوده ببره بده به بخش اورژانس تو راه دیده بود که من پسرم و نداده به اورژانس تا من چشم باز کردم دیدم رو تختم شلوارمو تا زانو کشیدن پایین فکر کنم چون دکمه فلزی داشتم و میخواستم از لگنم عکس بگیرن شلوارمو داده بودن پایین خلاصه بیدار شدم دیدم پرده های تخت هر سه طرفش کشیده شده و فقط حسن آقاس که بالاسرمه گفت از لگنت عکس گرفتیم خدارو شکر شکستگیی نداری بعد اومد در گوشم گفت اونروز تو منو دیدی وقتی از حموم اومدم بیرون؟ گفتم آره گفت چرا بهم نگفته بودی پسرجان؟؟؟ برام سوال شد حسن آقا از کجا فهمیده پسرم !!!
منم خشکم زد که دودولم رو دیده حتما !!! گفتم اون چیزی که تو دیدی آنقدر کوچیکه که میتونی دختر فرضم کنی گفت من از کارت ملیت دیدم اسمت امیده و منم دیگه لو رفته بودم اما یه مخ زده بودم که منو با پسر بودنمم قبول داشت خندید و گفت ناقلا خیلی خیس کردی شلوارتو خیلی دوست داری زنم باشی؟خیلی دوست داری کونت بزارم؟ منم چیزی نمیگفتم فقط نگاش میکردم گفت پسر هم باشی میخوامت سینه و باسن زنونه داری لبات پف هست چشات محشره اینارو که میگفت تقریبا کله اش رو نزدیک آورده بود که آروم در گوشم بگه یه لحظه از رو شهوت دیگه نتونستم تحمل کنم و با دو دستم سرش رو گرفتم و لبامو گذاشتم رو لبش یه لبایی ازم خورد که نگو زبونشو کرد تو دهنم هر از گاهی زبونمو گاز می‌گرفت انگشتش رو کرد تو دهنم خیس که شد کرد تو کونم و گفت عجب جنده خانمی هستی چند نفر کونت گذاشتن؟؟؟ گفتم قسم میخورم به عشق بینمون اولین بار قراره به تو بدم گوشه اورژانس رسماً میخواست بکنه منو خلاصه گفتم بزار بمونه برا ویلا گفت باشه آقا خلاصه مرخص شدم و اومدیم خونه ساعت ۱۲/۳۰ بود شهین و مهین هنوز تو خواب بودن بالاخره بیدار شدن صبحونه خوردیمو رفتیم و اومدیم پارکینگ با اولین استارت روشن شد و حسن آقا خندید فهمیدم که خودم از عمد ماشینش رو روشن نمی‌کرده تا با موتور بریم خیلی زرنگ بود بگذریم رسیدیم ویلای اونا تو قصرالدشت شیراز بود چه ویلایی که نگو انگار داخل کاخ می‌شدی بالای ده تا اتاق داشت آشپزخانه لوکس اتاق تی وی استخر جکوزی سالن بزرگ و یک میز نهار خوری بزرگ از جنس برنز
لوستر لوکس و … خلاصه هرچقدر بگم کم گفتم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌
بخش پنجم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌

شب که شد شهین و مهین بساط مشروب رو جور کرده بودن به به چه شبی رفتم اتاق کمد ها رو که می‌گشتم یک شورت زنانه فاق سوراخدار که به طرح قلب بود که خیلی عالی بود دیگه نفهمیدم مال دخترا بود یا مادرشون اصلنم برام مهم نبود مثل روزای اول که شورتهای مامانم رو میدزدیم این شرت رو هم دزدکی پوشیدم و رفتم دستشویی کونم با شیلنگ آب تمیز کردم وقتی اومدم پایین دیدن دخترا و پدرشون دارن برا سلامتی مادرشون پیک میزنن تا حسن آقا منو دید تو پله ها گفت تو هم بیا بشین گفتم ممنون من اهلش نیستم پاشد اومد سمتم منو مثه یه گونی انداخت رو شونش آورد نشوند رو صندلی گفت حداقل دو پیک بزن که بچسبه برامون شهین و مهین هم آنقدر مست بودن که برا کار باباشون ناراحت نشدن که هیچ بلکه کلی هم خندیدن من دو پیک کوچیک زدم چون نمی‌خواستم هوشیاریمو از دست بدم موقع سکس نفهمم چیشد من دوست داشتم حسن آقامون جر بده کونمو عذاب بکشم
خلاصه دخترا آنقدر خوردن که حتی نتونستن برن طبقه بالا و همون جا مثه جنازه رو کاناپه و مهینم رو فرش دراز کشیدن و خوابیدن خور خورو ها ولی حسن آقا باز داشت میخورد بهش گفتم آقامون واسه شب کارای زیادی داره ها نباید آنقدر مست کنه گفت خانمم قربونت برم بریم بالا؟ گفت آره بریم این طبقه اتاقاش پر شده از صدای خور خودروها دوستان منم با یه آرایش غلیظ و یه ادکلن سکسی زده بودم چون تو فانتزیام شب زفافم بود رفتیم بالا تا وارد اتاق شدیم بغلم کرد ازم لب گرفت داشت میمکید اوخ اوخ چه حالی می‌بردم بهم گفت چه بوی ادکلنی امشب جرت میدم جنده خانم منم گفتم من مال توام حسن گوریل امشب قراره حامله ام کنی کلا تو حس بودم نمی‌دونستم چی میگم بعد منو لختم کرد یه کورست قرمز و مشکی با یه شورت قرمز سوراخ دار اوخ اوخ اول رفت سمت انگشتهای پام بعد اومد بالا دودولم رو هم کرد دهنش دودول یه سانتی منو…‌‌. بعد برگردوند از سوراخ شورت زبونشو کرد سوراخ کونم قشنگ حس میکردم زبونشو می‌بره تو بهم گفت مطمنی ندادی؟گفتم به جان حسن ندادم به کسی… تو اولین کسی هستی که امشب بکارتم رو بر میداری و زنت میشم اوخ اوخ فانتزیام گل کرده بود هر چی میومد دهنم میگفتم بعد که کرستم رو کشید کنار گفت لامصب کی گفته تو پسری ممه هارو نگاه بزرگتر از مال زنم خدا بیامرزه چقد سفته شروع کرد به طرز وحشیانه ای ممه هامو خورد دیگه آه و ناله هام زیاد میشدن تن هر دومون می‌لرزید این بهترین شب برا هر دومون بود بعد من دمر خوابیدم و دو تا بالش گذاشت زیرم و شروع کردن لیسیدن مقعدم حالا آه و ناله کم کم داره بیشتر میشه حرارت بدنم خیلی بالا رفته بود آبم اومد و سست شدم گفتم حسن آقا دراکولا رو نمیکنی تو کونم گف چرا که دراکولا میمیره برا سوراخت آقا شلوارش رو که در آورده بود یه کیر بزرگ و خیلی کلفت که حتی تو فیلمای پورن هم ندیده بودم دیدم میخواد وازلین بزنه به کیرش گفتم نزن می‌خوام بخورم برات گفت باشه خانمی بگیر دستت بخورش جنده ی من … دوستان به جان مادرم قسم کله کیرشو به زور کردم دهنم داشتم خفه میشدم که زود در آوردم آنقدر بزرگ بود نتونستم کل کیر رو بکنم دهنم مجبور شدم از بغل ها بخورم کیرش رو بعد طاقت منو و دراکولا داشت تموم میشد که گفت برگرد داگی استایل باش می‌خوام انرژی هسته ای رو حق مسلم خودم بکنم از شهوت هر دوتامون چرت و پرت می‌گفتیم رفقا اول کیرشو گذاشت لای پاهام عقب جلو میکرد بعدش گفتم حسن جون دوست داری بکن تو پروستاتم آمادس تا اینو گفتم حشری تر شد گفت باشه خانمی تا کله کیرش رو گذاشت سوراخم هر چه کرد نرفت تو منم دردم اومد بعدش گفت بزار وازلین بزنم گفتم باشه آقا یه عالمه وازلین کرد داخل سوراخم و کیرشو قشنگ وازلین کرد دوباره اومد سمتم سینم رو تخت بود کونم قشنگ باز شده بود با دستام هم رون هامو بازکرده بودم که راحت بکنه تو دوباره کله اش رو گذاشت سوراخم یه درد داشتم چی بگم سوزش شدید مقعدم داشت جر میخورد دراکولا آه و ناله و لذت رو تبدیل میکرد به گریه و زاری دیگه داشتم تا امیدوارم میشدم اونم نتونست بکنه تو بهش گفتم دوباره امتحان کن عزیزم شوهرجان تو زور بزن منم یه جوری زور بکنم تا مقعدم باز شده مهمون دم در نمونه زشته گفت باشه جنده عالم عزیزان دوباره به زور فشار داد منم عین اینکه دارم میرینم فشار آوردم یه دفعه که سرش رفت تو یه جیغی کشیدم که نگو حسن آقا هم خیلی وارد بود تو کارش تا کله اشو فرو کرد نگه داشت نه گذاشت درش بیارم نه جلوتر برد گفت عزیزم صبر کنی جا باز میکنه راحت میشی منم که جر خوردنم رو فهمیدم داشتم داد و بیداد میکردم و التماس میکردم دربیاره تقریبا پشیمان شده بود
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌
بخش ششم
…‌‌…‌‌‌‌‌…‌‌‌‌‌‌…‌‌‌‌

یعنی رسماً جر خورده بودم داشت ازم خون میومد هر چقدر التماس کردم گفت نمیشه باید اینجوری بمونه مگه نگفتی بکارتم رو بردار زنت بشم حالا هم این خون مال پرده جنابعالیس اعتراض نکن دو سه دقیقه بعد که دردم کم شد آروم عقب جلو میکرد دیگه دردم کم شده بود یواش یواش حال میکردم و لذت می‌بردم ای جان چه حالی داره زن حسن آقا بودن یه خورده که گذشت دیگه هیچ دردی نداشتم به به چه کیفی داشت موهام هم بلند بود به دو دستاش موهامو سفت گرفته بود منم دوباره ارضاع شدم بهش گفت تورو خدا پوزیشن عوض نکنیا فقط داگی استایلی بکن
چون تحمل ندارم دوباره کله اش رو بزاری گفت باشه طوله سگ مادر جنده زن جنده من من قرومساق توام و از این حرفا فهمیدم داره ارضا میشه بدنش می‌لرزید تلمبه هاش سرعتشون زیاد شده بود داشت تا دسته میکرد تو کون نازنین وقتی جلوتر میآورد خایه ها می‌رفت داخل سوراخ شرته و وقتی عقب میکشید شورته تکون میخورد لذت می‌بردم چه حالی از لذت میمردم اونم هم چنان داشت تلمبه میزد گفت عزیزم کجا بریزم آبمو تو دهنت یا تو روده راستت؟گفتم به دراکولات بگو صاحب خانه دوست داره داخل روده بالا بیاری اینجوری که گفتم داد و بیدادش بالا رفت و رفت و یهو گفت زنم زنم زنم عزیزم تاج سرم جنده خودم آه اوخ آوه آه یه دفعه یه مایع خیلی خیلی داغ ریخت تو کونم چه حس وحشتناکی داشتم شوهر کرده بودم کون داده بودم این چیزی بود که تو چند سال آرزوش رو داشتم بعد درآورد کیرش رو و منی های رو کیرش قورت میدادم بعد ازم لب گرفت گفت خونه ات پره آبه این ۱۰٪ منی خودم که داخل دهنته رو قورت نده بریز دهنم همون‌جوری که لب می‌گرفتم منم منی خودش رو با زبونم هل دادم دهنش اوخ اوخ چه شبی شهین و مهین که بیدار نشدن یا اگرم بیدار شدن بالا نیامدن خلاصه کیر کلفت آقامون سوراخمون رو جر داده بود خیلی خوش گذشت بعد از اون رابطه چند باری هم با هم سکس داشتیم بهم می‌گفت از مامان بابات خواستگاریت کنم گفتم هیچ وقت اون کار رو نکن هر وقت فرصت شد میدم بهت تا حالا هم ده باری سکس داشتیم شرمنده یه خورده طولانی شد.

بوس بوس

غلط املایی داشتم به بزرگواریتون ببخشین⁦❤️⁩

نظراتتون مهمه برام…

میبوسمتون امید

نوشته: امید ت


👍 24
👎 7
21101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

839923
2021-10-31 01:15:37 +0330 +0330

واقعا به عنوان یه کونی میگم
اصلا خوب نبود

0 ❤️

839925
2021-10-31 01:24:04 +0330 +0330

اللهم اشف کل ملجوقین بالاخص هذا المجنون فی جلق

2 ❤️

839930
2021-10-31 01:37:36 +0330 +0330

چی بگم والا …
جدا نظر میخوااای ؟
جق کم بزن همین میتونه بهترین پیشنهاد به تو باشه پسرکه جقال

0 ❤️

839967
2021-10-31 06:26:44 +0330 +0330

وااای خوش به حالت

0 ❤️

839996
2021-10-31 13:05:25 +0330 +0330

حسن گوریل؟؟

0 ❤️

840021
2021-10-31 17:10:34 +0330 +0330

چی بگم

0 ❤️

840029
2021-10-31 20:41:25 +0330 +0330

خداروشکر قسمت بندی کردی من فقط قسمت اول خوندم
حس کردم داری کص میگی دیگه نخوندم
ای کاش مامانت پشت یخچال نبود شاید راضی میشدم تا اخر بخونم

1 ❤️

840099
2021-11-01 02:08:19 +0330 +0330

کمتر فیلمای کمپانی blacked رو نگاه کن کونی خان

0 ❤️

840188
2021-11-01 10:42:08 +0330 +0330

حالا کدوم یکی گفته نون آخوند حلاله؟

0 ❤️

858908
2022-02-13 12:29:44 +0330 +0330

بکن دائمی میخوام از تهران

0 ❤️




آخرین بازدیدها