سمیه مادرزن مهربون

1401/10/30

سلام
اسم من امیرمحمده ۲۶ سالمه من یه آدم خیلی حشری هستم خیلی به سکس فکر میکنم چند باری دور از چشم خانومم شیطونی کردم و معمولا دنبال سوژه های سکسی و این جور چیزام بریم سراغ ماجرای من که فقط یه داستان هست و واقعیت بیرونی نداره.
واسه تسویه حساب با پروژه ای که شرکتمون تو شمال کارای تاسیساتشو انجام داده بود رفته بودم قرار بود یه روزه برم و برگردم ولی چون مدیرعامل اون روز نیومده بود کارم یه روز عقب افتاد به خانومم زنگ زدم قضیه رو گفتم اونم گفت شب برو خونه مامانم گفتم نه دیگه مزاحم اونا نمیشم یه هتلی مسافرخونه ای جایی میرم دیگه خانومم گفت نه مامانم میشنوه اومدی نرفتی خونش ناراحت میشه با اصرار خانومم قبول کردم ساعت حدود ۶ غروب بود هوا هم خیلی سرد بود رسیدم خونه بعد از سلام احوالپرسی و پذیرایی سمیه مادرزنم بهم گفت کاش نازنینم با خودت می آوردی گفتم آخه مرخصی نداشت منم قرار بود امروز برگردم که اینطوری شد مجبور شدم مزاحم شما بشم ( نازنین خانومم شاغله و حسابدار یه شرکته حدود ۱ ساله با هم ازدواج کردیم ما با پدرم و مادرم تو یه مجتمع زندگی میکنیم و از بابت خانومم خیالم راحت بود چون خواهرم قرار بود شب بره پیشش تا تنها نباشه ) سمیه بهم گفت پسرم اگه خسته ای برو اتاق نیما استراحت کن صبحم میخوای زود بلند شی ( نیما برادرزنمه که با مادرش تنها زندگی میکنه سربازه اون شب پادگان بود پدرزنمم فوت کرده) رفتم از تو ماشین کوله پشتیمو که همیشه یه سری وسایل ضروری توش میذارم و برداشتم ( چون ماموریت اداری زیاد میرم همیشه کوله م تو صندوق ماشینه ) رفتم اتاق تا بخوابم یکم گذشت هرکاری کردم خوابم نمیبرد کمی به خاطر اینکه جای خوابم عوض شده بود ولی راستشو بخواید فکر کردن به اینکه با سمیه تو خونه تنها بودم کمی ذهنمو قلقلک میداد آخه من خیلی بهش فکر میکنم در واقع یکی از سوژه های جق زدنم مادرزنم سمیه س آخه خیلی سکسیه شاید واسه خیلیا زنای میانسال جذاب نباشن و بیشتر دخترای جوون و میپسندن ولی قضیه واسه من فرق میکرد چون از موقعی که یادمه دوست داشتم با زنای سن بالا رابطه داشته باشم اونم زنی مثل سمیه با اون چهره خوشگل و سکسی ( سمیه مادرزنم یه زن جا افتاده ۴۸ ساله خوشگل با قد حدودا ۱۷۰ سینه های ۸۵ و باسن فوق العاده بی نظیر و خوش فرمه که به نظرم قشنگترین و زیباترین عضو هیکلش همون باسنشه ) اگه قرار بود واسه سکس بین زنم که یه دختر ۲۵ ساله خوشگله با مادرزنم یکی و انتخاب کنم من سمیه رو و انتخاب میکردم خلاصه هر کاری کردم خوابم نیومد رفتم سراغ گوشی یکم تو اینستا و … چرخ زدم دیدم فایده نداره یکم داستان سکسی خوندم بعدش رفتم سراغ سایت وزین pornhub یه ۷-۸ تا فیلم نگاه کردم یکم حشری شده بودم بعد یه فیلم نظرم و خیلی جلب کرد یه پورن استار هست به اسم Jasmine mendez که من عاشقشم این بازیگر اکثرا نقش میسترس بازی میکنه تو اون فیلم بایه کیر مصنوعی داشت یه پسر نوجوون و میکرد این صحنه خیلی من و تحریکم میکرد چون من کلا این سبک رابطه جنسی و خیلی دوست دارم و همیشه یکی از فانتزیام کون دادن به خانوماس ( به خاطر همون من حتی یه کیرمصنوعی هم خریدم که اتفاقا تو کوله پشتیم بود چند بار خواستم به زنم بگم تو رابطه مون ازش استفاده کنیم ولی هیچ موقع به خاطر خجالت کشیدن ازش بهش نگفتم ولی همیشه همراهمه گفتم شاید این ور اون ور که میرم یکی پیدا شد باهاش این حرکت و زدم ) فیلمه خیلی تحریکم کرده بود به پهلو خوابیده بودم همزمان که با یه دستم با کیرم بازی میکردم با اون یکی دستم انگشتم و رسوندم به سوراخ کونم با نگاه کردن به فیلم منم انگشتم و تو سوراخم عقب جلو میکردم و لذت میبردم.
کمی گذشت حالت دفع بهم دست داد پاشدم رفتم سرویس خودم و کامل تخلیه کردم برگشتم اتاق ساعت حدود ۱۲ شب بود اتاق تقریبا تاریک بود این بار هندزفری و وصل کردم تا صدای فیلم و بهتر بشنوم شروع کردم به تماشای بقیه فیلم خیلی حشری شده بودم کیر مصنوعی ۱۵ cm و از کوله آوردم بیرون یکم کرم داشتم مالیدم بهش آروم هلش دادم رفت تو سوراخم تو فیلم Jasmine mendez داشت به طرز وحشتناکی کون پسره رو جر میداد از خودم بیخود شده بودم دیلدو رو تا ته کرده بودم تو کونم و داشتم عقب و جلوش میکردم یه دستم به کیرم تند تند داشتم جق میزدم دوست داشتم یکی باشه همین کار و با من بکنه انقدر حشری شده بودم اصلا حواسم به خودم نبود داشتم با صدای بلند آخ و اوخ میکردم و حواسم از محیط اطرافم کاملا پرت شده بود انقدر غرق فیلم و خودم شده بودم که اون موقع تصور اینکه شاید یکی بیاد منو ببینه به ذهنم نمیرسید تو همین حال و هوا بودم که یه لحظه حس کردم یکی داره تکونم میده دست سمیه که داشت میزد رو پام من و به خودم آورد مثل فنر از جام پریدم دیلدو رو پشتم قایم کردم سریع پتو رو کشیدم رو خودم زیر پتو شرتمو که پایین کشیده بودم کشیدم بالا ولی کار از کار گذشته بود فکر کنم دیده بود چیکار میکنم هر چند اتاق تقریبا تاریک بود هول کرده بودم و خیلی هم ترسیده بودم آبرو و حیثیتم پیش مادرزنم رفته بود نمیدونستم چی میخواد بگه گفتم الانه که یه دونه محکم بخوابونه تو گوشم یادم نمیاد اون لحظه چیا گفتم چون خیلی شوکه شده بودم تا بیام هندزفری و از گوشم در بیارم و به خودم بیام سمیه داشت باهام حرف میزد ولی من نشنیدم چی میگه بالاخره بعد از چند ثانیه گفتم بعله سمیه خانوم گفت چیزی شده امیرجان من که به تته پته افتاده بودم و داشتم دری وری میگفتم اون لحظه فقط این به ذهنم رسید که بگم" من من من دکتر گفته که دکتر گفته بابد دکتر گفته باید من تکرر ادرار داشتم رفتم دکتر دکتر گفت که من باید ماساژ پروستات انجام بدم تا خوب بشم البته دارو هم داده بخدا "حرفام که تموم شد داشتم نفس نفس میزدم آب دهنم خشک شده بود قلبم داشت تندتند میزد سمیه گفت باشه پسرم من که چیزی نگفتم دیدم از اتاق صدات میاد چندبار در زدم جواب ندادی نگران شدم اومدم داخل گفتم شاید مریض شدی ببخشید که ترسوندمت یکم ضربان قلبم اومد پایین آرومتر شدم ولی هنوز ترس همراه با خجالت و داشتم سمیه گفت میخوای من کمکت کنم آخه دیدم واست سخته که این کار و انجام بدی با این حرفش فمیدم که همه چی و کامل دیده به شدت خجالت میکشیدم نمیتونستم سرم و بلند کنم چند ثانیه جفتمون ساکت شدیم سمیه که فهمید من خجالت میکشم گفت من شنیده بودم که دکترا به بعضیا میگن این کار و انجام بدید فکر کنم تو خونه نازنین واست این کار و میکنه آره بذار کمکت کنم امیرجان منو میگی اصلا گیج گیج بودم نمیدونستم چی باید بگم اصلا نمیتونستم چیزی بگم تو حالتی بودم که نه نشسته بودم نه خوابیده سمیه چندبار گفت بذار واست انجامش بدم پسرم با من راحت باش خجالت نکش من نه میتونستم آره بگم نه میتونستم نه بگم خیلی خجالت میکشیدم کم مونده بود گریه کنم سمیه همش سعی میکرد با حرفاش منو آروم کنه و شرایط و عادی جلوه میداد تا به خودم بیام با اصرار سمیه دمر خوابیده بودم رو تخت بهم گفت اون چیزی که باهاش ماساژ میدادی کو دستم و دراز کردم و با نهایت شرمندگی دادم بهش یکم براندازش کرد گفت فکر کنم باید چرب بشه درسته منم که روم نمیشد جوابشو بدم آروم گفتم اوهوم من فقط یه رکابی و شرت تنم بود سمیه بلند شد رفت سمت کشو زیرچشمی داشتم نگاهش میکردم یه دامن بلند تنگ که چسبیده بود به کونش با پیراهن جلوباز که زیرش یه تیشرت پوشیده بود تنش بود شالشو رو سرش مرتب کرد خیلی لباساش و دوست داشتم یکم آروم شده بودم یه کرم از کشو درآورد اومد نشست پشتم همزمان که داشت دیلورو چربش میکرد ازم پرسید چند وقته این کار و انجام میدی منم الکی گفتم یه دو ماهی میشه دکتر گفته هر شب این کار و انجام بدم ( الکی ) بعد با یه حالت شیطنت آمیزی پرسید اینم دکتر بهت داده؟ حس کردم حرفش با کنایه س سرم و کردم تو بالش و گفتم اوهوم گفت خیله خوب آماده ای گفتم بعله سمیه یه دستش و گذاشت رو کونم و با دست دیگه آروم سر دیلدورو فشار داد تو سوراخم خیلی کار سختی نبود که اون و بکنه تو سوراخم( من بدن تقریبا لاغر و کم مویی دارم قدم تقریبا ۱۷۵ میشه ) آروم آروم شروع کرد دیلدورو تو کونم عقب و جلو کردن با دست دیگش داشت کونم و نوازش میکرد سرم و کرده بودم تو بالش و خیلی حس خوبی داشتم سمیه آروم و با مکث این کار و انجام میداد ولی من دوست داشتم تندتر این کار و بکنه چون خیلی آمپرم زده بود بالا از اینکه یه زن داشت با من این کار و میکرد خیلی کیف میکردم تاثیرش خیلی بیشتر از وقتی بود که خودم این کار و انجام میدادم سمیه گفت درد که نداره امیرجان گفتم نه خوبه چند دقیقه همونطوری ادامه داد خیلی داشتم کیف میکردم کیرم نیم خیز شده بود سمیه یکم زیرپیرهنیمو داده بود بالا و داشت با دست مخالف پشتم و میمالید و تو کونم داشت دیلدورو عقب جلو میکرد فکر کنم اونم بدش نمیومد که بدنم و لمس کنه و با من از این کارا بکنه من ازش خجالت میکشیدم ولی در عین حال دوست داشتم ادامه بده فکر کنم سمیه دستش خسته شده بود چون همش دستاشو عوض میکرد میخواستم یه چیزی بهش بگم دودل بودم و خیلی خجالت میکشیدم از این طرف حسابی حشری شده بودم پیش خودم گفتم شاید دیگه هیچ وقت همچین فرصتی پیش نیاد پس بهش گفتم اگه دستتون خسته میشه میتونید از کمربندش استفاده کنیدا گف کو کجاست ببینم از تو کوله کمربند دیلدو رو درآوردم نشونش دادم سمیه با لبخند گفت اِ از اینا…!! خیلی تعجب کردم از حرفش دراز کشیدم و منتظر موندم دیدم مثل اینکه نمیتونه وصلش کنه کیرمصنوعی و ازش گرفتم وصلش کردم به کمربندش گفتم اینطوریه بعد گفت باشه تو دراز بکش فکر کنم خودش بلد بود چطوری ببنده دور کمرش داشتم زیرچشمی نگاش میکردم دامنشو داد بالا کیرمصنوعی و بست دور کمرش یه لحظه از زیر دامن شرتشو دیدم که قرمز بود اومد رو تخت من که رو شکم خوابیده بودم حالت سجده گرفتم و منتظرش شدم تا سمیه شروع کنه دیدم خیلی ریز داره میخنده من که دیگه خجالت و کنار گذاشته بودم بهش گفتم چی شده چرا میخندید ؟ گفت آخه گفتم آخه چی گفت یعنی من؟ گفتم آره گفت یعنی من تورو؟ گفتم آره دیگه اینطوری دستتون خسته نمیشه راحت تره این و گفتم سرم و برگردوندم و منتظر شدم دیدم بازم کاری نمیکنه گفتم شروع کنید دیگه آروم گفت آخه من تاحالا این کار و نکردم بلد نیستم که من که دیگه خیلی روم باز شده بود به روش گفتم کاری نداره که همونطوری سرشو بذارید تو سوراخ و فشارش بدید بعد خودم سر کیرمصنوعی و گرفتم تو دستم سوراخم و باهاش تنظیم کردم و بهش گفتم حالا فشار بدید سمیه آروم آروم با خجالت شروع کرد کیرمصنوعی و تو کونم عقب جلو کردن بعد دستاشو گذاشت رو کمرم و ادامه داد منم دستام و تکیه داده بودم زمین و همزمان با حرکات سمیه داشتم کونم و به سمت کیرش فشار میدادم حس بی نظیری داشتم سمیه داشت رسما منو میکرد و من این لحظه رو حتی تو خوابم نمیتونستم ببینم که دارم به مادرزنم کون میدم.
دیلدو تا ته میرفت تو کونم و برمیگشت تو اوج لذت بودم دستام و از پشت رسوندم به کون سمیه محکم داشتم فشارش میدادم سمت خودم اونم که حالا یه مقدار تحریک شده بود خم شده بود رو کمرم دستاشو از زیر شکم و سینم رد کرد و سرشونه هام و گرفته بود و محکم داشت تو کونم تلمبه میزد سینه های نرمش که که سوتین نبسته بود پشت کمرم و داشت گرم میکرد تو اوج لذت بودم بهتر از این نمیشد اگه تو اون لحظه یه کیر سه برابری هم میذاشت تو کونم بازم میتونستم تحمل کنم.
حسابی صدای آخ و اوخم بلند شده بود سمیه بهم گفت امیرجان پسرم خوبه اذیت نمیشی؟ منم که احساساتی و حشری شده بودم بهش گفتم نه مامان خوبه ممنون ادامه بده ممنونم مامان خیلی دوستدارم اونم خیلی حشری شده بود گفت باشه عزیزم با دستش گلوم و گرفت صورتشو نزدیک صورتم کرد منو بوسید بعد چند دفعه دیگه این کار و تکرار کرد با دستم تند تند کیرم و عقب جلو میکردم رو ابرا بودم هیچ وقت تو زندگی اینقدر لذت نبرده بودم دوست داشتم سمیه جرم بده زنی که تا حالا من باهاش یه بار تو عروسیم فقط روبوسی کرده بودم داشت منو بوسه بارون میکرد و همزمان کونم و میگایید حال عجیبی داشتم کیرم سیخ سیخ شده بود دیگه نمیتونستم بیشتر از این تحمل کنم کیرم و چند بار با دستم عقب و جلو کردم تا آبم با فشار اومد ریخت رو ملافه ها تا حالا سابقه نداشت اینقدر زیاد آبم بیاد پاهام داشت میلرزید بدنم خالی کرده بود تا حالا اینجوری ارضا نشده بودم بی حال و بی جون افتادم رو تخت سمیه بلند شد خودش و مرتب کرد از اتاق رفت بیرون من حدود ۱۰ دقیقه رو تخت ولو بودم باورم نمیشد چه اتفاقی افتاده اونی که چند دقیقه پیش داشتم بهش کون میدادم مادرزنم بود بلند شدم ملافه ها رو جمع کردم بعدش رفتم حموم دوش گرفتم اون شب تا صبح خوابم نبرد هم حشری بودم هم منگ بودم انگار همه اون اتفاقات و تو خواب دیدم صبح که از خونه زدم بیرون سمیه خواب بود رفتم کارام و انجام دادم میخواستم برگردم تهران رفتم با سمیه خداحافظی کنم اومد دم در هنوز ازش خجالت میکشیدم گفتم من دارم میرم دیگه ببخشید دیشب زحمت دادم بهتون گفت نه امیرجان چه زحمتی البته خودشم خندش گرفته بود ازش خداحافظی کردم و اومدم این قضیه تاحالا بین من و مادرزنم مثل یه راز مونده… ****

نوشته: امیرمحمد


👍 5
👎 13
122001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911449
2023-01-20 01:33:47 +0330 +0330

خوب بود. ولی با دیلدو خوب نیست بیا طبیعی بهت بیشتر حال میده برای پروستات هم بهتره😎

0 ❤️

911463
2023-01-20 02:08:59 +0330 +0330

یچیز بیربط یادم اومد با خوندن داستانت.
یکی از تیکه هایی که دخترا به همدیگه میندازن وقتی دوسپرشون یکی دیگه قاپ میزنه اینه که میگن
کیری که الان تو دهن توعه تا دیروز تو کون من بود . ;P

1 ❤️

911470
2023-01-20 02:37:54 +0330 +0330

دوماد کونی

1 ❤️

911472
2023-01-20 02:42:39 +0330 +0330

آدمیزاد که بخواد کونشو بندازه به خیار آخرش کار خودشو میکنه

0 ❤️

911491
2023-01-20 07:12:33 +0330 +0330

این همه توهم زدی ‌که بگی کونی هستی؟!!
خو از اول بگو کیر میخوام تا کیربارون شی

1 ❤️

911509
2023-01-20 09:44:05 +0330 +0330

مرزهای دروغ گویی در سایت جابجا شد

0 ❤️

911537
2023-01-20 12:32:52 +0330 +0330

کسخلِ جقیِ کونی ملت دوست دارن مادر زنشون رو بکنن بعد تو از اینکه بهش کون دادی لذت بردی.من اگر جای مادر زنت بودم طلاق دخترمو میگرفتم ازت چون داماد کونی بدرد نمیخوره 🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

911583
2023-01-21 01:03:39 +0330 +0330

کلی داستان سرایی کردی که بگی کونی هستی؟
خوب برو تو انجمن مشتری پیدا کن کسخل.

0 ❤️

911675
2023-01-21 16:45:48 +0330 +0330

یعنی چی اینقدر حس گرفته بودم یادم رفت کجام ! کیرم پس کله ت نه به اون که نمی‌خواست بری نه اونجوری ! داغون بود داستانت خیلی تخیلی

0 ❤️

911761
2023-01-22 13:32:47 +0330 +0330

🤔واقعن اگه بنگ+کوک+آیسو میکس کنی بدی شامپانزه اسرائیلی مقیم کانادا بزنه همچین چیزی بعید میدونم بتونه تولید کنه و بنویسه
واقعن مرزهای کونی بودن رو جا به جا کردی

0 ❤️

911790
2023-01-22 22:20:17 +0330 +0330

دربین مسلمانان تابویی ساخته شده(کیرکوص وبدتینش کون)هیچ مسلمانی اختیارکون وکیردرمردان
ودرزنان کوص وکون خودراندارد
وفقط کیرمی تواندبرودبه کوص که مسیری بسیارپرخرج وقوانین دست وپاگیر
برای همین خودارضایی دربین …

0 ❤️