سپیده و همسایه جذاب

1395/05/22

سلام به همه دوستان. من سپیده هستم 35سالمه و تو تهران زندگی میکنم.دوسال قبل به خاطراعتیاد همسرم ازش جدا شدم و به خاطر جنگ ودعوای زیاد مجبور شدم خونمو عوض کنم ومنطقه 22رفتم تو برج های دور دریاچه یک اپارتمان خریدم. اوایل سخت بودخیلی تنها بودم .خانوادمم یک سال قبل از جدا شدنم مهاجرت کردن و رفتن کانادا. یک ماه اول که حسابی تنها بودم تا این که تو یکی از واحد های برج مون با یک خانم اشنا شدم که هم سنم بود به اسم نازنین اونم تنها بود.یک روزکه داشتم از خرید بر میگشتم دیدم که کنار خیابان واستاده و منتظر ماشین بود .سوارش کردم که این شد بابی برای اشنایی بیشتر. بعد از چندین بار بیرون رفتن و خرید رفتن دیگه به خونه هم دیگه رفت و اومد هم پیدا کردیم.خب من یک زن حوس ران و داغی هستم (از هیکلمم که بگم قدم170.وزنم75.سینه هامم بعد از پروتز90 شده بود).رو این حساب سعی کردم یک جوری صحبت لز رو باهاش باز کنم تا یک جوری خودمو تخلیه و اروم کنم.ولی هر بار یک جوری بهس رو عوض میکرد.تا این که یک چهارشنبه بود که گفت برای شب جمعه 4-5 تا از دوستاشو دعوت کرده بود برای شام ازم کمک خواسته بودکه برای برم خرید.منم قبول کردم و بعد از خرید با کلیدی که بهم داده بود رفتم تو خونش که میوه و وسایلشو تو اشپزخونه بزارم که دیدم صدای شر شر اب میاد که متوجه شدم حمام هستش بهش گفتم میوه هارو کجا گذاشتم و تشکر کرد.بعدش به سرم زدکه منم برم حمام اونو تو کار انجام شده بزارم و مثلا یخ بینمون رو اب کنم که یکم با هم راحت تر بشیم.سری لباس هامو در اوردم و درب رو باز کردم تا چشمش به من افتاد سری پشتشو به من کرد و سرم داد زد که برای چی و به اجازه کی اومدی تو .منم اعتنا نکردم و رفتم از پشت بغلش کردم .سعی میکرد خودشو ازم جدا کنه که من اجازه نمیدادم.با کلی التماس و ناز کشیدن راضی شد که بمونم.بهم گفت که یک چیزی هست که نمیدونی وممکنه با اطلاع از این موضوع کاملا از هم جدا شیم و دیگه رابطه دوستیمون از بین بره. گفتم چرا این حرف رو میزنی مگه میشه اصلا چرا بر نمیگردی چرا پشتت به منه دو طرف شونه هاشو گرفتمو برش گردون .دیدم سینه های درشتی داره (90سایز) یکدفعه چشمم افتاد به بین پاش خشکم زده بود صدام در نمی امد یک کیر بلند 18سانتی و کلفت بین پاش بود هنگ کرده بودم نمیدونستم چی بگم همونجور اومدم بیرون سری خودمو خشک کردم ولباس تنم کردم و سری رفتم خونم.تو سرم فقط وفقط اون چیزی که دیده بودم رو مرور میکردم و مدام فکر میکردم که اشتباه میکردم.تو فکر خودم بودم که صدای زنگ در اومد وقتی باز کردم دیدم پریه. اومدداخل وحیونکی التماسم میکرد که به کسی حرفی نزنم و این مورد بین خودمون بمونه وگر نه مجبور میشم خونمو بفروشم …اطمینان دادم که بین خودمون میمونه و رفت.ساعت 7-8شب بود دوباره صدای زنگ اومد که باز کردم دیدم باز پری اومده با یک جعبه شیرینی و گل که مثلا از دلم دربیاره بعد از کمی حرف و من من کردن من گفت کههنوز هم دوست داری که من باتو باشم و کمکت کنم که اروم بشی.اینو که گفت مثل برق گرفته ها از جام پریدم گفتم نمیدونم یعنی چی منظورت چیه…گفت همه چیز بین ما میمونه نگران چیزی هم نباش اگر دوست داری تو هم برای فردا شب مهمون من دوستانم هم هستن.بیا دور هم هستیم فقط حسابی تیپ بزن که جولوی دوستانم کم نیاری اینو گفت و رفت .تا خود صبح خوابم نبورد یک لحظه از اون چیزی که دیده بودم فکرم خارج نمیشد.بیخیالش شدمو پیش خودم دوستیمونو تموم شده میدونستم.
ساعت 11بود بهم زنگ زد و گفت برای امشب یادت نره ومتوجه شد که بیرون از خونه هستم یک سری هم خرید هم گفت که براش انجام بدم.دوباره فکرمو مشغول کردو رفتم هایپر دنبال خریدخودم و اون و کل خریدها رو بهش رسوندم.دوباره مطرح کرد که برای مهمونی امشب یادت نره میخوام به دوستام معرفیت کنم و کلی هم از خوبی هات و مهربونیات براشون گفتم اونا هم خیلی دوست دارن که باهات اشنا شن در ضمن سورپرایز هم برات دارم.فقط ابروداری کن و حسابی خودتو اوکی کن.برگشتم خونه زنگ زدم وقت آرایشگاه گرفتم وساعت 4 رفتم وگفتم که میخوام عروسی برم و برام اپیلاسون هم انجام بدن.
ساعت 7کارم تموم شد و انصافا کارش عالی بود.ماه شده بودم.رفتم خونه و یک لباس بلند با چاک باز بلندتا بالای رونم بارنگ ابی ساتن انتخواب کردم.با یک ست لباز زیر سرخ لامباردا تا حاضر شدم ساعت حدود8 بودکه دیدم زنگ زد که کجا موندی ودوستام دوتاشون اومدن و…که گفتم تا نیم ساعت دیگه اونجام.تا کامل حاضر شدم با یک کفش پاشنه بلند رفتم. زنگ خونشوزدم درو باز کرد دیدم خودشم انصافا ماه شده بودبا یک تاب باز ودامن کوتاهوارایش خوشکلی که کرده بود.بادیدنم بوسید منو وتشکر کرد که اومدم وگفت که خیلی خوشگلشدم و…رفتم تو دیدم سه تا خانم که تقریبا سنشون بین28-33بود به هم معرفی شدیم یکیشون مهدیه بود با قد168 سن33 وزن74 سینه های75با چهره خوشکل تقریبا.دومیه سارا بود قد174 سن30 وزن 70سینه های درشتی داشت فکر کنم90اونم خوشگل بود.اون یکی مریم بود قد180وزن70 وسینه80 این یکی خیلی ناز بود .لباسهاشون تقریبا باز و هوس ران بود.بعد از کمی صحبت و پذیرایی چیدن میز شام صدای درب اومد.خود پری درب رو باز کرد یک خانم دیگه اومد که دیدم همشون خیلی گرم و مشتاقانه به سمتش رفتن و شروع به احوالپرسی کردن.پری منو به مهتاب معرفی کرد واونم گفت پس دوست جدید پری جون شماهستی.بله خب حق داره این همه از شما تعریف کنه واقعا هم تعریفی هستی.
بعد از خوش و بش رفت لباس هاشو عوض کرد (قد185 سن 37-8 سینه90 با چهره گرم و خوب)واومد سر میز نشست و با کمی صحبت و شامو خوردیم وسر میز شام هم پری رفت قهوه اورد .تو کل تایم شام تمام حواس مهتاب و سارا به من بود مخصوصا زمانی که از سر میز پا میشدم برای کمک به پری . تمام نگاه اون چهارتا رو رو کل تنم حس میکردم روی هم رفته حس خوبی نبود داشتم اذیت میشدم.ساعت 10:30 بود که میخواستم بعد از شام برگردم خونه که دیدم چهارتاشون که تواشپزخونه و اتاق بودن اومدن بیرون و جلوی همه پری بود که گفت کجا و میخوایم برقصیمو حالا زوده و …بعد از چای موزیک رو روشن کرد و سارا و مریم پاشدن به رقصیدن و مهدیه هم بهشون اضافه شد مهتاب هم پاشد دستمو گرفت و بلندم کرد ومشغول رقص بودیم که پری چراغو خاموش کرد با رقص نوری که تو خونه روشن بود با یک لباس سکسی اومد به ما اضافه شد کمی تعجب کردم ولی اهمیت ندادم بعد از چند دقیقه دیم مهدیه و مریم هم رفتن اتاق و با لباس دامن.شرتک و سوتین اومدنفکرمیکردم سورپرایزپری یک لز دست جمعیه بدم نیومد گفتم خب منم که دنبال همچین چیزی بودم میرم میچسبم به مریم که مال خودم کنمش.تو کل رقص مرتب از طرف پری و مهتاب ومهدیه دستمالی میشدم ودستشونو رو باسنم حس میکرم اولش فکر کردم اتفاقیه.ولی دیم نه همدیگه رو دستمالی میکنن.با مهتاب که هم رقص شدم دستشو دور کمرم حلقه کرد و مرتب باسنمو میمالید تحمل کردم تا موزیک تموم شد و دیدم چهارتاشون رفتن سمت اتاق .با پری که تنها شدم گفتم که من میرم تشکر کردم بابت پذیرای و…که گفت کجا اون سورپرایزی که گفتم هنوز مونده مطمئن شدم که یک حال و لز توپ دارم.ازم خواست با چشم بند چشمامو ببنده و منو با خودش به اتاق برد ودرب اتاق رو قفل کرد که تعجب کردم.وقتی چشم بند رو باز کرد داشتم سکته میکردم اون چهار تا مثل پری دوجنسه بودن.هر چهارتاشون لخت با کیر های راست شده مثل یک گرگی که به تعمش نگاه میکنن به من نگاه میکردن.خیلی ترسیده بودم میخواستم برگردم برم بیرون که یادم افتاد پری درب رو قفل کرده وقتی کلید رو خواستم گفت برو از مهتاب بگیر داشت بغضم میگیرفت که پری منو هل داد رو تخت خواستم عکس العمل نشون بدم که دیدم مهتاب اومد کنارم دراز کشید ودستشو رسوند به کونمو شروع به نوازش کرداحساس مسکردم هیچ راهی ندارمو هیچ کاری هم نمیتونم انجام بدم.از طرفی هم خب بعد ازدو سال بدم نمیمد که اون حس رو دوباره تجربه کنم.ولی نه با پنج تا کیر راست شده مخصوصا مهتاب وسارا وپری که هم خیلی بلند بودن هم کلفت.یک دفعه دیدم پری داره لباساموداره در میاره و باهاش همراه شدم وبا شرت و سوتین منو رو تخت خوابوندن.که مریم زود کیر17سانتیشو چپوند تو دهنم کنارمم مهدیه بودبا14سانت .سارا هم پایین تخت داشت برای مهتاب ساک میزد و اونم با سینه هام ور میرفت.پری هم اومشرتمو در اورد وشرو به خوردن کسم کردمرتب مریم و مهدیه هم کیرشو نو تو دهنم میچپوندن.بعد سارا جاشو با پری عوض کرد .بعد از چند دقیقه همشون بلند شدن ومنو هم بلند کردن سارا دراز شد رو تختو منو رو خودش کشید و اروم کیرش فرو کرد تو کسم .کلی درد تو کل تنم پیچید .منو تو بغلش کشوندو کنارشم پری نشسته بود که کیرشو گذاشت تو دهنم تو همون حس بودم که یک یک مایع خنک رو سوراخ کونم حس کرد.برگشتم دیدم مهدیه یک ژل خنک داره بهم میزنه وانگشتشو داخل میکنه .بعداز چند بار کیرشو رو سوراخم حس کردم وچون قبلش باز کرده بود زیاد اذیت نشدم. کنارم هم دیدم مریم دراز کشید به صورت سگی و مهتاب هم پشتش نشست و شروع به تلمبه زدن کرد بعد از چند دقیقه پری جای مهدیه رو گرفت وشروع کرد به تلمبه زدن داخل کونم.که دیدم مهتاب از روی مریم بلند شد و پشت من اومد اول فکر کردم میخواد فرو بکنه به من .ترسیده بودم چونهم بلند تر از همشون بود (26)هم کلفت ترکه حس کردم سرعت پری کمتر شدوقتی برگشتم دیدم که به پری تو همون حالت فرو کرده و داره تلمبه میزنه حس خوبی داشتم.بعد سارا بلند شد ومریم دراز کشید و منو کشید رو خودشو بلعکس و کرد تو کونم ومهتاب اومد جلوم نشست و اروم تو کسم فرو کرد اون کیر گندشو.داشتم جر میخوردم ولی نمیتونستم داد بزنم چون کیر مهدیه تو دهنم بود.از طرفی هم دیدم سارا رفت پشت مهتاب و تو کونش فرو کرد.از اون ور هم دیدم که پری تو کون مهدیه کردو داره تلمبه میزنه.با هر بار تلمبه کیر مهدیه بیشتر تو دهنم فرو میرفت.بعد از چند دقیقه سرعت تلمبه زدن مهتاب رو دیدم بیشتر کرد و ابشو رو شکمو سینم خالی کردوجاشو به سارا دادو مریم هم خودشو از زیر من بیرون کشید و کیرشو تو کون مهتاب که پیشم دراز کشیده بود فرو کرد.بعد از چند دقیقه اومد سمت منو مهدیه رو کنار زدو ابشو رو سینم خالی کرد.به پشت برگشتم و پری از پشت تو کونم فرو کرد و برای سارا که جلوم دراز کشیده بود ساک میزدم تو همون حالت بودم که مهدیه خودشو به زیرم رسوند وتو کسم فرو کرد فکر کنم 6-7دقیقه ای شدکه منو سری برگردوند و رو سینم خودشو تخلیه کرد.بعد از اونم پری که مثل یک اسب تو کسم تلمبه میزد اونم خودشو رو سینه و شکمم خالی کرد ورو من افتاد تو همون حال بود که سارا هم رو تن من و پری خودشو خالی کرد.برای چند دقیقه هممون رو تخت افتاده بودیم که دیدم مهتاب و مهدیه… بلند شدن و خودشونو تمیز کردن و شروع کردن به حاضر شدن .من که نایی برای بلند شدن نداشتم همونجور لخت و اریون با پریرو تخت دراز کشیده بودیمو اومدن باهامون خداحافظی کردنو کلی ازم ت
شکر کردن به خاطر شب خوبی که براشون درست کرده بودم و رفتن.فکر کنم ساعت 1:30 بود که میخواستم برم خونم که پری نذاشت و گفت امشب رو بمون ببرمت حمام تا کمی ماساژت بدمکه بهتر بشی.وقتی رفتیم حمام تو وان دراز شده بودم کمی بااب گرم تنمو ماساژ داد واومد خودشو جولوم رسوند وکیرش که راست شده بود رو دوباره گذاشت تو دهنم منم براش حسابی ساک زدم و بعد ازچند دقیقه رو سینم خودشو خالی کرد و تو وان جفتمون چند دقیقه ای دراز کشیده بودیم ومرتب بوسم میکرد و تشکر که ممنون ا شب خوبی که برامون درست کردی و ابرومو خریدی چونواقعااونی شد که انتظار داشتم.بعد از اون شب مرتب با هم هستیم و شب های خوبی رو با هم دوتایی یا چنتایی داریم.
نوشته: سپیده


👍 3
👎 13
69300 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

552360
2016-08-12 21:39:25 +0430 +0430

یه لطفی به ما بکن و دیگه داستان ننویس.
اگرم نوشتی، آپ نکن.

1 ❤️

552362
2016-08-12 22:00:56 +0430 +0430

ناموسا یه دور داستانتونو بخونین قبل از ارسال . به جمله بندیات دقت کردی ؟
«بهش گفتم میوه‌ها رو کجا گذاشتم و تشکر کرد …» خودت فهمیدی چی شد ؟
«لباسهاشون تقریبا باز و هوسران بود…» لباسه هوسران بود؟
یه چیز دیگه : من نمیدونم هرکی میاد داستان مینویسه چشاش خط‌کش لیزری داره یا یه استعداد خدادادی که بقیه ندارن ؟ توی برخورد اول و از روی لباس میفهمه طرف سینه‌هاش هفتاد و پنجه یا هشتاد یا نود .اندازه کیرا هم معمولا با دقت میلیمتر اندازه‌گیری میشه ! وجدانا اینا جزء سرمایه‌های ملی مملکت هستن .
-سر میز شام قهوه سرو شد بعد از شامم چای خوردین ؟
سوتیای این شاهکارت یکی دوتا نیستن که … بخوام بنویسم از خود داستانت طولانی‌تر میشه .
گذشته از اینا ، ببینم اونجا سندیکای دوجنسه‌های مقیم مرکز بوده ؟ پنج‌تا خانم کیرکلفت (!!!) بعد ملت اینهمه خرج میکنن میرن تایلند دوجنسه ببینن !
ننویس پسرجان استعداد خاصی تو نویسندگی نداری . برو باقالی ب.ف.ر.و.ش به یه جایی میرسی لااقل

2 ❤️

552378
2016-08-12 23:39:46 +0430 +0430

ای حوس! ران !حالا دیگه بهس!! میکنی ، باباجان جز داستان دروغ و کیریت ریدی تو هوس و بحث

0 ❤️

552387
2016-08-13 00:37:44 +0430 +0430

من ک حسابی قاطی کردم.فقط فهمیدم همشون هرسوراخی ک میدیدن میچپوندن توش
راستی سانتی متروترازوپیشت بود یابانگاه این اطلاعات دقیقو محاسبه میکردی ?

0 ❤️

552396
2016-08-13 02:54:30 +0430 +0430

حوس ران نه هوس ران ای سپیده
ننت جای زاییدن، خوب ریده
بکش بیرون ز تنبان دست کیریت
کسی تا حال، اینقد کس شنیده؟

2 ❤️

552407
2016-08-13 05:53:49 +0430 +0430

عجب کیر تو کون کون تو کیر کوس تو کونی بود

0 ❤️

552433
2016-08-13 11:16:16 +0430 +0430
NA

کاش منم اونجا بودم همتون میکردم
من منطقه 22 هستم خواستی خبر بده

0 ❤️

552453
2016-08-13 14:07:55 +0430 +0430

همه كه نبايد نويسنده شن…

1 ❤️

552471
2016-08-13 17:16:49 +0430 +0430

کسخل کسمغز

0 ❤️

552474
2016-08-13 18:06:13 +0430 +0430

نازنین شد پری
با پری چهارتا بودن شدن 5 تا اون یکی از کجات اومد بیرون
اقا پسر مگه مجبوری نه جان عمت مگه مجبوری ؟؟؟؟

0 ❤️

552478
2016-08-13 18:48:11 +0430 +0430

داخل این سایت تا اونجائیکه من میدونم دوجنسه فقط یکی هست و اونم شیوا هست که اونم اهل حال و لذت بردن هست البته ایشون هم مایه اش و میگیره و کونش و با کیر ناز ما پر مببکنه و لذت میبره از کیر خوشتیپ و رگ دار ما

0 ❤️

552481
2016-08-13 19:09:02 +0430 +0430

سلام.خيلي جذاب بود.ممنون ميشم باهم آشنا شيم.

0 ❤️

552487
2016-08-13 20:18:14 +0430 +0430

با تشکر از همه دوستایی که داستان کیری منو خوندن و کیرشونو حواله‌م کردن باید چنتا توضیح درباره این داستان و شخصیت خودم بدم :
راستش خودم یه نره‌خر چاقال بی‌هنرم به اسم قاسم عنچهره که بعد از گرفتن پنجم ابتدایی خواستم برم سربازی که بخاطر بزرگی کون معافیتمو گذاشتن کف دستم گفتن برو پی کارت . هیچ کار و هنریم بلد نبودم پس اومدم نشستم پای کامپیوتر و درحالیکه با یه انگشت تو سولاخ کونمو میمالیدم و با یه انگشت تایپ میکردم خاطرات دوران کودکی خودمو نوشتم . بعد که خوندم دیدم خعلی ضایست همش تعریف کون دادنامه . اینه که نشستم یه تغییراتی توش دادم و اسممو به سپیده تغییر دادم و چارتا پری و مریم و مهدیه و نازنین و مامانش اینا ول دادم وسط داستان و درحالیکه خیار‌سالادیو تا ته کرده بودم تو کونم بلخره سر و ته داستانو هم آوردم و حاصلش همین جفنگیاتی میشه که جلوی روتونه .
امیدوارم همه‌تون ذوق کرده باشین و فهمیده باشین چقد ابنه‌ای و کون‌نشورم ! اگه خوشتون بیاد بازم خاطرات کون دادن خودمو به راننده‌های ترمینال خزانه با اسم مستعار سپیده براتون میذارم تا بخونین خرکیف شین !

0 ❤️

552503
2016-08-13 22:37:58 +0430 +0430

کیر تو داستانت وهیکلت با این نگارش و لهجه ای که داری آرزو داری چندتا دو جنسه پیدا بشه حسابی تو را بگاد ولی اینجا گیرت نمیاد ننویس دیگه کله تخمی

0 ❤️

552519
2016-08-14 01:31:59 +0430 +0430

کاش ننت قورتت میداد…!

0 ❤️

552632
2016-08-15 07:12:06 +0430 +0430

این چی بود…داستان که نبود…

0 ❤️