سکس با برادر خانم داداشم

1401/08/23

سلام
این اولین داستانی هست که می‌نویسم، اگه ایراداتی داره ازتون معذرت می‌خوام
خب یکم از خودم بگم ،اسمم افشینه (اسم ها مستعارن)،ساکن تهران هستم،۲۵سالمه قدم ۱۸۰،وزنمم۷۰ .چهرم پسرونه و خوش قیافه هستم ،بدنمم سفیده و همیشه موهای بدنمو شیو میکنم که آماده به خدمت باشم 😉
خب من تقریبا از ۱۷سالگی متوجه شدم که گی هستم و به جنس مخالف هیچگونه حسی ندارم و همیشه میلم به این بود که نقش بات(مفعول) داشته باشم و تقریبا تا این سن سکس های خوبیو تجربه کردم .
خب داستان از اونجایی شروع میشه که تقریبا پارسال عید با خانواده قرار شد بریم مسافرت تو یکی از شهر های شمالی ،ما آماده سفر شدیم که زنداداشم گفت اگه اوکی باشین منم به خانوادم بگم اونام بیان اینجوری بیشتر خوش میگذره …
همه موافق بودن ولی من اصلا راضی نبودم چون از داداشش اصلا خوشم نمیومد ، البته نه که باهاش دشمنی داشته باشم ،نه ،چون اون خیلی خوشتیپ و خوش هیکل بود و یکمم مغرور زیاد باهاش حال نمی‌کردم ،احساس راحتی نداشتم باهاش …اسم برادر خانوم داداشم رضاست ،۳۲سالشه ،یه پسره هیکلی و خیلی خوشتیپه و اینکه تقریبا سه سالی هم هست که ازدواج کرده و متاهله…
خلاصه ما رفتیم شمال و صبح رسیدیم ولی اونا فردای اون روز اومدن …
توی این مسافرت فهمیدم که میگن آدمارو باید تو سفر شناخت واقعا حقیقت داره ،رفتار رضا زمین تا آسمون با روزای دیگه ای که می‌دیدم فرق داشت ،هی شوخی میکرد ،با هم کلی ورق بازی کردیم داشت همه چیز خوب پیش می‌رفت منم از اینکه اونا اومدن خوشحال شدم با اینکه قبلش راضی نبودم .
شب اول رضا گفت عرق آوردم اوکی هستی باهم بخوریم ،داداشت که پایه این چیزا نیست دوتایی سر خودمونو گرم کنیم ،منم گفتم باشه بخوریم ،خلاصه من قلیونو ردیف کردم اونم عرقو آورد رفتیم طبقه بالا اونجا نشستیم شروع کردیم به خوردن ،باهم گفتیمو خندیدم تا قبل از اون شب من تا حالا به سکس با رضا فکر نکرده بودم ، با اینکه خیلی کیسم بود ولی احساس میکردم خیلی مغروره زیاد حال نمی‌کردم باهاش ،ولی اون شب وقتی مست شدیم نا خودآگاه هی فکرم می‌رفت بهش که کاش یه جرقه ای بخوره من بتونم به این حسابی کون بدم ،اون شبم رضا یه شورتک پوشیده بود با یه رکابی ،هیکلش داشت خودنمایی میکرد ،بدنش پر مو و خودشم ریشو ،که اینا واقعا منو دیوونه می‌کنه ،خلاصه خوردیمو یکم قلیون کشیدیم رفتیم طبقه پایین پیش بقیه ،شب موقع خواب مردا طبقه بالا میخوابیدن زنا طبقه پایین ،رضا گفت من خوابم گرفته میرم بخوابم ،بقیه مردا هم کم کم رفتن طبقه بالا …من از همه دیر تر رفتم ،طبقه ی دوم تقریبا کوچیکه ،رفتم دیدم همه گرفتن خوابیدن جای منم کنار رضا انداخته بودن ،خیلی خوشحال شدم که کنار اونم ،ولی متاسفانه رضا خوابه خواب بود و خرو پف میکرد ،رفتم تو جام هی فکر میکردم چیکار کنم چیکار نکنم که بتونم بهش بفهمونم میخوام بهت بدم ،اول پامو چسبوندم به پاهاش هی خودمو نزدیکش بردم و کونمو چسبوندم به بدنش ولی من هرکاری کردم انگار ن انگار خیلی خوابش سنگین بود ،خلاصه منم گرفتم خوابیدم، باز فردا شب گفت بیا مشروب بخوریم منم گفتم باشه ولی پیش خودم گفتم باید به این بفهمونم که کونم میخاره ،داشتیم مشروبو می‌خوردیم که گفتم رضا دیشب خیلی خرو پف میکردی ،ماشالا خوابتم خیلی سنگینه …گفت چطور ،گفتم آخه من شبا تو خونه بالشت بغل میکنم می‌خوابم وگرنه خوابم نمیبره ، اینجا بالشت اضافی نبود تورو بغل کردم خوابیدم ولی تو اصلا نفهمیدی،گفت واقعا راست میگی ؛گفتم آره والا (البته دروغ میگفتم میخواستم سر بحثو باز کنم )،گفت دیوونه یهو یکی میدید چی .گفتم مگه چیه پسریم دیگه کار بدی نمی‌کردیم که ،گفت آره راست میگی ولی کاش بیدار بودم وقتی بغلم میکردی حست میکردم،اینو که گفت من قلبم شروع کرد به تند تند زدن ؛ درجا گفتم خب امشب بیدار باش وقتی بغلت میکنم متوجه بشی گفت خب بیا الان بغلت کنم همه ام پایینن راحت تو بغل هم دراز بکشیم ،همینو که گفت یهو اومد از صورتم بوس کرد منم سرخ شده بودم یهو دستمو گرفت گفت بیا تو بغلم خوشگل پسر ،منم رفتم تو بغلشو کلی باهم عشق بازی کردیم ،بعد یهو خانومش صداش کرد رضا بیا پایین کارت دارم سریع جمع و جور کردیم رفتیم پایین ،موقع خواب شد باز منو رضا پیش هم خوابیدیم ،چراغارو خاموش کردن ماهم از زیر پتو دست همو گرفته بودیم دیدم رضا نزدیک گوشم شد ،گفت کی میتونم گرمای سوراختو حس کنم ،منم استرس گرفته بودم گفتم هر وقت تو اراده کنی ولی اینجا که نمیشه رضا یهو یکی میبینه بدبخت میشیم ،گفت آره راست میگی من یه فکری دارم؛ گفتم چه فکری ،گفت فردا اینا خواستن برن بیرون من نمیرم تو ام بگو منم میمونم پیش رضا حوصله ی دریارو ندارم ،گفتم حله فکر خوبیه …
خلاصه فرداش شد اینا سر ظهر خواستن برن دریا که رضا گفت من نمیرم
یهو خانومشم گفتم تو نیای منم نمیام ،گفتم ای داد بی داد اینم شد قوز بالا قوز به هر نحوی شد رضا راضیش کرد که با بقیه بره ،منم که گفتم حال ندارم نمیام …تا اینا رفتن من به رضا نگاه کردم یه چشمک زد بهم گفت : کونت مال منه دیگه ،منم که دیگه دل تو دلم نبود،نمیدونستمم از کجا شروع کنم یهو دیدم رضا شورتکشو در آورد با یه کیر تقریبا ۱۷سانتی ،کلفت جلوم وایساد گفت بخور که خیلی وقته تو کفتم ،منم با ولع زیاد شروع کردم به ساک زدن واسش ،با دستمم خایه هاشو میمالیدم ،بعد چند دقیقه رضا موهامو گرفت که سرم ثابت وایسه بعد خودش هی عقب جلو کرد ،بعد کیرشو در آورد گفت حالا خایه هامو لیس بزن منم شروع کردم به لیس زدنشون خیلی لذت خوبی داشت ،گفت بیا بالا میخوام لباتو بخورم ،شروع کردیم به لب بازی بعد رضا رفت سمت گردنم هی لیس میزد منم داشتم دیوونه میشدم ،عوضی خیلی حرفه ای بود ،بعد شروع کرد به خوردن نوک سینه هام منم داشتم میمردم از این کارش ،بعد گفت برو طبقه بالا تو زیپ جلوی ساکم کاندومو با ژلو بیار ،گفتم معلومه نقشه داشتی واسه اومدن ،گفتن نه من همیشه همراهم دارم نیاز میشه دیگه ،منم رفتم آوردم گفت دراز بکش ،منم دراز کشیدم یکم ژل زد به سوراخم با انگشتش با سوراخم بازی میکرد ،بعد کاندومو کشید رو کیرشو گزاشت رو سوراخم ،آروم آروم فشار میداد ،یهو سرش رفت تو منم خیلی دردم گرفت ،گفت ببخشید آروم تر میکنم تا باز بشی ،خلاصه هی آروم آروم فشار داد تا اینکه کل کیرش رفت تو کونم ،منم هم درد داشتم هم لذت میبردم که افتادم زیر همچین بدن درشت و سنگینی و داره جرم میده ،بعد رضا شروع کرد به تلمبه زدن خیلی تند تند میکرد منم دیگه کاملا باز شده بودم و فقط داشتم لذت می‌بردم ،که گفت داگی شو و منم داگ استایل شدم و قمبل کردم اونم گفت ماشالا خوبم حرفه ای هستی ،و دوباره کیرشو کرد تو سوراخم گفت آبم کم کم داره میاد ،دراز بکش پاهاتو بده بالا که وقتی میکنمت خودتم جق بزن آبت بیاد؛ پاهامو داد بالا باز شروع کرد به کردن بعد دیدم خم شد شروع کرد به خوردن لبام ،گفت دوسداری آبمو کجات بریزم گفتم بریز رو صورتم ،گفت جووون باشه ،باز هی تلمبه زد گفت تو آبتو بیار منم بعدش میارم منم جق زدم آبم اومد ریخت رو شکمم ،بعد اونم کیرشو در آورد کاندومو برداشت یکم جق زد آبشو ریخت رو صورتم ،بعدشم رفت دستمال اوورد تمیزم کرد ،ازمم کلی تشکر کرد گفت خیلی سکس خوبی بود و میخوام برگشتیم تهران بازم باهات تجریش کنم ،منم گفتم چیزی ازین بهتر …خلاصه این بهترین سفر عمرم بود و از وقتی ام برگشتیم چندباری باهم بودیم …مرسی که وقت گذاشتین ❤️همتونو دوست دارم حتی شماهایی که کامنت بی ادبی میزارین 😉

نوشته: افشین


👍 20
👎 4
71201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

902750
2022-11-14 02:13:13 +0330 +0330

نوش کونت گی با یه آدم کار بلد خیلی لذتش بیشتره
خوشبحالت
به خودت گی نگو گی واقعی به خودش احترام میذاره
حسش بات بودنه ولی تو اینکارو نمیکنی

1 ❤️

902752
2022-11-14 02:50:21 +0330 +0330

سریع به من پیام بده که لازمت دارم جیگر طلا کونی

1 ❤️

902757
2022-11-14 03:38:13 +0330 +0330

نوش جان گوارای وجود داستانت واقعی بود 🌹

1 ❤️

902764
2022-11-14 04:21:46 +0330 +0330

این داستان تو، نسخه کیری شده “از هر دستی که بدی از همون دست پس میگیری” هست: همون کیری که برادرت هر شب میده دست زنش، برادر زنش میده به تو.
این یعنی برابر: کیر برادر در برابر کیر برادر!

1 ❤️

902779
2022-11-14 08:49:14 +0330 +0330

افشین کونی کیر رضا گوارای وجودت!

1 ❤️

902785
2022-11-14 09:13:36 +0330 +0330

داستان خوبی بود. همین که لذت بردی و حال میکنی کافیه.
حالا هرکسی بخواد بهت فحش بده یا نده.

1 ❤️

902796
2022-11-14 10:50:37 +0330 +0330

ما که از این خوشگلا دورمون نیست خوشش بیاد بکنیمش

1 ❤️

902823
2022-11-14 17:03:12 +0330 +0330

من باید تو رو بکنم که هیچوقت یادت نره.عکس کیرمو ببینی تو بیو حال میکنی.

1 ❤️

902826
2022-11-14 17:46:28 +0330 +0330

خوب بود ایدیت هم می گذاشتی ایزی

1 ❤️

902860
2022-11-15 00:31:40 +0330 +0330

منم یبار یکی از پسرهای فامیلمونو تو باغ کردم
خیلی حال داد

1 ❤️

902891
2022-11-15 03:20:46 +0330 +0330

منم دلم رضا خواست 😍☹️

1 ❤️

902903
2022-11-15 06:35:46 +0330 +0330

حالا ما هم شمال ويلا داريم و دنبال كيس اما همه تو فاز ندادن

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها