شانس دوباره

1392/05/27

سلام.ليلي هستم .تازه عضو شدم.28 سالمه .چون دوست دارم از تجربيات سكسي ديكران برا زندكيم استفاده كنم عضو شدم نه به خاطر كمبود سكس.در حال حاضر دانشجوي ارشد روانشناسيم.و عاشق اين رشته بودم وهستم.در ضمن كيبورد كوشيم عربي هستش.پس اكه بعضي حروف غلط هستش شرمنده.خاطره من مربوط به 5سال پيشه.وقتي دانشجو ليسانس رودهن بودم و تازه از همسر اولم جدا شده بودم.زماني بود كه ديكه هيچ اميدي به زندكي نداشتم و همه ادما و اشياء رو سياه ميديدم.فكر ميكردم فقط من بدبختم وهمه خوشن.با اينكه وضع همسر اولم از نظر مالي خوب بود ولي با كلك و پارتي بازي هيچ چيز جز لباس تنم بهم نداد.در ضمن خيلي پست و عقده ايي كه خيلي اذيتم ميكرد حتي بعد از طلاق.حانوادم ازم حمايت نكردن چون طلاق واسشون عار بود.واقعا نميدونستم چكار كنم.تنها .بي پول دانشجو.كه خواهرم تماس كرفت و منو تو زيرزمين خونش جا. داد .كمكم كرد تا دوباره جوني كرفتم.خدارو شكر از نظر زيبايي چيزي كم نداشتم.يه خانم سفيد و بور يه كم تپل.مامانم ترك باكو هستش .ميكن به اونا رفتم.خلاصه رفتم ارايشكاه موهامو اناناسي زد و يه مش خوشكل صدفي تو موهاي خرماييم در اورد.بلند شدم كلي حال كردم از ديدن خودم.يه ارايش خفن كردمو رفتم با ماشينم بيرون.من يه ماتيز صورتي داشتم از دوران مجرديم
داشتم دنبال جا پارك ميكشتم كه ديدم يه ب ام و ناز با يه صاحب خوشكل و خوشتيپ پياده شد.يه جوني با خودم كفتمو منم پياده شدم.كفتم اين با اون ماشينش عمرا به من پا بده.حدودا 34 يا 35 ميزد.رفت تو داروخونه ستاره .شايد بچه هاي سعادت اباد بشناسن.خلاصه منم رفتم.منتظر داروش بود.منم نشستمو هي نكاش ميكردم اونم همينطور.اومدم سوار شم كه برم يكهو از پشت صدام كرد.تلفنمو خواست منم دادم.و اين شد شروع اشنايي ما.اونم شرايطش مثل من بود داشت از زنش جدا ميشد و خيلي سختي كشيده بود.در عين ثروتمندي خيلي فروتن و خاكي بود.عاشقش شدم.ولي ميكفت فقط قصد دوستي داره نه ازدواج منم كفتم باشه.خلاصه يه خونه اجاره كرد تا وقتايي كه ميخايم همو ببينيم بريم اونجا.چون ادم معروفي تو اون منطقه بود نميخواست اواره كافي شاپ و خيابون كردي بشه.اولين باري كه رفتم به اون خونه داشتم از شدت شهوت ميمردم.بعد طلاق سكسي نداشتم .تازه قبلشم ارضايي نداشتم همش 5دقيقه اي بود.رفتم تو برام يه عطر خريده بود…تشكر كردم بوسيدمش.اما اون لباشو اورد جلو.لب كرفتيم كه ميخواست بره پايين تر كه در اوج تمنا نذاشتم.دوست نداشتم جلسه اولي فكر كنه جنده ام اومدم بدمو برم.نه من اونو واسه هميشه ميخواستم.ناراحت شد اما كفت هر جور راحتي.چند روز بعد اونم جدا شد وديكه خيانتي در كارنبود.دفعات بعد عشق بازي ما از جلو در شروع ميشد تا 2,3ساعت
بعد.دوستش داشتم.دوستم داشت.عاشقش شدم.عاشقم شد بعد اون همه بدبختي و شنيدن سركوفت از ديكران.همه اميد زندكيم شده بود.كمكم ميكرد.ماشينمو عوض كرد. كادو هاي مختلف.كوشي پول تو جيبي منو با خانوادش اشنا كرد واقعا خوب بودن.و دوست داشتن امير با من ازدواج كنه.باورم نميشد عين يه خواب بود.خانوادم كم كم باهام خوب شدن تا اينكه بعد 2سال كفت ميخوان بيان خواستكاري.داشتم ذوق مرك ميشدم.باهم با عشق ازدواج كرديم و 3سال از اون روز ميكذره و هنوز عشق بازي ما مثل روز اول هستش از خدا ممنونم كه يه شانس دوباره به من داد الانم پسرم رو پام خوابش برد.ببخشين اكه صحنه هاي سكسو توصيف نكردم.شايد راضي نباشه.فقط خواستم تجربه ام رو بكم كه اكه عشق باشه همه چي درست ميشه.پس عاشق باشيد دوستان من .

نوشته: لیلی


👍 0
👎 0
49385 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

395956
2013-08-18 07:44:40 +0430 +0430
NA

آفرين

0 ❤️

395957
2013-08-18 08:53:57 +0430 +0430
NA

خانوادت ازت حمایت نکردن چون واسشون عاربود؟!
چرا؟؟

0 ❤️

395958
2013-08-18 09:05:25 +0430 +0430

وخی آموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
مسخره کردی با این داستان

0 ❤️

395960
2013-08-18 15:27:23 +0430 +0430
NA

نتیجه داستان: هروقت ی ماشین مدل بالا دیدیم دنبال رانندش هر کجا رفت بریم شاید به یه نون و نوایی رسیدیم.

0 ❤️

395961
2013-08-18 16:22:26 +0430 +0430
NA

حالا خارج از قضيه ي سكس شما با خود يارو ازدواج كردين يا با پولش؟
اگه اون موقع كه شما داشتي ماشينتو پارك ميكردي بجاي اون bmw يه پرايد درپيتي مسافركش كه اتفاقأ همون يارو هم رانندش بود ميومد پارك ميكرد بازم ميگفتي جون؟
بازم مثل سگ دنبالش راه ميافتادي بري داروخونه؟ بازم باهاش ميرفتي خونه خالي؟؟؟ و بازهم و بازهم و بازهم…!
خدايا چرا ما آدما اسير اسكناساي كثيف كه يه مشت كاغذ پاره اي بيش نيست شديم؟!
متنفرم!
متنفرم از آدماي متفكر مأب كه واس يه مشت اسكناس دست به خريد و فروش همنوعان خودشون هم ميزنند!
متنفرم از آدماي وفادارمأبي كه ضمانت وفاي به عهد و پيمان و عشقشون يه مشت اسكناس شده! بنازم وفاي سگ را كه تكه استخواني را ميليسد ولي وفايش به صاحبش را با دنيايي عوض نميكند!
از تو و توهاي ديگه و از امثالان تو و توها متنفرم.
كاش اين داستانم نميخوندم. :(

0 ❤️

395962
2013-08-18 17:05:32 +0430 +0430
NA

نتیجش اینه
بچه ها ماتیز نخرین هر کی داره میکننش
ماتیز یور نیم B)

0 ❤️

395963
2013-08-18 20:00:14 +0430 +0430

پولکی بود، ننویس. . . . . . . . . . . .
سکسی که نبود. چشمات هم که دنبال پول بود. خانواده‌ات هم که تا دیدن طرف پولداره باهات خوب شدن. خرج و برجت رو هم که می‌داد. دفعه اول ندادی ولی دفعه دوم به بعد لنگاتو هوا کردی. آخه این هم شد داستان؟ ننویس بابا ننویس. البته باز خوب بود که از قد و بالای کیرش چیزی ننوشتی. ولی داستانت به درد اینجا نمی‌خورد. دیگه ننویس.

قدیما توی ماتیز می‌نشستی
برای یک “ب ام و” سر شکستی (ب ام و = “بی ام دبلیو”)
برایت آب و نون و عطر آورد
کنون رو کیر اون یارو نشستی

0 ❤️

395964
2013-08-18 22:10:43 +0430 +0430
NA

بی ام و با صاحب خوشکل و خوشتیپش با هم پیاده شدن؟‌از چی پیاده شدن؟‌چرا حذف فعل می کنین بدون هیچ قرینه ای؟‌ ترکمون زدین به زبون فارسی به خدا .
دخترا آهن پرست شدن اکثرا. به قول دوستمون که بالاتر فرمودن، اگه همین یارو با پراید اومده بود نگاشم نمی کردی.

0 ❤️

395965
2013-08-19 07:25:47 +0430 +0430

شما میگی نوشته ات خاطره هست/
باشه، قبول/
اما میشد از خاطره تون یه داستان خوب نوشت! اگه یه نویسنده خوب اونو مینوشت.

0 ❤️

395966
2013-08-19 14:12:52 +0430 +0430
NA

تو كه اول از ماشينش خوشت اومد احتمالا الان هم عاشق ثروتش شدي !؟ ولي من بعيد ميدونم اين جريان راست باشه چون تو كه پول نداشتي و دانشجو هم بودي پس ارايشگاهو ماتيز و… چه شود!؟ وبا اون بيوگرافيي كه تو اولش دادي (از نزاد روسي فوق ميخوني …) احتمالا دنبال يك اينجور ادمي ميگردي واحتمالا موقع نوشتن داشتي كستو به عشق همچين ادمي ميمالوندي به هر حال موفق باشي ما كه بخيل نيستيم (عجيبا غريبا)

0 ❤️

395967
2013-08-19 14:19:38 +0430 +0430
NA

اگه شوهر اولت شانس اولت بود چرا طلاق گرفتي به خاطر اين پسره كه نبوده انشا ا… بچه سلطنت اباد دورو ور داروخونه ستاره يهو كروكي هم ميدادي كه خاتگار محترم گم نشه بنده خدا

0 ❤️