صدای گوز مامان

1402/03/28

صبح یکشنبه بود که: زااااارت !!! با صدای گوز مامانم از خواب پریدم، دیدم مامانم داره بهم نگاه میکنه و میخنده. بعضی وقت‌ها برای شوخی، مامانم کونشو میاره نزدیک صورتم و میگوزه. بلند شدم یه اسپنک بهش زدم گفتم راه بهتری برای بیدار کردنم پیدا نکردی، خندید و بوسم کرد، گفت این دفعه خواستم از “درز عقب عرض ادب کنم” منم خندیدم و بوسش کردم. گفتش که باید بیدارت میکردم چون می‌خوام برم میوه و سبزی بخرم، سنگین هستن، تنها نمیتونم بیارمشون. خب منم طبق معمول قبول کردم، چون همیشه در کارهای خونه به مامان و بابام کمک میکنم. راستی اینو بگم که توی خانواده ما علاوه بر نسبت خانوادگی که با هم داریم، با هم رفیق هم هستیم. من مجتبی کونی هستم و 19 سالمه ، مامان جونم که خیلی هم دوستش دارم 47 سالشه و اسمش خجسته هست. ما یک خانواده چهار نفره هستیم. بابام هم 51 سال داره و اسمش علیخان هست. می‌خوام خاطرات زندگی‌مو با شما دوستان مرور کنم و درباره‌ی یکی از گوزهای مامانم براتون بگم که نقطه عطفی در زندگی ما شد. دانشجوی رشته اقتصاد هستم و در هفته فقط چند روز دانشگاه میرم و بقیه‌ی روزهای هفته رو معمولاً توی خونه‌ام و درس میخونم. من چون یک پسر کونی هستم، تجربیاتم در زمینه‌ی “کون دادن” تقریباً کامل هست و اگر خودستایی نباشه یه جورایی در حرفه‌ی کونده بودن به مرحله‌ی استاد تمامی رسیدم. ما توی یک آپارتمان چهار طبقه زندگی میکنیم که در هر طبقه دو واحد داره. واحد روبروی ما یک زوج باحال و خوشتیپ هستن به اسم‌های رضا و هدی ، به ترتیب 36 ساله و 32 ساله.
از نظر من، رضا خان (همسایه‌مون) یک مرد کامل هست. هر چقدر از خوش‌هیکل و خوش‌تیپ بودنش بگم باز هم کم گفتم. یه مرد هیکلی و چهارشونه که هر عصر باشگاه بدنسازی و استخر میره. قد رضا خان 190 سانت هست و صدای مردونه و خشنی هم داره. فکر نمیکنم زن یا دختری باشه که رضا رو ببینه و عاشقش نشه.
ما دو تا خانواده زیاد با هم رفت‌ و آمد داریم مخصوصاً مامانم که با همسر رضا خان یعنی هدی خانم خیلی صمیمی هست. هدی خانم هم خوب دافی هست اما از نظر جندگی به پای مامان و خواهرم نمیرسه. راستی این رو هم اضافه کنم من فقط یک خواهر دارم به اسم الهام که 26 سالشه و متاهل. توی خونه‌ی ما، گوزیدن با صدای بلند، تابو نیست و حتی به نوعی بهانه‌ای برای خنده و سرگرمی محسوب میشه. من چون زیاد کون دادم یه چیزی رو متوجه شدم که وقتی آدم از کون، گائیده بشه، تا چند ساعت بعدش صدای گوزش متفاوت میشه و یک صدای خاصی داره. این رو فقط کونی‌های حرفه‌ای میفهمن. بریم سر اصل مطلب، همینطور که گفتم مامانم با هدی (زن همسایه) دوست هست و هر از گاهی در طول روز میره پیشش. یه روز صبح تقریباً ساعت 10 یه پیامک برای گوشی مامانم اومد و مامانم رفت سراغ گوشی‌ش و بعد از خوندن اون پیامک، بهم گفت میخوام برم پیش هدی توی سبزی پاک کردن بهش کمک کنم. طبق روال همیشگی رفت و بعد از تقریباً یک ساعت برگشت. رفتم توی آشپزخونه که آب بخورم مامانم داشت ظرف می‌شست بهش گفتم چه خبر؟ هدی خوب بود؟ اونم گفت آره عزیزم خوب بود سلام رسوند رفته بودم پیشش داشتیم هم سبزی پاک میکردیم هم سریال نگاه میکردیم. اوکی که گفتم و داشتم از آشپزخونه می‌اومدم بیرون یک دفعه مامانم گوزید اون هم چه گوزی و با چه صدایی، دقیقاً همون صدای آشنا، همون صدای خاصی که بعد از گشاد شدن سوراخ کون ایجاد میشه موقع گوزیدن. گوشم تیز شد و کلی فکر اومد توی ذهنم. من که یک انسان کونده هستم میفهمم معنی این صدا چی هست. با کلی فکر که چه اتفاقاتی داره می‌افته که من ازش بی‌خبرم رفتم لب پنجره که دیدم از توی کوچه هدی خانم تازه داره میاد که بره خونه‌شون. بله درست حدس زدم، مامانم داشت به بابام خیانت میکرد. به دروغ گفته بود که میره پیش هدی. توی ذهنم سوال پیش اومد که اگر پیش هدی نرفته پس پیش کی میتونه رفته باشه؟ هرچی فکر کردم دیدم توی این آپارتمان غیر از رضا خان کسی نمیتونه مخ مامانمو بزنه چون بابای من کارمند سازمان آتش‌نشانی هست یه مرد قد بلند و ورزشکار با وضع مالی نسبتاً خوب. زنی که به شوهرش خیانت میکنه همیشه میره سراغ کسی که از شوهرش خوش‌هیکل‌تر و خوش‌تیپ‌تر باشه و همینطور مردی که به زنش خیانت میکنه میره سراغ زن خوشکل‌تر از زن خودش. خلاصه به رابطه پنهانی مامانم و رضا خان شک داشتم و نیاز به زمان بود که این شک به یقین تبدیل بشه.
پیش خودم فکر کردم اگر رابطه مامانم با رضا واقعیت داشته باشه چه اتفاق خوب و مبارکی میتونه باشه چون هم مامانم از زندگی لذت بیشتری میبره و هم من. توی این فکر بودم که حتی منم وارد این رابطه بشم و زیر رضا خان بخوابم تا سوراخ کون من هم مثل سوراخ کون مامانم پاره بشه. در کل من و مامانم با هم صمیمی بودیم ولی نه در حدی که خیلی راحت من از کونی بودنم بهش بگم و اون هم از جنده بودنش بهم بگه. اما تصمیم گرفتم تا این اتفاق بیوفته و توی خانواده‌ی ما پرده‌های عفت و حیا دریده بشه تا زندگی شیرین‌تری داشته باشیم. شروع کردم به تعریف و تمجید کردن از رضا خان پیش مامان و خواهرم و میگفتم کاش رضا خان جای بابا بود و از این قبیل حرفها…
چند روز بعد دوباره یک پیامک اومد به گوشی مامانم و مامانم گفت هدی پیام داده میخوام برم پیشش، فرصت رو غنیمت شمردم که به مامانم بفهمونم از رابطه‌ی پنهانیش با رضا خان خبر دارم و از شروع این رابطه خوشحالم. بهش گفتم خوبه تو برو پیش هدی خانم منم میشینم کارهای دانشگاهمو انجام بدم راستی شاید رضا خان خونه باشه کاش یه کم آرایش کنی. تعجب کرد گفت چرا باید آرایش کنم؟ بهش گفتم آخه دوست دارم به چشم رضا خان بیای. یه خنده شیطنت‌آمیزی کرد و گفت دیگه خیلی شیطون و پرو شدی. گفتم آره دیگه به خودت رفتم. با خنده یه سیلی به در کونم زد و رفت توی اتاقش تا آرایش کنه. بعد از 10 دقیقه با یه چادر نماز و کلی آرایش روی صورتش اومد بیرون. منم به شوخی بهش گفتم جووون عجب دافی شدی. جفتمون داشتیم میگفتیم و میخندیدیم تا دم در. خواست دمپایی بپوشه گفتم نه پاشنه بلند بپوش باحال‌تره. مامان من هم که پایه هر جور شیطونی هستش قبول کرد. حالا فکر کنید مامانم با یه تاپ تنگ و شلوارک ، پاشنه بلند پاش کرد و چادر نماز هم پیچید دورش و رفت واحد روبرو. زود در رو بستم و از چشمی درب نگاه کردم دیدم، خود رضا در رو باز کرد و مامانم رفت توی خونشون

.
بعد از گذشت دو ساعت و در حالی که داشتم درس میخوندم مامانم زنگ خونه رو زد و رفتم در رو براش باز کردم دیدم لنگان لنگان اومد تو و آرایش صورتش حسابی ریخته بود به هم. بهش گفتم چه خبر؟ حالت خوبه؟ با یه خنده‌ی شیطنت‌آمیز گفت عالی. دیدم داره لنگان لنگان میره سمت اتاق خوابش رفتم زیر بغلش رو گرفتم که کمکش کنم و تا تخت بردمش. بهش گفتم معلومه بهت خیلی خوش گذشته که موقع راه رفتن داری لنگ میزنی جفتمون خندیدیم. اومدم صورتشو بوس کنم دیدم دهنش چه بوی آب‌کیری میده و یه کم آب‌کیر هم پایین لبش بود. با انگشت اون مقدار اندک آب کیر رو برداشتم و گرفتم نزدیک دماغم و نفس عمیق کشیدم و بعد گذاشتمش توی دهنم و آب‌کیر رضا رو قورت دادم. به مامانم گفتم از این به بعد هر وقت رفتی پیش رضا باید برام از این سوغاتی‌ها بیاری. خندید گفت تو دیگه خیلی بی‌ناموسی. خودمم خندم گرفته بود. بعد به مامانم گفتم اجازه میدی سوراخ کونت رو ببینم؟ چون برام جالبه که بدونم سوراخ کونت چجوری پاره شده که نمیتونی صاف راه بری. مامانم گفت وااا یعنی انتظار داری یک مادر، سوراخ کونش رو به فرزندش نشون بده؟ منم گفتم آره خب مگه چه اشکالی داره. وقتی رضا که یک مرد غریبه هست بتونه ببینه ولی من که پسرت هستم نتونم ببینم؟ تازه من و تو که مادر و فرزند هستیم و به هم، محرم هم هستیم. یه کم مکث کرد و دید که دارم حرف حق میزنم قبول کرد و گفت باشه پسرم ولی راز دار باش و به بابات چیزی نگو چون میدونی که بابات یک مرد باغیرت و ناموس‌پرست هست. منم قول دادم که به بابام چیزی نگم تا نفهمه که مامانم داره بهش خیانت میکنه. مامانم شلوارک و شورتش رو با هم کشید پایین و به پهلو روی تخت خوابید و پاهاشو جمع کرد توی شکمش تا سوراخ کونش به طور کامل نمایان بشه و تحت رؤیت من قرار بگیره. دیدم سوراخ کون مامانم حسابی گشاد شده و یه کم هم دچار پارگی شده و داره ازش خون و خون‌آبه اندکی بیرون میاد. به مامانم گفتم که کونت جر خورده و دچار خونریزی شدی. در واکنش این حرفم کلی خوشحال شد و به نشانه پیروزی یه سیلی به لپ کون خودش زد و خندید و گفت به مامانت افتخار کن که همچین دوس‌پسر کیر کلفتی داره. منم کلی خوشحال بودم که میدیدم موقعیتی برای مامانم فراهم شده تا بتونه بیشتر از زندگی لذت ببره. صورتم رو بردم لای کون مامانم و با زبون سوراخ کونش رو لیس زدم و تف‌ها و خون‌های اطراف سوراخ کون مامان رو با زبونم تمیز کردم و قورت دادم.
خلاصه؛ هر چی زمان میگذشت شرم و حیاء توی خانواده‌ی ما کمتر میشد تا جایی که به مامانم گفتم شرایط رو جور کن تا دوتایی بریم پیش رضا خان کون بدیم. مامانم هم گفت باشه با رضا و یه بنده خدای دیگه‌ای صحبت میکنم ببینم اگر قبول کردند، تو رو هم میاریم توی جمع‌مون. برام سوال شد که منظور مامان از اون بنده خدا، کی بود؟ به مامان اصرار کردم که بگه امّا مامان قبول نکرد و گفت بزار ازش اجازه بگیرم اگر موافق بود همه چیز رو بهت میگم. بعد از یک هفته، وقتی با مامان توی خونه تنها شدم، اومد سمتم و بهم گفت برات خبر خوش دارم. قراره تو هم در کنار مادر و خواهرت زیر رضا بخوابی. با این خبری که مامان بهم داد به حدی خوشحال شدم که اشک شوق توی چشمام حلقه زد. خوشحالی من دو چندان شده بود چون هم اجازه پیدا کرده بودم که به کیر رضا خان برسم و هم از جنده بودن خواهرم با خبر شده بودم. خواهر من (الهام) متاهل و دارای دو فرزند 6 ساله و یک ساله هست. وقتی دیدم که خواهرم با وجود اینکه متاهل هست و شوهر زحمتکش و با غیرت داره و باز هم سعی میکنه لاشی باشه و از زندگی بیشتر لذت ببره، احساس غرور کردم و به خودم قول دادم که به خواهر فاحشه‌م کمک کنم تا بیشتر به شوهرش خیانت کنه تا زندگی شاد و بانشاطی داشته باشه. بعد از صحبت‌های مامان ، من که مکرراً ازش تشکر میکردم و دستش رو میبوسیدم. مامان هم منو توی بغلش گرفت و قربون صدقم میرفت و گفت که به داشتن همچین پسر بی‌ناموس و روشن‌فکری افتخار میکنه. بعد از یک ماه، بالاخره اون روز زیبا فرا رسید. رضا، زنش رو فرستاده بود دنبال نخود سیاه تا خونه‌شون خالی بشه. خواهرم روی پاهای رضا نشسته بود و داشتن به هم لب می دادن ، مامانم کنارشون روی مبل نشسته بود. من هم به رضا خان سجده کرده بودم و داشتم پاهاش رو به نشانه تشکر میبوسیدم. رضا هم هر چند دقیقه یک بار به من پس‌گردنی میزد و تحقیرم میکرد. وقتی رضا من رو تحقیر میکرد من که حشری‌تر میشدم، خواهر و مامانم هم خندشون میگرفت. الهام از روی پاهای رضا بلند شد و شروع کرد به باز کردن کمربند و زیپ شلوار رضا خان. وقتی شلوار رضا پایین کشیده شد، کیر شق شدش خودنمایی میکرد. من اولین بار بود که کیر رضا رو میدیدم. کیر رضا شکوه و جلال خاصی داشت یه کیر قطور با طول تقریباً 20 سانت. مامانم که تشنه کیر رضا بود بالافاصله کیرش رو تا ته، توی حلق خودش فرو کرد و همینطور نگه داشت تا دیدم صورت مامانم داره بر اثر خفگی با کیر ، سرخ و کبود میشه. مامانم عق زد و کیر رضا از دهنش بیرون اومد و رضا هم فوراً یه سیلی محکم توی صورت مامانم زد که به خاطر این سیلی مامانم دست رضا رو بوسید و همینطور که داشت نفس نفس میزد از رضا تشکر کرد. این وسط من هم ، همش داشتم حمد و سپاس رضا رو میکردم و به خاطر اینکه مامان و خواهر جنده‌ی من رو سیر میکنه، پاهاش رو میبوسیدم.
رضا کامل لخت شد و از ما هم خواست که کامل لخت بشیم. الهام، خواهر هرزه من، کارش رو خوب بلد بود و میدونست الان وقت اینه که برای رضا، ساک پر تف بزنه. خواهرم دهنشو باز کرد تا رضا توی دهنش تف کنه. رضا هم چندتا تف غلیظ انداخت توی دهن خواهرم و کیر کلفتشو تا دسته فرو کرد توی حلقش. رضا توی موهای خواهرم چنگ انداخته بود و سر الهام رو از طریق کشیدن موهاش عقب جلو میکرد تا کیر خودش هم توی حلق الهام عقب جلو بشه. بعد چند دقیقه که مشغول سرویس کردن دهن خواهرم بود یک دفعه کیرشو تا خایه کرد در انتهای حلق الهام و سر الهام رو با دست محکم گرفت تا کیرش از توی حلقش در نیاد. تقریباً 30 ثانیه همینطوری کله‌کیرشو در انتهای حلق خواهرم نگه داشت تا اینکه صورت خواهرم کبود شد و چشماش اشک زده بود. الهام در آستانه خفه شدن بود که رضاخان سر الهام رو ول کرد و کیرشو آورد بیرون و بعدش به خواهرم هم یه سیلی محکم زد و یک لبخند رضایت از ما روی لب‌هاش نشست. لبخندی که رضا داشت برای هر سه‌تامون قوت قلبی شد تا بیشتر و بهتر خودمون رو در اختیارش بزاریم تا هر طور مایل باشه ما سه تا لاشی رو بگائه. دوباره مامانم رفت سراغ کیر رضاخان که براش ساک بزنه. قبل از اینکه شروع کنه، رضا به من و خواهرم گفت توی دهن مادر جنده‌تون تف بندازید. ما هم اطاعت کردیم. الهام چون ساک زده بود، توی دهنش تف زیاد بود و چند تا تف انداخت توی دهن مامان. منم همین کار رو کردم که دیگه دهن مامانم لبریز از تف شده بود. باز هم با اون کیر کلفت به همون شکل خشن توی دهن مامانم تلمبه میزد. تقریباً نیم ساعتی مامانم و خواهرم به نوبت مشغول ساک زدن برای رضا بودن که منم پریدم وسط و گفتم اگر اجازه بدید الان دیگه نوبت منه که ساک بزنم. رضا گفت نخیر همینطوری نمیشه باید التماسم کنی و صدای سگ در بیاری تا اجازه بدم. من هم چون یک انسان “کیر پرست” هستم، حاضرم برای رسیدن به کیر دست به هر کاری بزنم. فوراً مثل سگ چهاردست‌و‌پا شدم و شروع کردم به واق واق کردن مثل یک سگ. هر سه‌تاشون خندشون گرفت و مامانم رو کرد به رضا و گفت ببین رضا خان چه دست‌گلی تربیت کردم. رضا هم میخندید و میگفت این واحد روبروی ما خونه نیست طویله هست. وصف اون لحظات زیبا که در کنار مادر و خواهرم ، گائیده شدم. خیلی برام لذت بخشه. خلاصه؛ بعد از اینکه هر سه‌تامون برای رضا ساک زدیم نوبت کردن ما از کون رسید که رضا هر سه‌ی ما رو از کون گائید. سوراخ کون من که جر خورد و یه کم خونریزی هم کرد. سوراخ کون مامانم هم یه کم پاره شد امّا سوراخ کون خواهرم فقط به اندازه قطر کیر رضا گشاد شد و هیچ پارگی و خونریزی درش ایجاد نشد چون خواهر من یک زن هرزه هست و به نوعی در رشته‌ی فاحشگی، دکترا داره. و من همیشه به این موضوع افتخار میکنم. در اولین سکس گروهی که با حضور من، خواهرم ، مادرم و رضا انجام شد، به دستور رضا خان، ما فقط برای رضا ساک زدیم و بهش کون دادیم. رضا ، مامانم و الهام رو در این جلسه از کس، نکرد. در انتهای سکس، رضا داشت توی کون خواهرم تلمبه میزد و موقع ارضاء شدن کیرشو توی کون خواهرم نگه داشت و توی کون خواهرم انزال کرد. کون الهام که پر از آب‌کیر شده بود و از طرفی من و مامانم هم احساس تشنگی می کردیم. مامانم به الهام گفت که آب‌کیرهای داخل کونشو پس بریزه توی دهنش. خواهرم هم رفت بالا سر مامانم و خم شد و سوراخ کونشو تنظیم کرد جلوی دهن مامانم و هر چی آب‌کیر، آب‌کون و تف توی کونش بود رو با فشار پاشید توی دهن مامان جنده و دوست‌داشتنی من. مامان هم نصف آب‌کیرها رو ریخت توی دهن من و نصف دیگشو خودش قورت داد و خورد. خواهر من به “فتیش خیانت” مبتلا هست. البته خودش که از این بابت خیلی خوشحاله چون زندگی بدون خیانت کردن لذت و هیجانی نداره. من و مامانم همیشه از خواهرم حمایت میکنیم تا بتونه با موفقیت به شوهر باغیرت و خنگی که داره، خیانت کنه. خود خواهرم که تعریف میکنه و میگه که این دوتا بچه‌ای که داره حاصل خیانت به شوهرش هست یعنی این دوتا خواهرزاده‌ای که من دارم، حروم‌زاده هستند. پسر 6 ساله خواهرم که حاصل سکس پنهانی شوهرعمه‌ام با خواهرم هست چون کاملاً قیافش شبیه شوهرعمه‌ام شده. از طرفی دیگه چون خواهرم دوس‌پسر زیاد داره دقیقاً مطمئن نیست که پدر دختر یک‌ساله‌ای که داره، چه کسی هست. منتظره تا دخترش بزرگتر بشه و ببینه که قیافه دخترش شبیه کدوم یکی از دوس‌پسراش میشه، تا بتونه بفهمه که پدر واقعی دخترش چه کسی هست. یه روزی خواهرم اومده بود خونمون و بابام هم خونه نبود، راحت میتونستیم درباره‌ی هر موضوعی با هم حرف بزنیم. به خواهرم پیشنهاد دادم که از شوهرش طلاق بگیره و از طرفی مخ رضا رو بزنه تا اون هم زنش رو طلاق بده و رضا بشه شوهر خواهر جدیدم. به مامان هم پیشنهاد مشابه دادم که مهریه‌ش رو از بابا بگیره بعدش از بابا طلاق بگیره، تا رضاخان ساکن خونه ما بشه و جای بابا رو پر کنه. امّا هم مامانم و هم خواهرم با این پیشنهاد من مخالفت کردند چون می گفتند لذت و هیجانی که در خیانت به همسر باغیرت هست در هیچ چیز دیگه‌ای نیست. مامانم میگفت موقعی که در حال خیانت به بابات هستم و توی بغل یه مرد غریبه دستمالی میشم یاد حس غیرت و ناموس‌پرستی بابات می‌افتم و توی دلم بهش میخندم و از اون خیانت لذت بیشتری میبرم. به هر حال ما پیرو آیین کیر پرستی هستیم و در مقایسه با دیگران از زندگی ، لذت بیشتری می‌بریم. پایان.

نوشته: کیر پرست


👍 12
👎 89
233401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933699
2023-06-19 00:06:16 +0330 +0330

داستان خوبی بود

0 ❤️

933702
2023-06-19 00:11:24 +0330 +0330

توهمی

3 ❤️

933704
2023-06-19 00:14:14 +0330 +0330

مملکتی که دانشجوی اقتصادش تو باشی و توی یه همچین خانواده ای بزرگ بشی تورم دو رقمی روزگار خوشمونه
مدرکت رو که گرفتی اینا رو یه جا سیو داشته باش تو فرم استخدامت بنویس با این رزومه ای که داری قطعا توی کابینه های بعدی دولت یه جایی بهت میدن


933706
2023-06-19 00:32:17 +0330 +0330

تقصیر تو نیست. تقصیر مـادر گرامیته که جنده بود


933710
2023-06-19 00:48:48 +0330 +0330

حالا بالاخره اسم مامانت خجسته بود یا طاهره؟ 🤐
این حجم از چرندیات عادی نیست دوست من

7 ❤️

933711
2023-06-19 01:02:32 +0330 +0330

خاک تو سرت
1-بخاطر اسم زشته داستانت
2-جمله اول داستانت
3-برچسبهای داستانت که همزمان گی و خواهره
آخه جاکش داستانت بالاخره گیه یا با خواهر؟ بعد اونوقت چرا اسمش مامانه؟
خاک تو سرت
بوس بوس مارتا


933715
2023-06-19 01:13:06 +0330 +0330

ینی حیف فحش و ناسزا
مردک جقی کونی
واقعا کونی


933722
2023-06-19 01:30:09 +0330 +0330

بااحترام ب دوستان ؛کیر تمام اعضای شهوانی و حتی خانم های عزیز با دیلدو تو کون تو و همه اعضای خانواده گرامیتان،با تشکر.


933726
2023-06-19 01:44:41 +0330 +0330

این حجم از چرندیات عادی نیست 💩

4 ❤️

933735
2023-06-19 02:15:59 +0330 +0330

تو در واقع مغزت گوزیده

1 ❤️

933739
2023-06-19 02:28:56 +0330 +0330

نسل شما کسخولا کی منقرض میشه راحت بشیم

7 ❤️

933747
2023-06-19 02:48:02 +0330 +0330

من داستانو نخونده میگم کیرم تو اون کونی که محصول خارج شده گوزش داستان شد و محصول خارج شده از کصش تو!

4 ❤️

933761
2023-06-19 03:23:20 +0330 +0330

گوزیدم به اون مدرک دانشگاهی تو . صد رحمت به محسن رضایی

3 ❤️

933771
2023-06-19 04:46:15 +0330 +0330

باحال بود

0 ❤️

933773
2023-06-19 04:55:26 +0330 +0330

موقعی که کونیا اقتصاد بخونن مملکلت وضعیت فعلی اش میشه این

0 ❤️

933778
2023-06-19 06:10:12 +0330 +0330

کیرم ت داستانت💩

0 ❤️

933779
2023-06-19 06:11:17 +0330 +0330

واقعا مزخرف و تهوع آور بود.سراسرش دروغ و چرند.حتی فانتزی بی غیرتی هم نبود.یه چرت و پرت بلندبالای حال بهم زن.ملت اینجا حق دارن به نویسنده فحش بدن که به شعور همه توهین میکنه

1 ❤️

933783
2023-06-19 06:33:10 +0330 +0330

تخمی ترین داستان ۱۲ سال اخیر! عوامل پشت صحنه بدویید بیایید لایکم کنید

6 ❤️

933787
2023-06-19 07:05:51 +0330 +0330

ازین حال بهم زن تر نمیتونستی بنویسی چاقال زبون بسته

0 ❤️

933797
2023-06-19 08:43:06 +0330 +0330

کس مغز

0 ❤️

933802
2023-06-19 09:33:22 +0330 +0330

یه لحظه تصور کنید چنین جوانهائی برن سربازی و از خاک مملکت بخواهند دفاع کنند دیگه تو خود بخوان حدیث مجمل از این محفل .

1 ❤️

933811
2023-06-19 11:02:49 +0330 +0330

همینکه مامانت با گوز بیدارت میکنه کاملا مشخصه خانواده فرهیخته ای هستید

1 ❤️

933818
2023-06-19 12:17:34 +0330 +0330

جفتمون داشتیم میگفتیم و میخندیدیم تا دم در.

اینجا منتظر بودم بگی گوزید و رفت
ولی اشتباه حدس زدم

1 ❤️

933819
2023-06-19 12:27:41 +0330 +0330

رضا، زنش رو فرستاده بود دنبال نخود سیاه تا خونه‌شون خالی بشه

چه لزومی داشته منتظر میشدین تا خونه رضا خالی بشه؟
خب رضارو میوردین تو جنده خونه خودتون، اونجا که غریبه نبود

1 ❤️

933843
2023-06-19 13:56:26 +0330 +0330

یعنی خاک تو سر من که تا قسمت نشون دادن سوراخ کون مادر گرامی خوندم .😑

2 ❤️

933845
2023-06-19 14:06:52 +0330 +0330

ننویس

0 ❤️

933854
2023-06-19 15:48:51 +0330 +0330

فقط چند خط اولش مثل بچه آدم نوشتی بعدش همش فانتزی بود

0 ❤️

933855
2023-06-19 15:53:12 +0330 +0330

تو هم فکر کنم شبیه بابات نباشی بگرد دنبال پدر اصلیت

1 ❤️

933868
2023-06-19 17:02:37 +0330 +0330

خیلی عوضی ای

0 ❤️

933885
2023-06-19 19:24:44 +0330 +0330

به قول یکی از اساتید فارکس یا صاااحب وحشت
این چه سم کسشری بود من خوندم

0 ❤️

933890
2023-06-19 20:11:07 +0330 +0330

همون طویله که تعریف رضا از خونه شما بود برازنده تو و خانوادته.

0 ❤️

933898
2023-06-19 22:05:13 +0330 +0330

این کسشرا رو چرا آپلود میکنن ادمینا واقعا
کیفیت داستان های سایت به شدت اومده پایین و همش شده گی وکصشر چند وقته یه داستان درست حسابی از این تگ منتشر نشده.

0 ❤️

933899
2023-06-19 22:15:04 +0330 +0330

هرجور دوست داری بنویس اینجا آزادی بازم بنویس

0 ❤️

933902
2023-06-19 23:18:28 +0330 +0330

الان این جناب کیرپرست خان قصه ما شاید یه حرکتی ناشایستی زدن و مامانو آبجیش اینو به هفت روش سامورایی تنبیه کردن و اومده با داستان‌سرایی و توهمات خیالاتی مثلاً داره انتقام میگیره… البته‌ کونی بودن خودش دور از انتظار نیست

0 ❤️

933907
2023-06-20 00:04:06 +0330 +0330

مقصر تو کونی نیستی اون ادمین کونی مقصره که این کسشرارو تایید می‌کنه وقت گرانبهای دوستانو میگیره یعنی اگه جای مغز تو کلت گوه هم بودش بهتر مینوشتی

0 ❤️

933955
2023-06-20 03:51:40 +0330 +0330

عنوانو خوندم اومدم برینم بهت برم
کیر تو وجودت، تمام

0 ❤️

933962
2023-06-20 04:49:49 +0330 +0330

ادمین محترم این داستان گی نیست لطفا از گروه داستان های گی حذف اش نمایید

0 ❤️

933996
2023-06-20 12:00:57 +0330 +0330

سرم درد گرفت

0 ❤️

933999
2023-06-20 12:20:18 +0330 +0330

ریدم تو مملکتی که تو دانشجوی اقتصادش هستی
حالا فهمیدم این بدبختیا از کجا میاد؟؟از کونی بودن اقتصاد دانهامون

0 ❤️

934031
2023-06-20 16:21:57 +0330 +0330

مادری که با گوز کونش بچه را بیدار کنه حتما با ریختن آب بقال سرکوچه توی چاک کوسش بچه را وارد کوسش کرده .
عزیزم شما بجای کسشعر نوشتن برو دنبال بابات بگرد
آفرین پسر خوب زود برو که داره دیر میشه

0 ❤️

934054
2023-06-20 19:04:16 +0330 +0330

با صدای گوز مامانت
رفتی دادی
مامانتم داد
خواهرتم داد
افرین
اگه ننت برینه
فک کنم باباتم
لیتل بشه
اهان راستی
من اصلا قصد توهین ندارم
ولی خیلی عصبیم
مرتیکه کون انفاق کن
کیر هرچی سامورایی هست به پهنا تو کونت
اهان وایسا
مرتیکه جنده ظاهر
کون گشاد قهبه باطن
حیف کیر بچه ها
حیف کیر من
میخواستم بفرستم دهنت ولی
نه حیفه
خاک تو سرت
اسکل کونده
برو با ننه و آبجی و همسایتون
زن همسایتون گروپ بزنید
باباتم بنداز زیرش

0 ❤️

934150
2023-06-21 11:26:24 +0330 +0330

کس نویس فقط خودتیو بس

0 ❤️

934177
2023-06-21 16:02:06 +0330 +0330

خودتو و کل خاندانتو گاییدم با این داستانت کونی جقی

0 ❤️

934214
2023-06-21 23:02:51 +0330 +0330

کسکش وحرومزاده تویی،تخم جن 😂

0 ❤️

934223
2023-06-21 23:56:05 +0330 +0330

دقیقا مشخص شد چرا وضع اقتصاد مملکت اینطور بگا رفته دانشجوی اقتصادی که بقول خودش کیرپرستی بکنه دیکه نباید هم از کسی انتظار داشت بیاد و اقتصاد را درست کنه اما یه سوال خوبه مامانت گفت بابات غیرتی و ناموس پرسته و شما خانواده این از آب دراومدید تو فکرم اگه غیرتی نبود حتمااونو هم میبردید با خوودتون. که اونم. بده اما واقعا چندش آوره حتی فکر کردن بهش و نوشتنش به صورت فیک و طنز هم که باشه حال بهم زنه این چیزها هیچ جای دنیا وجود نداره مگه تو دااستانهای فیلمهای پورن که اونم فکر نکنم دراین حد بیشرفی را تبلیغ کنه و هرزگی را تشویق

0 ❤️

934488
2023-06-23 15:38:09 +0330 +0330

آفرین به شما

0 ❤️

934802
2023-06-25 22:48:06 +0330 +0330

کس کش ننت هروز صب تو صورتت برینه هم واسه لجنی مث تو کمه

0 ❤️

935300
2023-06-29 10:03:25 +0330 +0330

تراوشات یه جقی کص مغز

0 ❤️

936154
2023-07-05 00:51:48 +0330 +0330

کیرم سکته زد با این حجم کسشر

0 ❤️

937154
2023-07-11 13:16:53 +0330 +0330

خاک تو سرت برینن
😂😂😂😂

0 ❤️

950518
2023-10-01 01:17:28 +0330 +0330

برام جالبه که ۹ نفر این کسشعر تخیلی رو لایک کردن

1 ❤️