با سلام میخوام داستان واقعیمو براتون بگم تا گول هر کسیو نخورید هر چند خیلیا با خیال راحت رابطه دارن.
اسمم سوگنده و الان ۲۸ سالمه ، دوران دبیرستان از اون دخترای چشم و گوش بسته بودم، میدیدم همه واسه خودشون یکیو دارن منم تنها بودم ،یه دوست هم جنس نداشتم چه برسه به پسر از اون اعتماد به نفس پایینا بودم. خلاصه تا اینکه دوران پیش دانشگاهی یه کم بیشتر به خودم رسیدم و توی راه مدرسه تا خونه بایکی اشنا شدم ،امیر یه سال از خودم بزرگتر بود و قیافه ی مظلومی داشت، مهربون بود و روزا کلی تلفنی حرف میزدیم. واسه من یه دریچه جدید بود یه جنس مخالف بهم ابراز عشق و علاقه میکرد. اون قدر ساده بودم همه ی حرفاشو باور میکردم. چند بار رفتیم دزدکی بیرون اخه خانوادم عجیب سنتی ومتعصب بودن، چند ماه از اشناییمون گذشت هی میگفت باید بیای خونمون من میترسیدم خلاصه خام شدم و یه روز مدرسه رو پیچوندم رفتم پیشش . یه خونه ویلایی بزرگ و پر از درخت رفتم داخل اومد پیشم و رفتیم نشستیم. برام خوردنی اورد خوردیم و بعد بغلم کرد و بوسید و گفت چه قدر خوشحالم اومدی. لبامو بوسید، من رو ابرا بودم گفت بریم توی اتاقم رفتیم روی تختش کنارش خوابیدم اروم لبامو میبوسید منم مسخ شده بودم خلاصه تابمو در اورد منم مقاومتی نکردم انگاری اطمینان داشتم بهش بعد دستشو برد روی شلوارم گفتم نه سکس نداریم گفت قول میدم دست به شورتت نزنم ، کلی اصرار کردقبول کردم خلاصه شلوارمو در اورد پتو انداخت روی خودمون حس کردم کیرشو گفتم چیکار میکنی گفت من سر قولم هستم لاپایی زدتا آبش اومد. ترسم ریخت بلند شدم خودمو پاک کردم. رفت بیرون منم توی اتاق روی تختش نشسته بودم و لباسامم تنم کردم ، منتظر بودم بیاد که یهو دیدم به مرد سن بالا اومد توی اتاق کنارم نشست ترسیدم گفتم نکنه داداش بزرگشه تقریبا ۲۸ سال تا ۳۰ سال رو داشت،هیکلی و قیافه ی خوبیم داشت، گفتم امیر کجاست خواستم بلند بشم دستمو گرفت گفت امیر همین جاست نترس ، قلبم داشت می اومد توی دهنم، از ترس گریم گرفته بود .اون اقا که علی بوداسمش منو بغل کردگفت یه حالیم به من بده گفتم چی من نمیتونم باید برم، گفت دیرت نمیشه به امیر که حال دادی حالا یه حالیم به من بده خواستم از بغلش بیام اخه منه ۵۵ کیلویی کجا و یه مرد ۸۰ خورده ایی کجا، اشکام داشت میریخت هرچی التماس کردم مگه حالیش بود افتاده بود روی من و گردن و لبامو میبوسید،تاپمو با زور در اورد انداخت اون ور تند تند سینه هامو میخورد یا یه دستشم اون یکی رو میمالوند، منم به هق هق افتاده بودم، چند بار امیر رو صدا کردم دیدم هیچ چاره ای ندارم. دستشو برد شلوارمو بکشه پایین سعی کردم جلوشو بگیرم ولی به راحتی درش اورد من فقط شورت پام بود دستشو کرد توی شورتم با انگشت بالای کوسمو میمالید گفتم تو روخدا من دخترم ولم کن گفت من کاریت ندارم اگه باهام راه بیای ، شورتشو در اورد یه کیر بزرگ جلو بود توی عمرم کیر ندیده بودم از نزدیک فقط چند بار توی فیلم پورن دیده بودم خونه خالم دزدکی با دختر خالم، کیرشو گذاشت لای پام با خودم گفتم اینم مثل امیر لاپایی میزنه تا بیاد دیدم یه کم کیرشو لای کوسم کشید منو مثل بالش به راحتی برعکس کرد خوابید دوباره روی من کیرشو روی سوراخ کونم احساس کردم که با آب دهنشم سوراخمو خیس کرد سعی کردم با تکون دادن خودم نذارم بکنه یکی با مشت محکم کوبید توی سرم گریم گرفت کلی اشک ریختم گفت حالا که خربازی در میاری پدرتو در میارم جنده کوچولو، مگه گناه من چی بود که شدم هرزه، کیرشو روی سوراخ کونم فشار میداد منم از درد جیغ میزدم نمیرفت هر کاری میکرد اخه من سفت گرفته بودم خودم دوباره منو برگردون خوابید روی من گفت بی شرف حال که نمیدی بهم ضدحالم میزنی الان نشونت میدم کیرشو گذاشت روی کوسمو فشار میداد دنیا جلوم تیره و تار میشد وحشناک بود،درد بود وحشت داشت دختر بودمونو ازم میگرفت التماس کردم قسمش دادم کیرش کوسمو داشت جر میداد تا نصفه داخل کوسم بود تلمبه زدانشو شروع کرد، درد داشتم آرزو میکردم همین الان بمیرم لعنتی گازم میگرفت فحشم میداد وکیرشو توی کوسم فشار میداد دیدم کوسم داغ شد ، ارضا شد و آبشو توی کوسم ریخت،از روی من بلند شد دستمو بردم طرف کوسم خون و منی با هم می اومد از کوسم جیغ زدم دیگه نابود شده بودم خانوادم منو میکشتن حتما ،دیدم علی شورتشو پوشید توی قاب در وایساد امیر روصدا زد گفت بیادوست دخترتو راهشو باز کردم ، دیدم امیر با یه پسر دیگه اومدن اون پسره همراه امیر دلش به حالم سوخت سریع کمکم کرد بلند بشم منو ببره گفت اینجا نمونی بهتره اینجا به مکانه هرکسی یکیو بیاره بقیه هم ازش فیض میبرن. گفت فقط برو خونتون، بعد از اون ماجرا دوسال با افسردگی گرفتم ولی خلاصه به خودم اومدم ولی تا الان به هیچکسی اعتماد نکردم و تمام خواستگارامو ردکردم من یه نابود شده م. لطفا به هرکسی اعتماد نکنید
نوشته: سوگند
mardelor2
دخترا تو رابطه تمام احساسشون رو میزارن … یکم بفهم و درک کن
اگه معیارتون آدم بودن طرف باشه نه اینکه کی بهتر خرتون میکنه گیر یه آدم تخم سگ نمیفتید که بعدش بیاین با چسناله سوراخ مارو ساچمه کنین
دخترا یا پا نمیدن یا اگه پا دادن هم به یه مشت لاشی میدن که هیچ وقت هم تجربه نمیشه براشون ، دوباره باز تکرارش میکنن
کلا دخترا موجودات عیجبی هستن
کاری به داستانت ندارم
اصلا نخوندم فقط چند خط اولشو
ولی همین قدر بگم که خود خدا در عجبه از خلقت شما
یعنی داستانی هستن ماله خودشون
سوگندخانم سلام
وقتتون بخیر و شادی
متاسفم
کلا اکثرا اقایون
قابل اعتماد نیستن.
ولی
خانمها خودشون و گول میزنند،
که
این مثل بقیه نیست!!!
خب مقصر اصلی خانمها هستن دیگه.
الانم که دوخت و دوز میکنن،
به راحتی.
پس مشکلتون واسه ازدواج بی پایست.
سعی کن موضوع و فراموس کنی جونم.
چه مرگتونه؟تجربیات تلخ خودتونو واسه خودتون وبچه هاتون بزارید.مردم باشنیدن کسشعرای زندگی شماها دلشون به رحم نمیاد.
ا ونا بچه های خوبی نبودن ولی بچه های شهوانی همه شون خوبن ، خودت یکیو انتخاب کن
عزیزم اینهمه ناراحتی نداره به متخصص لابیا پلاستی مراجعه کن
یکی از دوستان مراجعه کرده بود با پنج میلیون جوری تنگ و کوچیک شده بود که لکن ما به زور میکردیم توش عزیز دل
امیر و علی گه خوردن با هفت جد و ابادشون.بی عرضه نباش.الانم می تونی بری شکایت کنی.برو پاسگاه مددکار داره…خانواده تم نمی فهمه.نه به تجاوز!نری از بی عرضه گی خودته.اعدامشون می کنن
این از اون حماقتهایی هست که هم جامعه مقصر هست در اموزش به این که اولا وقتی چنین اتفاقاتی افتاد نباید بچه گول بخوره و اگر هم اتفاق افتاد چکار باید کرد تو باید میرفتی شکایت میکردی انوقت میدیدی که دیگران هم گول نمیخورندو این اشخاص و دستگیر میکردندو مادرشون و میکاییدن الان هم بغید هست راست بگیاما اگر واقعا راست هست نمی خواد خواستکار های خودت و رد کنیو اینده خودت و بیشتر خراب کنی اگر البته حقیقت میگی من بدون هیچ خواسته ای حاضرم تمام هزینه ترمیم کردن و پیش بهترین پزشک جراح کشور پرداخت کنم برایت تا بدون هیچ مشکلی بری زندکیکنیواینده خودت و بتونی بدون وحشت بسازی. ولی یاد بگیرید در برابر اقراد عوضی که به خاطر یک لحظه که ارضا بشوند همه زندگی یکیونابود نکنند وتبدیل به جنده نکنند بعضی مردهای قلابی بلد نیستند که چطور جنده بکنندد بجایش میایند یکی که سالم هست رو جنده میکنند . کاش بفهمیم جنده رو باید گرد نه اینکه جنده کرد .
گول ظاهر افراد رو نخورین
اتفاقاً یه نفر هم گولِ ظاهرِ منو خورد، الآن من دیگه گولِ ظاهر ندارم☹️ کَسی اضاف نداره یکی بده بهم؟😁
دختر جان من نمیشناسمت،مسلمه سن کمی داری،نمیگم باید فلان کارو میکردی تا مثلا پدرشو در بیاری اما…از من بشنو،اینکه ناراحتی اعصاب بگیری،اینکه تمام دنیا رو تموم شده ببینی یا از اینام بدتر،به قدر گوز یه پشه هم تغییری برات ایجاد نمیکنه.اما اگر بچسبی به زندگیت،اگه درس میخونی درستو بخونی،اگه کار میکنی به کارت بچسبی،روزی یه نفرو پیدا میکنی،کسی که بکارتت آخرین چیزیه که ممکنه براش اهمیت داشته باشه…این تکه پوست پیازی نازک فقط شده حکم زندانی برای دختران و حتی پسران مذهبی،همین و بس!..زندگیتو بکن،سعی کن روی پای خودت وایسی و کار و زندگی کن،به حرف احد الناسیم توجه نکن،روزی میبینی هم حالت خوب شده و هم یکی هست که تو رو بخاطر کل وجودت میخواد،نه برای اون لایه نازک و شفاف از بدنت به اسم بکارت که بود و الآن نیست
خود کرده را تدبیر نیست آدم حتی نباید به پدرو مادرش اعتماد کنه. چه برسه به یه احساس زود گذر
اول صبحی اعصابم بهم ریخت 🥺🥺🥺🥺🥺🥺
خاک بر سرشون
این داستان میتونه واقعی باشه و خوبه که به این نکات توجه کرد:
1- “از اون دخترای چشم و گوش بسته بودم”. لعنت به خانوادهای که به خاطر باورهای مسخره و اعتقادات الکی، بچهشون رو چشم و گوش بسته بار میارن.
2-“باید بیای خونمون”. دخترای عزیز، وقتی این جمله رو از یه پسر میشنوین بدونین که به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. پسر اگه تو رابطه به فکر دختر باشه، سعی میکنه شرایط آرامش فکری دختر رو فراهم کنه. اگه هم که باهاش همراه شدین دیگه حق ندارین به کسی خرده بگیرین و این تصمیمی بوده که خودتون گرفتین.
3-“هیکلی و قیافه ی خوبیم داشت” اولین جایی که یه “نه” به واقعی بودن داستان میگه. از کسی که بهمون تجاوز کرده و دو سال دلیل افسردگیمون بوده، تصویر قشنگی داریم که با منطق جور درنمیاد.
بقیه داستان هم که نخوندم و مشخصه چه اتفاقی میافته.
نه به تجاوز
اون کس کشی که به زور تجاوز میکنه فقط باید اعدامش کرد
هرکی بخواد بده به اونی میده که دوسش داره دیگه
چرا یه عده آنقدر حرومزاده وکس کشن،
ایشالا که حقیقت نداشته باشه این داستانا
بچه های شهوانی بخاطر همین اینجان،مشخصات و منطقه زندگی شو بگو. توی خون و منی تحویل بگیر.
خیلی جالبه برام یه نکته رو اکثرا مردا و حتی زنا متوجه نمیشن
اگه یه دختره سر مرد رو کلاه بزاره ، ایراد از مرد میگیرن که حشرت زده بالا تقصیر خودته
عوامل جذابیت جنسی که یه پسر جذب دختره میشه رو که همه میدونن
ولی عوامل جذابیت جنسی که یه دختر رو جذب پسر میکنه چطور ؟
دختر به زور وارد رابطه با پسر که نمیشه بخواد بعدش یا بازیچه شه یا تجاوز بهش بشه
جذب ویژگی های جنسی پسر میشه (اینجا هم حشر نقش بازی میکنه منتها متفاوت از نوع حشریت مرد) نه بخاطر اخلاقیات انسان گونه پسر
وگرنه ، همه پسرای خوب سینگل نمی موندن ، همه لاشی ها هم همزمان با چند نفر تو رابطه نبودن
پس دخترا نه خودتون رو گول بزنین نه تقصیر رو بندازین گردن پسرا
جالب تر اونایی هستن که میگن پرده رو بدوز تا بتونی خودت رو قالب یه پسر چشم و گوش بسته کنی
همه تقصیر هارو گردن پسره نندازین.
صد درصد. خودت مقصر بودی و پسره هم لاشی بوده .
چرا چون ندیده و نشناخته رفتی خونه خالی.همون ماه اول اشنایی تا گفته بیا تو هم با سر رفتی بدون اینکه طرف و امتحان کنی و بشناسیش خوب.
نگو گولم زد و من نمیدونستم واس حال و حول منو داره میبره خونه خالی که دروغه.
خودت خاستی بری و میتونستی همون موقه که تاپتو خاست در بیاره مانع شی …
پسره هم لاشی بوده که تو رو شر کرده با دوستش
ولی فک کن خود دوست پسرت همونجا کاملا اتفاقی و ناخاسته پردتو زده
اونوقت مقصر کی بود!?
لاشی بازی کرده ادم هرزه ام اگه هست نبایدبهش خیانت کنه
با خیلیا بودم ولی هیچوقت این کار کثیف رو با دختری انجام ندادم حتی دوست دخترم میگفت پردهمو بزن ولی بازم انجام ندادم تقاص این کار سنگینه آینده یه دختر رو خراب کردن تاوان بدی داره ،بعضی وقتا آدم چیزای میبینه و میشنوه که حالش از همجنسهای خودش به هم میخوره
اینکه طرف پرده اتو بزنه رو میشه هضم کرد ولی اینکه آبشو بریزه تو کوست عجیبه من حتی آب تو کاندومم رو هم تو دستشویی خالی میکنم طرف همونو با قاشق نریزه تو کوسش که تو دردسر بیفتم بعد شما اینجوری ؟؟؟؟
فقط میتونم بگم متاسفم
نمیدونم که میخونی یا نه