ضرس قاطع
اسم ها مستعارند مثل داستان قبلیم
من سارا هستم داستانه قبلیم اسمش بمال بمول بود
اونشب فراموش نشدنی با نیمارو هیچوقت یادم نمیره اما بعده اونشب هیچوقت بهش ندادم و فقط تو فیسبوک باهاش چت میکردم یه بارم وب کم خواست که بهش ندادم
ی شب که لباس زرد ی سره تنگ پوشیده بودم فری شوهرم اومد خونه تو آشپزخونه داشتم قیمه درست میکردم اومد پشت سرم و طبق معمول گیر داد به کونم دامنمو داد بالا شرت سفیدمو داد پایین تا رو زانوهام یکم خمم کرد ی توف انداخت رو کیرش خواست بکنه تو
گفتم آخه کثافت این چه جور سکسیه واقعا گهی
خندید خواست بکنه تو دردم اومد کسم سوخت بالاخره با فشار جا کرد اولین تلمبه دومی سومی تازه دردش کم شد دیدم داره نفس نفس میزنه گفتم نیادا اما اومد خالیش کرد اون تو گفتم آخه با 4 تا تلمبه کسی ارضا میشه کس کش؟؟ خندید شرتمو کشید بالا گفتم من چی پس گفت باشه بعد شام باز میکنم
شاموخوردیم گفتم بیا فری گفت ظرفارو بشور
شستم گفتم بیا گفت الان که زوده راست نمیشه برو بشورش واست بخورمش با هزار امید رفتم حموم وقتی اومدم مزدک میرزایی داشت بازی فوتبال گزارش میکرد دیدم فری خوابه خیلی اعصابم خورد شد هموجوری رفتم سراغش گفتم پاشو گفت اههههههههه مگه نمیبینی خوابم گفتم قول دادی ارضام کنی گفتم اصلا نمی کنم چیه؟
گفتم حداقل پاشو مسواک کن گفتم شاید خوابش بپره گفت نمی خوام
و خوابید رفتم پای لپ تاپ میل امو چک کردم اومدم شهوانی حالی نداد
رفتم فیسبوک دیدم نیما هست داستانو واسش تعریف کردم گفت می خوای بیام پیشت گفتم الان که این هست اما صبح بیا خیلی خوشحال شد دوست داشتم از فری انقام بگیرم
صبح شد فری بلند که شد دهنش بو فاضلاب میداد صبحانشو دادم رفت زنگ زدم به نیما سریع راه افتاد یه ربع بعد که زنگ زدم سر اسفندیار بود اومد در و وا کردم ی لباس تنگ واسش پوشیده بودم تمیزه تمیزم بودم اینقدر ازم لب گرفت که کلی حال داد کیرشو دراوردمو کردم تو دهنم خیلی حال میداد کیرش خیلی با حاله مثل خودش سفیده بعد 5 مین گفت نوبته منه گفتم می خوای بخوری؟؟ باورم نمیشد اما خورد خیلی خوب میخورد حسابی آب انداخت کسم رفتیم بالا تو اتاقه خودمو فری لباسامو کامل دراوردم اونم لخت شد گفت میشه کفش پاشنه بلند بپوشی؟؟ گفتم واااااااااااا وا لخت کفش پام کنم؟
که چی بشه آخه؟
گفت دوست دارم سکسیه
یه کفش مشکی پوشیدم انداختتم رو تخت کیرشو تا دسته کرد تو اخخ عالی بود یک دو سه چهار پنج تلنبه هاشو میشمردم نه خبری از اومدن نبود 19 20 21 اخخ چه حالی میداد جوری میکرد که سینمم میلرزید
گفت پاشو دستاتو بذار رو تخت پشت کن بهم می خوام از پشت بکنم تو کست کردم اون کارو باز شروع کرد وای عالی بود همینجور میکرد تند و تند داشتم جر می خوردم شالاپ شولوپ صدا میداد تازه کسم اب انداخته بود یهو نمیدمنو چی شد که داد زدم کسه ننت فری نیما محکم تر میکرد گفت به فری چیکار داری ؟؟ گفتم دلم می خواست تو بکن جرم بده یهو داغ کرد باز انداختم رو تخت چپوند کیرشو تو من اونقدر محکم و سفت میکرد که بهد 5 مین ارضا شدم گفتم تو چی ؟؟ گفت دارم میام گفتم ون بکنم گفت چی؟ گفتم بکنم
گفت آخ چه جمله با حالی
باز گفتم بکنم بکنم جووووووون بکنم
یهو اومد کسم پر شد داغ شد حواسم نبود اون تو ریخته
وقتی داشت میرفت به یاده اونشب تو مهمونی اجازه گرفتو انگشتمم کردو رفت
حالا از اون ماجرا 7 ماه میگذره من 6 ماهو نیمه حاملم نمیدونم
مشکل بچه نیست مشکل اینه که من بعد اون به فری اصلا ندادم (مثلا قهر کرده بودم) واسه همین به ضرس قاطع نمیتونم بگم بچه ماله فری یا نیما
خدا کنه مال فری باشه
بازم داستانامو بنویسم؟؟؟
نوشته: سارا
بابا ادیب! بابا حقوقدان! بابا استاد ادبیات عرب! ضرس قاطع؟؟؟؟؟ در داستان سکسی؟؟؟
اسگل مگه داری لایحه ی دفاعیه می نویسی؟ خوب می گفتی با اطمینان، یا مطمئن؟؟
همه فهمیدن که تو چقدر باسواد ومتخصصی! راستی برای اون رفیقمون که پرسیده بود, ضرس قاطع در لغت یعنی دندان برنده. و بیشتر در ادبیات حقوقی کاربرد داره.در معنی اصطلاحی وقتی به کار می ره که کسی از صحّت حرفش اطمینان صد در صد داره. اونموقع می گه من به ضرس قاطع می گم فلان چیز اتفاق افتاده یا به ضرس قاطع این حرف را می زنم… برای موقعی که فرد اطمینان کامل به درستی حرفی یا عملی داره ،به کار می ره. ولی خیلی راحت می شه به جاش گفت : من با اطمینان می گم …
به ضرس قاطع بچه ماله جفتشونه یعنی جفتشون با هم ساختنش
ای بابا جمع کن بساطت رو
اینا داستان نیستن از همه نوع نظر کامل نیستن
مجلوق و کس شعر نویس جلاق هستن
کیر نظر 22 و چیز نظر 21 و کیرم تو داستانت
ایجا همه__من میدوستم__ گالیورن که اسمش یادم نیست دختر جان خوب بود ولی ریزه کاریهاشو بیشتر توضیح بده امیدوارم یه پلرتیشیا هم به من پیام بده. حسابی سیرش کنم…
انصافا" با نظرات دوستان ادم بیشتر حال میکنه تا خود داستان ؛ شادی جوجو ، احسان هم مث ما غیبتش کبری صغرا میشه ؛ :D
اگه یه لیوان خالی رو در نظر بگیریم که با تجربه قطره های گرانبها باید کم کم پرش کرد
تو تونستی نصفه بیشتر یه لیوان رو با یه رنگ خاص پر کنی که به چشم همه بیاد
بعضی نویسنده های داستانا لیوان رو پر رها میکنن اما چه فایده نه رنگی خاصی به خود داره نه… که به چشم دیده نمیشن
:D
یه معلم ادبیاتی داشتم که میگفت: «همیشه به اسم ها نمیشه اعتماد کرد. “صائب تبریزی” اصالتا اصفهانی بوده و “هاتف اصفهانی” اصالتا آذربایجانی. همینه که بعضی دخترا اسمشون "زیبا"ست، ولی خیلی هم زشتن!»
امروز به ضرس قاطع فهمیدم که درس معلمم رو درست یاد نگرفتم و باز گول اسم رو خوردم!
و باز هم… مستوفی دمت گرم!
ﺍﻟﻬﯽ!ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ.ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺫﻟﯿﻼﻥ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ. ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﮑﻨﺪ.ﯾﻼﻥ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻮﺷﮑﻨﺪ. ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺑﺎﺫﻭﻕ ﻭﺷﻮﻕ ﺗﻤﺎﻡ.ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺯﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ:ﻣﺎﻣﺎﻥ. ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﺭﻓﻮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.ﺯﺑﻌﺪ ﺭﻓﻮﯾﺶ ﺍﺗﻮﻣﯿﮑﻨﻨﺪ. ﺑﻪ ﺁﻥ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﭘﺰﺍﻥ ﻗﺪﺭ.ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮﭘﺪﺭ. ﺍﻟﻬﯽ!ﺑﻪ ﺁﻩ ﺩﻝ ﺯﻥ ﺫﻟﯿﻞ.ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻤﺪ ﺳﺒﯿﻞ! ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻦ ﻋﻬﺪ ﮐﻦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ!ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﺫﻟﯿﻠﯽ ﻣﮑﻦ ﺑﺮﮐﻨﺎﺭ؛
انجمن مردان دسمال بدست؛
اخه مگه کاربرا چه گناهی کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هرسری به امید یه داستان یا یه تاپیک درست درمون میان ولی با حالت افسردگی و روان پریشی برمیگردن تو رختخواب…
نکن بی انصاف دیگه چقدر با روحیه ما بازی میکنی…
:D :D :D :D خخخخخخخخخخخخخ…
منم به ضرس قاطع عرض میکنم که: “ولی هیچی شادی نمیشه؛ نه تو اسم، نه تو رسم”!
مریم مجدلیه ؛ همون سرش با طفل معصومش سرش گرم باشه تا بینم بعدش چی پیش میاد؛ طفلک اریزونا ؛ با کمربند سیاه و کبود شده دست این نامادری :D
مستوفی یعنی دل و روده ام درد گرفت از خنده. کامنت هات بی نظیرن مرد.
از داستان بدم نیومد.
بنویس بازم
آریزونا هم مث شما خیلی فضولی میکرد و من به عنوان "مادر"ش، احساس مسئولیت میکردم! کتک برا تربیت بچه ها لازمه! شما رم اگه یه گوش مالی داده بودن، الان به پر و بال بزرگتر نمیپیچیدید!!
والا به خدا زمان ما بچه ها اینجوری نبودن!
…
خوبه ما واس تنوع یه سر به داستانا زدیم! همه جا خرمونو چسبیدن!
شماره تل جنده میدم.
مربوط به هر شهری که بخوای.
فقط خرج داره.
شماره تل تضمین صد در صد.
اگه پول نداری پیام نفرست.
متاسفانه یکی از مشکلات فرهنگی جامعه ی ما عدم تعلیم سکس به مردمه، که وقتی ازدواج میکنن از ریزه کاریهای اون خبری ندارن و ممکنه چنین دلسردیهایی بین زن و شوهر ها بوجود بیاد و بازهم متاسفانه مسلما اون کس کن های خیابونی و یا جنده های خیابونی این کار رو خوب بلدن و ممکنه به راحتی صرفا به خاطر سکس یک خانواده رو از هم بپاشونن. این نیمای داستان اگه غیرت داشت هیچ وقت با یه زن شوهر دار وارد رابطه نمیشد. این کار نکبت داره، نکنین…
به ضرس قاطع به تو کله کیری پسر میگم که سارا اسم دختره…و به ضرس قاطع میگم که تو قاطر پسری…وبازم به همون شدت ضرس قاطع میگم که اگه مردا حامله بشن تو الان براساس انگشتهای گوهی نیما در موقع خداحافظی همون هفت ماهته نه شیش ماهو نیم .مگر اینکه به ضرس قاطع حتی حساب کردن هم بلد نیستی و شاید به ضرس قاطع این وسطا به برادر نیما یا برادر فری یا همسایه فری یا فامیل نیما داده باشی…حالا انتر پسر چه فرقی میکنه بچه ماله کدوم خریه…مثلا که چی؟…دیگه ننویس…به ضرس قاطع اعلام میکنم تمام دودکشهای تهران و شهرستانها تو کونت اگه دوباره بنویسی…دیگه ننویس…
اولین بار با این کلمه توی یکی از نامه های اداری مدیرعامل ادب دوستمون آشنا شدم. اونجا که برای مدیران یکی از شرکتهای طرف قرارداد به “ضرس قاطع” از تمایل شرکت متبوعش به ادامه همکاری گفته بود. وقتی منشیمون قصد تایپ نامه رو داشت، از من ـ که اون موقع هنوز به دست داشتن بر آتش داستان نویسی متهم نشده بودم ـ درمورد معنای این کلمه پرسید. هرچند ابتدا از شنیدن این کلمه جا خوردم ولی وقتی تمام نوشته رو خوندم تونستم حدس بزنم که به طور کل چه معنایی داره. اما در دلم به حسن نظر مدیرمون بابت انتخاب این کلمه غبطه خوردم. و حالا بعد از سالها این کلمه رو جایی میبینم که هیچ سنخیتی با همچین واژگانی نداره. توضیحات کاملتر در مورد معنا رو جناب رودی7 دادن. فقط خواستم در این باب چند خطی رو قلمی کرده باشم…
احسان جان دست خودمون نیست دادا…رو اعصابن… ما هم که اعصابون کلا ضعیفه …میام ترتیب طرف رو یکی میکنیم…
[quote= fuckنقره ای]توضیحات کاملتر در مورد معنا رو جناب رودی7 دادن. [/quote]
من به ضرس قاطع اعلام می کنم که موجود معلوم الحالی به نام رودی به تاریخ پیوسته! چه برسه به رودی 7؟؟؟ :’’(
ما یک استاد خیلی بی سواد ولی از خود متشکّری داشتیم که من این اصطلاح را بار اول سر کلاس ایشون شنیدم و در موردی که هویج روی کلّه ی هر تنابنده ی عاقلی سبز می شد! ایشون می گفت : من به ضرس قاطع عرض می کنم که “ولتر” در لحظات پایانی عمر خود مسلمان شد و شهادتین را بر زبان آورد و جان داد؟!!! دقّت دارید؟ “ولتر”!!! لا مروت به مسیحی شدن ولتر هم رضایت نمی داد ! می گفت مسلمون شده! اونم به ضرس قاطع!
البته الان فوت کرده ولی باور کنید هنوزم اگه دوستان زمان تحصیل ما به مناسبتی دور هم جمع بشن امکان نداره از این درفشانی عالمانه اون مرحوم یادی نکن.
داداش رودی تقصیر خودته. اگه یه نام کاربری دیگه به نام 7 درست میکردی و بعدش میومدی میگفتی من همون رودی2 هستم بهتر میتونستم با این قضیه کنار بیام. ولی کاری که کردی این بود که رفتی و همون کاربری رو عوض کردی. صد سال دیگه هم بگذره من بهت میگم رودی. حتی اگه به “ضرس قاطع” روی سرت هویج یا هر نوع میوه جالیزی دیگه ای بخواد سبز بشه. حالا لطف کردم و یه سون هم انداختم تنگش. همینو بچسب و اعتراض هم نکن جناب رودی2 …
من الان این کامنت شما رو به عنوان تهدید تلقی کردم!!! واااای حالا چیکار کنم؟؟؟؟؟ :| اشکالی نداره داداش “گایش نقره ای”!!! تازه همینم لطف کردما وگرنه باید می گفتم
ولش کن! شوما آزادی هر چی دوست داری منو صدا کنی.
از همین ضرس قاطع که گفتی معلوم شد یه پسردانشجویه حقوق موقوق الاف عینه خودمی …کیرم تو گلبول هایه سفیده خونت کیرم تو مردمک چشت بی شرف …نافم تو پیشونیت…ضرس قاطع کیرم تو دهنته نه …???
“گایش نقره ای!!” چه لفظ رمانتیکی!! چرا زودتر به فکر خودم نرسید؟! آدمو یاد “دریاچه آبهای نقره ای” میندازه. کسی چه میدونه، شاید یه روز یه نام کاربری به این نام درست کردم. حقا که رودی7 هستی… )؛
نه دیگه نشد. نقره گا رو زیاد نیومدم. همون گایش نقره ای رو خیلی هستم. یه مدت با چندتا از کاربرای مشکل دار که از قضا دستی بر نوشتن داشتن برخورده بودم که بهم میگفتن " سیمین فاک". منهم بعدش در جوابشون گفتم ماکه " سیمین برانه" به " فاک" میدیم.
به هرحال این حرفها باعث نمیشه که " رودی7" خطابت نکنیم. خداییش خیلی روت میشینه…
جناب نقره گای گرامی !
از شما که چشمتون نزنم در این امور استاد هستید بعید بود که گزک دست کودک گوشه گیر وساکت و کم توانی مثل بنده که شاگرد شاگردای شما هم محسوب نمی شم بدین؟ آخه چرا؟ من پیشنهاد می کنم که مثل دو رئیس قبیله خردمند سرخپوستی با هم چپق صلح بکشیم! یا من از این به بعد همه جا شما را نقره گا !صدا خواهم کرد!!! به پیشنهاد جالب من فکر کنید؟! چپق صلح!
جناب 7!! ؛
همین تواضعت منو کشته. واسه همین هرچی فکر میکنم میبینم که با پیشنهاد اولت موافقم. از همون اول هم اسم رودی بهت نمیومد. این سون7 یه چیز دیگه ست. فقط لطف کن چند و چون این چپق دود کردن رو بیشتر توضیح بده…
حضرت سیلور فاک گرامی -زید عزة-(این از اثرات همون چپق صلحه که عرض کردم!)
بنده,سابق بر این هم در همین سایت با دوست دیگری مثل دو رئیس قبیله خردمند بعد از مختومه شدن جنگ،چپق صلح (از نوع سرخپوستی !) دود کرده ایم و شکر خدا صلح ما پایدار و به رفاقتی مستحکم بدل شد. برای جلوگیری از اطاله کلام لطف بفرمائید و به این پست و این پست و این پست مراجعه فرمائید و جزئیات و چگونگی دود کردن “چپق صلح” را ملاحظه فرمائید.
صد البته جنابعالی با ثبت کامنت قبلی در حقیقت این چپق مقدس را دود فرموده اید حتّا اگر اهل دود نباشید و متوجه هم نشده باشید.
زیاده جسارت است…
نظرات جدید داستان‌ها
- خیلی لذت بردم از نوشته ت. تمام مدت با لبخند میخوندمش. و اینک...
- سالمه از تهران کمرم سفته تایم بالای یساعتو نیم خانم یا مفعول...
- بچه برو جقتو بزن کصمغر
- وجدانا داری کس میگی 😂
- دول بچه ۳ ساله اندازه کیر میثم هست چی میزنید شما ک اینجور کص...
- هر کس میخاد با پسر افغان اشناشه من در خدمتم...
- افغانی کله اش پر از سیمانی....
- جقل بغول بیخیال معلوم نیست از کدوم جهنم دره پاشدی اومذی کیرم...
- انگار فشار کیر امید مغزتو از کار انداخته که بهش میگی « پدر ش...
- درست تو نقطه اوج داستان همه چی تموم شد 😳 ...
- کسشر و تخیل ی ادم جقی
- کیری بود . بچه کونی جقی
- کسخل
- اسمش واریگورل دوست عزیز اسمشو گفتم میخوای ببینی از داروخانه ...
- تا اونجا خوندم که نوشتی با دنا پلاس اومد دنبالم!...
- اخ چقد دوس دارم با ی افغان باشم . دختراتون که مرمری و خوردنی...
داستانهای تازه
- اولین سکس با همکارم در ولایت بلخ (۱)
- شیرینی یک خیانت جاودانه
- پشت کنکوری ای که عاقبت بخیر شد
- ساره، یک شیطان(۲)
- مامان کون گنده
- دو تا دختر محجبه سوراخمو باز کردن
- رابطه با زن همکارم (۲)
- شیمیل جذاب من (۲)
- شبی با ماهمنیر
- پسر خوانده (2)
- دزد و زن حشری حسن آقا
- سکس با همکارم مژگان
- داستان سکس من با زن ایرانی صاحبکارم
- ماجرای یک زوج حشری (۱)
- تو کُشتی تحقیر شدم
- زن داداش عشقمه
- بدنت را برایم پست کن
- زنپوشی با لباس های مامان و خاله و زن همسایه
- پالیسی در قطار و کون پاره
- بکن ۱۷ ساله (۵ و پایانی)
- خاطرات یک پیرمرد پولدار (۱)
به نظرم همه داستانهای دخترها را پسر مینویسه نخوندم