عاشق کون زندایی

1393/06/11
 

سلام به تمام شهوانی های عزیز این داستان رو که می خوام براتون بنویسم واقعیته.بعضیا شاید فکر کنن که خالی بندیه.ولی همش واقعیه. من الان 22 سالمه و این داستان بر می گرده به 2 سال پیش که 20سالم بود.زن دایی من هم حدود 28 سالشه.دایی من سه سال پیش عروسی کرد و این ماجرا بعد از یک سال عروسی اش بود که برای من رخ داد.روزای اول زنداییم خیلی با حجاب لباس می پوشید و کسی نمی تونست اندامش رو دید بزنه.برا همین کسی تو نخش نبود.اما قیافه ای خوشگل داشت.چشاش سبز.صورت سفید.یه عینک هم می زد که خیلی خوشگلترش می کرد.منم هیچ احساس سکسی بهش نداشتم تا اینکه داییم برای 2 روز اومدن خونه ی ما تو تهران.(خونه ی داییم پردیس بود)منم تو حال و هوای خودم بودم که روز دوم چیزی دیدم که باعث شد یه حرکت ویژه رو زنداییم بزنم.اون روز زنذاییم با داییم رفتند بیرون و وقتی اومدن خونه دیدیم که زنداییم لباسش کثیفه.نگو تو راه برگشت یه ماشین از تو آب رد می شه و آب می پاشه رو زنداییم و داییم.

خلاصه خونه که اومدن داییم فورن رفت حموم.بعد که اومد بیرون زنداییم رفت.غروب بود و پدرم پیشنهاد داد که شام بریم پارک روبروی خونه.همه قبول کردند و وسایل شام رو بردند اما زندایی هنوز تو حموم بود.مادرم گفت زنداییت که اومد بگو بیاد پارک.(من تو اینترنت بودم و بیرون نرفتم)زنداییم می خواست بیاد بیرون که درخواست حوله کرد.منم گفتم کسی نیست تو خونه.بهش گفتم:برو اتاق بغل حموم.اونجا اتاق بابا و مامانم بود.اونم فکر کرد کسی نمی بینتش سریع دوید از حموم بیرون که بره تو اتاق خواب.وای نمی دونید من چی دیدم.کون سفید زنداییم که مثل ژله بالا و پایین می رفتند(چون دویده بود).دیگه دل تو دلم نبود.زنداییم هم رفت بیرون رفتم شرتش رو گرفتم و یه جق مشتی زدم.از فرداش دیگه ذهنم زنداییم بود.وقتی که می خواستم خود ارضایی کنم فقط ذهنم به اون لحظه بود.دیگه دل تو دلم نبود.بعد از مدتی رفتیم خونه ی داییم.زنداییم هم مثل همیشه لباس های بلند پوشید.من که دل تو دلم نبود،بد ضد حال خوردم.دیگه واسه دید زدن هم چیزی وجود نداشت.تا آخر شب تو کف بودم که یهو یه نقشه به ذهنم رسید.شماره یدوستم رو تو کاغذ نوشتم و توی کفشش که بیرون بود گذاشتم.گفتم سنگ مفت گنجیشک مفت.فرداش رفتم خط رو از دوستم امانی غرض گرفتم.دم دم های ظهر دیدم زنگ زد.گفتم اگه جواب بدم می فهمه.بعد از چند بار زنگ زدن و نداشتن من دیدم پیام داده:مرتیکه غلط کردی شمارتو تو کفشم گذاشتی.می رم ازت شکایت می کنم.منم دیدم اوضاع پسه براش نوشتم:منو نمی شناسی؟بعد از چند دقیقه زنگ زد.دوباره جواب ندادم.پیام دادم:ز…خانم،دیگه ما رو نمی شناسی؟دیگه ما غریبه شدیم؟گفتم شمارمو بذارم تو کفشت که اگه دیدی خجالت بکشی و یادی از ما کنی.باشه دیگه.دیدم نوشت شما؟گفتم چی کار کنم.که زد به سرم و اسم یکی از همسایه هاشون رو نوشتم.گفت ببخشید و معذرت خواهی کرد.حال و احوال پرسی کرد و …

فرداش زد به ذهنم که واقعیت رو بهش بگم.برا همین شروع کردم به نوشتن پیامهای سکسی.اون نوشت که چی شده؟چرا پیام ناجور بهش میدم.منم واقعیت رو براش نوشتم که چند وقته تو کفش بودم.ولی دم نیاوردم.اون نوشت که دیگه ادامه نده وگرنه به داییم میگه.ولی من دیگه راحت شده بودم و براش نوشتم که اگه منو لخت می دید چی کار می کرد.اون چیزی ننوشت تا چند روز بعد که دیدم به گوشی خودم پیام داد که بیا داییت کارت داره.من گفتم که به داییم گفته و الانه اگه برم منو کشته و آبروم رفته.ولی مجبور بودم.رفتم دم خونشون و زنگ زدم.درو باز کردند.رفتم بالا اما کسی دم در نبود ولی در باز بود.یه سرفه کردم و رفتم تو.وای چی دیدم.دیدم زنداییم رو مبل نشسته و یه لباس تنگ پوشیده داره منو نگاه می کنه.چشام شده بود چهار تا.گفتم:دایی کو گفت:دایی در کار نیست.امشب داییت شیفته و خونه نمی تونه بیاد.دیگه از اون اظطراب دیگه خبری نبود و تو کونم عروسی بود.بهش گفتم که با من چی کار داری؟گفت:یه پیام داده بودی؟می خوام جوابش رو بدم.خودم و زدم به کوچه ی علی چپ.گفتم:کدوم.گفت:خودتی.تو که نمی دونی چرا کیرت راست شده؟من که اصلا نفهمیدم کی راست شد.بلند شد اومد سمتم.گفت اگه مردی دوباره سئوالت رو بپرس.من جربزه پیدا کردم و خودم کامل لخت کردم.وایستادم.دیدم داره کیرم رو نگاه می کنه(کیر من22سانته.من تا اون روز اندازه نکرده بودم).گفتم حالا چی؟جواب داد من با تو باشم جر می خورم/گفتم:نپیچونش دیگه.منو آوردی که اینو بگی.پریدم تو بغلش.اونم خودش ول کرد تو بغلم.دیگه تو کونم عروسی بود و تا دقاییقی دیگه تو کون زنداییم عزا.لب به لب شدیم.اما از لب گیری زیاد خوشم نمیاد.لباساش رو کامل کندم.واااااااااااااااااای چه سینه ای سایز70 بود.سفیددددددددددددددددددددد سفید.کلی سینه اش رو خوردم و کیرم رو لای پستوناش می زاشتم و بالا پایین می کردم.با این حرکتم خیلی حال می کرد.اومدم پایین تر .اینجاش دیگه ته حس بود.شروع کردم براش لیس زدن.وای چه کس داغی.اونم سرم رو به سمت کسش فشار می داد.دیگه نوبت اون بود برام ساک بزنه.ولی اون اصلا این کار رو نکرده بود و منم اصرار نکردم و یه کم تف زدم و گذاشتم نزدیک کسش.گرمای کسش رو حس می کردم.که کفت بکن تو دیگه طاقت ندارم.منم از خدا خواسته شروع کردم.اول یه خورده جیغ کشید اما بعد دیگه براش عادی شد.نمی تونستم تا آخر تو کسش بکنم.آخه دردش میومد.حالا تلمبه زدنم رو تند کردم.به طوری که اون بد جور حشری شده بود.هی می گفت:محکمتر.جرم بده.منم شدت رو بیشتر کردم.دیدم آبم داره میاد.با خودم گفتم حیفه از این کون بگذری.گفتم حالا از کون.شاکی شد گفت:نهههههههههه گفتم:من تو کف کونتم.گفت:خیلی درد داره.گفتم:من یه جوری می کنمت که دردت نگیره.با التماس قبول کرد.(البته این رو بگم که من تا حالا تجربه ی سکس نداشتم چه برسه از کون کردن)یه خورده کرم زدم و یه دفعه کردم تو کونش.جیغ زد به چه بلندی.من ترسیدم کیرم رو در آوردم.حالا گریه می کرد.نمی ذاشت بکنمش از کون.منم اعصابم داغون شد وبه زور رو تخت خابوندمش و به هزار زور و زحمت کردم تو کونش.اونم گزیه می کرد و هی بهم فوش می داد.ولی من حال می کردم.کیرم تا ته رفته بود تو کونش.حالا براش عادی شده بود.دیگه داشت آبم میومد.گفتم چی کار کنم گفت بریز بیرون.منم گفتم باشه.ولی لحظه ی آخر همه رو کردم تو کونش و بی حال افتادم روش.تا10دقیقه بی حال بودم.بعئش با هم رفتیم حموم و من رفتم خونه.بعد بهم پیام داد که تا حالا داییت جرات نکرده منو به زور بکنه اما تو این کار و کردی.الان هم زنگ میزنه میگه بیا.اما من نمی رم.چون می خوام ازدواج کنم.چون این سکس ها مسخره بازیه.ببخشید اگه خیلی طولانی شد. ممنونم

نوشته: ali24020


👍 0
👎 0
128649 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

434264
2014-09-02 15:50:42 +0430 +0430
NA

توهمات يك مجلوق كس مغز و مغز پريودى
آخه كدام زنى هست كه آنقدر راحت به تو يه الف بچه بخواد بدون فكر كردن به زندگيش و آينده اش بياد راحت تن به عشقبازى بده
بچمه جون كمتر فكر اين چيزها را بكن و كمتر هم جلق بزن چون هم چشمت را از دست ميدى و هم تستسرونهايت در ميانسالى از فعاليت عادى عقب ميمانند

0 ❤️

434265
2014-09-02 15:53:31 +0430 +0430

aval shodam

0 ❤️

434266
2014-09-02 16:06:01 +0430 +0430

ازین جور داستانا خوشم نمیاد و نمیخونم

0 ❤️

434267
2014-09-02 16:45:10 +0430 +0430

biggrin کوس گفتی آی کوس گفتی مثل یه کوسخول گفتی

0 ❤️

434269
2014-09-02 16:45:58 +0430 +0430

اینجاش خیلی جالب بود :

““الان هم زنگ میزنه میگه بیا.اما من نمی رم.چون می خوام ازدواج کنم.چون این سکس ها مسخره بازیه””

واقعا ؟؟؟!!!

0 ❤️

434270
2014-09-02 17:52:22 +0430 +0430

جقوووووووولی جقوووووول

0 ❤️

434271
2014-09-02 18:24:28 +0430 +0430
NA

دروغگو !
كيرم دهنت.

0 ❤️

434272
2014-09-02 19:21:12 +0430 +0430
NA

ایندفه فوحش نمیدم ولی کلا واسم جالبه چرا هر مجلوقی داستان مینویسه کیرش 22.23،… هستش اما به حقیقت که میرسیم به 15 هم نمیرسه؟واقعا چرا؟

0 ❤️

434273
2014-09-02 20:05:59 +0430 +0430
NA

يعنى توقع دارى باور كنيم_جقى مفلوك آخه يه چيز ميشه برداشت كرد اينه كه زندايى جون جنده تشريف دارن

0 ❤️

434274
2014-09-02 20:07:49 +0430 +0430
NA

نه بابا جنده هم كه باشه خلاصه يه دست وپايى ميزنه

0 ❤️

434276
2014-09-02 23:33:24 +0430 +0430
NA

چرا اذيتش میکنید پسرمون دوست داره کیرش 22 سانت باشه والله حیونی

0 ❤️

434277
2014-09-02 23:55:32 +0430 +0430
NA

کسی که شیشه مصرف کنه هم نمیتونه اینجوری توهم بزنه
فکر کنم الان کیرت 30 سانت شده
تف تو اون کله پوکت

0 ❤️

434278
2014-09-03 02:12:46 +0430 +0430
NA

اگه واقعیه چرا اینقدر اصرار داری که واقعیه؟!

0 ❤️

434279
2014-09-03 02:47:04 +0430 +0430
NA

با کیا شدیم ۷۰ میلیون…!

0 ❤️

434280
2014-09-03 04:31:10 +0430 +0430

پس چرا زلزله نمیاد؟؟؟؟

0 ❤️

434281
2014-09-03 06:26:29 +0430 +0430
NA

شاشيدم به مملكتي كه جووناش همچين تخيلاتي دارن

0 ❤️

434282
2014-09-03 06:41:42 +0430 +0430
NA

بچه کونی
کیر خوشکلم تو کون خودتو و زن داییت

0 ❤️

434283
2014-09-03 06:48:19 +0430 +0430
NA

kiri bod bache koni kos nanevis

0 ❤️

434284
2014-09-03 07:03:31 +0430 +0430
NA

عجب …
که زنگ میزنه بیا و تو نمیری هان؟؟؟؟
ناموسا کس ننویس biggrin

0 ❤️

434285
2014-09-03 07:36:53 +0430 +0430
NA

نه گناه داره طفلکی اینبارزنگ زد برو!!!

1 ❤️

434286
2014-09-03 07:39:57 +0430 +0430
NA

koskeshe koni bego bache kojaee mane madar jende yekiro beferestam bokonesh dast az sare ma var dar koni gaeedi maro ba in shomarat aghaye royaee.
jaghi bacheye kojaee?

0 ❤️

434287
2014-09-03 07:50:09 +0430 +0430
NA

دوست گرامی این دفه رو نمی خوام زیاد فحشت بدم
ولی خاک تو سرت کله پوک
داستانت سوپر تخماتیک بود فقط ننویسسسسسسسسسسسسس
و در اخر کیرم تو زن داییت

0 ❤️

434288
2014-09-03 09:18:16 +0430 +0430

ب نظرم اگه بشه در سطح کشور یه تعداد کمپ ترک جلق تأسیس کنن بسیاری از مشکلات جامعه حل میشه و این توهمات فانتزی که همه این دوستان دست اندر خشتک باهاشون کار دستی ( جلق ) درست میکنن درمان خواهد شد ٬ اخه موندم چجوریاس که همه تو تجربه اولین سکسشون ب طرف میگن همچین از کون میکنمت که اصلا دردت نیاد ٬ تازه ب هر کدوم از نسوان فامیل که علاقه داشته باشن هم ب سه شماره مخش رو میزنن و شوهر بدبختشم یا میفرستن مأموریت یا شیفت شب و بعدشم زن یارو رو آخ د بکن
یه نکته دیگه هم اینکه تمام این جلقنده های غیور و کیر بر کف انگار هورمون الاغ تزریق کردن و همه طول کیرشون بالای ۲۰ سانته و قطرشم اندازه اگزوز نیسان و بلا استثنا هم تا انتها تو کون اکبند شخصیت زن داستان فرو میکنن .
بابا یه خورده صداقت داشته باشین و داستان کون دادنتون به تمام اهل محل رو بنویسین ٬ خدا رو چه دیدین شاید خوش شانس بودین و یه بکن مناسب هم از بین بچه های همیشه آماده ب خدمت سایت پیدا کردین

0 ❤️

434289
2014-09-03 09:23:30 +0430 +0430
NA

خفه شو بابا جقي…معلومه زن داييت شرتشم نميده تو بشوري براش اسكل

0 ❤️

434290
2014-09-03 12:56:34 +0430 +0430

(واااااااااااااااااای چه سینه ای سایز70 بود.سفیددددددددددددددددددددد سفید.کلی سینه اش رو خوردم و کیرم رو لای پستوناش می زاشتم و بالا پایین می کردم)
شانس آوردی دیر اومدم بچه ها از خجالتت درومده بودن وگرنه دهنت گاییده بود
حالمو بد کردی ننویس
ننویس بوفالووووووووووووووووووووووووووووووو

0 ❤️

434291
2014-09-03 13:36:00 +0430 +0430
NA

جقولی

0 ❤️

434292
2014-09-03 18:22:54 +0430 +0430
NA

داستان دایی جان و ابجی تو هم نگارش کن جالب میشه

0 ❤️

434293
2014-09-16 05:51:24 +0430 +0430
NA

کس خولی

0 ❤️

434294
2014-09-28 16:49:42 +0330 +0330
NA

یک کلام زنتو گایدم

0 ❤️

434295
2014-10-21 05:24:45 +0330 +0330
NA

manam b khaharzade shoharam koli dadam

1 ❤️

434296
2014-11-16 08:03:51 +0330 +0330
NA

ب منم بده ثواب داره قول میدم جوری کستو بخورم ک کیف کنی
آب کستم تا آخرین قطره میخورم

0 ❤️