عاشقی در بیست سالگی

1392/07/28

سلام دوستان زیاد به اسم داستان توجه نکنید چون نمیدونستم چه اسمی رو داستان بزارم یه چیزی گذاشتم که یکمی جلب توجه کنه من اسمم پدرامه و 25 سالمه یه رفیق دارم که اسمش امیره از دوم دبیرستان با هم رفیق بودیم اون اقاش خیلی خر پول بود ولی ما وضع متوسطی داشتیم از تریپم نمیگم چون خیلی از رفیقام تو سایتن و ممکنه منو بشناسن (البته اسما هم مستعاریه) خلاصه میگفتم دبیرستانمون تموم شدو ما رفتیم یه دانشگاه خوب ولی امیر معیوب بودو دانشگاه قبول نشودو با پول بابا جون زد به کاسبی تو سن 20سالگی بودم که یه دختری منو دیونه ی خودش کرد شدیدا عاشقش شدمو دست اقا ننمو گرفتمو گفتم بریم خواستگاری ولی یارو پدره از اون مادر جنده ها بود و به این سادگی قبول نمیکرد چنتا شرط گذاشت که باید خانه داشته باشی ماشین داشته باشی و از این کسشرا اقام پول بازنشستگی شو داد یه ماشین 206خریدیم ولی پولمان به خانه نرسید یارو ام ول نمیکرد خلاصه این قدر پافشاری کردم تا ازم قول گرفت که دو سه ساله یه خانه میگیری وگنه خانه ی اقاتو میگیری میزنی به اسم دخترم مام گفتیم باشه بزا گاوه ما از پل بگزره خانه میگیریم میکنم تو کونت خلاصه سال 87 اینا بود که یه عقدکنون کوچیک گرفتیمو با هم محرم شدیم حدود دو سال نامزد بودیم تا این که سال 89عروسی گرفتیم عروسی که تموم شد رفتیم خونه بقیه میمونای مزاحمم رفتن تا اینکه تنها شدیم از امیر یه اسپری گرفته بودم رفتم دستشویی زدم به کیرم یه چایی با هم خوردیم یه زرم کسشر گفتیم ساعت 2شب بود لباس عروسو در اورد رفتیم تو تخت گفتم با خودم دیه الان باید شروع کنم خلاصه خوابیدیم پیش هم که گفتم غزال برگشت لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردم میکیدنشون گوشاشو خوردم بد همین جوری میاومدم پایین پیرهنشو در اوردم یه کرست سیاه بسته بود اونم کندم دو تا پستون افتاد جلوم زیاد بزرگ نبودن ولی فوقلاده خوشمزه بد نافشو خوردم تا رسیدم به شلوارش اونو با شورتشو باهم کشیدم پایین دیدم یه ذره سرخ شده و داره خجالت میکشه یه لیس از پایین تا بالاشو زدم دیدم اهش درمد برعکس همه داستان زیاد از مزش خوشم نیومد خلاصه یه ذره کس لیسی کردم دیدم داره حالم بهم میخوره البته بعد ها خیلی از این کار خوشم اومد اینم بگم تو دوران نامزدی اصلا باهاش سکس نداشتم دوست دخترم نداشتم دیه نوبت اون بود پیرهنمو دراورد شلوارمم همین طور تا رسید به شرتم اونو با مکس دراورد کیرم افتاد بیرون با اکراه گذاشت تو دهنش بلدم نبود اینقدر دندوناش خورد به کیرم داغون شد کیرمو دراوردم گذاشتم جلوی کسش و اروم کردم تو پردش پاره شد اونم جیغ میزد با یه دستمال خونا رو جمع کردم دوباره تا ته کردم تو اخ چقدر گرم بود اولین بار بود تو کس میکردم به حالت فرقونی 5دیقه کردمش تا ابم اومد ریختم رو شکمش بعد یه لب ازش گرفتمو محکم بقلش کردمو تا صبح خوابیدیم البته کیرم متوسط حدود 17:5تا18سانت لب گرفتنو بقیه کارا طول کشید یه زره اما اینجا سریع نوشتم اما این اصل ماجرا نبود اینو نوشتم نگید قسمت سکسیش کم بود اصل ماجرا که خیانت زنم و رابطه ی اون با امیره رو بزودی تعریف میکنم نوکر همتون بای

نوشته: علی بی نام


👍 0
👎 0
31830 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

401893
2013-10-20 05:46:51 +0330 +0330

و عشق…

0 ❤️

401894
2013-10-20 06:41:09 +0330 +0330
NA

نیاز به ترجمه داشت
اس ام اس بود
ولی بد نبود

0 ❤️

401895
2013-10-20 07:51:12 +0330 +0330
NA

دوست عزيز منتظر قسمت بعدي داستانت هستيم ها بد نبود زود قسمت بعد رو بزار درضمن قسمت بعدي روخواستي بزراري اسمش رو بزار عاشقي دربيست سالگي 2 تابدونيم كه بقيه داستان تو هستش

0 ❤️

401896
2013-10-20 09:08:11 +0330 +0330

یک ساعت نوشتی،اونم چرت،،آخرش میگی این اصل داستان نبود!!! اثنیهوضعیه…

0 ❤️

401897
2013-10-20 10:13:35 +0330 +0330
NA

نه آقانخواستيم مرديم ازبس داستان خيانت خونديم.اگه ميشه داستان كون دادنت تو15سالگي رو بنويس

0 ❤️

401898
2013-10-20 10:41:41 +0330 +0330
NA

یه سوال
خداوکیلی کی دیده عروس شب عروسیش سوتین مشکی ببنده؟
کم خالی ببند بچه

0 ❤️

401899
2013-10-21 16:13:33 +0330 +0330
NA

اه اه حالم به هم خورد از این داستان. چه طرز نوشتنه؟
چه طرز حرف زدن در مورد زن و پدر زنته دیوس؟ یه جوری میگه پدرش اینو گفت اونو گفت انگار خود دختره زبون نداشته
مسخره من جای زنت بودم همون شب عروسی چنان با دیلدو کونتو پاره میکردم که نیای اینجا پشت سرش کس بگی
اخه دیوس حافایی که شب عروسی زده میشه کی شعره؟یه چایی با هم خوردیم یه زرم کسشر گفتیم
بعدم میگن ازدواج کن خوبه اخه ادم با هزار امیدو ارزو اردواج میکنه یه همچین دیوسی بشه شوهرش؟
از نوشتن این داستان به نظرم اومد از اینایی که عقده ازدواج داری

0 ❤️

401900
2013-10-21 18:45:40 +0330 +0330
NA

:^o :^o :^o :^o :^o :^o :^o :^o

0 ❤️