سلام بر دوستان هنرمند و فعال در صنایع دستی…
من چقدر زبان انگلیسیم افتضاحه… نصبت به هم سن و سالهای خودم می تونم بگم من از زبان انگلیسی همونقدر می دونم که گاو از کامپیوتر… اینو گفتم که بگم من رفتم کلاس زبان و ثبت نام کردم… کلاسها شروع شد…
استاد: what is your name?
دختر: my name is nazanin
مهرنوش خوب کُسی بود، ای ول، باشد که پا بدهد تا در پس پشتش رفت و آمدی نصیب ما گردد…" my name is Barbod"… کلاس تموم شد و من شدیداً احساس حقارت می کردم. چرا؟ گفتم که زبانم ضعیف بود … وقتی که داشتیم کُس و کونمون رو جمع می کردیم به مهرنوش گفتم: شما قبلاً کلاس زبان می رفتین؟ ـ
مهرنوش: نه چطور مگه ـ
من: آخه خیلی ریلکس صحبت می کردین؟ خیلی خوب.
مهرنوش: (با لحن اون خانومه تو سریال ساختمان پزشکان) واقعــــــــــاً
من: آره…
این اولین برخورد بود … خلاصه ما کم کم با هم صمیمی شدیم و شماره رد و بدل کردیم… اس ام اس می دادیم، زنگ می زدیم صحبت می کردیم. یک روز مهرنوش از من پرسید: دوست دختر داری ـ جواب دادم: آره یک زمانی داشتم، اما الآن زنده نیست، مهرنوش: چرا؟ ـ جواب دادم:: آخه واقعاً پیر بود، سلولهای بدنش فرسوده شده بود نمی تونست که تا ابد به پای من بشینه که (خندیدیم) تو چطور؟ ـــ مهرنوش: نه نامزد دارم، خیلی هم دوستش دارم…
برق از کونم پرید…
ــ چی؟!
مهرنوش: چیه مگه؟؟
ــ هیچی جو گیر شدم، کار نداری؟ خداحافظ…
قطع کردم، کونم از بابت اون همه کارت شارجهایی که سوزوندم می سوخت… بعد چند دقیقه دیدم مسج داد: «چی شد؟» جوابش رو ندادم… باز هم بعد چند دقیقه بعدش «هیچ از شما انتظار نداشتم آقای باربد، واقعاً که… من فکر کردم شما من رو به عنوان یک دوست اجتماعی می بینین» ـــ
دوست اجتماعی، اَه اگه یه جمله تو زندگیم باشه که حالم ازش بهم بخوره همین لفظ دوست اجتماعیه…
مسج دادم: «من کاری ندارم که دیگران از من چه انتظاری دارن، من تورو دوست داشتم و هیچوقت نتونستم بهت بگم، بهتره دیگه ادامه ندیم» ـ جوابی نداد… روزها گذشت تا اینکه یکروز این پدر پیر 24 سالتون برای تماشای یکی از تئاترهای حسین پاکدل رفته بودم تئاتر شهر… ای دل غافل دیدم مهرنوش با نامزدش سابقش که حالا شوهرش بود منتظره که راهمون بدن داخل سالن، نمیدونسم برم جلو یا نرم، تو این فکرها بودم که دیدم دست تکون داد و دست شوهرش رو کشید و اومد طرف من… بعد سلام و احوال پرسی و معرفی شوهر نکبتش، از هم جدا شدیم و رفتیم داخل سالن و رو صندلی های خودمون نشستیم… نمایش تموم شد و رفتم خونه.
زارت… مسج اومد… کی بود؟ مهرنوش بود: چی میگفت؟ حرفهای زسادی که یکیشون این بود: «چقدر خوشتیپ شده بودی، پیمان حسودیش شده بود» پیمان کی بود؟ نامزد نکبتش ـــ «خواهش می کنم، ایشون خیلی هم آقا بودن، بهم میومدین» .ــ مهرنوش:« الان چکاره ای؟ چکارا می کنی؟» ـــ «هیچی هیچکی خونه نیست دارم می رم بیرون ناهار بخورم، شما هم بفرما مهمون ما باش» ـــ «نوش جونت، جای مارو هم خالی کن» ــ «چشم فعلاَ بای» … داشتم ناهار می خوردم که باز مسج داد «کجایی؟» ــ با خودم گفتم چه معنی داره که اینقدر بفکر آمار من باشه… جواب دادم «هیچی دارم میرم خونه» ـــ «وسیله داری؟» ــ «نه وسیلم کجا بود؟» ــ «من الآن طالقانیم واستا که بیام» … بعد 20 دقیقه که دهنم داغون شد با یه پراید درب و داغون اومد… سوار شدیم و حرکت ــ معمولاً اینجور مواقع آدم یادی از گذشته ها می کنه… بنابر این خواسته یا ناخواسته یاد اون روز کذایی زنده شد… من کلی ازش معذرت خواهی کردم و گفتم: «خُب شما دختر خوشگل و خوشتیپی بودید و منم دوست داشتم یه همچین ادمی با من باشه»
مهرنوش: الآن چی، الآن جو گیر نشی؟
برق از کون…
ــ همممممم … الآن که دیگه خیلی دیر شده، فعلاً که آقا پیمان زحمت شما رو می کشن. (این چه حرفی بود من زدم؟… ادامه دادم)… ببخشید بازم جو گیر شدم…
مهرنوش لبخندی زد و گفت: بـ… ـلــ… ـه … لطف فرمودین.
ــ ببخشید.
مهرنوش: بخشیدمت.
خلاصه رسیدیم دم خونمون…
ــ خیلی ممنون مهرنوش خانم …
مهرنوش: خواهش می کنم…
ــ با اجازه.
مهرنوش: باربد یه چیزی بگم به کسی نمی گی؟ (چشمش همش از تو چشام می پرید بیرون)
ــ (ای دل غافل) به کی می خوام بگم؟
مهرنوش: بیام خونتون؟
برق از کون…
ــ اگه دوست داری، من که از خدامه.
مسیر راه پله تا دم در رو یادم نمیاد چطوری پیش رفت… فقط تو این فکر بودم که این دفعه نمیذارم این بپره…
در باز شد، به مهرنوش بفرما زدم، خودم پشت سرش اومدم تو… از پشت دست بردم و سینه هاشُ فشار دادم، خودش رو شل کرد و سرش رو داد عقب، شال رو از سرش افتاد رو شونه هاش و من دماغم رو فرو کردم تو موهاش و همزمان سینه هاش رو مالیدم… مهرنوش سرش رو برگردوند و لبش رو گذاشت رو لبم (آآآآآآآآآآآآآآآآآآآممممممممممم) … دست نگه داشت … «بریم یه جایی بشینیم» مهرنوش این رو گفت و من دستش رو گرفتم و بردمش روی کاناپه نشوندم و خودم نشستم کنارش، دستم رو بردم تو رو سینه هاش و هم زمان که باهاش لب می گرفتم دگمه هاش رو وا کردم و دستم رو از زیر سوتینش بردم و نوک سینه هاش رو نوازش کردم، بعدش آروم آروم دگمه هاش رو وا کردم، (گفتنیه که چون هوا گرم بود مهرنوش زیر مانتوش بجز سوتین چیز دیگه ای نپوشیده بود) لبم رو آوردم رو یقش و آروم لقزیدم رو سینه هاش رو حین اینکه داشتم فشارشون می دادم یکی از ازسینه هاش رو گذاشتم تو دهنم و دستم رو آروم از روش حل دادم رو دکمه شلوارش، دکمه شلوارش رو وا کردم و بعد چند بوسه روی شکمش شلوارش رو کشیدم پایین، از روی شرت یک کم کُسش رو مالیدم و بعد کشیدم پایین، که تو این عمل یک کم با ناز و گوز مهرنوش روبرو شدم و با یه لبخند و اشکالی نداره، شرتش رو کاملاً پایین کشیدم، یه لیس بزرگ از کُسش و صدای مهرنوش که گفت: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه.ه.ه.ه.ه.ه.ه،… من به کُسش زبون می زدم و دستم رو سینه هاش فشار می دادم… مهرنوش به موهای سر من چنگ زد و سرمو محکم به کسش فشار داد… آآآآآآآآآآمممممممم و این باربد بود که کُس مهرنوش رو عین بستنی لیس می زد… تیشرتم رو از تنم در آوردم و از نو افتادم به جون کس مهرنوش که معلوم بود که داره از حرارت می سوزه «باربد… آه … آه باربد … آآآآه.ه.ه…ه…) … مهرنوش از جاش بلند شد و من رو کشید بالا و روی کاناپه نشوندم و خودش رفت رو زمین و دست برد و کمربند و دگمه و زیپ رو با ولع باز کرد و کیرم که نیم خیز شده بود و تا ته کرد تو دهنش… اووووففففففففف … چه صدای ملچ ملوچی می داد، عقب جلو می کرد و وقتی که کیرم رو می کرد دهنش زبونش رو دور کیرم می چرخوند… وقتی که دید کیرم به اندازه کافی خیس خرده… یه نگاه پر از حشر بهم انداخت که هنوزم که هنوزه نگاهش کلی برق به کیرم می رسونه… دستم دور گردنش گرفتم و روکاناپه نشوندمش و پاهاش رو باز کردم، کیرم رو آروم گذاشتم لبه کُسش… سرش رو سمت صورتم گرفتم و با یه لبخند پر از حشر تشویقم کرد، آروم کیرم رو حُل دادم تو … «آآآآآآآآآآه.ه.ه.ه.ه…ه» … آروم آروم آروم کیرم تا انتها رفت تو کسش و از دوباره آرام کیرم رو به عقب برگردوندم طوری که کلاهک کیرم همچنان تو کسش بود، یک کم سریع تر کیرم رو حل دادم تو و کم کم عمل طلمبه زدن سریع تر شد و او پاهاش رو تو آسمون معلق کرد و با حرکت سر و نگاهش تشویقم می کرد که محکم تر بکنمش… زدم زدم زدم زدم … داشت آبم میومد … «اومد … داره میاد … هااااااااااه» … پاهاش رو حلقه کرد دور کمرم، خواستم کیرم رو بکشم بیرون … اما نذاشت و کیرم منفجر شد و آبم خالی شد… «آآآآآآآآآه.ه.هه.ه.ه.ه.» … یک کم گذاشتم کیرم اون تو بمونه و محکم تو بقلم فشارش دادم… و لب و گردنش رو خردم و حس بویایی خاموش شدم شروع کرد به روشن شدن… بوی توپ سکس اتاق رو به گند کشیده بود… این شد که رفتیم یه دوشی گرفتیم و بعد یه سکس دیگه لباس هاش رو پوشید و رفت… این بهترین سکس زندگیم بود. اینکه حامله شد یا نه… خبر ندارم چون بعد چند سال با شوهرش که به گفته خودش خیلی دوسش داشت رفتن خارج… شاید بابا شده باشم شایدم نه…
پس کرده شد آنکه کرده شد.
نوشته: باربد
ya dokhtare jende bude, ya peyman khaje bude, ya to dari kos migi
ehtemale 3vomi az baghie bishtare
behar hal kire kafter pir tu kunet
chakerim agh kaftar
داستانش نگارش جالبی داشت. چی بگم؟ لطف کردید که به حرومزاده ها افزودید!
همانا بهت بشارت می دم منتظر فحش های رفقا باش !!!
اخه وقتی ازدواج نکرده بود تو رو ادم حساب نمیکرد …بعدش میاد به تو بده !!!
اونم به این تابلوئی
بریم خونتون …تو هم سینه اش رو بگیری و اون هم بده !!!
جوون عمه ات
معلومه فارسیتم تعریفی نداره! املای کلملت ساده ایی مثه لغزیدن، تلمبه،… رو بلد نیستی!
به محض اینکه رفتی تو خونه سریع از همون دم در دست بکار شدی معمولاً آدم میبینه موقعیت چیه، کیه!!!
خونه بو گند سکس گرفته بود؟! مگه تو قوطی کبریت بودین یا حین سکس میگوزیدین؟!
کلاً جالب نبود ، جز یکی دوجاش.
یعنی خیلی شانس اوردی تا الان به بچه های با ادب شهوانی برخوردی ولی توی این کامنت با جازه دوستان من شروع می کنم
اخه کونده جاکش کسی به تو گفته پاشی بیای داستان بنویسی ؟
خر کونت گذاشته ؟ گفتن اگه ننویسی ننتو می کنیم ؟ کونی خالی می بندی ؟ واسه ما خالی می بندی ؟
مادر به خطا ما رو اوشگول فرض کردی ؟ کیر به کس اون ننه ای بره که همچین گهی را رید
خاک تو سرت بدبخت لیاقت نداری بیای این تو .
کس ننت مادر قهبه رفتی کلاس زبان توی فکرت فرض کردی که فلان دخترو می کنی ؟
تو نه تنها اندازه گاو زبان نمی فهمی بلکه اندازه گاو هم شعور نداری !
دوستان در فحش های خودتون از کلمه گاو استفاده نکنید گاو حیوون بسیار مفیدی می باشد !
ادامه فحش ها رو به دوستای خوبم در شهوانی می سپرم
بر کس ننت با این داستانت…آخه کس مغز کی میزاره که به این راحتی تو حامله ش کنی ها؟؟کم کس بنویس خواهر کس ده
چي بگم؟ كلا داستانت نشأت گرفته از يك توهم يا يك عقده بود. توهمي كه سوژه اصلي اون از شهوت سرچشمه گرفته داستانت رو خيال از پيش برد ودر نهايت هرروزه به جق (بعنوان بازيگرانت) ختم ميشد!!! خسته نباشي. ديگه ننويس.
اونايي كه ميان اينجا بجاي اينكه فحش بدن يه داستان كوتاه سكسي از خودشون
بذارن تا ببينيم
چند مرده حلاجن!
تا ديگران با خوندن
داستانشون ديگه چرت و پرت ننويسن
بوی گند میداد دیگه ننویس . . . . . . . .
کوس کش خالی بند مگه به جای سکس تو اتاق ریده بودید رو همدیگه که بوی گند گرفته بود؟ از کی تا حالا سکس بوی گند میده کون کش؟ بعد که باهاش به هم زده بودی و دوستیتون تموم شده بود دیگه کلاس زبان هم نمیرفتید؟ نامزد داشت و خیلی هم دوستش داشت ولی با تو هم دوست شده بود؟ چقدر کوس شعر نوشتی. کیرم تو داستان تخمیت. آقا اینقدر جلق نزنید. حد و اندازه رو نگه دارید. جنده هم به این راحتی نمیاد تو خونه حالا این یکی که شوهر هم داشت خودش پرید تو خونه؟ بعدش هم بدون مقدمه رفتی لختش کردی و کردیش و خونه رو به گند کشیدید؟ کله کیری دیگه ننوس. تخمی نوشتی دیگه ننویس. اینکاره نیستی بچه جلقو دیگه ننویس.
من نمیدونم چرا یه سری از بچه ها که داستان سکسی توی این سایت مینویسند مخاطبین سایت رو مثه خودشون احمق فرض میکنند آخه جنده خیابونیم به این راحتی نمیده اونوقت این خانوم به همین راحتی میاد میده و میره .بابا خر خودتی
شاید اگه مثه بچه ادم داستان مینوشتی فحشت نمیدادم
اخه عنتر تو دیگه چی هستی که دخترا بیان سر وقتش؟انقدر اشغالی که حتی توی ذهن مریضت هم بلد نیستی زن رو چجوری تصور کنی و در موردش حرف بزنی
این از اسم داستان کیریت که حواش میکنم به کون مبارکت
اینم از شروع داستانت که میگی مهرنوش خوب کسی بود که کیر شوهر مهرنوش رو که بهت کیر زد دوباره حواله میکنم به کون مبارکت
اگه مهرنوش ازت خوشش میومد وقتی نامزد داشت بهت پا میداد نه بعد از شوهر کردن و با وجود علاقه داشتن به شوهرش
ابتو ریختی توش؟نه خیلی نابغه و خوشتیپ و ووو هستی میخواست نسلت منقرض نشه اره؟برو جمعش کن دیگه زدی روی دست اون شفته کس خود شیفته
راستی این بوی گند سکس رو نفهمیدم چی بود که یهو کل خونه رو گرفت!!!ریدی وسط سکس که بعد بوش اومد؟
از 20 بهت میدم 9. تا زمانی که رفتی نمایش ببینی، نمرت 17 بود اما از اونجا به بعد دیگه خراب کردی و افت نمودی. آخه پسر خوب باید یه کم با دختر لاس بزنی تا شروع کنه به سکس، تازه از سکس با زن شوهردار هم خوشم نمیاد. تو چون نامزد داشت باهاش به هم زدی، چه جوری خودتو راضی کردی به سکس با زن شوهر دار
نه ايول بچه هادست به فحششون خوبه.فکرکنم تنهاچيزي که توزندگي خوب يادگرفتن فحش دادنه!من بت فحش نميدم يني خودموکنترل کردم فحش ندم.بهتره ديگه داستان ننويسي وگرنه دفه بعدشک نکن بت فحش ميدم
من نمیدونم در مورد ما چه فکری میکنی?
اخه جاکش فاحشه هم از در نیامده تو نمیده.
کله کیری بد از اینکه گفت نامزد دارم دیگه کلاس زبانم نرفتی?
نکنه امد خونتون بره توالت پشت در توالت خغ میزدی وبا باز شدن در توالت بوی گند سکس را استشمام
کس خل تو دیگه “نسبت” رو هم می نویسی “نصبت”؟!
تو دیگه خیلی اوضاع سوادت بی ریخته.
آه و اوه هم زیاد قاطیش کرده بودی انگار دارین تو xxl فیلم بازی می کنین.
در کل ریده بودی پسرم.
اسپم اسپم اسپم
وگرنه بالا پایینت رو یکی میکردم کس مشنگ
کیر اسب ترکمن رو باید برید و باهاش هات داگ تنوری درست کرد دادش بخورد توی نفهم شاید آدم شدی
هرچند سرتاپات یه اسب ترکمن نمیارزه
من تو داروخونه کار میکنم
کیر کوبیده با شربت اکسپکتورانت کدیین برات تجویز میکنم هر 8 ساعت بخور زیاد هم عطسه نکن چون ممکنه کونت پاره بشه
این کس شعرا چی بود نوشتی؟
ولله فکر کنم به جای کلاس زبان انگلیسی یه کلاس املا زبان فارسی هم میرفتی که همون اول بسم الله نصبت رو نسبت بنویسی. راستش اینقدر نگارش درهم و برهمی داشت که اصلا نخوندم…
درمورد داستان نویسی ماهم باید بگم که خودمن یه داستان دو قسمتی ارسال کردم که منتظرم نوبتش برسه. چندتا دیگه هم در دست نگارش و ویرایش دارم که مطمئنم ازین داستانهای سرهم بندی شده به مراتب بهتره…
گـــفتنی ها گـــفته شد…
فقط یه نکته می مونه… توو این داستانایی که من خوندم اینجا، 99% هوا گرمه همیشه و دخترا زیر مانتوشون چیزی نپوشیدن… حالا توو این وضعیت، 120% نویسنده ها کُسِ دختره رو خوردن و خوشبو بوده و خوشمزه… متاسفانه باید بگم اینا یا کلا کُس ندیدن توو زندگیشون، یا اگه دیدن عکسایی بوده که باهاش جلق زدن. نمیدونن کُس که عرق کنه، بو میگیره، طوری که نمیتونی بری طرفش…نویسندگان عزیز و حرومزاده که کس شعرایی به این شکل تلاوت میکنن بیشتر دقت کنن که خارمادرشون یکی نشه… متشکرم.
بهتر نبود اسم داستان رو مینوشتی{ برق از کون …} :bigsmile:
کسکش این فیلم بی وفا (Unfaithful) نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون برق نيست كه از كونت ميپره ميگوزي براي همين هم فضاي خونه بوي گند سكس گرفته بوده ، اين وسط نازنين چي شد ؟ بعد كسي فكر ميكرده تو دوست اجتماعي اون هستي از در مياد به تو كس ميده
aval
koskeshe khalibande ame kooni