عاقبت افراط در کردن

1392/11/19

داستان من بر می گرده به 20 سال پیش. اولین کسی بودم که در دانشگاه و در رشته مهندسی در خانواده مادریم قبول شده بودم . تمام دخترهای فامیل دلشون می خواست بامن باشند چون از حرکت واز حرف زدن و از نگاه هاشون اینهارو به راحتی می خوندم . تا اینکه یکروز به همراه خانواده به خانه خاله ام رفته بودیم و خاله من 6 دختر داشت که 3تای آنها درآن زمان مجرد بودند. ودختر چهارمی بیش از بقیه دور من رو می گرفت شب شد می خواستیم برگردیم به خونه که خاله ام گفت آقا مهندس اگر میشود فردا بیا منزل ما و مشکل برق کشی منزل مارو رفع کن، خوب من هم قبول کردم و فردای آنروز نزدیک به غروب رفتم آنجا، وشروع کردم به رفع مشکل که خاله ام آمد و گفت که دختر بزرگش می خواهد وزن حمل کند وباید برود آنجا وبه اتفاق دودختر آخرش رفتند ومن ماندم و دختر خاله چهارم .

بعد از اتمام کار دیدم دختر خاله ام با ظرفی پر از شیرینی و میوه و نوشیدنی نزد من آمد و لباسی جدید پوشیده بودکه تمام بدنش در آن نمایان بود. شروع به صحبت کردن کردیم و کم کم وارد صحبت های سکسی شدیم، و موقعی به خودم آمدم که لخت در بغل یکدیگر هستیم و به شدت در حال ،حال کردن بودیم و از من خواست از کس او را بکنم . اول من امتناء کردم اما او مرا قانع کرد و گفت که پرده کسش حالت ارتجایی دارد و پاره نمی شود. اول می ترسیدم اما بعد از اینکه این حالت را دیدم و برایم اثبات شد ترتیبش رو کامل دادم .دیگر رابطه ما هر روز بیشتر و بیشتر میشد . تا اینکه یک روز به او گفتم ایا در محل کارت زنان دیگری را میشناسی که حاضر باشند به من حال بدهند،و او قبول کرد که چنین موردی را برایم بیاورد. چند روز بعد به من تلفن زد وگفت قرارمان باشد برای فردا عصر.

روز بعد وقتی به خانه آنها رفتم دیدم به همرا دختر خاله ام زنی بسیار زیبا در آنجا بودکه ملیحه نام داشت. خوب بعد از مدتی صحبت کردن واز قرار معلوم که دختر خاله قبلا مخ ملیحه را زده بود رابطه سکسی سه نفره ما شروع شد. در حالی که یکی را میکردم کس دیگری را می خوردم یا هر دو نفر به پشت خوابیده و 10 بار در کس دختر خاله و 10 بار در کس ملیحه خانم تلمبه زدن. خوب روزگار من شده بود حال کردن با ایندو نفر که ناگهان روزی دیدم شخص دیگری به جمع آنها اضافه شده است که زهرا نام داشت . کس زهرا مزه دیگری میداد چون زهرا فقط 17 سال داشت وتازه از شوهرش جدا شده بود. با زهرا قرارهای جداگانه می گذاشتم و هر مدل که می خواستم با او حال میکردم. تا اینکه زهرا هم 2 نفر دیگر را به من معرفی کرد. الهام و مینا ، حالا دیگر 5 نفر داشتم واز اونجای که دیگه به یک کس کن و کون کن قهار تبدیل شده بودم به راحتی مخ هر دختری و هر زنی رو میزدم و هرکه را می خواستم ترتیبش رو میدادم .

سالیان سال به همین منوال گذشت و من تا می تونستم کس وکون از همه مدل و از همه جا میکردم. هر جا که می رفتم غیر ممکن بود کسی رو به دام خودم نندازم و ترتیبشو ندم. تو محل کارم ، در اقوام و خویشانم ،در همسایگی هامون، هر که را طالب می شدم باید می کردمش ،خوب اوایل که نیروی جوونی زیاد بود مشکلی پیش نمی آمد تا اینکه تعداد دوست دختر ها و دوست زنان مطلقه ام بسیار زیاد شده بود و باید با همه آنها رابطه برقرار می کردم و همه آنها مخصوصامطلقه هاحتما باید به طور کامل آنها را ارضاء می کردم و همین عامل بود که دیگر در مقابل آنها کم می آوردم . لذا برای اینکه همه اونهارو از دست ندم و با همشون رابطه داشته باشم به پیشنهاد یکی از دوستانم از مواد مخدر استفاده کردم، راستی که اولش خیلی خوب جواب می داد طوری که خدا شاهده می تونستم همزمان با 4 نفر رابطه داشته باشم و همشونو ارضاء کنم . اما کم کم مواد مخدر کار خودشو کرد ، و وقتی بخودم آمدم که تبدیل شده بودم به فردی معتاد که از این همه کس و کون که در اختیار داشتم فقط چند تا اونهم از نوع معتاد دور وبرم بیشتر وجود نداشت که دیگه فقط با هم چرت میزدیم واین کیر 19 سانتی که یک روز کلفتیش هر زنی رو به وجد می آورد تبدیل شده بود به یک تیکه گوشت شل ول که حتی قدرت کس کردن رو هم نداشت. تا اینکه با سایت شما بطور تصادفی آشنا شدم و خاطرات خودم رو براتون نوشتم تا درس عبرتی برای دیگران باشه و از شما خوانندگان تقاضا دارم اگر کسی هست که حاضر هست به من از نظر عاطفی کمک کنه تا خوب بشم با من تماس بگیره . ضمنا بگم من از نظر مادی هیچ مشلی ندارم و فقط خلاء عاطفی دارم . چون همه دوستانم را از دست داده ام.

نوشته: arf6700


👍 0
👎 0
79761 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

412142
2014-02-08 06:28:56 +0330 +0330
NA

آقا مگه گلد کوئیسته که هر کی میرفت 2 تارو با خودش می اورد ؟!
‏:|

0 ❤️

412143
2014-02-08 06:30:59 +0330 +0330
NA

حقته…اوفي دلم خنك شد راسته كه ميگن چوب خدا صدا نداره!!!

0 ❤️

412144
2014-02-08 06:40:21 +0330 +0330
NA

نگارشت واسه داستان سکسی چندش آوره .راحت بنویس .چقدر بخودت فشار آوردی. کامل نخوندمش .

0 ❤️

412145
2014-02-08 06:53:10 +0330 +0330
NA

بچه کدوم شهری داداش؟یعنی این همه جنده داره اونجا ؟
آدرس بده واسه۱۳بدر با بچه ها بیاییم !

0 ❤️

412146
2014-02-08 09:41:20 +0330 +0330

اگه بخوای میتونم کمکت کنم ترک کنی

0 ❤️

412147
2014-02-08 10:41:42 +0330 +0330

خاک بر سر احمق بیشعورت کنن…یعنی اون نصفه معامله بیچاره مون رو هم ضایع کردی…به زمین گرم بخوری…مار ورامین بزند که پودر بشی…قبل از اینکه پودرت کنه سیاه بشی…قبلا هر ننه قمری میومد میگفت مهندس کامپیوترم و تر میزد به سایت…این یکی میگه مهندس برق هستم…لامپ ادیسون تو کون ادم دروغگو…خاله ات جنده خونه درست کرده بود،رفت و تورو با فضه تنها گذاشت…مدرک هرچی مهندسه با افتخاراتش تو هر چی بدترت انتر دروغگو…تو هنوز با یه دختر هم تنها نبودی …تا حالا خیلی زور زده باشی یه سیگاری کنار لبت سبز شده باشه برا همین هذیون میبافی…ولی تا دلت بخواد میدونم کف دستی رفتی…حالم بهم خورد از این نوع نگارش مزخرف…برو گمشو لا دست همون خاله ات…دیگه ننویس…فدام بشی دیگه ننویس…قربونم بری دیگه ننویس…اوق…

0 ❤️

412148
2014-02-08 13:07:39 +0330 +0330
NA

آقای کازانوا، ملت شانس آوردن که معتاد شدی، وگرنه قاعده این هرم که تو در رأسش قرار داشتی، به قاعده حرمسراهای کل شیوخ خلیج فارس میرسید…

من زیاد به غلطای املایی گیر نمیدم، اما جناب مهندس، “وزن حمل” ؟!!!

0 ❤️

412152
2014-02-08 18:22:16 +0330 +0330
NA

این سایت با این همه عظمت و کل داستان ها و عکس ها و کیر کاربرای پسر و دست و پای کاربرای دخترش تو کون تویه آق مهندس
جلقی اینجا یه کس کنه قهار داره اون هم بنده هستم
برو گمشو اما قبل رفتنت یه احترام بزار به شهوانیون و بعد گورتو گم کن
جلقیه کس موتور

0 ❤️

412153
2014-02-08 18:25:20 +0330 +0330

ريدم تو اين شهواني …
اينجا پر شده از يه مشت آدم حرومزاده و دروغگو و بي بي جنبه و متوهم و خيانت كار
يادش به خير سايت آويزون.
خداييش اينجا از هر دو نفر يكي دو نفر شايد آدم حسابي پيدا بشه
اما تو آويزون نهايتا از هر ده تا يكي نخاله از آب در ميومد.
البته اون موقع هر كسي نميفهميد اينترنت چيه و فيلتر شكن چطور كار ميكنه و كاربراي آويزون اكثرا آدماي با كلاس و با شخصيت بودن. اما اينجا هر كس مغز متوهم بي جنبه اي ميرسه زود يه نام كاربري درست ميكنه و به سرعت ميشه يه داستان نويس يا كس باز درجه يك يا استاد فلسفه و يا كاربر فعالي كه حد اقل روزي 10 تا كامنت ميزاره.
شهواني متشكرم بابت اين همه توانايي در جذب مغز هاي دايم الپريود …

0 ❤️

412154
2014-02-08 18:35:45 +0330 +0330
NA

از قديم گفتن : يه چشمي تو شهر كور ها ، پادشاه مي شه .

ياد عين الله باقر زاده افتادم كه باباش پز تحصيلاتش در شهر رو مي داد به ساير دهاتي ها . بابات چقدر پز تو رو داده بود ؟ راستشو بگو . :D

دختر بزرگش مي خواد وزن حمل كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني اگر مسابقه برگزار شه اينجا من جايزه غلط نويسي طلايي رو به تو يكي متعلق مي دونم و بهت راي مي دم حتما !!! مرتيكه گوساله وضع حمل ، بلد نيستي مجبوري ؟‌ خوب بگو زايمان .
~X(
چه معجزاتي بيست سال پيش صورت مي گرفته ها ، تو دانشگاه قبول شدي ،‌دختر خالت شيريني و ميوه و نوشيدني رو با هم تو يه ظرف سرو مي كرده . :D

خيلي خوش چسي ،‌دم خزينه هم تمرگيدي هي لغات قلمبه سلمبه ادبي هم پروندي ، امتناء ؟؟؟؟ ارتجايي ؟؟

حقوق دختر خاله جان كفاف نمي داده است و به شغل شريف كس كشي و جا كشي با هم روي آورده بوده اند ؟ شما مشتري اول ايشان بوده ايد يا به جز شما ، به مشتريان ديگري هم سرويس هاي مخصوص ارائه مي شده توسط ايشان ؟؟؟

عقد زير هفده سال قدغن هست اونوقت ايشون تو اون سن جدا هم شده بوده ؟؟؟؟

0 ❤️

412156
2014-02-10 06:33:04 +0330 +0330
NA

كيرم توت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها