عشق زندگیم

1395/11/22

عاشقش شده بودم با تمام وجودم میخواستمش واسم مهم نبود چه قدر. من به همون یک ساعتم راضی بودم همه رفتارشو زیر نظر داشتم فرهاد یه پسر با وقار و متین که تو بیمارستانی که بابام رییسش بود رزیدنت جراحی بود قد بلند 190حدود 84کیلو . هیکلش خیلی قشنگ بود از همه مهمتر صداش بود که همه رو دیوونه میکرد. اما این چیزایی بود که همه می دیدن واسه من حتی دستاشم وقتی خودکار می گرفت یا استتسکوپو برمیداشت قشنگ بود. چند روزی بود تو هم و داغون بود با کلی پرس و جو فهمیدم ضمانت پسرعموشو کرده 800تومن چک کشیده الانم حسابش خالیه و پسر عموش غیبش زده. هر جور شده باید کمکش میکردم. بابا و مامان رفته بودن شمال و من تنها بودم افکار شیطانی اومده بود سراغم با خودم می گفتم ببین فرهاد اگه یه بارم که شده بهم توجه میکردی به این راهها متوسل نمی شدم.بهش زنگ زدم .
-الو آقای دکتر سپهری ؟
-بفرمائید خودم هستم
-سلام عرض کردم وقت عالی بخیر
-سلام ممنون شما؟
-راد هستم میخواستم ببینمتون (فقط خدا میدونه چه قدر استرس داشتمو صدام می لرزید)
-اتفاقی افتاده؟ فردا میام بیمارستان
-نه آقای دکتر میخواستم تشریف بیارید منزل ما حال بابا یکمی خوب نیست
-خدا بد نده! چی شده؟
-میشه سریعتر بیاید من باید قطع کنم شرمنده خدانگهدار
-باشه الان میام
نباید بیشتر کشش میدادم باید وگرنه بو میبرد بابا و مامان خونه نیستن
من تنها بودم میخواستم بیاد واسه چند ساعتم که شده یه دل سیر نگاهش کنم
رفتم حمام یه دوش گرفتم روز قبلشم اپیلاسیون بودم موهامو سشوار کردم و یه ست مشکی کردم تنم و یه شلوار مشکی نسبتا تنگ با یه بلوز قرمز یکمی بلند پوشیدم شالمو سرم کردم تو آینه خودمو دیدم موهای خرمایی چشمای آبی پوست بی اندازه سفید و لبای غنچه ای صورتی چشمم افتاد به سینه هام که خوش فرم اند 75 و باسن و رون درشت و خوشگل یه جوری شدم خودمو دیدم و تو دلم گفتم فرهاد تو چرا نمیبینی قشنگیامو. تو فکر بودم که زنگ زد آیفون زدم که بیاد بالا قلبم تند تند میزد اومد بالا سلام کردیم یکمی چهره ش نگران بود و گفت آقای دکتر چی شدن؟ منم گفتم بفرمائید داخل الان توضیح میدم اومد نشست رو
مبل یه نگاهی کرد دید کسی نیست با تعجب نگام کرد
-تورو خدا اون جوری نگام نکنید معذرت میخوام دروغ گفتم آخه هر چیز دیگه ای می گفتم شما نمیومدید
-جریان چیه خانم دکتر ؟
-من میدونم شما چکتون پاس نشده میخوام کمکتون کنم
-ممنون خودم حلش میکنم
بلند شد که بره وایسادم جلوش بدنم میلرزید و بغض کرده بودم
-فرهاد همه پولو میدم تو رو خدا فقط یه امشبو بذار تا صبح نگات کنم چشمات مال من باشه همین امشب فقط به خدا هیچی نمیخوام قول میدم حتی بهت دست نزنم
-یعنی چی متوجه منظورتون نمیشم
-منظوری ندارم همین که گفتم
کامل اشکام می ریخت رفتم چکو آوردم دادم بهش
-احساس حقارت بهم دست میده که در ازای پول بخوام احساس و عاطفه مو خرج کسی کنم
-اگه زندان برید چی؟ اون موقع تحقیر نمیشید؟
سرشو انداخته بود پایین و حرف نمی زد دلو زدم به دریا حالا که غرورمو له کرده بودم پس بذار حداقل به دلم بدهکار نشم رفتم نشستم جلوش تو چشماش نگاه کردم گفتم فرهاد خیلی وقته عاشقتم آروم دستاشو بوسیدم. دستشو کشید
-این چه کاریه نفس بیا بشین کنارم
بوی عطرش داشت دیوونم میکرد وقتی اسممو صدا کرد دلم ضعف رفت یه حس آمیخته از شهوت و عشق داشتم آروم خودمو نزدیک صورتش بردم شروع کردم گونه هاشو آروم آروم بوسیدن بعد گوششو بوسیدمو لیس زدم لبامو گذاشتم رو لباش که منو جدا کرد از خودش
-مطمئنی ؟
-اوهوم
یهو لباشو چسبوند به لبام با اینکه بلد نبودم اما با ولع میخورمو میک میزدم لباشو رفتم سراغ گردنش لیس میزدمو می بوسیدم پیرهن و شلوارو رکابیشو درآوردم دستمو گذاشتم رو کیرش همزمانم گردنو سینه شو میبوسیدم آروم تو گوشش گفتم
-عشقم بلند شو وایسا میخوام بخورمش
-آهههه بدت نمیاد ؟
-عااااشقشم
شورتشو درآوردم از تخماش تا سر کیرش لیس زدم سرشو کردم تو دهنم تند تند میمکیدم با دستمم تخماشو میمالیدم اینقدر با ولع میخوردم که فقط آهه میکشید و قربون صدقه م میرفت بهم گفت نفس دارم ارضا میشم گفتم بریز دهنم همینجوری که میمکیدم آبش اومد ریخت تو دهنم خوردمش همشو بلندم کرد بوسم کرد تو گوشم گفت:
-اجازه میدی؟
-اوهوم
بلوز و شلوارمو در آورد
-چقدر سفیدی جونم
از گردنم لیس میزد تا وسط سینه هام سوتینمو باز کرد
-جوووون نوکشون صورتیه چقدر خوشگلن
سرشو فشار دادم رو سینه هام لیس میزد و میمکید رو ابرا بودم دستم تو موهاش بود و نوازشش میکردم رفت پایین تر شکممو بوسید شورتمو در آورد
میدونستم فرهاد خیلی وسواسی و بدآبه اما از طرف دیگه هم دلم میخواست بخوره کسمو .نگاه کرد کسمو آروم دستشو کشید لای کسم
-آهههههههه
-جاااااانم
شروع کرد به مالیدنش به چشمام نگاه میکرد منم فقط آه و ناله میکردم دستشو برداشت نگام کرد
-چرا دستتو برداشتی؟بدت اومد؟
-نه
-پس چی؟ فرهاد حالم بده اذیتم نکن
-چیکارش کنم؟
-بمالش
-فقط؟
-اگه بدت نمیاد بخورش
-چیو؟
-نانازمو
-چیو؟؟؟؟
-کسمو بخور فرهاد
-جووووون دلم
انگار منتظر بود تا بگم شروع کرد زبون زدن و خوردن کلیتوریسمو کرده بود تو دهنشو میمکید لبه های کسمو زبون میکشید سرشو چپ و راست تکون میداد منم فقط آهههه می کشیدم اینقدر خورد تا جیغ کشیدم و واژنم منقبض شد و ارضا شدم بعدش بغلم کرد سرمو گذاشتم رو سینه ش دیدم کیرش راست شده دوباره دستمو رسوندم بهش گفتم بخورمش؟
-مال خودته میشه بذارمش لای باسنت؟
-آرهههه همه کسم
لای کونمو لیس زد خودش پشتم دراز کشید یه دستش زیر سرم بود کیرشو گذاشت لای کونم با اون دستشم سینمو گرفته بود و میمالید اینقدر کیرشو عقب جلو کرد که ارضا شد . یکمی تو بغلش خوابیدم بعد بلند شدم رفتم حمام از حمام که اومدم رفته بود
چند سالی هست که باهم ازدواج کردیم اما هیچ وقت دلش نمیخواد خاطره ی قبل از ازدواجو مرور کنیم هنوزم مثل روز اول عاشقشم اونم دوسم داره

نوشته: نفس#


👍 3
👎 4
13257 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

578624
2017-02-10 21:33:37 +0330 +0330

توصیفاتت قشنگ بود ولی آخرش فیلم هندی شد اما خب اینجا نوشته داستان سکسی نه داستان واقعی پس لایک موفق باشی

0 ❤️

578627
2017-02-10 21:35:34 +0330 +0330

کاش بیشتر توضیح میدادی!از پایان سکستون یه دفعه به ازدواج رسیدی. همین باعث شد یه کمی مصنوعی به نظر برسه اما در کل بد نبود.

0 ❤️

578650
2017-02-10 22:17:31 +0330 +0330
NA

اینو که ده سال پیش تو سایت اویزون.گذاشته بودن. خب که چی کپی میکنین

0 ❤️

578719
2017-02-11 11:44:27 +0330 +0330

اقا منم ضمانت یکی رو کردم، پول نداره، کسی نیست کمکم کنه… پلیز…

0 ❤️

578732
2017-02-11 12:44:59 +0330 +0330

نویسنده های امشب یا نیکل کیدمنن یا براد پیت یا دکترو مهندس
اون یارو که حیوونای دهشونو میکرد کاش داستان بنویسه

0 ❤️

740197
2019-01-08 04:18:51 +0330 +0330
NA

واقعا تاسف باره این جنده بازیا،تو قشررزیذنتی،و مسولان کیری بیمارستان

0 ❤️