عشق ساده و دوس داشتنی

1392/11/12

داستان از اونجا شروع شد که من تو رستوران عاشق یه پسر شدم
دیدم همش نگاهش دنبال منه سر میز متوجه نگاهش بودم منم از ش خوشم اومد به هر طریقی بود شمارش را پیدا کردم بهش زنگ زدم و خودما معرفی کرد هنوز منا یادش بود گفت چند بار خواستم بیام بهت شماره بدم ولی ترسدم . گفت میخوام ببینمت ادرس دادم اومد و همدیگه را دیدیم.هر روز بهم زنگ میزدیم من خیلی دوسش داشتم یه روز گفتش میخوام بیام خونتون
گفتم تنها شدم بهت اس میدم بیا.تنها بودم بهش اس دادم گفت ببین کوچتون خلوته رفتم دم در کسی تو کوچه نبود تا اینکه اومد زنگ ایفون را زد در وا کردم اومد تو خونه در اتاق را باز کردم سلام کرد و دست داد اولین بار به یه مرد دست میدادم رو مبل نشست منم اون ور مبل نشستم گفت چرا اون ور نشستی بیا پیشم بشین منم رفتم بغلش دستشا انداخت دور گردنم باهم که حرف میزدیم همش تو صورتم نگاه میکرد منم خجالت میکشیدم تا اینکه ازم اجازه خواست تا منا ببوسه گفتم نه
.گفتش یه بوس از لپت .قبول کردم منا بوسید.موقع خداحافظی یه بوس دیگه کرد و رفتش
این شروع دوستی ما شد بازم دعوتش کردم به خونمون اونم میومدش دفعه بعدی که اومد موقع رفتن بهم گفت تو هیچ وقت منا بوس نکردی موقع خداحافظی دستم را بردم طرف صورتش لبما بردم جلو و از لپش یه بوس کردم اون که با این کار من حشری شده بود منا به دیوار چسبوند یه لب ازم گرفت لب تو لب دستش را سینم
یه حالی شدم دلم ریخت پایین
خودشا بهم مالید منم بی حس انگاری میخواستم چیزی نگفتم
رفتش وقتی از خونمون بیرون رفت بهم زنگ زد من گفتم نباید اینکار را میکردی بهم میخندید میگفت دوست دارم.مثل ادمای معتاد بهش وابسته شده بودم
یه روز صداش را نمیشنیدم دیونه میشدم اعصابم بهم میریخت .همش میخواستم که بیاد خونمون.ولی اون میترسید میگفت
جفتمون تابلو میشیم اگه ما را همسایه هاتون ببینن بد میشه.یه پنجشنبه تنها بودم ازش خواستم که بیاد اومد
این دفعه با همیشه فرق داشت خیلی داغ بود رو مبل افتاد روم شروع کرد به مالیدن سینهام
و خوردن گردن و گوشم منم هی تند تند نفس میزدم
منا خوابوند اومد روم اینقد مستم کرد که حال خودما نمیفهمیدم تا اینکه اومد که شورتما بکشه پایین نذاشتم هی التماسم میکرد مهسا کاریت ندارم گفتم نه دستام را محکم نگه داشته بود داشت مچ دستم داشت میشکست گفتم عشقم محمد دستما ول کن دردم گرفت گفت به شرطی که اجازه بدی گفتم باشه
دستما ول کرد شلوار و شورتم را در اورد اون کیرش را به کوس من میکشید منم شهوتی شده بودم هی اخ اخ میکردم. گفت از پشت چهار دست و پاشو منم چهار دست و پاشدم گفتم نکن گفت چشات را ببند منم چشام را بستم. به کیرش تف زد و اروم اروم کرد تو کونم اینقد درد داشتم هی التماس میکردم که درش بیار ولی اون داغ بود
از بس اخ اخ کردم در اورد و ابش را ریخت رو کمرم.وقتی ابش را میرخت یه اخ بلند کشید رفت دستشویی .خودشا تمیز کرد و اومد رو مبل نشست هی ازم لب میگرفت
موقع رفتن لبما بوسید و خداحافظی کرد الان چهارسال دوستیم همه جوری حال میکنیم .این دفعه که اومد ازم خواست که براش بخورم
من یه لباس سکسی پوشیدم براش و یه شورتک قرمز تا اومد از در اتاق لب گرفت رو مبل کنار هم نشستیم و شروع کردیم لب گرفتن من این دفعه دستما بردم و کمربندش را باز کردم و کیرش را میمالیدم گفت سرقولت که هستی گفتم اره عزیزم با هم رفتیم تو اتاق خواب من لبه تخت نشستم و کیرش در اوردم و مالوندم بعد از کمی مالیدن گذاشتم دهنم اول اوقم گرفت ولی کم کم به یه لذتی میخوردم اونم صداش در اومده بود اخ اخ میکرد منا خوابوند افتاد روم دستش رو سینم گوش و گردنم را میخوردش و با کیرش به کوسم میمالید من نفس نفس تا اینکه ابم ریخت بعد اروم اروم کیرش را گرفت جلو سوراخ کوسم و به ارومی تا ته داد رفت تو منم شل رو تخت ولو شده بودم گفت تکون نخور ابم میاد کمی خوابید روم بعد اروم اروم تلمبه میزد منم کمرشا گرفته بودم تا اینکه شروع کرد تلمبه زدن بعد اورد بیرون ابش را ریخت رو شکمم .یه حس خوبی داشتم تو بغلش بودم لخت لخت
چه حالی کردیم.وقتی ارضا شدیم دوباره شروع کردیم از لب. دوباره کیرشا گرفتم تو دستم و شروع کردم به مالیدن و خوردن اونم با این کار من حال میکرد گفتم کیرت خوابید گفت با دیدن کوس تو بلند میشه اینقد خوردم تا بلند شد دوباره شروع شد دوباره سکس کردیم همه جوری سکس کردیم خیلی حال داد .ما الان چهارساله رفیقیم همه جوره باهم بودیم و حال کردیم اگه خوشتون اومد بگید تا دوباره براتون بنویسم.شرمنده اولین داستانی بود که مینوشتم

نوشته: مهسا


👍 0
👎 0
17057 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411426
2014-02-01 04:19:38 +0330 +0330
NA

“خودما معرفی کرد”

0 ❤️

411427
2014-02-01 08:26:32 +0330 +0330
NA

مرده شورت ببرن با اون لهجه ات .

0 ❤️

411428
2014-02-01 10:01:35 +0330 +0330
NA

ایلده سیچیم تواون مغز پر پهنت.
متوهم سیک بالاخ باخ

0 ❤️

411429
2014-02-01 11:12:29 +0330 +0330
NA

کلا هر چی هم داد می زنیم فایده نداره . باز هم کار خودشونو می کنن . هر جور حرف می زنن , می نویسن. :D
مخم هنگیددددددد

0 ❤️

411430
2014-02-01 16:40:37 +0330 +0330
NA

{…گفت از پشت چهار دست و پاشو منم چهار دست و پاشدم گفتم نکن گفت چشات را ببند منم چشام را بستم. به کیرش تف زد و اروم اروم کرد تو کونم…}
توصیه پزشکی: برای رهایی از درد های ناحیه مقعد کافی ست چشمهای خود را ببندید. D:

0 ❤️

411431
2014-02-01 17:44:54 +0330 +0330
NA

د اخه جاکش ننویس دیوس از کی تا حالا دختر به پسر شماره میده بچه برو برو جقتو بزن متاسفانه اینجا جای نوشتن داستانهای
یک متوهم جقی نه داستانهای سکسی

0 ❤️

411432
2014-02-01 18:45:08 +0330 +0330
NA

شیم لس امان از دست تو و کامنت هات . نمیری پسر . :D

فیدل عالی بود کامنتت . دمت گرم .

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها