فاطمه دختر پاک و شاسی بلند

1392/11/17

سلام
من امیر هستم و از این که وقت میزارید داستان من رو میخونید ممنونم
داستان به خاطرات دوستیه من و عشقم فاطمه که ازش جدا شدم مربوط میشه که با تموم وجودم دوسش داشتم دختر خوبی بود و تو زندگیش جز من با کسی نبود حاظرم قسم بخورم
بگزریم من نمیخام مسه همه بگم عشق من شاسی بلند بود موهای بلوند داشت سینه هاش سایز 80 بود باسنش قلمبه بود نه اون یه دختر عادی بود با قد160تقریبا موهای مشکی و بدن خوش فرم چون لاغر و ترکه ای بود با سینه های کوچیک چون سایزشون واقعا کوچیک بود
زیاد مقدمه چینی کردم بریم سر اصل مطلب
منو فاطمه خیلی همدیگرو دوس داشتیم اون دختری بود که از سکس خوشش نمیومد ولی من دوس داشتم اولین سکسمو باهاش تجربه کنم من خیلی باهاش حرف میزدم در این مورد که یخورده خودتو در قید و بند نگه ندار ازاد باش ولی اصلا گوش نیداد
منچن ماهی تو مخش بودم تا تونستم تازه راضیش کنم باهام تله سگس داشته باشه ینی بهم زنگ میزدیم و حرفای سگسی میزدیم خلاصه یه چن وقتی کارما شده بود این و منم دست خودم نبود از پشت تلفن جق میزدم اخه صدای نازک و دلنشینی داشت و من خوشم میومد ماها گذشت و من تو نخ این دختر بودم اما قسم خوردن نداره من واسش میمردم چون دختر واقعا پاکی بود و من مجبور به این کار کردمش وباعث شد تن به این کار بده
بگزریم تا این که یک روز من با فاطمه قرار گذاشتم تو قرار هامون به جز گرفتن دستش نمیزاشت کاری کنماما همون دستش هم که میگرفتم اون دست گرمشو که میگرفتم انگار دنیا رو به من دادن داشتم از قرارمون میگفتم خلاصه یه روز تابستنی بود با هم رفتیم بیرون ناهارخوردیم باهم حرفای عاشقانه میزدیم اون روز از صبح تا شب با من بود فکر بد نکنید من از مادرش اجازه گرفتم چون مادرشم میدونست دوسش دارم اما نمیدونست میخام باهاش چیکار کنم
اونروز جرقه سگس من شروع شداون یه غذایی رو انتخاب کرده بودمن یه غذای دیگرو اون با خوردن
غذاش مصموم شده بود و حالش بد شده بود خلاصه دل درد داشت نزدیکای غروب شده بود گفتم میخای ببرمت دکتر گفت نه منو برسون خونه خونه ما با هم یک چهاراه فاصله داشت رفتیم دم خونشون اما همسایشون گفت عمت خالش بد شده فاطمه مادرت اینا رفتن خونه عمت اینا من گفتم فاطمه ما که نمیتونیم جلو در باشیم بیا بریم خونه ما قبول کرد و اصلا به فکرش نرسید من چه نقشه شومی دارمخلاصه رفتیم خونه ما خونه ما سه طبقس و طبقه اخر خالیه که من میرم اونجا من فاطمه رو بردم اونجا هنوز دل درد داشتبراش چایی نبات درست کردم اما خوب نشد گفت امیر نگ بزن ببین مادرم اینا کی میان من الکی گفتم زنگ زدم گفتن دیر میان خلاصه فاظمه رو تخت خوابیده بود من گفتم میخای شکمت رو ماساژ بدم گفت نه بیخود گفتم باشه من لباسام رو در اوردم تو یه اتاق دیگه و لباس راحتیوشیدم گفت پس چه جوری منو میرسونی با این لباسا گفتم اخر شبهکسی نیست تو خیابون
من بدنم نرماله نه ورزشی نه لاغر فقط یکم قد بلندمچون تکواندو کار کردم خلاصه فاطمه با دیدن بدنم از روی لباس جذبم گفت عجب استیلی داریو من نمیدونستم گفتم قابلی نداشت خودت ازش قافل بودی منم رفتم کنارش خوابیدم گفتم بهتری یه خنده ملیح امیزی کرد و گفت اره اما اصلا تو فکر سگس نبود
که من دیگه صبرم تموم شد پریدم تو بغلش و گفتم چه قدر تله سگس داشته باشیم گفت بیشعور ول کن من دوست ندارم من کیرم با خوردن به بدن نازش سیخ کرده بودکمیسماجت کرد دادا و بیداد کرد بعد متوجه کیرم شد گفت اون پایین چه خبره گفتم خبرای خوب فهمید کیرم بلند شده یه خورده اروم شد گفت امــــــــیر عزیزم تروخدا من دوس ندارم از این کارا
گفتم خوب یکم بهم توجه کن من نیاز دارم گفت خوب من چیکار کنم برات گفتم هیچی دو ساعت با من عشق بازی کن با کمی تامل و با بی میلی رضایت داد رفتم تو کار لبش لبای نازی داشت رژ صورتی میزد انقد خوردم که کل رژ لبش پاک شد رفتم گردنش رو لیسیدم دیدم داره اه اه اه وناله های ریزی میشه گفتم چه حسی داری گفت خوبه خوشم اومد لباساشو اروم اروم در اوردم رسیدم به سوتینش ک.چکتریت سایز سوتین بود خلاصه سوتین رو باز کردم و شروع کردم به خوردن اولین سگسم بود ناوارد بودم اما یه چیزایی بلد بودم بعد شلوارشو در اوردم دیدم یه شورت زرد به شکل هفتی پاشه گفتم به به یه دس کشیدم روش که کسشو لمس کنم واییییییییی چه حسه خوبی بود برای اولین بار کس لمس کردم اما دختر تمیزی بود همهی پشماشو از بالا تا پایین زده بود خلاصه شرتشو کشیدم پایین و رفتم سراغ خوردن کسش زیاد مهارت نداشتم اما اون انگار خوشش میومد دیدم داره میگه بیشتر بخور فهمیدم حشری شده و به نفس نفس افتاده بعد از 2 دقیقه دیدم ابش اومد ریخت رو صورتم بدم نیمد اما خوشم هم نیمد صورتم رو پاک کردم گفت امیر گفتم جونم گفت پس چرا تو لخت نمیشی گفتم ای به چشم لباسام رو با هم در اوردیم رسیدیم به شرطم که دیدم وایساد گفتم در بیار گفت میترسم خودت در بیار گفتم باشه شورتم رو کشیدم پایین تا کیرم رو دید گفت خدایا این دیگه چیه انگار بنده خدا تا حالا کیر ندیده بود گفتم الت ما مرداس گفت وایییییی چه بزرگه گفتم ماله ما اینجوریه دیگه گفت حالا میخای چیکار کنی گفتم میخام بهت حال بدم خوابوندمش رو تخت گفتم عزیزم دل دردت خوب شد گفت عالیم چای نباته خوب بود بعد به پلو خوابید منم به پهلو خوابیدم دیدگذاشتم لا پاش عقب جلو میکردم دیدم حال نمیده بهش گفتم بیا کیرمو بخور گفت ایی بدم میاد گفتم بیا بخور خوبه بد نیست خلاصه راضی نشد منم بهش زور نکردم به پشت خوابوندمش و ویکم کرم برداشتم مالیدم دم سوراخش گفت میخای چیکار کنی میترسم گفتم چیزی نیست یکم درد داره خلاصه بنده خدا بار اولش بود درد زیادی کشید کیرمونمنم کردم تو جیغ میکشید داد میزد بعد از 15 دقیقه تلمبه دیدم ابم داره میاد ریختم تو کونش خیلی بهم حال داد خسته بودم کنارش خوابیدم بعد از 20 دقیقه بیدار شدم لباساشو پوشید منم لباس پوشیدم بردمش برسونمش خونشون تو راه چن بار ازش لب گرفتم از اون موقع بع بعد باهام نمنم سرد شد تا این که از هم جدا شدیم و الان هم با کسی نیست اگه بشه میرم خواستگاریش ممنون که وقتتون رو واسم گذاشتید و داستان من رو خونددید اینم از داستان واقعی من نظر بدید

نوشته: امیر


👍 0
👎 0
74293 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411909
2014-02-06 05:52:31 +0330 +0330
NA
0 ❤️

411910
2014-02-06 09:02:23 +0330 +0330

آقای علیرضا، مث اینکه توجه نکردی! بنده خدا گفته من نمیخوام مثل همه این چیزا رو بگم!!! اینا تعریف طرف مقابلش نبوده.
اینکه شما بلدی اسکرین شات بگیری و از همه مهتر، اینکه بلدی اسکرین شاتهات رو کراپ کنی، واقعا مایه مباهات کل اعضای شهوانی هست! ولی بهتره اسکرین شاتهات رو بعد از خوندن و درک متن بگیری که یه وقت اینطوری اشتباه نکنی.

0 ❤️

411911
2014-02-06 09:34:47 +0330 +0330
NA
0 ❤️

411913
2014-02-06 13:08:30 +0330 +0330

اين سايت يه قانون نانوشته اى داره كه هركسى ميتونه هر نظرى داشته باشه
و ايراد گرفتن به اين شكل!! كاملا مغايرت داره با… اصلا به من چه :-D

و داستان:
“حاظرم قسم بخورم بگزریم من نمیخام مسه همه بگم”
ترجمه به زبان فارسى:
حاضرم قسم بخورم! بگذريم من نميخوام مثل همه بگم.

از هشت تا كلمه چهارتاش غلط بود!
تا همينجاش بيشتر نخوندم :|

0 ❤️

411916
2014-02-07 03:32:37 +0330 +0330
NA

خوشتیپ مک کوئین> فک کنم دارم عاشقت میشم

0 ❤️

411917
2014-02-07 04:53:45 +0330 +0330

سهند جان ممنون، گاهى بهش فكر مى كنم ولى نه بيشتر از چند ثانيه!!

0 ❤️

411918
2014-02-07 05:59:08 +0330 +0330
NA

غلط املايي چي مي گه ؟؟؟ بي سواد .
نخوندم جز همون چند خط اول رو .

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها