فرید و دختردایی مطلقه

1402/05/14

سلام دوستان من فریدم سی سالمه ۱۸۵ قدمه ۱۰۰ کیلو وزن یه هیکل مناسب نه شکم دارم نه سیکس پک متاهل هستم و سه تا بچه دارم
یه دختر دایی دارم اسمش (شما فکر کنین مثلاً) ملیحه قدش تقریبا ۱۶۵ اینا میشه وزنش هم شاید ۶۰ اینا باشه ۲۵ سالشه و دو سال پیش از شوهرش طلاق گرفت البته تو نامزدی منتها زنداییم می‌گفت هنوز دختره ولی بعداً خودم به شخصه فهمیدم دروغ میگه
مذهبی و چادری و اهل نماز و روزه و مسجد و …
آقا یه روز تو اینستا یه پیام واسم اومد که فرید چطوری؟ منم نوشتم خوبم تو خوبی چخبر؟
(راستش اولش فک کردم خواهرم هست که پیج جدید زده چون فک کنم بیست بار تا حالا تو اینستا پیج زده و پسرش رفته اینستا رو از گوشیش پاک کرده و اینم رمزش رو بلد نبوده و دوباره اکانت جدید زده واسه همین حدس زدم خواهرم هست)
_مگه شناختی منو ؟
_آبجی مگه تو نیستی ؟
_نه من دخترداییش هستم !
_کدوم ؟ آخه من هشت تا دایی دارم هر کدوم هم سه چهار تا بچه دارن در کل فک کنم بیست تا دختر دایی دارم
_ملیحه ام سلام و احوالپرسی کردیم و خلاصه چت کردنمون شروع شد خیلی معمولی مثلاً چقدر درآمد داری و درآمد زنت چقدره و سوالای معمولی و منم در حد همون کم جواب میدادم یه بار از سر کنجکاوی پرسیدم تو جوونی چرا شوهر نمیکنی ؟ خواستگار خوب نداری یا …؟ نوشت نه از مردا بدم میاد
_همه که مثل هم نیستن چون شنیده بودم شوهرش دست بزن داشت _نه همه مثل همین زورگو و دیکتاتور یعنی تو زنت رو تا حالا نزدی ؟
_نه والا هنوز پیش نیومده هرچی خواستم بهم داده دیگه چرا بزنم تو هم توی دوران نامزدی جدا شدی شاید تو زندگی می‌تونستی با توجه به لوندی توی رختخواب رام کنی شوهرتو
_اون یه حیوون بود هرچی هم بگم تو درک نمیکنی
_نود درصد جدایی ها به خاطر مسائل جنسی و زناشویی هست به نظرم مال تو این نبود
_نه تو هم پیله کردی به کار شب همه چیز که اون نیست
_اتفاقا ؛ تو تجربه نکردی نمیدونی منو زنم دعوا میکنیم بحث میکنیم بعضی وقتا قهر میکنیم ولی شب که میشه تو رختخواب دونفره بغل هم می‌خوابیم
_خوش به حالتون ؛ یعنی خوش به حال زنت
_مرسی از تعریفت
_من دیگه باید برم این چت رو هم پاک کن خانومت نبینه
_سکس چت که نکردیم بترسم
_چرا تو باید با من سکس چت کنی من تو رو مثل داداشم میدونم
و آفلاین شد و بعدشم منو بلاک کرد ! اصلا یه لحظه به خودم اومدم گفتم من چقدر گاوم که دو ساعت وقتم رو واسه این احمق هدر دادم این چرا اینجوری کرد منم با اعصاب تخمی بیخیالش شدم
شاید یک سال بعدش رفتم عقد کنون یکی از پسردایی هام خونه شون ویلاییه و حیاط بزرگی داره اونجا توی حیاط منتظر بودم خانومم از قسمت زنونه بیاد بریم خونه که ملیحه وارد حیاط شد و همون دم در با هم چشم تو چشم شدیم
سلام دادم و اونم جواب داد و رد شد رفت چند قدم که رفت وایستاد شاید چند ثانیه طول کشید مردد بود ولی بالاخره برگشت و اومد روبروم و گفت
_خیلی ازت ناامید شدم !
_چرا اونوقت ؟ من باید ناراحت بشم اونجوری باهام رفتار کردی
_اصلا انتظار نداشتم روی من نظر داشته باشی !
_تند نرو بابا کی گفته من رو تو نظر دارم حالا درسته خوشگلی و هیکل خوبی داری و سفید و جذابی ولی …
یهو وسط حرفم پرید و گفت حالا خوبه نظر نداری و این جوری روی من زوم کردی
_ملیحه برو خواهشا الان یکی حرفامون رو میشنوه فکر می‌کنه دارم باهات لاس میزنم بعدشم من که سایز سینه هات رو نگفتم که تو میگی روی تو زوم کردم
اینو که گفتم یه نگاه غضبناک کرد و با عصبانیت رفت با خودم گفتم این چرا اینجوری می‌کنه و چی از جونم میخواد همینجوری که داشت می‌رفت از پشت سر منم نگاهم به چادرش بود چون زیر چادر اصلا نشون نمی‌ده که اندام خوبی داره یا نه و رسیده بود دم ورودی خونه که یهو برگشت دید من زل زدم بهش منم غافلگیر شدم و همون‌جوری خشکم زده بود هیچی نگفت و رفت تو
همون شب ساعت ده یازده اینا بود تو اینستا کلیپ می‌دیدم که پیام واسم اومد
نوشته بود تو که میگی از زنت راضی هستی و بعد سکس باهاش همه قهر و دعوا ها رو فراموش میکنی اینجوری هستی ولی به حال بقیه مردا!
رفتم رو اکانتش قفل بود چیزی هم توضیح ننوشته بود فقط نوشته بود چادرم را با کل دنیا عوض نمیکنم
یکم با خودم کلنجار رفتم نکنه باز ملیحه است ! تو دلم گفتم این روانی باز میخواد مخ منو کار بگیره
جواب ندادم
نیم ساعت بعد پیام اومد _حالا مثلاً قهر کردی؟
خودش بلاک می‌کنه منو دوباره پیام میده
دیدم اینجوری نمیشه این با خودش هم معلوم نیست چند چنده باز الان یه چیز بگم به تریپش برمیخوره با خودم گفتم این یه چیزیش هست که داره با من اینجوری رفتار می‌کنه یه حرکت میزنم یا میگیره یا دوباره بلاک میشم
نوشتم _مگه زنو شوهریم که قهر باشیم!
_اگه زنو شوهر بودیم که دیگه نیازی نبود بیام اینجوری نازت رو بکشم
اینو که نوشت مغزم هنگ کرد ! یعنی دلش سکس میخواد !؟ پس چرا اینجوری ! کیرم راست شد تا حالا اصلا به سکس باهاش زیاد جدی فکر نکرده بودم ولی الان فرمان افتاده بود دست شهوت
_اگه زنم بودی یه لحظه هم باهات قهرم نمی‌کردم که بعد بخوای تو رختخواب با بدن سکسی خودت منو رامم کنی
با خودم گفتم اگه الان تو رو بلاک نکنه معامله جوش خورده و یه سکس توپ افتادی
_یعنی من از زنهای دور و بر تو بهترم ؟
_والا من که امتحان نکردم همینجوری میگم یعنی با توجه به زمانی که جوونتر بودی و می‌تونستم بدون چادر تو رو ببینم حدس میزنم که هیکل خوبی داشته باشی
_من باید برم
و آفلاین شد گفتم الانه که این روانی دوباره منو بلاک کنه اما نکرد
رفته بودم تو فکرش آخه من از زمان ازدواج تا حالا به جز خانومم با کسی سکس نکردم و این خیانته
تو کلنجار عقل و کیر بالاخره کیر برنده شد که تو باید اینو بکنی
غروب رفتم خونه بابام از گوشی خواهرم شماره ملیحه رو درآوردم آخه همسن و رفیق بودن
پیام دادم میتونی صحبت کنی زنگ بزنم ؟
_شما؟
_همون که قهر کرده و میخوای نازش رو بکشی
__خونه ام و تنهام ولی چرا میخوای زنگ بزنی ؟ چکار داری؟
تازه یادم افتاد که داییم و زنش و پسرش رفتن مشهد دکتر واسه عمل پسرداییم
برای یه پسر هیچوقت ننویس خونه ام و تنهام چون کارت ساخته است
فک کنم بدون منظور نوشته بود و قصد خاصی نداشت ولی خب برای من این یه پیام دعوت به حساب میومد
خونه داییم یعنی پدر ملیحه و دامادمون دیوار به دیوار همدیگه است
دوتا خونه ویلایی که با یه دیوار دومتری وسطشون
ماشین رو جلو خونه داماد پارک کردم و رفتم تو خونه و از بالای دیوار رفتم تو خونه داییم
زنگ زدم صدا گوشی که اومد جواب داد _چکار داری زنگ زدی؟
_مگه نمی‌خوای با هم آشتی کنیم به سبک جدید!
_منم گفتم من که زنت نیستم
رفتم تو هال صدا از تو اتاق خواب میومد گوشی رو قطع کردم
در اتاق رو باز کردم رو تختش نشسته بود و به گوشیش زل زده بود با دیدن من تو چارچوب در مثل برق گرفته ها یهو از جاش پرید و صداش رو برد بالا
_تو اینجا چیکار می‌کنی گمشو برو بیرون
انگار فهمیده بود من چرا رفتم اونجا و خیلی ترسیده بود
اومد که از کنارم رد بشه بره بیرون آروم گرفتمش و گفتم داد نزن چون بیشتر واسه تو بد میشه
از دست من خودش رو رها کرد و رفت عقبتر با صدای لرزان گفت چرا اومدی اینجا ؟ الان بابام بیاد چی میگه!
_اولا که اونا نمیان دوما من نیومدم تو رو اذیت کنم که اینقدر ترسیدی دختردایی باور کن یه بار زیرم بخوابی دیگه هیچوقت باهام قهر نمیکنی
رفتم جلوتر دستش رو گرفتم و رفتیم لبه تخت نشستیم کنار هم
فقط دستش رو گرفته بودم و هیچ‌کار دیگه ای نکردم و زبون بازی نزدیک ده دقیقه داشتم باهاش حرف میزدم که این چیزا واسه همه هست و این لذت رو خدا تو وجود ماها گذاشته که استفاده کنیم و این این چیزا
گفت به این کار میگن زنا ! من این کارو نمیکنم مگه اینکه منو عقد کنی
_نمیشه دختردایی من زن دارم و از پس مخارج زن دوم برنمیام
_اگه مشکلت همینه صیغه میخونم که دو نایب مون هم به گناه نیفتیم
با خودم گفتم پس این تا حالا ادا تنگا رو درمی‌آورد در صورتی که تا صیغه خواندن هم خودشو آماده کرده
_صیغه هم زنو شوهر حساب میشه دیگه
_اره ولی مدت کمی میزاریم مثلا یک روزه
دیدم آقا این از احکام و این چیزا سر در میاره گفتم باشه بخون
رفت یه کتاب آورد و داد دستم و خوندم
تموم که شد گفتم حالا دیگه میشه تو رو بکنم
گفت هرکاری دوست داری بکن و رفت رو تخت و رو شکم دراز کشید
این دختر از سکس انگار فقط همین رو یاد گرفته که دراز بکشه مرد بیاد روش و بکنه توش
_شلوارم رو در بیار و کارت رو شروع کن ما به هم حلال شدیم
کنارش دراز کشیدم یه پام رو انداختم رو رونش و از بغل چسبیدن بهش
با دستم آروم شالش رو درآوردم و گذاشتم کنار موهاش انگار شونه نخورده بودن و توی هم پیچ خورده بودن آخه اون ملیحه ای که من میشناختم توی خونه هم همیشه شال و روسری سر میکرد
سرش رو نوازش کردم و موهاش رو بوس کردم هنوز همون‌جوری روی شکم خوابیده بود و صورتش رو توی بالشت فرو برده بود شرم داشت که منو نگاه کنه از شونه اش گرفتم و چرخوندم سمت خودم دستمو از زیر بغلش رد کردم سینه ام چسبوندم به سینه اش و لبام رو گذاشتم روی گردنش چشماش رو بسته بود نفسش تند شده بود بهش گفتم که دستشو بندازه دور گردنم و اونم منو بغل کنه همین کارو کرد به پشت چرخوندمش دستشو از دور گردنم برداشت و گذاشت رو صورتش روش خیمه زدم و لبام رو لبش گذاشتم اولش همکاری نمی‌کرد ولی کم کم اونم لبم رو میخورددکمه های پیراهنش رو از بالا دو تاش رو باز کردم و آروم زبونم رو لای سینه اش کشیدم دستش رو از روی صورتش برداشت و از بازوهای من گرفت و هی خودشو بالا میداد و بدنش پیچ و تاب میداد دکمه های پیراهنش رو کامل باز کردم گفتم پاشو سوتین رو باز کنم که خودش از جلو باز کرد سینه هاشو دستم گرفتم تقریبا سایز هفتاد شایدم هفتاد وپنج ولی پر از خالهای ریز مشکی نوک سینه اش رو کردم تو دهنم و میک زدم دیدم داره مبارزه و یهو خودشو شل کرد یه آه از روی رضایت ازش دراومد چشماش رو باز کرد تو صورتم نگاه کرد و گفت یعنی سکس اینجوریه و اینقدر لذت داره گفتم من که فقط به لب گرفتم و سینه آن رو خوردم تو اینجوری میگی برسیم به اصل کاری پس چی میگی
گفت برو اصل کاری تحمل ندارم گفتم پاشو شلوارت رو دربیار که به اونم برسیم
پا شد شلوار و شورتش رو درآورد و انداخت یه گوشه منم همه لباسام رو درآوردم و هر دو مون هیچی تنمون نبود
کیرم مثل سنگ شده بود با کولیس اندازه گرفتم شش سانت کلفتی ۱۵ سانت هم درازیش
دست زدم به کسش خیس و لزج شده بود
خوابید و پاهاشو از هم باز کرد و آماده گاییدن شد یه لبخند زدم بهش و گفتم نه به اون اولش که از خجالت دستت رو از روی صورتت برنمیداشتی نه به الان که لخت مادرزاد لنگاتو هوا کردی خندید و چیزی نگفت
رفتم روش و کیرم رو لای چاک کسش بالا پایین کردم کمرش رو داد بالا و باز رفت پایین ملتمسانه گفت چرا نمیکنی توش
سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ کسش و سرش رو کردم توش خیلی تنگ بود ملیحه سرش رو آورد بالا تا کیرم که داشت کم کم تو کسش پیشروی میکرد رو نگاه کنه کیرم تا نصفه تو کسش رفت که یهو جیغ زد لبم رو گذاشتم رو لبش که صداش درنیاد کیرم کم کم تا خایه جا کردم تو کسش که دیدم داره گریه می‌کنه کیرم تا نصفه آوردم عقب و دوباره تا آخر کردم تو کسش دستاشو دور کمرم برد و منو به خودش فشار داد آروم آروم تلمبه زدم همزمان هر چندتا تلمبه که میزدم یه بار زبونم رو میکردم دهنش و بهش گفتم زبونم رو بخوره و اونم زبونم رو میک میزد به تلمبه شاید دهم نرسیده بودم که لرزید و شل شد
بیش از ده دقیقه طول کشید که آبم اومد کیرم رو دراوردم و ریختم رو شکمش بلند شد رفت حموم
منم رو تخت دراز کشیدم و به این سکس فکر میکردم سکس با کسی که حتی یه بار هم به ذهنم خطور نکرد که بتونم بکنمش
بعد ده دقیقه از حموم اومد بیرون با تعجب گفت تو که هنوز اینجایی
گفتم نمی‌خوای یه چایی به شوهرت بدی!؟
با یه خنده گفت پاشو برو گمشو دیگه پررو نشون
لباسام رو پوشیدم یه لب دیگه ازش گرفتم و زدم بیرون
شب رفتم دایرکتش دیدم دوباره منو بلاک کرده
زنگ زدم بهش خط منو مسدود کرده بود
این دختره معلوم نیست مریضه روانیه آخه تعادل ندارم
منتظرم دوباره حضوری جایی ببینم دلیل رفتارش رو بپرسم

نوشته: دل پاک

دختر دایی
زن مطلقه


👍 5
👎 8
43701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940912
2023-08-06 00:04:04 +0330 +0330

کصکش خیانت کردی به زنت بعد
نوشته:دل پاک

این دیگه چه دل پاکیه ناموصا

2 ❤️

940924
2023-08-06 00:48:02 +0330 +0330

بابات تو کونت

0 ❤️

940938
2023-08-06 01:35:49 +0330 +0330

سلام کونی من اصن داستانتو نخوندم ولی ۱۸۵ ۱۰۰ کیلو وزن رسما چاقی… تو گوگل سرچ کن تست mbti آنلاین تا متوجه بشی واقعا چاقی برو وزن کم کن کصشر نگو

1 ❤️

940941
2023-08-06 01:37:54 +0330 +0330

@areuka اسم تستو اشتباه گفتم bmi

2 ❤️

940957
2023-08-06 03:06:29 +0330 +0330

نوش جونت
كسى كه خارش ميكنه خودش سفارش ميكنه😉

1 ❤️

940977
2023-08-06 06:55:13 +0330 +0330

چرند اندر چرند اندر چرندیات

1 ❤️

941000
2023-08-06 12:31:13 +0330 +0330

کسخل متن صیغه رو زن میخونه
خانم می گوید: «زَوَّجتُکَ نَفسِی فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهرِالمَعلُوم » و آقا بلافاصله می گوید: «قَبِلتُ التَّزویجَ

1 ❤️

941004
2023-08-06 12:35:45 +0330 +0330

پونزده کیلو اضافه وزن داری. قد و وزنت را که خوندم یه بشکه اومد توی تصورم بعد میگی شکم ندارم پس احتمالا عین باب اسفنجی هستی.

1 ❤️

941021
2023-08-06 16:36:30 +0330 +0330

مشخصات سینه که گفتی رفتم تو فکر کفشدوزک.کونی باکولیس اندازه گرفتی ۶ سانت کلفتی؟؟؟

1 ❤️

941026
2023-08-06 17:21:13 +0330 +0330

۱۰۰ کیلو وزنته شکم نداری فرقت با فیل می‌دونی چیه اون رو چهار تا پا راه میره تو رو دو تا پا وگرنه هیکلتون یکیه

1 ❤️

941029
2023-08-06 18:33:53 +0330 +0330

دوستان عزیز هر کی فحش می‌نویسه نشون از تربیت خانواده اش هست و دوست ندارم خودم رو باهاش یکی کنم
بعدش در مورد اینکه خیانت کردم اره درسته ولی هر کسی باید تو موقعیتش باشه بعدش نظر بده
و اینکه اضافه وزن دارم یا نه ! من اضافه وزن رو تو شکم و پهلو میدونم که چون شکم و پهلو ندارم واسه همین میگم اضافه وزن ندارم

0 ❤️

941050
2023-08-06 23:47:19 +0330 +0330

دوست عزیز شما که خودت ادب برات مهم بود برو یه بار مرور کن ببین تو این 9 روزی که اکانت ساختی زیر داستان بقیه چیا نوشتی. چرا منتظری باز حضوری ببینی مجدد از بالا دیوار برو خونشون دیگه. در ضمن زن صیغه رو میتونه و مرد میگه قبلتو

0 ❤️

941149
2023-08-07 15:29:00 +0330 +0330

(این دختره معلوم نیست مریضه روانیه آخه تعادل ندارم)
معلومه تعادل نداری!!!

0 ❤️

941747
2023-08-11 12:00:11 +0330 +0330

آقا کولیس لازم نیست خط کش هم جوابه

1 ❤️