سلام…من پارسا هستم.این داستان مربوط میشه به همین امسال …من 16 سالمه و امسال اول دبیرستان بودم…اول اینو بگم که من یه پسری هستم با چشای سبز،قدم 183 و لاغر،و خیلی هم خوشگل…چند وقت پیشا با یه نفری آشنا شدم به اسم محسن…محسن یه پسر هیکلی بود که همیشه من تو کفش بودم…من از بچگی عاشق دادن بودم و گاهی هم با بچه های فامیل مثل پسر خاله و پسر دایی حال میکردم اما نه در حد گاییدن لب و اینا میگرفتیم…من همیشه دوس داشتم که محسن منو بکنه…واااااای نمیدونی وقتی کیر قشنگش رو از روی شلوارش میدیدم چه حسی میشدم…دوست داشتم همونجا شلوارشو بکشم پایین و واسش ساک بزنم…خلاصه خیلی دوست داشتم مال با هم حال کنیم…همیشه به بهانه های مختلف مثل بازی و شوخی واینا خودمو مینداختم تو بغلش تا منو دسمالی کنه…تا این که موقع امتحانات شد…ازم شمارم رو گرفت وگفت که بهت زنگ میزنم…گذشت وگذشت سر امتحان زیست زنگ زد بهم و گفت که بیا خونمون تا بهم درس یاد بدی…نمیدونید وقتی اینو بهم گفت چقدر خوشحال شدم…تو کونم عروسی بود…سریع بلند شدم یه تی شرت سفید پوشیدم با یه شلوار لی تنگ تنگ…واقعا خیلی حشری کننده بودم…خودم رفتم تو کف خودم…محسن قبلا بهم گفته بود که کامپیوتر داره منم یه سیدی سکسی خفن گی از اون گلچین هاش که از قبل داشتم رو گذاشتم زیر پیرهنم و رفتم تو خونشون …اول یه چایی واسم اورد…منم تشکر کردم و چایی رو خوردم…بهش گفتم محسن کسی خونتون نیست؟؟گفت نه مگه کسی باشه چی میشه؟؟گفتم هیچی ولش…بعد یه بیست دقیقه با هم کسشعر تفت دادیم و شر و ور گفتیم بعد من رفتم سیدی رو انداختم توی کامپیوتر و صداشو بلند کردم…وقتی صدای اه و اوه پسر های 18 ساله که با هم گی می کردن بلند شد اومد پیش من و با هم داشتیم سوپر میدیدیم…نمیدونید چه حال و هوایی داشتم وقتی میدیدم آرزوی کون دادنم داره به حقیقت میپیونده… یه کم که گذشت من آروم دستمو گذاشتم روی پاش و شروع کردم مالیدن…گفت داری چی کار میکنی…هیچی نگفتم.همینطور مالیدم مالیدم…
بعد بهش گفتم حشری شدی؟؟اول خجالت میکشید…بعد بهش گفتم نترس با من راحت باش…ما اینجا هرکاری بکنیم کسی متوجه نمیشه خیالت تخت…و داشتم اه اه میکردم…اههه اهههههه…بهم گفت این کارا چیه ما پسریم گفتم عیب نداره بهتر…لبمو اروم اروم بردم طرف لباش و چسبوندم…یک حالی میداد که نگو…همینطور داشتیم لب بازی میکردیم که دیدم سیخ کرده…دستمو گذاشتم روی کیرش …واااای که چه کیری داشت…یواش شلوارشو کشیدم پایین گفتم جووووووووووووووون میخام کیرتو بخورم …اونم بدش نیومد و گفت باشه…گذاشتم تو دهنم…ووااااای که چه کیر خوشمزه ای داشت یه کم واسش ساک زدم…بعد کیرشو از دهنم آوردم بیرون گفتم اه و اوه کن تا بیشتر حال کنیم…دوباره کیرنازشو کردم تو دهنم ودو سه دقیقه ای واسش ساک زدم…بعد گفتم محسن لباساتو درار…و منم شروع کردم به کندن لباس هام …بعد سوراخ کونم رو به طرفش قمبل کردم و گفتم لیسش بزن…اون هم دهنشو کرد تو کون من…سوراخ کونم قلقلک میومد…توی کونم صورتیه… بعد رفتیم کرم آوردیم و زدم به سوراخ کونم و کیر اون…سرشو که کرد توی کونم درد نداشت اما از اون به بعد یه کمی درد می کرد اما یه کم که کرد دیگه واسم عادی شده بود و درد نمی کرد…چند دقیقه دیگه گفت پارسا داره آبم میاد چیکار کنم گفتم بریز همونجا تو کونم و اونم تمام آبشو ریخت تو…بعدش هم لباس هامونو پوشیدیم بعدش یه لب خوشگل از هم گرفتیم و بعد از چند دقیقه استراحت رفتیم سراغ درس زیست…بعد که درس تموم شد من از خونه خارج شدم و درحالی که هنوز کیر خوشگلشو توی کون نازم احساس میکردم راه افتادم که بیام خونه…به جز این ماجرا تا حالا 2 دفعه دیگه باهاش سکس داشتم اما هیچ کدومشون به بار اول نمیرسه…دوستان این ماجرا واقعیه اگه بد نوشتم دیگه ببخشید واینکه چون با گوشی موبایل تایپ میکردم شاید زیاد ننوشته باشم دستم شکست…امیدوارم که خوشتون بیاد
نوشته: پارسا