سلام خدمت شهوانی های عزیز .
من یاسینم ۱۸ سالمه این داستان کاملاً واقعیه و مال ۲ سال پیشه.
قدم ۱۷۵ وزنم ۷۰ چشام سبزه و خلاصه از خودم راضیم.
عمم تازه از شوهرش جدا شده بود و مرتب با ما رفت اومد داشت.
داستان از اونجا شروع میشه که یروز که عمم اینا اومده بودن خونه ی ما
پدرمم سر کار بود.
(من تک پسرم و عمم ی دختر داره)
سر عصر شده بود مادرمو عمم میخواستن برن خرید.
دختر عمم ینی ایدا اون روز یکم کسالت داشت نمیخواست بره همراشون(از شانس خوب من).
موند خونه همینجوری دراز کشیده بود .
(آیدا همسن خودم بود قدش ۱۶۰ وزنش ۶۰ کمی تپله)
منو آیدا صمیمی بودیم.
آیدا به پشت دراز کشیده بود منم همینطوری زل زده بودم ب قمبل گردش وایی.
یدفعه یچیزی به سرم زد .
رفتم کنارش گفتم آیدا انگاری بدن دردی نه؟
گفت آره چطور .
گفتم میخوای بدنتو ماساژ بدم .
اونم قبول کرد.
من شروع کردم داشتم شونه هاشو میمالیدم خوشش میومد.
کم کم از شونه اومدم پایین رسیدم به کمرش گفتم میخوای روغن شتر مرغ بزنم خوبه .
گفتم بیار.
آوردم گفتم باید لباستو در بیاری اینطوری نمیشه .
اولش گفت نه نمیشه از همین کصشرا من پیرهنشو در آوردم گفتم کسی ک نیست بابا . وا چ سفید بود قشنگ سینه هاش از زیر سوتین ملوم میشد .
گفتم بخواب دیگه یه نگا بهم کرد دوباره خوابید محو بدنش شده بودم.
عمدا گفتم بچرخ چرخید انگاری خجالت میکشید تو صورتم نگاه نمیکردم ولی من دیگه خجالت نمیکشید من وقتی پشتشو میمالیدم سوتینشو شل کردم همینطوری وقتی چرخید منتظر بودم واشه چند دیقه گذشت یدفه سوتینش وا شد دوتا ممه نوک صورتی نسبتا بزرگ وایی وقتی باز شد داشتن میلرزیدن یهو پتویه جلوشو کشید روش .
گفتم چیکار میکنی .
گفت مگه تو نمیبینی سوتینم باز شد گفتم مگه من چیکارت دارم بابا
بعدشم کسی که نیست.
با هزارتا اصرار پتو رو زد بغل منم از روغنه زدم کف دستم ریختم رو سینش .
همینطوری داشتم سینه ها شو میمالیدم آهو اوهش در اومده بود زد بسرم انگار خودم نبودم.
ی سینشو کردم تو دهنم یکیشو گرفتم تو دستم اونم از شدت شهوت ناراضی نبود.
شلوارشو خواستم درارم شرتشم درومد .
وای چه کص سفیدی داشت بدون یه مو .
شرو کردم بخوردنش دیگه داشتم میمردم از شق درد کیرمو در آورد وایسادم .
گفتم زانو بزن .
زانو زدو بدون درنگ عین ی آدم با تجربه ساک میزد وای داشتم ارضا میشدم
موهاشو ک بسته بود گرفتم کیرم ۱۷ سانتیمو تا جایی ک راه داشت کردم تو حلقش نگه داشتم بعد ک درش آوردم چنتا سرفه زد بعد ک تموم شد گفت عوضی داشتم میمردم.
با کمال ناباوری کیرم نخوابیده بود .
گفتم داگی شو بالشو گذاشت زیر دستش حالت گرفت روغنه رو برداشتم مالیدم ب کل کونش داشت برق میزد کونش انقد تنگ بود ک یه انگشتم بزور توش جا میشد انگشتمو کردم تو کونش یکم جلو عقب کردم دومیو کردم بعد کیرمو روغن مالی کردم .
بزورو بد بختی سرشو کردم تو کونش .
ک یدفه جیغش هوا رفت بعد تا ته کردمش تو کونش.
جیغش قدی بلند فکنم تا تو کوچه رفت .
سرعتمو زیاد کردم پشت هم محمکم تلمبه میزدم گریش گرفته بود ک همراه ارضا شدیم.
ولی انگار راضی بود .
هنوز کسی نیومده بود
بهش گفتم بریم حموم گفت یوقت کسی نیاد گفتم امیدش بخدا 😂
تو حمومم یکم مالیدمشو لب گرفتیم.
بعد اومدیم بیرون سر شب بود دیگه ولی هنوز کسی نیومده بود.
بعد دیگه ازون ب بعد خودم بکنش شدم.
فعلا جقیا🖖

نوشته: کیر طلا